بازگشت به خانه  |   فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان

دی   1387 ـ ژانويه  2008 

پيوند به بخش احزاب در سکولاريسم نو

ایدئولوژی چیست و ایدئولوژی ما کدام است؟

گزارش جلسۀ بحث در دفتر پژوهش حزب مشروطه ایران

سکولاريسم نو: در پی سخنان اسماعيل نوری علا، سخنران ميهمان کنگره حزب مشروطه ايران، و هشدار او نسبت به اينکه احزاب مدرن بايد از ايدئولوژی پرهيز کرده و به سوی داشتن برنامه بروند، بحث بر سر اينکه حزب مشروطۀ ايران يک حزب ايدئولوژيک است يانه مورد بحث تعدادی از صاحب نظران قرار گرفت و بخصوص آقای رضا عموزاده در اين مورد مقالۀ مفصلی منتشر کردند. دفتر پژوهش حزب مشروطه ايران تصميم گرفت که جلسه ای را به بحث در اين مورد اختصاص دهد. در اين جلسه نخست آقای بهمن زاهدی گزارشی در مورد تعريف های مختلف ايدئولوزی ارائه کردند و سپس موضوع به بحث گذاشته شد. در اين بحث آقای داريوش همايون اظهارات مفصلی در اين باره عرضه داشتند. گزارش اين جلسه را از سايت حزب مشروطه ايران نقل می کنيم.

 

سخنرانی آقای بهمن زاهدی

گرچه اجزای اصطلاح ایدئولوژی (ایده + لوژی) پیشینه‌ای بسیار کهن دارند؛ ولی لفظ ایدئولوژی، محصول دوران مدرن است. آنتوان دوستوت دو تراسی فرانسوی (1836) برای اولین بار این واژه را در سال‌های پس از انقلاب فرانسه عنوان كرد. او ایدئولوژی را علم شناخت ایده‌ها می‌دانست. دو تراسی، این واژه را در گزارشی علمی تحت عنوان «رساله‌ای درباره قوه تفکر» در انستیتوی پاریس مطرح کرد.
او قصد داشت با بنیاد «اندیشه‌شناسی» یا «دانش‌ایده‌ها» و در پرتو آن، رسالتی را در «خدمت به انسان‌ها و حتا نجات آنان از جهل یا رهانیدن ذهن‌های آنان از پیش داوری‌ها و آماده کردن آنان برای فرمان فرمایی عقل» به دوش گیرد.

تعاریف مختلف ایدئولوژی

کلیه دیدگاه‌ها و تفکرات یک گروه را می‌توان ایدئولوژی نامید.

- ایدئولوژی عبارتست از بایدها و نبایدها، این که انسان چه کند و چه نکند و به طور کلی خطوط اساسی زندگی انسان، روش ها، خوب ها، بدها، هدف ها و وسیله‏ها نیازها و دردها و درمانها مسئولیت ها و تکلیف ها و... همه همه ایدئولوژی را تشکیل می‌دهند.

- به نظر لنین ایدئولوژی نظام‌های فکری است که طرفین طبقاتی در جنگ علیه یکدیگر از آن استفاده می‌کنند. ( هدف وسیله را توجیه می‌کند)

در معنای ماركسیستی ایدئولوژی یعنی آگاهی وارونه، شعور كاذب، ایدئولوژی دستگاهی است كه حقایق و واقعیت ها را به شكل دیگری به انسان ایدئولوژی زده باز می‌نمایاند.

به عقیده‌ی شریعتی، دقیق‌ترین تعریفی که جوهر و حقیقت و نقش اساسی ایدئولوژی را می‌شناساند این است که «ایدئولوژی ادامه غریزه در انسان است»

شاید کوتاهترین تعریفی را که برای ایدئولوژی بتوان ارائه داد آنست که بگوئیم : Kایدئولوژی نوعی خودآگاهی است».

تعریف دیگر آنست که ایدئولوژی را سیستمی از ایده‌ها و قضاوت های روشن و صریح و عموماً سازمان یافته‌ای بدانیم که موقعیت یک گروه ، یا جامعه را توجیه و تفسیر و تشریح می‌نماید .

