بازگشت به خانه  |   فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان

خرداد 1387 ـ   ژوئن  2008

 

جبهه‌اي كه مرتد شد!

بازخواني پرونده جبهه ملي در سالروز 25خرداد

نشريهء رجانيوز

 

بيست و پنجم خرداد سالروز دعوت جبهه ملي به راهپيمايي عليه لايحه قصاص است. دعوتي كه با واكنش قاطع رهبر كبير انقلاب همراه شد و امام خميني در يك سخنراني مفصل در همين روز، اهداف و پشت پرده هاي اين جبهه را افشا كردند و ضمن تأكيد بر اينكه اين دعوت به راهپيمايي عليه نص صريح قرآن و جسارتي به ساحت قرآن است كه حتي در زمان رضا خان و محمدرضا پهلوي نيز سابقه نداشت، جبهه ملي را به اين سبب مرتد خواندند. اين مناسبت تاريخي بهانه اي است براي بازخواني پرونده ملي گرايان ليبرال از حيث نظري و تاريخي.

ناسیونالیسم را با قدری تسامح می توان آیین اصالت ملت و ملیت گرایی دانست. ایده ناسیونالیسم از همان بدو ورود به ایران، محذور و تناقض خاص خود را نیز به همراه آورد زیرا پیروان این مکتب شدیداً زیر نفوذ فرهنگ غرب بودند و در حالی که ناسیونالیسم شکوفاندن و تأکید بر اصالت فرهنگ خودی است، اینان می کوشیدند با استفاده از تفکر وارداتی و فرهنگ و سیاست و حتی نظام ها و دولت های غربی و ایجاد وابستگی فرهنگی، سیاسی و اقتصادی به غرب، هم ملی گرا باقی بمانند و هم به کمک غربی ها، ملت خود را به تعالی و بالندگی برسانند.

به قضاوت تاریخ معاصر و مجموعه اسناد ساواک، ملی گرایان لیبرال هیچ گاه به صورت فردی و تشکیلاتی در تعارض جدی با رژیم شاه نیفتادند و موضع گیری های فردی آنان نیز از حد ایرادات جزیی و انتقادات پراکنده فراتر نمی رفت.

به عنوان نمونه می توان به سکوت حیرت آور مدعیان ملی گرایی (به جز واکنش های موردی و فردی) در مقابل اقدام خیانت آمیز شاه یعنی معامله بر سر جزیره بسیار مهم و استراتژیک بحرین اشاره کرد که نهایتاً منجر به جدایی همیشگی بحرین از ایران شد و برای اولین بار طی 200 سال اخیر، بدون آنکه ایران در جنگی شکست خورده باشد، بخشی از سرزمین خود را از دست داد و هیچ یک از مدعیان وطن، ملیت و ملی گرایی جز معدودی دم برنیاوردند. سکوت ملی گراها نسبت به گسترش روز افزون دخالت بیگانگان در شئون مختلف مملکتی طی سالهای 32 تا 57 هم با ادعاهای ضد استعماری آنان تعارض زیادی دارد.

عجیب تر آنکه ملیون برای حل مشکلات کشور و محدود کردن اقدامات ضد ملی رژیم شاه، چشمداشت حمایت دولت امريكا را داشتند؛ یعنی همان دولتی که بیشترین اقدامات را عليه منافع ملی ایران مانند طراحی کودتا علیه حکومت ملی دکتر محمد مصدق به همراه انگلستان انجام داد و رژیم شاه اغلب اقداماتش را با مقامات کاخ سفید هماهنگ می کرد.

ضمناً امريكا می کوشید برای مهار بیشتر رژیم شاه از آلترناتیو ملیون استفاده کند تا محمدرضا پهلوی خود را تنها گزینه امريكا در ایران نبیند و هر چه بیشتر کارایی اش را که در حفظ منافع آنان بود، نشان دهد؛ چنانچه دولت کندی در ابتدای دهه 1960 از اهرم فشار جبهه ملی ایران برای واداشتن رژیم شاه به اعمال اصلاحات بهره برد. در عین حال طی دهه 40 و 50 امريكا علی رغم حمایت از رژیم پهلوی و اطمینان خاطر از خوش خدمتی شاه هیچ گاه ملیون لیبرال را از نظر دور نمی داشت. لذا طي سال های قبل از انقلاب، آنچنانكه اسناد ساواک نشان می دهند، ملیون همواره امیدوار بودند که روزی با جلب نظر مثبت امريكایی ها مجال فعالیت بیشتری در عرصه سیاسی بیایند.

