دربارۀ ما: چرا سکولاريسم نو؟   |    تماس با ما    |    آرشيو روزانه |   فهرست کلی مقالات  |   فهرست موضوعی مطالب  |   کتابخانه اينترنتی  |  ماشين جستجو    |   فيلترشکن

 

سال دوم ـ  شماره 551  ـ چهار شنبه 20 خرداد 1388 ـ  10 ژوئن 2009  

چرا موسوی چی ها شرم نمی کنند؟

اين کاريکاتور از سايت قلم، پايگاه رسمی ميرحسين موسوی، برگرفته شده است

اين هم قرائتی معاصر از اين کاريکاتور بی شرمانه

بـزرگان ايـران زمـين، سـر به سر      گـرفتنـد بـر دسـت، آن خـيره سر

بـه رستـم بگــفـت آن شه نامـدار:       گجـسته چنـين کـی بـود روزگار؟

کـنــنـدهء درخت از بـن و بيخ کـو؟       «زبـالـه بـر» شـام تـاريـخ کــو؟

کــه انــدازدش قــعــر بـحــر خــزر       رهانـد جهان را از ايـن بـی هنر

بــدو گـفـت آرش کـه: من زنــده ام      ز ديــوان هــزاران پـــراکــنده ام

بـيـاندازمـش آن ســوی مرز خـاک      کـه در خـاک آبـاش گـردد هـلاک

بــر آرش هــمه آفـرين خــوانـدنــد      ورا قـلب ایـران زمـین خـوانـدنـد

مخالفان بايکوت انتخابات دروغ می گويند

سکولاريسم نو

متأسفانه، وقتی دروغگوئی در ذهنيت اشخاص متوطن شد، برخی از طرفين گفتگوهای سياسی و فرهنگی را هم در خود می گيرد و هرکس، برای اثبات نظر خود، از وسوسهء دروغ گفتن دربارهء ديگری مصون نمی ماند. اخيراً ديده و شنيده شده که طرفداران شرکت مردم در انتخابات روز جمعه، بجای طرح دلايل اثباتی خود، دست به دروغگوئی دربارهء معتقدان به بايکوت کردن انتخابات زده و از جانب آنها مطالب مختلفی را مطرح ساخته و سپس به رد کردن آن مطالب اختراعی می پردازند. سکولاريسم نو، بعنوان يک رسانهء موافق بايکوت ِ اين انتخابات ننگين، توضيح می دهد که رأی ندادن به معنی اعلام موضع، اعلام مطالبه، و شرکت در اجتماعات پر هيجان ـ و حتی تبليغاتی ِ کانديداها ـ نيست. فضای ناگزير آزادنهء انتخابات بهترين موقعيت برای شکستن خط قرمزها و افشای هرچه بيشتر جنايتکاران حاکم بر ايران است. اما همهء اين فعاليت ها نافی آن نيست که مردم روز جمعه به سراغ حوزه های رأی گيری نروند و تنور مشروعيت رژيم را ـ که تنها هدف برگزاری اين انتخابات است ـ داغ نکنند. فراموش نبايد کرد که اگر حکومت آخوندها مزهء بايکوت را نچشيده بود نيازی به دادن اين آزادی های موقت نداشت. فضای پر هيجان، جوانانه، و آزاديخواهانهء کنونی تنها به مدد بايکوت چهار سال پيش جوانان ما به دست آمده و کارائی خود را بخوبی نشان داده است. اين قدرت را ارزان به صندوق های رأی حکومت اسلامی نفروشيد. شعار آن دختر جوان جنوب شهر تهران را از ياد نبريم که نوشت: «نوار سبز می بندم، در خيان ها می رقصم، اما رأی نمی دهم».