کامل ترین تعریف که در اروپا رایج است بصورت زیر می‌باشد: «ایدئولوژی مجموعه‌ای است از نظرات، اعتقادات و نگرش‌ها : مانند جهان‌بینی ِ یک طبقه یا گروه اجتماعی».

تفسیرهائی از ایدئولوژی

به گفته‌ی "بندیكس"، ایدئولوژی‌ها حاصل یك جریان مداوم كنش متقابل بین پدیده‌ها و حوادث كنونی و آنچه از گذشته به ارث باقی مانده هستند. از سوی دیگر "مارسل ریو " اظهار می‌كند كه : «در یك جامعه‌ی پیچیده، برخورد بین ایدئولوژی‌ها ارتباط پیدا می‌كند با برخورد بین خرده گروه‌هایی كه می‌خواهند تئوری خود را به اكثریت بقبولانند، و نهایتاً برای آن‌كه اداره‌ی جامعه را در دست بگیرند مبارزه می‌كنند».

بنابراین، ایدئولوژی با یك مجموعه‌ی خاص از پدیده‌ها از قبیل ارزش‌ها و سمبل‌ها و ساخت‌ها ارتباط پیدا می‌كند. در این زمینه مساله‌ای كه توجه به آن حایز اهمیت است آن است كه برخی ایدئولوژی‌ها بدون آن‌كه تاثیری داشته باشند ظهور می‌كنند و سپس راه زوال در پیش می‌گیرند در حالی كه بعضی دیگر تاریخ را عمیقاً تحت تاثیر قرار می‌دهند. عوامل و شرایط مساعد و نامساعد موثر بر كنش ایدئولوژی بدون شك فراوانند و گاهی نیز ناپیدا و فهم آن‌ها آسان نیست و باید بیش از پیش برای شناخت آن‌ها به مطالعه و پژوهش پرداخت.

در تعریف ایدئولوژی ، این ویژگی‌ها را باید درنظر گرفت:

- ایدئولوژی عبارت است از سیستمی از ایده‌ها و قضاوت‌های روشن و صریح و عموماً سازمان یافته است كه موقعیت یك گروه یا جامعه را توجیه ، تفسیر و شرح و اثبات می‌كند‌. این سیستم با الهام و تاثیرپذیری شدید از ارزش‌ها ، جهت‌یابی معین و مشخصی را برای كنش اجتماعی آن گروه و یا آن جامعه پیشنهاد و ارائه می‌دهد

- این سیستم ایده‌ها و قضاوت‌ها به كسانی كه در وضعیت و موقعیت معین زندگی می‌كنند‌، این امكان را می‌دهد كه موقعیت خود را بهتر تعریف كنند‌، معنی و مفهوم آن را درك كنند و نیز آن را به اثبات برسانند

- چون ایدئولوژی با منافع در رابطه است بنابراین با حالاتی روانی نیز كه اغلب فراگیر است اما به چشم نمی‌آید مرتبط می‌شود.

- ایدئولوژی با انتخاب یك خط‌مشی كم و بیش مشخص و با درنظر گرفتن هدف‌ها و با نشان دادن راه‌هایی برای رسیدن به مقصود‌، افراد را به صورت دلخواه به سوی خود می‌خواند‌. در نهایت هدف ایدئولوژی آن است كه كنش تاریخی یك جامعه را تهییج و تحریك نماید.

تاریچه ایدئولوژی در تاریخ معاصر ایران

قبل از انقلاب مشروطیت در ایران روشنفکران آن زمان به فکر تقلید از روشنفکران اروپائی افتادند و با قبول کردن نظریاتی که در اوایل سده 19 میلادی در غرب مطرح بود ایدئولوژی هائی که بعدا بنام تفکرات التقاطی معرف شدند به ایران آوردند. این نظریات را روشنفکران آن زمان برای قدرت‌طلبی های فردی خود مورد استفاده قرار می‌دادند و نگاهی سطحی به آن نظریه‌ها می‌داشتند.

در دوره رضا شاه و محمد رضا شاه ایدئولوژی ملی که از طرف دولت حمایت می شد ناسیونالسم ایرانی نام گرفته بود.