برای نمونه می توان به سندی اشاره کرد که در آن موضع اللهیار صالح، یکی از رهبران اصلی جبهه ملی در خصوص کسب نظر مثبت امريكا برای ایجاد فضای باز سیاسی و گسترش فعالیت های جبهه ملی مورد اشاره قرار گرفته است.

همچنین در سال 1357 که رژیم شاه کارآیی خود را برای حفظ منافع امريكا از دست داده بود، امريكاییان به سرعت متوجه گزینه و آلترناتیو مطلوب یعنی ملی گراهای لیبرال در قالب جبهه ملی شدند.

اسناد و مدارک به دست آمده از ساواک و سفارت امريكا حکایت از تلاش فراوان امريكا برای زمینه سازی و مطرح کردن جبهه ملی در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی دارد.  سولیوان آخرین سفیر امريكا در ایران طی گزارشی به وزارت خارجه دولت خود می نویسد: "اقداماتی در دست است تا از طریق دستکاری در افکار عمومی، جبهه ملی با زیرکی رهبری را از دست خمینی بیرون آورد. شاه معتقد است که می تواند با جبهه ملی در مورد تشکیل یک سلطنت مبتنی بر قانون اساسی مذاکره کند ولی با خمینی هرگز."

 

جبهه ملی اول

در دهه 1320 و بحبوحه اشغال ایران توسط متفقین و ضعف دولت مرکزی و دربار، گروه های ملی گرای کوچکی متشکل از تکنوکرات ها و چهره های جوان و تحصیل کرده غرب پدید آمدند. حزب میهن پرستان (به رهبری علی جلالی و محمدپور سرتیپ)، حزب استقلال (توسط عبدالغدیر آزاد) و حزب میهن (به رهبری مهدی آذر و کریم سنجابی) از جمله اين گروهها بودند كه با ائتلاف، حزب ایران را تشکیل دادند و این حزب نيز به نوبه خود هسته اصلی جبهه اول، دوم و چهارم می باشد.

اما تشکیل جبهه ملی ایران به سال 1328 بازمی گردد. در این سال عمر مجلس پانزدهم به پایان رسید و تعیین تکلیف مسأله نفت جنوب به مجلس شانزدهم محول شد. در آبان همین سال، تعدادی از رجال سیاسی کشور به رهبری دکتر مصدق در اعتراض به تقلب در انتخابات مجلس در دربار متحصن شدند.  این عده 20 نفره پس از اتمام تحصن نافرجام در منزل دکتر مصدق گردهم آمده و پس از مذاکرات مفصل و تشکیل کمیسیونهای مختلف و تدوین اساسنامه در آبان 1328 موجودیت جبهه ملی ایران به رهبری دکتر مصدق را اعلام کردند.

 

جبهه ملی دوم

جبهه ملی دوم پس از رایزنی های فراوان ملیون و همکاران سابق مصدق در تبعید، در 30 تیر 1339 با انتشار بیانیه ای اعلام موجودیت کرد. سران جبهه در اولین اقدام با توجه به سخنان شاه مبنی بر برگزاری مجدد انتخابات مجلس بیستم، طی ملاقاتی با شریف امامی نخست وزیر وقت و وزیر کشور خواهان تأمین آزادی انتخابات، مطبوعات و اجتماعات شدند.

 

جبهه ملی سوم

جبهه ملی سوم را باید ادامه و دنباله طبیعی جبهه ملی دوم دانست، با این تفاوت که جناح اقلیت کنگره این بار در غیاب اکثریت محافظه کار رأساً به سازماندهی جبهه پرداخت. اینان ضمن مکاتبات متعدد با مصدق در سال 1343 موافقت وی را با اساسنامه جبهه ملی سوم دریافت کردند. حزب ملت ایران، حزب مردم ایران، جامعه سوسیالیست ها و نهضت آزادی، گروههای عضو جبهه ملی سوم بودند که رسماً در تاريخ 7/5/44 اعلام موجودیت کردند. رهبری جبهه ملی سوم را سید باقر کاظمی از نخبگان سیاسی قدیمی کشور برعهده گرفت.

