بازگشت به خانه  |   فهرست مقالات سايت   |    فهرست نام نويسندگان    |   آدرس اين صفحه با فيلترشکن:

  https://newsecul.ipower.com/2009/09/1.Tue/090109-Mani-Aryamand-Re-D.Homayun.htm

سه شنبه 10 شهريور 1388 ـ  1 سپتامبر 2009

 

لزوم بازدید از مواضع سياسی سازمان های مخالف رژيم

مانی آریامند

چو ایران نباشد تن من مباد

به تازگی چند تن از جوانان جبهه ملی‌ ایران استعفای خود را از  این سازمان اعلام کردند.
بخشی از این استعفا نامه به این گونه است:

«هر گاه جبههء ملی ايران، به واسطهء خطر پذيری جوانان آن، با موضع گيری و اعتراض به شرايط موجود سياسی، حرکتی مثبت و سازنده را در پيش می گيرد با مانعی بزرگ از درون جبههء ملی ايران مواجه می گردد و با تکذيبيه های پی درپی تشکيلات، جبههء ملی ايران را از هر نوع تحرک و پويايی باز می دارد و از هر نوع حرکت مثبت اجتماعی و سياسی توسط جبهه ملی ايران اعلام برائت می کنند به شکلی که از زحمت نيروهای امنيتی می کاهند... ما با اعتقاد کامل و پايبندی به منشور جبههء ملی ايران اعتقاد داريم که اين جبهه در حال حاضر توان انجام رسالت تاريخی خود در جهت حفظ منافع ملی را ندارد و از اين روست که در چنين شرايط خطير ميهنی، بايد نيروی خود را صرف خنثی ساختن توطئهء از ما بهتران نمايد. تشبيه آنان به مکی، بقايی و حائری زاده منصفانه نيست، چرا که برخی از آنان چون مکی در برهه ای کارهای مثبتی برای جبههء ملی ايران انجام داده اند، اما اين باند همواره به اين جبهه لطمه زده است و ديگر آن که آنان مردانه از جبهه ملی ايران بريدند و  آشکارا به مخالفت بر خاستند، اما دشمنان خانگی موريانه وار بر آنند تا اين بنای شکوه مند تاريخی را متلاشی سازند».

اين اقدام بما گوشزد می کند که ديگر وقت آن رسيده است تا، با در نظر گرفتن واپسین رویدادهای کشور، که آغاز انقلاب و پایان رژیم را با خود به همراه خواهد داشت، همهء نیروهای مخالف رژیم - که باورمند به جدایی دین از سیاست و دموکراسی هستند -  بازدیدی را از اندام های تشکیلاتی و ساختار‌های خود صورت دهند.

در واقع، در جوّی که اشغال گران در راستای سرکوب این میهن پرستان لحظه ای بیکار ننشسته اند، این جوانان، با در نظر گرفتن رسالت تاریخی و منافع ملی‌، از درون دل‌ دشمن چنین اعلامیه صادر می کنند تا به ما يادآور شوند که در این روزگار تاریخی، داشتن بینش و وجدان سیاسی سرنوشت ساز است و نداشتن آن یک فاجعه.

نمونه ای از اين فاجعه را می توان در مصاحبه‌ای با داریوش همایون يافت که به  ناچار چندین بار خواندمش تا مطمئن شوم که مصاحبه واقعاً با داریوش همایون، بنيانگزار و مشاور عالی حزب مشروطه است، و نه از ستاد تبلیغاتی رژیم!

در این مصاحبهء داریوش همایون از اين سخن می گويد که «حفظ نظام اکنون گزینه‌ای واقعگرایانه است»! اما در برابر پرسش خبرنگار، که می‌خواهد بداند «چگونه به امید سرکردگان سران جمهوری اسلامی می شود به سوی سکولاریسم و دموکراسی رفت؟»  از ارائهء پاسخی قانع کننده باز می ماند.

در واقع، داریوش همایون به این امید است که جنبش مردمی ایران کمی‌ از شتاب خود به سوی آزادی و دموکراسی بکاهد تا شاید از ترس عوامل جمهوری اسلامی کاسته شود و آنها به این جنبش بپیوندند!