تا سال 1340 رابطه چندانی مابین اسلام و ایدئولوژی موجود نبود غیر از مناسباتی مابین آخوندها و احزاب چپ آن زمان. ولی در آن سال نهضت آزادی صریحا اعلام کرد که این حزب براساس ایدئولوژی اسلامی تاسیس شده است. آنگاه حنیف نژاد و همفکرانش از این موضوع سخن گفتند همزمان با آنان دکتر علی شریعتی در سطح گسترده‌ای از ضرورت دین ایدئولوژیک سخن گفت و بعد هم مطهری.
تعریف ایدئولوژی در آن زمان بیشتر با تعریف لنین از ایدئولوژی مطابقت داشت و روشنفکران ایران شروع به جنگ طبقاتی با نظام کرده و هدفی بغیر از مطرح کردن خود در سیاست آن زمان و تقلید از مبارزات فلسطینی‌ها و چپگرایان امریکای- میانه و جنوبی نداشتند. مبارزه برای سرنگونی نظام بود و هدف وسیله را (جنگ مسلحانه) تعریف می کرد. نامگذاری مارکسیست های اسلامی بر این گروه‌ها نمایانگر ایدئولوژیک شدن اسلام و اتحاد چپگرایان تند رو و اسلامگریان بود که تا هم اکنون مکمل همدیگر هستند. بزرگترین اشتباه ایدئولوژیک های ایران هنوز در مطلق‌گرائی در امر اثبات تئوری های اجتماعی ثابت نشده می باشد به صورتی که تئوری به صورت اصول غیر قابل تغییر در آمده و راه تکامل فکری خود را بسته اند. از این نظر اسلامگرایان و چپگرایان تند رو هنوز متحد هستند.

بعد از انقلاب اسلامی سال 57 هیچ کدام از ایدئولوژی ها توان ارائه برنامه‌ای برای حال و آینده خود نداشتند و از حرکت افتادند. همه به یک بن بست ایدئولوژیکی رسیده بودند: "ایدئولوژی ما طناب ما بود. با این طناب چنان دست و پا و عقل مان را گره زده بودیم كه بعدها خودمان هم نمی‌توانستیم گره‌های خودزده را باز و خودمان را از تله خلاص كنیم و در بدترین شرایط با این طناب‌ها، گره طناب‌ دار خود را با دستان خود درست می‌كردیم و به خیال این كه مردم كشورمان منتظر بهشت خیالی ما هستند در عالم رویا خودمان را ارضا می‌كردیم." (خانه دایی یوسف)

اندیشه مشروطه خواهی

پایه‌های اصلی اندیشه مشروطه‌خواهی در انسانگرائی، خردگرائی و قانونگرائی است که با محرک تجّددطلبی خود را به چالشی همیشگی می‌کشد و روند تکاملی خود را با بازنگری و تجربه زنده نگاه می‌دارد. خردگرائی موتور تجّددطلبی در اندیشه مشروطه‌خواهی می‌باشد. اندیشه مشروطه‌خواهی دارای هدف های مشخصی برای جامعه می‌باشد. یکی از هدف های اصلی مشروطه‌خواهی رسیدن به یک جامعه مدنی و دموکراسی است که در یک سیستم دموکراسی لیبرال بهتر گنجانیده و تعریف می شود.

دموکراسی لیبرال یک سیستم مطلق‌گرا نیست و در بر گیرنده پلورالیسم و سکولاریزم هم می‌باشد و اندیشه‌ها و تفکرات دیگر را سرکوب نکرده بلکه فضائی دموکراتیک برای گفتمان سیاسی ارائه می‌دهد. یکی ار خصوصیات دموکراسی لیبرال سعی کردن برای رسیدن به تفاهم متقابل و جاره‌جوئی برای مسائل اجتماعی از طریق دیالوگ سالم سیاسی است.

احترام به حقوق شهروندان، اقوام ایرانی، اقلیت های مذهبی و دگراندیشان ایرانی پایه و اساس تفکر سیاسی ما در تاسیس حزب مشروطه ایران بوده تا جامعه را از بن بست انقلاب اسلامی برهانیم و آینده‌ای روشن برای گذر از استبداد در هر نوعش را ارائه دهیم و همچنین زمینه‌های فکری حداقل خودمان را برای آغاز کردن دوران دموکراسی و آزادی در ایران، آماده کنیم.