 

جبهه ملی چهارم

به اعتراف رهبران جبهه ملی، آغاز مجدد فعالیت های این گروه ناشی از پیدایش فضای باز سیاسي کشور بود که تحت تأثیر به قدرت رسیدن دموکرات ها در کاخ سفید، در داخل کشور بوجود آمد تا پس از وقفه ای 12 ساله، ملیون فعالیت های خود را از سرگیرند. این زمانی بود که شاه همانند ابتدای دهه 1340 می خواست با انجام برخی اصلاحات جزئی و هدایت شده بساط قدرت خویش را استحکام بخشد. ادامه تلاش ها برای سازماندهی ناسیونالیست های لیبرال منجر به تشکیل "اتحاد نیروهای جبهه ملی ایران" در 28 آبان 56 شد. البته به رغم مذاکرات فراوان میان پیروان مصدق، تنها 3 حزب ملت ایران، حزب ایران و جامعه سوسیالیست ها (به رهبری رضا شایان) به همراه جمعی از بازاریان تهران به این ائتلاف پیوستند.

در بیانیه اعلام موجودیت جبهه ملی چهارم و نامه خطاب به سران رژیم، هیچ نشانه ای از طرح خواسته های اساسی واعلام مخالفت صریح با رژیم به چشم نمی خورد. وضعیت انقلابی و خیزش های مردمی علیه نظام پهلوی با قیام 19 دی 56 مردم قم و سپس برپایی مراسم چهلم شهدا به صورت ادواری در شهرهای مختلف آغاز می شود. در این مقطع تأکید سران جبهه مبارزه قانونی در چهارچوب قانون اساسی بود. در 30 تیر 57 "اتحاد نیروهای ملی" به "جبهه ملی چهارم" تغییر نام یافت.

در وضعیت انقلابی کشور طی نیمه دوم همین سال، گسترش تعارض میان نیروهای انقلابی، جبهه ملی ناچار شد مقابل رژیم مواضع تندتری اتخاذ کند اما همچنان خواهان انجام اصلاحات در قالب قانون اساسی بود.

سنجابی رهبر جبهه ملی طي مصاحبه ای در 19 مهر 57 اعلام کرد: "سلطنت مشروطه را رد نمی کنیم و با آن مخالفتی نداریم. آنچه ما می خواهیم از بین رفتن کامل استبداد است."

سنجابی حتی پس از ملاقات با امام در پاریس (آبان 57) از اعلام غیرقانونی و نامشروع بودن رژیم سلطنتی خودداری کرد و تنها با ملاحظه قاطعیت امام و برای حفظ موقعیت و کسب وجهه مردمی جبهه با صدور بیانیه اي 3 ماده ای به خواست رهبر انقلاب و مردم مبنی بر اعلام غیرقانونی بودن نظام پادشاهی و عدم امکان سازش با آن گردن نهاد.

البته ملیون لیبرال علی رغم اعلام موضع علنی در خفا همچنان به دنبال سازش با رژیم شاه بودند. پس از بازگشت سنجابی از پاریس و بازداشت ظاهری، وی و داریوش فروهر، ملاقاتهایی با سپهبد ناصر مقدم رئیس ساواک و شخص شاه داشتند.  سنجابی در دیدار با مقدم گفت: "ما ممکن است برای شاه به منزله آخرین تیر ترکش باشیم."

در این مقطع و در پی رهنمود امريكا، شاه به مذاکره و آشتی با مخالفان میانه رو یعنی ملی گراها می اندیشید. شاه از تمایل و شرایط ملیون برای سازش از طریق غربی ها و واسطه هایی مانند احسان نراقی مطلع بود. نراقی از رهبران جبهه برای شاه پیام آورده بود که آنان تحت شرایطی حاضرند با پشت کردن به مذهبیون با شاه برای تشکیل دولت به توافق برسند. شاه نیز پس از مذاکره مستقیم با ملیون به آنان پیشنهاد تشکیل دولت داد. سران جبهه نیز در جلسات داخلی خود کلیت پیشنهاد را پذیرفته و در پی یافتن فرد مطلوب و نیز حل مشکل خود با امام سازش ناپذیر و به اصطلاح مجاب کردن یا دور زدن ایشان بودند.

