بازگشت به خانه  |   فهرست مقالات سايت   |    فهرست نام نويسندگان    |   آدرس اين صفحه با فيلترشکن: 

https://newsecul.ipower.com/2009/08/21.%20Friday/082109-Reza-Pazhohande-Debaashi.htm

پنج شنبه 29 مرداد 1388 ـ  20 آگوست 2009

 

تزهای سه گانهء آقای حمید د باشی

در روز اول اعتصاب غذای ایرانیان در نیویورک

رضا  پژوهنده

rpazhohande@gmail.com

 

چند هفته پیش، در روز اول اعتصاب غذای ایرانیان در نیویورک در دفاع از خواسته های مدنی در ایران و در اعتراض به تقلب در انتخابات، آقای حمید د باشی سخنرانی کوتاهی را ارائه کردند که بیشتر جنبه های تصفیه گری و عناد سیاسی با طرفداران سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی را در بر می گرفت تا دفاع از خواسته های مدنی که امروز به واقعیت در انظار عمومی جهان منعکس گشته است.

آقای د باشی سخنرانی خود را با اعلام این تز که آقای گنجی یکی از قهرمانان ملی ما در 30 سال گذشته می باشد آغاز کرد! قبل از این که به نکات دیگر گفته های ایشان بپردازم لازم می دانم که اعلان این تز را از آقای د باشی که انتظار می رفت بر مبنای وابستگی آکادمیک او بیشتر مورد مطالعه و تعمق قرار می گرفت مورد بررسی قرار دهیم.

آقای د باشی علیرغم مطالعات بسیار در حوزه های علوم اجتماعی فراموش کرده اند که آقای گنجی علیرغم فعالیت های دهه گذشته خود از بنیانگزاران سپاه اطلاعات پاسداران در اوایل انقلاب بوده اند و به همراه یاران دیرینه اش آقای حجاریان و عباس عبدی علیه جنبش مبارزاتی مردم ایران بطور عموم و روشنگران ایران بطور خصوص دست داشتند. در نتیجه اعلان قهرمان ملی در 30 سال گذشته به آقای گنجی بیشتر به نسیان یا فراموشی مغزی شبیه می باشد تا اظهارات یک محقق دانشگاهی و آکادمیک. قهرمانان ملی ایران شخصیت هایی می باشند که بدون وابستگی به مراکز فاسد قدرت و دیکتاتوری در جهت به دست آوردن آزادی و تحول و سرافرازی مردم ایران با کوشش ها و جدیت های فراوان و بخشی با از دست دادن جان خود سهم به سزایی در تاریخ ایران ایفا کردند، بدون اینکه دستشان به جنایات مستقیم و غیر مستقیم در دوره ای از تاریخ آغشته باشد.

تغییر سیاسی و متحول شدن تفکر یک واقعیت اجتماعی است ولی هر تغییری لزوم توضیح و نه توجیه گذشته و اشتباهات را نیز با خود در پی دارد و متاسفانه علیرغم فعالیت های کنونی آقای گنجی سکوت ایشان در ارزیابی گذشته در هاله ای از ابهام باقی مانده است و هنوز مردم ایران و مبارزان راه آزادی به انتظار توضیحات آقای گنجی در رابطه با گذشته باقی مانده اند. به نظر می رسد که اعلان قهرمان ملی در یک مجمع عمومی اعتراضی توسط آقای د باشی بیشتر حساب کاری ها و بده بستان های شخصی و بازاری می باشد تا اظهارات یک آکادمسین علوم اجتماعی.

اظهار نظرات آقای د باشی فقط در این چهار چوب تنگ و نسیان تاریخی باقی نماند و بعد از اعلان این تز جدید، ایشان وارد تصفیه های سیاسی و خط کشی های جدید در عرصه مبارزان و مبارزات سیاسی شد.

تز دوم آقای د باشی استحاله شخصی ایشان بود. آقای د باشی در ادامه گفتار خود مطرح کردند که شعار مبارزان حقوق مدنی در داخل ایران نه شعار سرنگونی که برخاسته از ایدئولوژی پوچ و پوسیده سازمان ها و نیروهای سیاسی بلکه بر مبنای نوعی جدید از خرد همگانی می باشد برای بدست آوردن آزادی های اجتماعی در درون ایـــران و در چارچوب فعالیت های صلح آمیز و بدون وجود مشت های گره کرده و چهره های زشت. بر طبق نظر آقای د باشی این یک فلسفه جدید نیروهای جوان در داخل ایــران می باشد که بدون در نظر گرفتن آحاد ایدیولوژیک، خواهان ایجاد یک خرد جدید در عرصه عمومی می باشند. به دنبال این تز دوم آقای د باشی در ضمن با اعلان اینکه من مسلمان هستم و هویت ام از اسلام بر می خیزد گره اساسی این استحاله شخصی را در ذهن شنونده گشود. اظهارات بالا سوالات بسیاری را در ذهن شنونده پرسشگر ایجاد می کند. چرا در یک اکسیون اعتراضی آقای د باشی نیازمند چنین اظهار نظر سیاسی شد? امری که سعی می کنم در چارچوب نظری طرح شده بررسی کنم.