حزب مشروطه ایران خود را با قبول دموکراسی لیبرال برای آینده ایران درگیر جنگ های ایدئولوژیکی و طبقاتی و مذهبی نکرده است بلکه با دموکراسی لیبرال آینده مطلوب برای ایران را روشن تر کرده است.

به نظر من تعریف ایدئولوژی اروپائیان نگاه ما را به ایدئولوژی روشن تر و رساتر خواهد کرد:
ایدئولوژی مجموعه‌ای است از نظرات، اعتقادات و نگرش‌های یک گروه اجتماعی.

 

*******************

اظهار نظر ها و پرسش های حاضران در جلسه:

* در مورد ایدئولوژی سئوال این است که آيا می توان اندیشه مشروطه خواهی را ایدئولوژی نامید؟ ایدئولوژی کلا" چیز خطرناکی است، به خصوص اگر جنبۀ فناتیک و مذهبی بگیرد. ایدئولوژی مرزبندی می کند و می خواهد به هر طریق خود را صادر کند و همیشه یک جایی دشمن دارد و از روش های تبلیغاتی و دروغ استفاده می کند و همه مردم را کنترل می کند. سئوالی که پیش آمده آن است که آیا ما هم به عنوان حزب مشروطه ایران دنبال یک ایدئولوژی هستیم؟
* هر حزب و گروهی یک ایدئولوژی باید داشته باشد. یک خط مشی باید داشته باشد که با تغییرات جزیی در شرایط روز سرگردان نشود. بدون ایدئولوژی نمی توان با آنها که امروز برای فلسطین سینه میزنند و ایران از یادشان رفته است مبارزه کرد.
* ایدئولوژی، شناخت اندیشه است. شناخت اندیشه یک جهان بینی و علم سیاسی - اجتماعی می خواهد. واژه ایدئولوژی هم به معنای خوب و هم بد بکار رفته است. شریعتی می گوید ایدئولوژی ادامه غریزه در انسان است. انسان هر روز می خواهد از روز قبل بهتر شود. ولی درعین حال یک حزب سیاسی بینشی دارد و به این معنا بدون ایدئولوژی حزب سیاسی بی معنا است. وقتی می گوییم بیشترین شادمانی برای بیشترین مردمان، این خودش یک ایدئولوژی است. ما مسلما" یک ایدئولوژی باید داشته باشیم که بتوانیم پیش رویم. این که ایدئولوژی یکی چه قدر مانع ایدئولوژی دیگری است و یا خواستار حذف آن است، این مسئله است که مهم است.
* در ادبیات حزبی ما به ایدئولوژی با آی بزرگ و آی کوچک اشاره شده است. اولی به معنای سیستم فکری است که حل همه مسائل جهان را در خود داشته و دارای ارتباط ارگانیک بین خود است و ایدئولوژی با آی کوچک مجموعه ای از برنامه ها و نظریات است که الزاما" پیوند ارگانیک با یکدیگر ندارند. به عنوان نمونه ای ازنگرش ایدئولوژی با آی بزرگ، می توان به مارکسیسم در رابطه با علل پیدایش و تبیین فرهنگ و سیاست و تفکر و هر چه غیر اقتصاد است که به اقتصاد جامعه ربط داده شده و از آن دانسته شده اشاره کرد. بحث رابطه زیر بنا و روبنا که تا سال های آخر انگلس به همین نحو تبیین میشد و از آن به بعد به بهانه اینکه در گذشته وقت برای توضیح روبنا نبوده با تجدید نظر روبرو گشت و رسیدن اجباری جامعه به دیکتاتوری کارگری نمونه دیگری از ایدئولوژی با آی بزرگ است. ایدئولوژی با آی کوچک ارزش های حاکم و چیره بر برنامه یک حزب یا سازمان است و اگر بین این دو تعریف تفکیک صورت نگیرد سردرگمی بوجود خواهد آمد.