اما شاپور بختیار بدون هماهنگی با شورای جبهه، کار را با شاه تمام کرد و خبر انتصاب او به عنوان نخست وزير به سرعت منعکس شد. شورای جبهه ملی هم در واکنشی انفعالی و برای حفظ وجهه خود و در واقع برای تلافی تمرد و زیاده خواهی بختیار، او را از جبهه اخراج و همکاری با وی را تحریم کرد.

با اين حال، اسناد به دست آمده از ساواک گواه روشنی بر سازش طلبی جبهه ملی می باشد كه ذیلاً به یک فقره از این اسناد اشاره می شود:

در مورد موضع گیری ساواک از یک جلسه داخل جبهه ملی ایران، چنین گزارش می دهد: "بحث در مورد اعلامیه خمینی شد که قانون اساسی کافی برای سرنگون کردن رژیم سلطنت نیست و نظر آقایان خواسته شد همه افراد به اتفاق گفتند راه ما راه قانون اساسی است."

جبهه ملی از جمله نخستین گروه هایی بود که به مخالفت با اسلام مکتبی و فقاهتی به خط امام پرداخت و نهایتاً پس از موضع گیری های فراوان به دنبال اعلام مخالفت صریح با لایحه قصاص به منظور تحريك مردم براي راهپیمایی، امام خمینی(ره) طی سخنانی قاطع و صریح در 25/3/60 غیرقانونی و مرتد بودن این تشکیلات را اعلام كرده و ُمهر پایاني بر فعالیتهای تشکیلاتی ملی گرایان لیبرال زده شد.

 

***

سخنان امام خمينی دربارهء جبههء ملی و رهبرانش:

 

اینجانب نمی توانم از جبهه ای ها و نه از بزرگشان اسمی ببرم و ترویجی بکنم؛ راه آنها با ما مختلف است. (20/5/57) صحیفه امام جلد ص 439.

این هایی که می بینید که اجتناب از این دارند، حتماً باید اسم دیگری روی آن باشد، اسلام نباشد، هرچه می خواهد باشد، اینها سرپوش می خواهند بگذارند روی مقاصد خودشان؛ آن مقاصدی که برخلاف مسیر ماست، با اسم یک نفری که ملی است. مسیر ما مسیر نفت نیست؛ نفت پیش ما مطرح نیست. ملی کردن نفت پیش ما مطرح نیست. این اشتباه است. ما اسلام را می خواهیم. اسلام که آمد نفت هم مال خودمان می شود. مقصد ما اسلام است. مقصد ما نفت نیست تا اگر یک نفر نفت را ملی کرده، اسلام را بگذاریم برای او سینه بزنیم. (2/3/58) صحیفه امام جلد 7 ص 458- 459

این ملی گراها و اینها که هی فریاد ملی، ملی می زنند، همینها هستند که بعضی شان در این کودتا هم دخالت داشتند، بر ضد این مملکت خودشان برای دیگران. همینها هستند که بعضی شان به طوری که شواهد هست، دخالت در این امر داشتند. (15/5/59) صحیفه امام جلد 13 ص 76

آنهایی که می گویند: "ما ملیت را می خواهیم احیا بکنیم"، آنها مقابل اسلام ایستاده اند. اسلام آمده است که این حرفهای نامربوط را از بین ببرد. افراد ملی به درد ما نمی خورند، افراد مُسلِم به درد ما می خورند. اسلام با ملیت مخالف است. معنی ملیت این است که ما ملت را می خواهیم، ملیت را می خواهیم و اسلام را نمی خواهیم. (15/5/59) صحیفه امام جلد 13 ص 78

اینکه من مکرر عرض می کنم که این ملی گرایی اساس بدبختی مسلمین است، برای این است که این ملی گرایی، ملت ایران را در مقابل سایر ملت های مسلمین قرار می دهد و ملت عراق را در مقابل دیگران و ملت كذا را در مقابل کذا. اینها نقشه هایی است که مستعمرین کشیده اند که مسلمین با هم مجتمع نباشند. (18/5/59) صحیفه امام جلد 13 ص 87- 88

 