در 30 سال گذشته با حاکمیت جمهوری اسلامی و نفوذ دیکتاتوری در تمام عرصه های اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، شخصی و حتی نفوذ در خصوصی ترین روابط اجتماعی بین زن و مرد و پسر و دختر ابتدا ترین غریزه های طبیعی انسانی مورد هجوم بی سابقه این غول مهیب برخاسته از اعماق تاریکی قرار گرفت. در نتیجه بسیار طبیعی است که اولین بروز بیرونی شعار های مردم در برگیرنده ابتدایی ترین این خواسته ها قرار داشته باشد از جمله خواست برقراری انتخابات سالم. بسیاری از جوانان ایران بدون اطلاع از گذشته تاریخی و مطالعات سیاسی و اجتماعی عمیق با اعلان این خواسته های ابتدایی و بیرون کردن دولت از روابط اجتماعی و خصوصی به درستی خواهان ایجاد یک محیط جدید برای نفس کشیدن و زندگانی کردن بودند. اما تبلور این خواسته ها و متحول شدن شعار ها و مورد حمله قرار دادن کل موجودیت این رژیم در عرصه های متفاوت اجتماعی و سیاسی در طول 5 الی 6 هفته خود نیز بیانگر جهش اجتماعی و فرهنگی خارق العاده مبارزان در فضای ایجاد شده می باشد.

نگاهی به ویدیو های متفاوت که در چند هفته گذشته همگی شاهد آن بوده ایم بیانگر دینامیک مبارزه اجتماعی و خشم گروه های متفاوت اجتماعی نسبت به تمامیت این سیستم ضد بشری اسلامی می باشد. تکرار شعارهای مرگ بر این دولت مردم فریب، مرگ بر دیکتاتوری، و مرگ بر خامنه ای بیانگر خشم و انزجار مردم از دستگاه حاکمیت جمهوری اسلامی می باشد که به وضوح در تمامی تظاهرات در داخل ایران به چشم می خورد.

بسیاری از طرفداران پر و پا قرص اصلاحات و خواهان حفظ نظام حاکمیت جمهوری اسلامی چشم انداز نوینی را در امکان دوباره باز یافتن جایگاه های از دست رفته در موج ایجاد شده می بینند ولی همزمان خواهان محدود کردن این جنبش در چارچوب نظام می باشند. در چندین ویدیو فرستاده شده از درون ایران زمانی که مردم به طور خود جوش شعار های بسیار رادیکال علیه دستگاه حاکمه و نمود رهبری سر می دادند افرادی بودند که آنها را دعوت به سکوت و ندادن این شعار ها می نمودند. بی جهت نبود که خامنه ای جنایت کار در سخنرانی های پای منبری اش با آگاهی به اینکه این آتش اگر شعله ور شود تمامی نظام را از بین می برد به دیگر رهبران و فعالان اصلاحات اجتماعی در درون نظام هشدار می داد و خواهان گردن نهادن آنها به انتخابات قلابی و فریبکارانه بود.

تظاهرات و مبارزات خود جوش در داخل ایران با توجه به شرایط پلیسی و نظامی دستگاه سرکوب به درستی برای حفظ جان و کمترین هزینهء جانی با شعار های بسیار معتدل در ابتدا سعی نمود با استفاده از چارچوب موازین قانونی بیان شده در قانون اساسی خواسته های به حق خود را در سطح جامعه و در تقابل با حاکمیت جناح در قدرت بیان نماید. کوته بینانه خواهد بود که عده ای فرصت طلبانه سعی در کاهش دادن این جنبش و دهنه زدن بر خواسته های مردم و خریدن اعتبار برای تفکرات شکست خورده اشان در یک دوره از اصلاحات در زمان خاتمی، سعی در واژگونه نمودن این جنبش و محدود کردن و سپس نصیحت کردن های پدرانه شدند که مبادا با طرح شعار سرنگونی نظام «این خرد جمعی» از دست برود و مردم خواهان تغییر نظام، جناح اصلاح طلب در چارچوب نظام جمهوری اسلامی را در حاشیه باقی بگذارند.