در مقاله ای از آقای رضا عموزاده، از نگاه پست مدرنیسم به ایدئولوژی نگریسته شده است با نگاهی هگلی اینطور استدلال شده که چون آن ایدئولوژی با آی بزرگ نفی شده، نقطه مقابل آن چیزی از جنس دیگری است و نمی تواند ایدئولوژی با آی کوچک باشد. باید بگویم الگوی هگل ملاک ما نیست و بجای ماندن در تعاریف، به واقعیت باید نگریست. آنها که به ایدئولوژی با آی کوچک اشاره دارند به تعریف و نامگزاری در بخشی از هستی پرداخته اند. دیگران می توانند نام دیگری بگذارند.
* ما حزبی ایدئولوژیک نیستیم و بن مایه تفکر مشروطه خواهی بر مبنای تجدد یا مدرنیته است که ما در حزب مان همیشه به آن تاکید می کنیم. تفاوت تفکر ما با تفکر ایدئولوژیک این است که تفکر ایدئولوژیک در جایی در آرمانشهر خودش می ماند. وقتی به مدینه فاضله برسد دیگر ارتجاعی است و حرفی برای گفتن ندارد ولی فکر مدرن در هیچ جا توقف نمی کند. فکر مدرن از یک جا شروع می کند و به جهات و شاخه های مختلف می رود. تئوری جدید ممکن است نفی تئوری قدیم باشد. ما در تئوری های قدیم نمی مانیم پس ما ایدئولوژیک نیستیم ولی می توانیم با ایدئولوژی با آی کوچک نزدیک باشیم چون احتمال تغییر را داریم.
* از ایدئولوژی به مفهومی که با آی کوچک تعریف شده وحشتی نیست و بسیار هم خوب است. ایدئولوژی با آی بزرگ نقطه پایان می گذارد و بحث را تمام می کند و جواب همه چیز را دارد. تازگی حزبی کاپیتالیستی در سوئد شعار انتخاباتی اش را حزب کار برای کارگران نامید چون دارای ایدئولوژی مطلق نیست ولی یک کمونیست نمی آید چنین چیزی بگوید. شکستن تمامیت ارضی با بر زمین ریختن خون های زیادی همراه خواهد شد. دفاع از تمامیت ارضی ایران برمی گردد به اندیشه اصلی مان که حقوق بشر باشد. اگر به اینها هم معتقد نباشیم به چه می خواهیم معتقد باشیم؟ اگر ایدئولوژی به این معنا هست خیلی هم خوب است.
* در اندیشۀ مشروطه خواهی و آنچه صاحبان اندیشه می خواستند راهکاری برای جبران عقب افتادگی ایران ارائه دهند جهانبینی و اندیشه ای که دنیا را تعریف کنند نبود. به توسعه بود که فکر می کردند. الان دیگر بحث لیبرال دموکراسی مطرح می شود. باور داریم که انسان که صاحب زمین است چگونه پنجاه هزار سال است که هر روز بهتر شده. باید محور مان انسان باشد و بیشترین خوشبختی برای بیشترین مردمان. ایدئولوژی که محورش انسان است باعث افتخار است اما کمونیسم محورش طبقه ای و قسمتی از انسان هاست
* آقای همایون تعریف کنکرت از مسئله ایدئولوژی داده اند و اشاره داشته اند که ما حزب ایدئولوژیک نیستیم ولی مشروطه ایدئولوژی ما است و مشروطه بقول زنده یاد فریدون آدمیت ایدئولوژی آزادی و ترقی است. به نظر من ما هم باید تعریف خود را از ایدئولوژی بدهیم. همۀ ایدئولوژی ها اساس و گوهر خود را آزادی و ترقی می دانند من ایدئولوژی خود را در لیبرال دموکراسی تعریف می کنم. چون می خواهم از چند شاخگی رها شوم و می توانم ایدئولوژی لیبرالیسم را تئوریزه کنم. تفکر سیاسی به تنهایی کاربرد آن چنانی ندارد و از طرف دیگر در شکل گیری تفکر سیاسی و تئوری سیاسی نمی شود فاصله را دید. تفکر سیاسی ممکن است گاهی مخرب و منفی و گاهی سازنده باشد. ما باید بیشتر به تئوری سیاسی پرداخته آن را پرورش دهیم ــ تئوری سیاسی که زیر مجموعه هایش حکومت، آزادی، برابری ، عدالت و اقتصاد است و بوسیله این تئوری می توانیم ایدئولوژی ها را تحلیل و شناسایی کنیم. این یکی از مهم ترین عملکردهای تئوری سیاست است. ایدئولوژی حزب مشروطه باید ایدئولوژی لیبرال دموکراسی باشد و در این رابطه مشکلات جامعه مثل فقر، بیکاری مشکلات اقتصادی ،پولی و سیاست تئوری های ویژه خود را بدهد.