در ارتباط با دعوت جبهه ملى به قيام در مقابل قرآن

من مى‏خواهم ببينم كه اين راهپيمايى كه امروز اعلام شده است، اساس اين راهپيمايى چه هست. من دو تا اعلاميه از "جبهه ملى" كه دعوت به راهپيمايى كرده است، ديدم. در يكى از اين دو اعلاميه، جزء انگيزه‏اى كه براى راهپيمايى قرار داده‏اند، لايحه «قصاص» است. يعنى مردم ايران را دعوت كردند كه مقابل لايحه قصاص بايستند. در اعلاميه ديگرى كه منتشر كرده بودند، تعبير اين بود كه "لايحه غير انسانى"! ملت مسلمان را دعوت مى‏كنند كه در مقابل لايحه قصاص راهپيمايى كنند، يعنى چه؟ يعنى در مقابل نص قرآن كريم راهپيمايى كنند! شما را دعوت به قيام و استقامت و راهپيمايى مى‏كنند در مقابل قرآن كريم. نص قرآن كريم. ضرورى مسلمين، چه برادران اهل سنت و چه برادران شيعى، ضرورى اين است كه اين قرآن از خداست و در قرآن هرچه باشد، ضرورى است كه بايد پذيرفت. قضيه "قصاص" در جاهايى از قرآن تصريح شده است.

لايحه قصاص همين مسائل قرآن است. در اين راهپيمايى كه مسلمان ها را به اصطلاح خودشان دعوت كرده‏اند، دعوت كرده‏اند كه مردم قيام كنند در مقابل قرآن! مردم قيام كنند در مقابل احكام ضروريه اسلام! آنهايى كه از بعضي جبهه‏ها هستند، تكليفشان معلوم است. آن‏ها از اول هم، از آن وقتى هم كه «جمهورى اسلامى» تأسيس شده است، مسئله اسلام پيش آنها مطرح نبوده است. آنچه مطرح بوده است، اگر راست بگويند، همان ملى گرايى بوده است و من در اين هم شك دارم! براى اينكه افرادى كه سر دسته اينها بودند و به ملى گرايى معروف بودند، ما ديديم كه بر ضد ملت اينها قيام كردند. الآن هم كه در خارج هستند، دعوت مى‏كنند كه بر ضد اين ملت، قدرت ها فعاليت كنند و اين قدرتهاى بزرگ هم همه جور چيزى دارند! ملى هم دارند؛ مذهبى هم دارند؛ معمم هم دارند.