نمونه ی این بازتاب فکری و خط کشی های جدید به روشنی در نظرات آقای د باشی در روز اول اعتصاب غذا در نیویورک پدیدار بود. آقای د باشی با تخطئه کردن تمام نیروهای سیاسی که شعار «پوچ و خالی سرنگونی جمهوری اسلامی» را بیان می کنند ورود خود را در صحنه مبارزات سیاسی در خارج از کشور و در همسویی با جناحی در درون حاکمیت به روشنی بیان نمود و به دنبال این سخن هویت اسلامی خود را نیز متذکر شد تا کاملاً این استحاله نظری و ایدئولوژیکی خود را در پوشش واقعیت های چند هفته گذشته بطور آشکار اعلام نماید.

نکته سوم و حائز اهمیت آقای د باشی گفتار ایشان درباره ی انرژی هسته ای بود. دفاع بی چون و چرا آقای د باشی در استفاده از انرژی هسته ای و محقّ بودن این خواست جای بسی تعمق می باشد. بر عکس گفتار آقای د باشی، بر هیچ کس پوشیده نیست که رژیم ایران در تحت پوشش استفاده از انرژی اتمی خواهان دستیابی به بمب اتمی است که بعد از شکست در جنگ ایران و عراق در سر لوحه ی نظامی رژیم قرار گرفت. هر چند که تهدیدات آمریکا و اسراییل در ریشه گرفتن این تفکر تا اندازه ی موثر بوده است، ولی این خود اصولاً از تمایلات میلیتاریستی و تمامیت خواهی رژیم در منطقه نیز نشئت گرفته است.  بر عکس آنچه رژیم اسلامی حاکم در ایران ادعا می نماید این تمایلات نه از برای بکار برد تکنولوژی هسته ای برای پیشرفت اقتصادی و اجتماعی در درون ایران بلکه برای بکار برد نظامی در جهت قدر قدرتی رژیم در داخل و خارج از ایران مورد استفاده قرار خواهد گرفت. نگاهی به سرکوب های وسیع نشان دهنده این امر است که تمام ابزارهای سر کوب و نظامی در کشتن و به زنجیر کشیدن آزادی خواهان به کار گرفته شده و دور از ذهن نخواهد بود که در صورت وسعت جنبش آزادی خواهی، رژیم سلاح های بسیار سنگین تر و حتی سلاح های کشتار جمعی را علیه مردم به کار برد (مثل رژیم صدام حسین که در جنایت مردم بیگناه با رژیم جمهوری اسلامی همخوانی و نسبت عمیق داشت از سلاح های کشتار جمعی از جمله بمب های شیمیایی علیه مردم کشور خود هیچ کوتاهی نکرد). رژیم تمامیت خواه جمهوری اسلامی در ضمن با مسلح شدن به قدرت بمب اتمی یا فرا گرفتن تکنولوژی بمب اتمی خواهان به دست آوردن نوعی مشروعیت در مذاکره با نیروهای بین المللی است تا به آنها متذکر شود تا در صورت وقوع حوادث پیش بینی نشده هنوز از نظر نظامی به اندازه کافی قدرتمند است که در مقابل تهدید نیروهای خارجی ایستادگی کند.

آقای د باشی بعد از سال های متوالی زندگی کردن در خارج از کشور هنوز هیچ بهره ای از آموزش های اکثر عموم مردم مترقی و انساندوست جهان علیه تسلیحات اتمی و انرژی هسته ای نبرده اند. بسیاری از فعالین حقوق مدنی و طرفداران صلح و محیط زیست آلترناتیو سومی را در تقابل با سیاست های میلیتاریستی قدرت ها بزرگ اتمی و کشور های از قبیل هند، پاکستان، اسراییل و ایران طرح می کنند که منعکس کننده خلع سلاح کردن تمامی این کشورها و برای ایجاد صلح در سرتاسر جهان می باشد. در چارچوب انرژی هسته ای نگاهی به چرنوبیل در روسیه شاید برای کسانی که سینه ها را جلو می دهند مانند آقای احمدی نژاد خشک مغزانه با دفاع از انرژی هسته ای فریاد های تو خالی سر میدهند عبرت آموز باشد. تکنولوژی عهد دقیانوس روسی که امروزه به قیمت میلیارد ها دلار به ایران فروخته شده است بیشترین صدمات انسانی و زیستی را برای ایران به ارمغان خواهد آورد. این صدمات با توجه به شهادت بسیاری از قربانیان چرنوبیل هنوز در داخل روسیه به شدت ادامه دارد. بسیاری از خانواده ها با از دست دادن بسیاری از عزیزان خود بعد از انفجار نیروگاه اتمی و به دنبال آن بروز بسیاری از انواع گوناگون سرطان های مرگ زا در مناطق نزدیک شاهد به دست آوردن این تکنولوژی مرگ بار بوده اند. این ضایعات به درستی افق تاریک آینده را برای بسیاری از هموطنان عزیزمان در ایران به روشنی ترسیم می نماید.