(سخنران در توضیح گفت اندیشه مشروطه خواهی ایدئولوژی نیست برای اینکه برای مسایل روز جامعه ایده و طرحی ارائه می دهد. ما باید تعریف درست ایدئولوژی را ارائه دهیم. بین تعریف ایدئولوژی اروپایی و ایدئولوژی نظام های طبقاتی و مذهبی فرق باید گذاشت).
* در جمع بندی پایانی بحث گفته شد که علت پیشنهاد موضوع بحث این نشست بخشی این بوده که چون آقای رضا عموزاده به تفصیل در این مبحث وارد شده اند. بهتر است به دوستانی که از بیرون به ما نگاه می کنند اگر پاسخی داریم بگوئیم تا همه چیز مثل معمول دوستان ایرانی به سکوت برگزار نشود.

مقاله ای که یک کمونیست در حمله به ما نوشته مانند پاره ای دوستان در جبهه ملی یا گرایش های چپ و جمهوریخواه ما را نخست آن گونه که خودش خواسته است و نه آنچه که می گوئیم و می کنیم تعریف کرده و سپس به آن تصویر ساخته خودش تاخته است. اینها در واقع پاسخ خود شان را می دهند و سخنان شان ربط چندانی به ما ندارد.

 

 سخنان آقای داريوش همايون

آقای عموزاده ایراد کرده اند که اینکه ما ایدئولوژی را با آی بزرگ یا آی کوچک بنویسیم فرقی نمی کند. می باید اشاره کرد ایدئولوژی با آی کوچک و بزرگ به دو معنی ابداع ما نیست بلکه بعد از فروپاشی شوروی این موضوع پیش آمد چون ایدئولوژی یک پدیده قرن نوزدهمی است و همیشگی نبوده و اوجش در قرن بیستم بود مثل ایدئولوژی های کمونیسم، فاشیسم و نازیسم و مذهب ایدئولوژیک که همه شکست خورده اند. اما خود ایدئولوژی ماند.

آگاهان سیاسی این فرمول را پیشنهاد کردند که تفاوت این دو از یکدیگر تمیز داده شود. ایدئولوژی به معنای مطلق گرایی اش از سده های نوزدهم و بیستم است ولی ایدئولوژی به معنای شناخت ایده ها از اول بوده و تا پایان خواهد بود و ایده ها خواهند آمد و بحث ایدئولوژیک خواهد بود. مسئله این نیست که با آی بزرگ و کوچک بنویسیم. اینها دو چیزند و متفاوت هستند. یکی پدیده ای که از قرن 19 ایدئولوژی مطلق می شود و دیگری که همیشه وجود داشته مجموعه ای از ایده ها و اندیشه ها و راه کارهاست که عده ای می گذارند که برنامه و راهنمای عمل و تعیین کننده فعالیت های فکری و سیاسی شان است. بعد هم اگر از آدمیت نقل کرده ایم که مشروطه ایدئولوژی آزادی و ترقی است، یادآوری نستالژیک نیست. ما حقیقتا" معتقدیم که مشروطیت فقط در به توپ بستن مجلس و محاصره تبریز و ستارخان و باقرخان که فداکاری ها کردند و حتی قانون اساسی خلاصه نمی شود. مشروطیت یک جریان فکری بسیار عمیقی است و آبشخورش از قرن 16 رنسانس اروپایی تا قرن 19 ناسیونالیسم مدرن اروپایی را در بر می گیرد و از قرن 18 روشنگری می گذرد. اگر آدمیت گوهر این جنبش را در می آورد و عنوان ایدئولوژی آزادی و ترقی را می دهد بی جهت نیست و ما دنبال نستالژی نرفته ایم و این پاسخ مسئله ایران بوده و هست.