من آن چيزى كه بسيار مورد تعجبم است، اين نيست كه در اعلاميه "جبهه ملى" براى لايحه "غير انسانى" [به اصطلاح او] قصاص، يعنى حكم غير انسانى قرآن!، يعنى حكم غير انسانى اسلام!، اعلاميه بدهند و مردم را دعوت كنند كه ايهاالناس بياييد، در مقابل اسلام قيام كنيد و استقامت كنيد، من از آنها همچو توقعى داشتم و دارم اما بعضى كه اعلاميه دادند و تأييد كردند اين راهپيمائي ها را، آيا خوانده‏اند اين اعلاميه‏هاى "جبهه ملى" را؟ ديده‏اند، كه به اين راهپيمايى دعوت كرده‏اند؟ و يكى از انگيزه‏هاى آنها اين است كه بياييد مقابل قرآن قيام كنيد؟ منتها لفظش را نگفتند و واقعِ صريحش همين است. اگر اينها خواندند اين را، غفلت كردند از اينكه اين راهپيمايى براى مقابله با اسلام است؛ براى مقابله با جمهورى اسلامى است؛ و براى مقابله با حكومت اسلام است. من عجالتاً كار ندارم كه آيا دولت آقاى رجايى يك دولت فعّال است يا نه و آيا كارهايى كرده است كه بايد در مقابل او ايستاد يا نه؛ و كار ندارم به اينكه مجلس شوراى اسلامى آيا يك مجلسى است كه از ملت است يا نه؛ و كار ندارم به اينكه قوه قضائيه آيا به تكاليفش عمل مى‏كند يا نه؛ به اينها من كارى ندارم؛ و اگر راهپيمايى هم فقط براى راهنمايى مردم بود، آن هم صحبتى نبود، و ممكن بود كه عمل بشود؛ اما راهپيمايى در مقابل اسلام! در مقابل صريح قرآن! در مقابل حكم ضرورى اسلام! اين را چه جور تعبير كنيم؟ باز من كار ندارم به "جبهه ملى"، با اينكه بعض افرادش شايد افرادى باشند كه مسلمان باشند؛ لكن من كار دارم به آن‏هايى كه پيوند كرده‏اند با اين جبهه؛ پيوند كرده‏اند با منافقين؛ پيوند كرده‏اند با منحرفين. من با اينها كار دارم كه شمايى كه متدين هستيد و مدعى تدين چه توجيهى از اين معنا داريد؟ آيا تكليف شرعى فقط اين است كه در مقابل مجلس و دولت اعلاميه صادر كنيد! در تمام تكليف هاى شرعى كه شما احساس كرديد همين تكليف شرعى را داريد كه مردم را دعوت كنيد به شورش در مقابل دولت اسلامى، در مقابل مجلس شوراى اسلامى؟! نهى ازمنكر و امر به معروف فقط منحصر است به همين كه دولت اسلامى را نهى و امر بكنيد؛ آن هم با آن كوبندگى؟! و آن هم دعوت به قيام؟! آن هم دعوت به شورش؟! در مقابل اين اعلاميه "جبهه ملى" كه مخالف نص قرآن مجيد است، در مقابل اين كه مردم را دعوت كرده است به راهپيمايى در مقابل قانون الهى، تكليف ديگر نداريد شما؟ آقايان تمام تكليف ها را به جا آوردند و عمل كردند، فقط يك تكليف مانده و آن جمهورى اسلامى را به هم زدن؟! تمام تكليف هايى كه بر ما و شما متوجه است، چه از قشر نويسندگان و روشنفكران و جبهه‏ها و نهضتها و سايرين، تمام تكاليف فقط منحصر به اين شده است كه اين جمهورى اسلامى را در خارج از كشور طور ديگرى كه هست نمايش بدهيد ومردم را دعوت كنيد كه بر خلاف جمهورى اسلامى شورش كنند؟! ديگر همه چيز درست شده است، فقط اين يكى مانده؟! در وقتى كه سرتاسر ايران آشوبگران مشغول آشوب هستند، منافقان مشغول فعاليت هستند و ابتلا به جنگ با قدرتهاى بزرگ داريم و مملكت ما آنجا مبتلا به جنگ است و در داخل مبتلا به اين دستجات مختلفى است كه به بهانه اسم شماها در خيابانها مى‏ريزند و جوانان ما را زخمى مى‏كنند و گاهى هم مى‏كشند، اينها نهى از منكر نمى‏خواهد؟ اينها را دعوت به شورش مى‏كنيد اين امر به منكر نيست؟ اين امر به فساد نيست؟

من بايد متأسف باشم، من بايد بسيار متأسف باشم، از اينكه غيب نمى‏دانم! نمى‏دانستم در چنته اينها چه هست؟ من بعضى از اينها را مى‏پذيرفتم؛ به ايشان هم محبت مى‏كردم؛ ليكن نمى‏دانستم كه اينها بر ضد قرآن هم قيام مى‏كنند. من نمى‏دانستم كه اينها ائتلاف پيدا مى‏كنند [و] مركز ائتلافشان يك جا است و ائتلاف پيدا مى‏كنند با منافقين كه "شناخت" شان را اشخاصى كه مطالعه كرده‏اند مى‏دانند چيست، ائتلاف كرده‏اند با اين جبهه‏ها كه ماسك را از روى صورتشان برداشتند و به‏طور صريح مردم را دعوت كردند به اينكه‏اى مسلمانها بياييد و حكم قرآن را، حكم «غير انسانى» قرآن را! و لا حولَ ولا قوةَ الّا باللَّه.  در يك كشور اسلامى اين‏طور سب بر قرآن و سب بر اسلام در مرئى‏ و منظر مسلمين بشود و فلان مقام هم تأييد كند و دعوت به شورش! در مقابل چه؟ در مقابل نص صريح قرآن؟! امروز، دو بعد از ظهر دعوت به راهپيمايى است. به حسب چيزى كه در اعلاميه‏شان ثبت شده است، دعوت به راهپيمايى است در مقابل اين حكم «غير انسانى» اسلام!