این مساله از این نظر نیز مورد اهمیت است که ما هنوز در گیر و دار از به دست آوردن ابتدایی ترین اصول تکنولوژیکی در عرصه ملی نا توانیم و قادر به ایجاد ظرفیت های بنیادی برای رفع نیاز های ابتدایی مردم نیستیم. آقای د باشی اگر از علم و دانش و تکنولوژی بهره داشت می توانست حدس بزند با توجه به عدم دسترسی به تکنولوژی موسوم به Post Atomic  و عدم فراگیری در بسیاری از دیگر پیشرفت های علمی، ما قادر به ایجاد پروسه های مطلوب برای نگهداری سالم از تفاله های اتمی نخواهیم شد. زمانی که هنوز در چگونگی ایجاد شرایط مطلوب برای زباله های غیر اتمی عاجز و درمانده هستیم، به احتمال یقین دور از ذهن نخواهد بود که در سال های آینده در صورت موفق بودن احمدی نژاد و حکومت جمهوری اسلامی مناطق بسیاری از مملکتمان آلوده به زباله های اتمی شوند که نتایج بسیار دردناکی را برای جامعه ما در بر خواهد داشت. نگاهی به صنعت هواپیما سازی و حوادث مرگبار در این حوزه و در وسایل ارتباطی ما بین کشوری (رانندگی و حمل و نقل) شاید درس های آموزنده ای باشد برای بسیاری از افرادی که کورکورانه بدون کوچکترین تعمقی در دفاع از انرژی هسته ای سینه چاک میدهند. متاسفانه حوادث مرگبار در حوزه ی انرژی اتمی فقط در حوزه ی جغرافیایی ایران محدود نبوده و خطرات احتمالی آن تمامی کشورهای خاور میانه را نیز در بر خواهد گرفت.

ایران، با توجه به دارا بودن بسیاری از ذخیره های زیر زمینی چه در حوزه نفتی و چه در حوزه گاز، با به کار بردن و فراگیری تکنولوژی های موثر و با کیفیت بالا قادر به بر آوردن تمامی احتیاجات درون کشوری بدون نیاز به دستیابی به انرژی اتمی برای دهه های آینده و حتی سده های آینده خواهد بود. وجود شرایط اقلیمی و آفتابی و بادی این امکانات را برای ما فراهم ساخته تا از تکنولوژی های جدید برای تبدیل انرژی آفتاب و باد به الکتریسیته برای بسیاری از نیازهای داخلی به طور مناسب مورد استفاده قرار دهیم. سرمایه گزاری های اولیه در این حوزه ها برای پیشرفت ایران بسیار سودمند تر از تکنولوژی عهد دقیانوس روسیه خواهد بود.

آقای دباشی درواقع بیان کننده این پس رفت تکنولوژیک و علمی در بخشی از به اصطلاح روشنفکران دینی مسلمان خارج از کشور می باشد که کوچکترین بهره ای از دانش های ارزشمندی که در سال های اخیر توسعه یافته اند نبرده و با قمپز در کردن های بیجا خواهان دستیابی به تکنولوژیی هستند که حتی درس های ابتدایی آن را نیز فرا نگرفته اند.

تکنولوژی مرگ بار اتمی کوچک ترین قدمی در جهت تحول جامعه ایران نخواهد بود و باید با شجاعت همراه با دیگر نیروهای صلح خواه جهان در جهت بکار برد آلترناتیو های انسانی تری در این حوزه باشیم.

در پایان باید اضافه کنم که سخنان آقای د باشی نمایانگر یک بخش از نوع فکری است که هیجان زده از تحولات مثبت سیاسی در هفته های گذشته قادر به ایجاد یک سلسله اصول متحول فکری برای ارزیابی صحیح نبوده و متاسفانه هنوز قادر به جدایی  از تفکرات پوپولیستی و ضد امپریالیستی آخوندی نشده است. آنچه به آن نیازمندیم تعمق و ارزیابی هوشمندانه برای پیشبرد و پیشرفت جامعه ی خفقان زده ایران می باشد.

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

newsecularism@yahoo.com

 

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630