ایشان سئوال می کنند کدام ایدئولوژی بر گوهر آزادی تاکید نکرده است؟ ایدئولوژی کمونیسم نکرده است. دیکتاتوری کارگری و فاشیسم و هر ایدئولوژی و جهانبینی که توتالیتر باشد کجایش بر آزادی تاکید می کند؟ به همین ترتیب مذهب هم که از قرن نوزدهم شروع کرد به ایدئولوژیک شدن. ایشان می گویند فرق ایدئولوژی با آی کوچک و بزرگ مثل فرق آدم کوچک و بزرگ است. این کوچک کردن صورت قضیه است. ما و خیلی ها در دنیا معتقدیم هیچ حزب و جریان سیاسی جدی ای بدون ایدئولوژی نیست. شما وقتی صحبت از چپ گرایان، راست گرایان، چپ میانه و راست میانه می کنید مگر جز از ایدئولوژی صحبت می کنید؟ این نام ها نماینده یک سلسله اندیشه هاست که همه اجزایش لایتغیر نیست و ممکن است تغییر یابد ولی در مجموعه شباهت هایی هست که کل آن را می گوئیم مثلا چپ میانه والا اگر هیچ کدام ایدئولوژی نیستند چرا چپ میانه است و راست میانه؟

اشکال بزرگ صحبت های آقای عموزاده که در کل جریان سکولاریسم نو دیده می شود این است که به شدت دنبال سیستم سازی هستند و در واقع ایدئولوژی با آی بزرگ است، همه چیز را با معیار سکولاریسم می سنجند و این بسیارگمراه کننده است. می گویند «انتخاب سیستم اقتصاد بازار، یا درست تر بگوئیم اقتصادسرمایه داری، آبشخورش ایدئولوژی نیست و جستجوی بنیان های ساختاری ایدئولوژیك در گسترۀ این مقوله راهی بس به خطاست و احتمالاً همین نگرش است كه آقای دكتر همایون را وا می دارد، برای تحافظ جامعه در برابر خطر ماركسیسم، به اقتصاد سرمایه داری شكل ایدئولوژیك بدهد تا با مقدس سازی آن، حربۀ دفاع و تهاجم به وقت مقتضی را در دست حفظ نماید».

ما تقدسی به هیچ چیز نمی دهيم از جمله به سرمایه داری. مارکسیسم یا خطر آن هم انگیزه این نظریات نیست. چنانکه خودشان هم می گویند: «جهان ایدئولوژیك و تمامی مكاتب روئیده بر آن، در نفی اصل مالكیت، اشتراك كامل دارند و این البته بسیار طبیعی است، زیرا تا طلوع دنیای نو می بایست زمان های معینی با محتوای پراتیك های مشخصی می گذشتند تا انكشاف بدیع اصل جهان شمول آزادی صورت عینی و ملموس به خود می گرفت».

بسیار خوب، ما اقتصاد باز (البته زیر کنترل حکومتی برخاسته از مردم) را خواستاریم ولی این را از کجا آورده ایم؟ از همان آزادی که ایشان می گویند آورده ایم. اگر فعالیت اقتصادی آزاد، البته زیر نظارت حکومتی برخاسته از مردم، نباشد افراد نمی توانند آزاد باشند. ما به آزادی معتقدیم در نتیجه به آزادی فعالیت اقتصادی هم معتقدیم و لیبرالیسم همین است که مردم در کارهای اقتصادی و مادی آزاد باشند. خود ایشان هم معتقدند آزادی شامل همین مسائل است منتهی ایشان نام آن را ایدئولوژی نمی گذارند ولی ما می گذاریم.

آقای زاهدی نشان دادند این تعریف ها جنبه تقدس ندارد و قراردادی است. همه ما می توانیم تعریف خود را از ایدئولوژی داشته باشیم. آقای عموزاده همه صفات نامطلوب را به ایدئولوژی نسبت داده اند و البته حرف شان درست است و ایدئولوژی به تعریف ایشان همان معایب را هم دارد. ولی تعریف ما از ایدئولوژی می تواند چیز دیگری باشد. همان طور که در اروپا و امریکا این کار را کرده اند. ما ایدئولوژی با آی کوچک را گرفته ایم چون به ما کمک می کند در تعریف پدیده ها.