ما با اينهايى كه اظهار دوستى مى‏كنند و تيشه برداشته‏اند و به ريشه اسلام مى‏زنند، بايد چه بكنيم؟ در تمام طول سلطنت رضاخان و محمدرضا يك همچو جسارتى به قرآن كريم نشد. مسلمان ها بدانند كه يك راهى الآن هست در كار، يك روشى الآن هست در كار، كه به‏طور ناشيگرى اين ها نقاب را كنار زدند. آنهايى كه در اين راهپيمايى مى‏خواهند شركت كنند، يا اظهار اين را كردند كه شركت بكنند، يا تأييد كردند اين شركت را، يا مردم را دعوت كردند به اين شركت، اگر بدانند كه محتواى اين معنا چيست، واى به حال ملتى كه ملى هايشان اين باشد، و متدينينى هم كه اظهار تدين مى‏كنند، آن باشد، و سرانشان هم اين! و اگر ندانسته مى‏كنند، چه‏طور اطلاعيه "جبهه ملى" را نديده دعوت مى‏كنند به اينكه شما هم به دنبال جبهه ملى راهپيمايى كنيد. بازار تهران ببندد و بازار اصفهان هم ببندد و بازارهاى ايران هم ببندند، خيابان‏ها هم همه ببندند و همه قيام كنند، استقامت كنند! در مقابل چى؟ در مقابل لايحه قصاص "غير انسانى"! حكم قرآن "غير انسانى"!(25/3/60) صحیفه امام جلد 14 ص 452-449

اينها مرتدند. "جبهه ملى" از امروز محكوم به ارتداد است. بله، "جبهه ملى" هم ممكن است بگويند كه ما اين اعلاميه را نداده‏ايم. اگرآمدند در راديو امروز بعدازظهر آمدند در راديو اعلام كردند به اينكه اين اطلاعيه‏اى كه حكم ضرورى مسلمين، جميع‏ مسلمين، را "غير انسانى" خوانده، اين اطلاعيه از ما نبوده؛ اگر اينها اعلام كنند كه از ما نبوده، از آنها هم ما مى‏پذيريم. (25/3/60) صحیفه امام جلد 14 ص 462-463

شما تا آن آخر هم "اعليحضرت" را مى‏خواستيدش! به من گفتيد ديگر. اينكه نمى‏توانيد حاشا كنيد. تا آن آخر هم مى‏گفتيد خوب، ايشان باشند. اعليحضرت همايونى باشند، حكومت نكنند! شما تا آخر هم اين‏طور بوديد. بختيار هم تا آخر مى‏خواستيد! آخر شما نبايد ديگر ما را بازى بدهيد، بگوييد كه ما چه، ما چه. اين "جبهه ملى"، از ميرزاى شيرازى -دريكى از روزنامه هايشان كه من ديدم و بسيار ناراحت شدم- از ميرزاى شيرازى كه قضيه تنباكو را درست كرده، تا آقاى كاشانى، تمام علمايى كه در خلال مشروطيت براى اسلام كار كردند، ميرزاى شيرازى براى اسلام كار كرده است، آقاى كاشانى براى اسلام كار كرده، شيخ فضل اللَّه كرده، تمام اينها را به آنها بد گفتند! آن روزنامه جبهه ملى را پيدا بكنيد، ميرزاى شيرازى را متهم كرده به دروغگويى! شيخ فضل اللَّه را اين قدر فحش داده! جرم شيخ فضل اللَّه بيچاره چه بود؟ جرم شيخ فضل اللَّه اين بود كه قانون بايد اسلامى باشد. جرم شيخ فضل اللَّه اين بود كه احكام قصاص غير انسانى نيست، انسانى است. آقاى كاشانى هم همين‏طور. جرم اينها همين است كه اينها عقيده‏شان اين است كه بايد اسلام در ايران پياده بشود و شما مى‏گوييد كه احكام غرب مترقى است.

 

برگرفته از سايت «رجا نيوز»:

http://rajanews.com/News/?30337

 

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

newsecularism@yahoo.com

و يا مستقيماً در اينجا:

ای - ميل شما (در صورت تمايل به دريافت پاسخ لازم است!)

 

 

لطفاً از افزودن تصوير در اين ای  ميل خودداری کنيد چرا که انتقال آن بدين وسيله ممکن نيست.

Your message:             : پيام شما

 

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630