هرچه کردم خود را به انتخاب یکی از این چهار تن راضی کنم، نشد

پیام خانم سیمین بهبهانی

هموطنان گرامی و دوستان عزیز که از هر جای جهان [در بروکسل] گرد هم آمده‌اید تا درباره‌ء سرنوشت کشور خود همراهی و هم‌اندیشی کنید. می‌خواستم که در حضور شما باشم و دیده به دیدارتان روشن کنم. بیماری امانم نداد. «می خواستم به پای تو تقدیم جان کنم / بختم چنین نخواست که کاری چنان کنم». پس به نوشتن کلامی بس می کنم. کشور ما اکنون بر سر چهار راه سرنوشت ایستاده است. «انتخابات» را می گویم. با چهار نامزد از صافی گذشته‌اش! هرچه کردم که خود را به انتخاب یکی از این چهار تن راضی کنم، نشد! می گویند کشور، چهل میلیون شخصیت حایز شرایط شرکت در انتخابات را دارد. فرض کنیم که نیمی از این جمعیت خواهان شرکت هستند؛ آیا در میان آنان شمار قابل توجهی استاد و اندیشه‌ور و اقتصاددان و روشنفکر و سیاستمدار وجود نداشت که فقط چهار تن (آن هم از کسانی که امتحان خود را در ورطه‌ء اداره‌ء مملکت داده‌اند)، پس از گذشتن از «صافی» ی، به مردم معرفی شوند تا از میان آنان یکی را برگزینند؟ ملت ما اجازه‌ء تشکیل حزب و گروه و جمعیت ندارد. کانون نویسندگان ایران چهل‌ساله شد و هنوز مجوز رسمی نگرفته‌است! در کشورهای دموکراتیک، نمایندگان یا روسای جمهور را احزاب، یعنی مردم، تعیین می‌کنند و به میدان رقابت می‌فرستند. در کشور ما عکس این است. یک جمع کوچک صلاحیت آنان را تصویب می کند، آنگاه مردم مکلف می ‌شوند که برای ایشان تبلیغ کنند! من یک صدای تنها هستم، در حد خانه‌ای که در آن سکونت دارم. اما اختیار تفکر و تشخیص خود را در دست دارم. با همین صدای تنها می گویم که این گونه انتخاب را درست نمی دانم و به هیچ یک از نامزدها رای نمی‌دهم. به رای هر فرد یا گروه احترام می‌گذارم. ضمنا یادآور می‌شوم که این بخت را نداشته‌ام که به هیچ حزب یا گروهی وابسته باشم، اما برای آنانکه به درستی در گروهی یا حزبی همکاری می‌کنند آرزوی توفیق دارم. همچنین برای کسانی که با اعتماد راستین در انتخابات اخیر ایران شرکت می کنند آرزوی خیر و صلاح می‌کنم. برای کشورم ایران، آرزوی آزادی و سربلندی و آرامش و نیکبختی دارم. جهان را از آفت جنگ و ترور و ظلم و شقاوت به‌دور می‌خواهم. کلام '' تاگور'' شاعر و فیلسوف هند را به یاد می‌آورم که گفت: «به امید روزی که آفتاب صلح و تمدن، چون نخل زرینی از فراز بلندی های مشرق ‌زمین بردمد».

پنجشنه چهارم ماه جون 2009

واقعاً از «دروغ» بیزاریم یا از «محتوای دروغ»؟

فرهاد جعفری

گویا «محتوای دروغی که گفته می‌شود» از اینکه «یک وقت دروغی گفته نشود»؛ برای‌مان مهم‌تر است! یا این‌که «چه کسی دروغ می‌گوید» نقش مهمی در نحوه‌ی موضعگیری ما دارد! یعنی چنانچه «محتوای دروغی که توسط کسی گفته می‌شود» چندان مخالفتی با «مواضع ما» نداشته باشد (مثلاً ما هم مخالفتی با «دست دادن با زنان» نداشته باشیم یا اگر هم داشته باشیم، دیگران را مجاز به عمل به انتخاب خودشان بدانیم/ یا خود ما هم گاهی لطیفه هایی ضدقومی بگوئیم و برای دیگران بفرستیم)؛ آنگاه «خیلی مهم نیست» که شخصی، فیلمی را که در آن چنین رفتاری داشته، «ساختگی و جعلی» بخواند یا نخواند. و با این کارش، به عنوان یک روحانی، یک سید آل پیغمبر، یک راهنمای اخلاقی جامعه، علناً و آشکارا دروغ بگوید یا نگوید! یا چنانچه نسبت به «شخص دروغگو» اندکی سمپاتی داشته باشیم؛ بدمان نمی‌آید که بازهم زیرسبیلی آن را رد کنیم!

چرا به آرزوهای جوانان تیر خلاص می زنید ؟ 

ایراندخت دل آگاه

میر حسین موسوی در نمایش دو طرفه اش با محمود احمدی نژاد به خوبی نشان داد که رژیم به آغاز پایان خود رسیده است. زیرا پس از سی سال نه تنها خانه خدایان حکومت دینی نتوانسته اند چهره ای تازه را به بازار عرضه کنند، که حتا نتوانسته اند، همچون طراحان مد، دستکاری مناسبی در کالای عرضه شده، انجام دهند و دست کم او را با شعارهای چشمگیر و گوش نواز به میدان آورند. میر حسین موسوی همچنان همان سخنانی را می گوید و راه هایی را نشان می دهد که به قول خودش در دههء شصت پیموده بود. از همین روست که «بازگشت به ارزش های دههء شصت» را سر لوجه شعارهایش قرار داده است. به روی مبارکش هم نمی آورد که دههء شصت، دههء «استقرار» حکومتی قرون وسطایی بود، و بر همین پایه، رژیم از هیچ کشتاری فروگذار نکرد و هر ساز مخالفی را نه خاموش که شکست.

هشدار! مراقبت باشيد که چه می کنيد

گودرز کیوان

دستاوردها را دست کم نگیریم. جوهر رژیم همین قانون استبدادی و ضد سکولار شریعت اسلام است که آنرا پایدار نگه داشته. زیر سؤال رفتن رویارویی قانون مبتنی بر شریعت با حقوق بشر و انسانیت، روندی است که نخستین بار در دورهء احمدی نژاد آغاز شد و بی گمان اگر پیگیری شود دستاوردهای بزرگتری نیز برای ملت ایران در پی خواهد داشت. این دستاوردها تنها و تنها، در صورت آشکار بودن جوهر رژیم و آن فشارهایی که از درون و بیرون کشور به رژیم وارد شده، بدست آمده و خواهد آمد. بیایید اسکلت رژیم را هدف بگیریم نه اینکه رویهء آنرا با یک کاشی کاری تازه زیبا سازیم تا اسکلت پوسیدهء آن پنهان بماند.