مشکل این دوستان این است که می خواهند همه چیز را از سکولاریسم نو درآورند؛ در حالی که ما به دنبال جریان اصلی فلسفه سیاسی، این چیزها را از جمله سکولاریسم را از مدرنیته در می آوریم. مدرنیته را خردگرایی، انسانگرایی، و عرفیگرایی می دانیم. این درست نیست که در غرب اول مردم عرفیگرا شدند و بعد متوجه اهمیت خرد شدند. آنها اول کارهای یونانی ها را خواندند بعد متوجه اهمیت انسان شدند. سکولاریسم این است که در امور عمومی تقدس وجود ندارد ــ یعنی جدا کردن مذهب از سیاست و حکومت.

ایشان معتقدند همه چیز از سکولاریسم می آید. بسیار خوب. ولی از این نباید یک مذهب تازه ساخت و ترویج کرد و انتظار داشت که همه قبول کنیم همه چیز از سکولاریسم می آید و ایدئولوژی بد است و اگر سکولاریسم به دست آید بقیه اش به دنبالش می آید. چه اندازه نظام های عرفیگرا ولی دیکتاتوری محض می توان نشان داد؟ ایدئولوژی خطرناک است، بله، ولی کدام ایدئولوژی؟ اگر تعریف ایدئولوژی را فاشیسم و اسلام و کمونیسم بدانیم بله همین طور است ولی احزاب اروپائی، ایدئولوژی های خود را دارند، همه بر پایه لیبرال دموکراسی.

ما آیا ایدئولوژی داریم یا نه؟ البته داریم. ایدئولوژی ما مشروطه است که لیبرال دموکراسی را برای معرفی بهتر آن به صفات حزب اضافه کرده ایم.

ایدئولوژی همیشه در حال تغییر نیست ولی آماده عوض شدن هست. لیبرال دموکراسی بی عنصر ترقی خواهی کافی نیست چون یک موضوع مهم در آزادی و حقوق بشر این است که فرد انسانی بتواند آزاد باشد و آگاه باشد تا بتواند از حقوق خود دفاع کند.

اینکه توده ای از زنان ایرانی یا زنان عرب و افغان، سرنوشت وحشت ناک شان را حق خودشان می دانند و معتقدند مرد می تواند چند زن داشته باشد و گاهی می روند خودشان برایش خواستگاری می کنند، این افراد باید آگاه شوند و آزاد باشند و دفاع کنند از حق شان وبتوانند رای بدهند و اینها نیاز به عنصر ترقی خواهی دارد. به آموزش و اقتصاد مناسب، به پایان دادن ارباب و رعیتی.

پس لیبرال دموکراسی اسباب می خواهد و ترقی خواهی اسباب لیبرال دموکراسی را فراهم می کند. بیهوده نبود که پدران مشروطه دنبال ترقی خواهی بودند. دنبال این بودند که اول کشوری باشد و قدرتی داشته باشد و بعد افرادی که بتوانند از حقوق شان دفاع کنند. ایدئولوژی مشروطه که آزادی و ترقی است به همین دلیل در خودش لیبرال دموکراسی را دارد. آزادی، حکومت قانون، شناخت حقوق انسان. ولی دموکراسی لیبرال اکنون تعبیر قرن بیستمی و بیست و یکمی این اندیشه است و ما برای تاکید بر آن این عنوان لیبرال دموکراسی را به صفت حزب افزوده ایم. تاکید روی آزادی و لیبرالیسم بیشتر شده چون اعلامیه جهانی حقوق بشر که الان هست آن وقت نبود. با شناخت اهمیت اعلامیه جهانی حقوق بشر است که ما وارد عصر دموکراسی لیبرال شده ایم.

خلاصه، اگر ما بپذیریم که ایدئولوژی یک تعریف ندارد و ایدئولوژی توتالیتری که شکست خورده پدیده جدیدی در تاریخ ایدئولوژی است؛ و ایده ها و ایدئولوژی های بازتر دموکراتیک و آزادیخواهانه هست، آن وقت دیگر ترسی ندارد و ما حزبی دارای ایدئولوژی هستیم و ایدئولوژی ما ایدئولوژی آزادی و ترقی است، یعنی دموکراسی لیبرال به اضافه ترقی خواهی.

http://www.irancpi.net/sokhanrooz/matn_71_0.html

 

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

newsecularism@yahoo.com

 

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630