بازگشت به خانه  |   فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان   |   آدرس اين صفحه با فيلترشکن:

آدرس اين صفحه با فيلترشکن:  https://newsecul.ipower.com/2009/07/28.Tuesday/072809-Abdolali-Parasa-Withering-away-of-Marjaiyat.htm

سه شنبه 6 مرداد 1388 ـ 28 جولای 2009

زوال مرجعیت تشیع

عبدالعلی پارسا

حوادث سی سالهء اخیر در ایران بار تاریخی و فرهنگی ویژه‌ای دارد. بی گمان ما در مرحلهء مهمی از گذار تاریخی هستیم که در آن بخش مهمی از مسیر آیندهء ما تعیین خواهد شد. جمهوری اسلامی- چنان که بنیانگذار آن تعریف کرد- سازه‌ای ناساز و نهاده‌ای پر از تناقض بود و مهمتر از همه آن که به روحانیت اجازه می‌داد تا با دامنهء بسیار گشاد تفسیر و تاویل در تشیع، آن را به هرچیزی که خواست قدرت است تبدیل کند.

نتیجه عبارت است از حکومتی که با هیچ الگوی جهانی سازگار نیست و گذشته از این با دامنهء وسیع روحانیت آلوده‌اش، نه تنها ذخائر ملی کشوری را به باد می‌دهد، فاسدترین و ناسازترین روابط را بر جامعه حاکم می‌گرداند. اما این فساد تا کنون در زیر سایهء دشمنی‌های مخالفان، تنها در وجه اجتماعی بروز می‌یافت و وجه سیاسی آن چنان که باید در چشم جهانیان جلوه نمی‌کرد. انتخابات اخیر پرده از چهرهء این موجود عجیب ‌الخلقه کنار زد و جهانیان دیدند که چگونه روحانیت شیعه دست به تقلب می‌زند و در برابر اعتراض به نادرستی و تقلب، شمشیر می‌کشد و خون جوانان را بر خاک می‌ریزد.

در میان این چهرهء دودوزه باز، بخش دیگری از روحانیت هم آشکار شد که نمایندهء آن ‌هاشمی رفسنجانی است که از این بلوا برای کسب پشتیبانی مردم و کسب دوبارهء قدرت از دست رفته می‌کوشد. این از آن رو بد نیست که «ز هر طرف که شود کشته سود اسلام است». روحانیت شیعه به شکل‌های گوناگون خود را افشا می‌کند و از اعتبار می‌اندازد. اما داستان تنها در چهرهء ظاهری خود نیست که دارای ارزش مهم اجتماعی و تاریخی است، بلکه در وجه عمیق و پوشیدهء آن هم هست که نباید از دیده‌ها دور بماند.

نگارنده و گروهی از دوستان او کوشیده‌اند که از فردای انتخابات و بروز شواهد آشکار جعل و تقلب، از مراجع مهم تشیع استفتا کنند و نظر ایشان را در بارهء انتخابات جویا شوند و مهمتر این که از آنجا که این انتخابات در قالب اسلام و زیر نظر مستقیم مراجع شیعی (مانند آیت الله شاهرودی) برگزار شده است، نظر و فتوای ایشان را در مورد امر خطیری که با سرنوشت ملتی سر و کار دارد، جویا شوند. تا این لحظه بجز برخی از آنان که در حاشیه قرار دارند، مانند آیت‌الله صانعی یا آیت الله منتظری، کسی به این استفتا‌ها پاسخی نداده و بسیاری از ایشان حتی در برابر پرسش‌های رسانه‌ها سکوت اختیار کرده یا به ندرت اعلام کرده‌اند که در برابر فشار حکومت (لابد به تائید انتخابات) به کشور دیگری خواهند رفت. البته استفتای ما تنها از مراجع داخل ایران نبوده و از مقیمان عراق هم بوده است.

به نظر می‌رسد که روحانیت شیعه برای نخستین بار در تاریخ با پدیده‌ای روبرو شده است که تعیین کنندهء مرگ و حیات آن است. باقی ماندن در وضعیت تاریک کنونی مرگ حتمی آن را به دنبال دارد و در افتادن با حکومتی که تا دندان مسلح است و به روی هموطنانش هم سلاح می‌کشد، چندان به صلاح انسان عاقلی نیست که نان و آبش از هر دوره‌ای تضمین بیشتری دارد.

روحانیان شیعه دو سه راه بیشتر در پیش ندارند. یا این حکومت را تائید کنند و بر فسادی صحه بگذارند که کوس رسوائی آن از بام جهان هم زده می‌شود، یا آن را انکار کنند و به مردم بپیوندند که بسیار بعید است، زیرا روحانیت شیعه همیشه خود را برتر از مردم دانسته و به پیروی از مردم (تاکید می‌کنم پیروی از مردم) نپرداخته است. یا بهترین و به صرفه‌ترین راه را برگزینند که همان سکوت است. اما دیگر کار از آن کاری گذشته است که با سکوت درمان شود.

بقای روحانیت تشیع و اعتبار آن تنها در همراهی با مردم ممکن است (آری تنها ممکن است، زیرا بسیار دیر است) به حفظ اعتبار آن در میان بخشی (و نه همه) از جامعهء شیعی بینجامد. آنچه روشن است این که روحانیت تشیع در برابر تحولات نوین جهان هوشیاری نداشته و با تاسیس جمهوری اسلامی مقدمات زوال خود را فراهم کرده است. اما از آنجا که این حکومت برای بقای خود، قدرت را به نادان‌ترین و حریص‌ترین بخش جامعه سپرده است مدتی باید در انتظار مرگ این هیولای زخمی نشست که از نظر تاریخی زمان درازی نیست.

آنچه مهم است این که با مرگ این هیولا دیگر چیز معتبری به نام مرجعیت تشیع معنی نخواهد داشت و امکان شاخه شاخه شدن شیعیان بیشتر است، زیرا هم اکنون هم چه بسیار شیعیانی که تقلید را کنار گذاشته‌اند یا با ایجاد شک و تردید در رابطهء آیت‌الله بروجردی با کودتاچیان بیست و هشت مرداد، حتی از کسانی مانند آیت الله خوئی که سالمتر بود و جنبهء ملی داشت، تقلید می‌کنند. دورهء ما شاهد زوال مرجعیت تشیع و پدید آمدن گرایش‌های نو در آن است بویژه که این مرجعیت یا باید رابطهء مردم را با دنیای نو هم مشخص کند یا به زندگی فسیلی و رو به زوال خود ادامه دهد.

اما ما هم باید این واقعیت را در نظر داشته باشیم که وحدت ملی ما از جمله با تشیع رنگ می‌گرفته است. بازوال یا ضعف تشیع باید در راه وحدت ملی بیش از پیش کوشید.

http://www.iran-emrooz.net/index.php?/politic/more/18880/

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

newsecularism@yahoo.com

 

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630