===================== کوتاه و گويا  =====================

مير ايران زمين!؟ (طرف خيال سلطنت دارد!)

اين ایميل، همراه با عکسی از خاتمی و موسوی، از جانب گردانندگان سايت «سلام ميرحسين» برای سکولاريسم نو فرستاده شده است: «یاور گرامی ...یکی از دوستان شما، با استفاده از سامانه تبليغاتي «سلام ميرحسين»، براي شما نقشي از «مير ايران زمين» به يادگار فرستاده است. اميد و اعتماد راهي است براي گذر از شرايط امروز و نويدي است براي فرداي پر فروغمان. ايران از آن ماست ، خودمان خواهيمش ساخت به مهر... به امید پیروزی مهندس مير حسين موسوی ...»

ضارب حجاریان در ستاد میرحسین

سايت صدای زنان>>>

به گزارش تریبون، سعید عسگر، ضارب سعید حجاریان که اسفندماه سال هفتاد و نه حجاریان را از ناحیه صورت مورد هدف گلوله قرار داد، به همراه پدرش در ستاد میرحسین موسوی در سه راه تقی آباد شهرری فعالیت می کند. گفته می شود محمد عسگر، پدر سعید، یکی از اعضای کمیته هماهنگی استقبال از میرحسین در شهرری است. سعید حجاریان که از او به عنوان جانباز اصلاحات یاد می شود اسفندماه هفتاد و نه در نزدیکی شورای شهر تهران مورد هدف گلوله جوانی بسیجی به نام سعید عسگر قرار گرفت، اما با انتقال سریع به بیمارستان جان سالم به در برد. او هرگز سلامت کامل خود را به دست نیاورد. وی پس از بهبودی نسبی ضارب خود را بخشید.

سعيد حجاريان، حامی موسوی، مردم را بدهکار کرد:

در دوران خاتمي مردم همكاري لازم را نداشتند!؟

به گزارش خبرگزاری ميزان، سعيد حجاريان در مراسمي که از سوي حزب مشارکت در قم برگزار شده بود، در سخناني با اشاره به اينكه وي 11 سال پيش سنگ بناي دولت نهم را در قم نهاده است، تصريح كرد: «در دوره آقاي معين من در صدا و سيما حضور يافته و برنامه‌اي از من ضبط و پخش شد ولي امروز براي اينكه با ميرحسين موسوي ديدار كنم بايد به زيرزمين خانه وي بروم». وي تصريح كرد: در دورهء رضا شاه نيز مردم براي خواندن و گوش دادن روضه اباعبدالله در خانه‌ها و به داخل پستوها مي‌رفتند». در ادامهء اين جلسه مقاله نوشته شده از سوي حجاريان با عنوان «گربهء مريض آسيا» قرائت مي‌شود. در اين مقاله با بررسي وضعيت اصلاح طلبي در تركيه و ايران پرداخت و افزود: «مشكل همهء اصلاح ‌طلب‌ها فقدان پشتوانهء مردمي است». وي تصريح كرد: «اصلاح طلبي داراي رنگ‌هاي متنوعي است و رسيدن حکومت به رضاخان در ايران نيز حاصل نوعي اصلاح طلبي بود». حجاريان در ادامهء اين مقاله يادآور شد: «آنچه در ميان همهء اين اصلاحات مانند گوهر مفقوده‌اي بود مردم بودند زيرا بار اصلاحات بايد به دوش مردم باشد. البته انقلاب اسلامي تا حدودي مرض را تسکين داد و به تأخير انداخت اما لازم بود فرداي همان روز جنبش اصلاحات آغاز شود که متاسفانه نشد». وي اضافه كرد: «در جنبش دوم خرداد کوشيده شد توسعهء عامرانه به توسعهء مشارکتي تبديل شود و به گمان بنده راه بهبود اين امراض دولت ما جز توسعهء مشارکتي نيست». وي در پاسخ به سئوالي در ارتباط با اينكه آيا ميرحسين موسوي اميركبير ديگري براي اصلاحات در ايران است، افزود: «امير كبير به كشور ايران خدمات بسياري ارائه كرد ولي وي به تنهايي قادر به انجام اصلاحات نشد و در همين راه نيز جان خود را از دست داد». عضو جبهه مشاركت با بيان اينكه اصلاحات در ايران بايد با دموكراسي و مشاركت مردمي همراه شود، خاطرنشان كرد: «در دوران خاتمي مردم همكاري لازم را نداشتند و به همين دليل شاهد بوديم كه اصلاحات به ديوار خورد». وي تصريح كرد: «در شرايط كنوني مردم ما در كشور در نوعي كما، سستي و بي توجهي به سر مي‌برند و در شرايطي كه مشكلات اقتصادي زياد باشد مردم فقط به فكر خود خواهند بود».            (آرشيو)

 

© 2008 ـ New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630