البته این سخنان برای کسانی که با کارهای داریوش  همایون آشنایی دارند تازگی ندارد. محمد خاتمی نیز یکی‌ از کسانی بود که افتخار حمایت بی‌ چون و چرای داریوش همایون را داشت. آنچه روشن است اينکه داریوش همایون امیدوار است که جنبش مردمی بگونه‌ای پیش رود که عمال حاکميت احساس خطر نکنند، تا شاید خود به فکر نابودی دستی‌ که نانشان را می دهد بيافتند. که البته اين اميد با اندیشهء سالم همخوانی ندارد چرا که با عاملان خود حکومت نمی توان به جنگ آن رفت.

او، در پایان مصاحبه، نیز  سخنی از مخالفت خود با «دین ستیزی» به میان می آورد که درونمایهء آن روشن نیست. از يک دیدگاه منطقی، روشن گری و آگاه کردن ایرانيان‌ از ریشه های فرهنگی خود کار والایی است که با رسالت تاریخی‌ و منافع ملی هر کوشندهء اجتماعی‌ همخوانی دارد و نمی توان از آن با عنوان «ستیز» نامبرد. حتی، از اين ديدگاه می توان پذيرفت که پيدايش «جمهوری اسلامی»، با تمام بهای سنگینی‌ که برای ملت و مملکت داشت و دارد، از یک جنبه به نفع ملت بوده است. چرا که در عمل در میان مردم بیداری و آگاهی‌ پدید آورد تا ديگر کور کورانه هیچ دینی را نپذیرد ـ بخصوص دینی را که هم از سوی این رژیم و هم از سوی رژیم پهلوی با عوام فریبی و دروغ به خورد این مردم دادند. 

البته بودند و هستند کسانی مانند کسروی، آریامنش، آله دالفک و فولادوند که با ایستادگی و روشن گری آموزاندند که اگر قرار است به دینی باورمند باشیم بهتر است که دربارهء آن‌ بدانیم و سپس با دیدهء باز تصمیم بگیریم. شور بختانه مخالفان اينگونه روياروئی با دین، که تنها سرکردگان این رژیم نیستند بلکه شامل کسانی‌ هم می شود که در زیر قانون اساسی‌ پهلوی خدمت می کردند و از آن سود می‌بردند، هنوز هم دست از اين مخالفت بر نداشته اند. فراموش نکنیم که در قانون اساسی‌ دوران  پهلوی پنج آخوند باورمند اثنی عشری بودند که کارشان حفاظت و خرسند نگاه داشتن  کانداران دين بود.

 آنچه روشن است اينکه خیزش مردم به پیش خواهد رفت و رژیم اسلامی نیز در آغاز پایان خود می‌باشد؛ و جدایی دین از سیاست نیز خواستهء این مردم است ـ به دور از این که عده ای «حفظ نظام» را اکنون «گزینه‌ای واقعگرایانه» بدانند!  آنچه مهم است بوجود آمدن همکاری نیروهای سکولار و دمکرات برای بازسازی میهن است. بصورت کناره گيری از عوامل محافظه کار و کوش در برپائی سازمان های سياسی واقگرائی که دربارهء حکومت اسلامی دچار توهم نيستند ـ کاری که  جوانان جبههء ملی ایران‌ آن را آغاز کرده اند. بدينگونه است که می توان همواره امید داشت که در حزب مشروطه نیز  باشند فرهیختگانی که به رسالت تاریخی‌ و منافع ملی‌ بیاندیشند و شهامت را از جوانان در ایران یاد بگیرند و در این رسالت تاریخی‌ با مردم ایران همگام باشند.

اگر این گروه از چنین فرزندانی تهی است شرکت حزب مشروطه در چهارچوب کنونی جمهوری اسلامی به عنوان یک حزب اصلاح طلب گزینهء شایسته تر و جدی تری برای ایشان می باشد.

شعار من، مانی آریامند، از حزب مرزپرگهر اين است: «استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی ـ مرگ بر جمهوری اسلامی ـ پاینده ایران».

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

newsecularism@yahoo.com

 

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630