بازگشت به خانه  |   فهرست مقالات سايت   |    فهرست نام نويسندگان

شنبه 16 آبان 1388 ـ  7 نوامبر 2009

 

پشت چهرهء ديکتاتور

شکوه ميرزادگی

 

وقتی او را پس از دستگيری روی صحنه ی تلويزيون ديدم، داشتند معاينه اش می کردند، يا داخل دهانش را می گشتند. هيچ شباهتی با آن صدام حسينی نداشت که بر زمين و زمان فخر می فروخت و راه می رفت. رفتارها و حالتش درست مثل جانوری اهلی بود که تن به عمليات دامپزشکی داده است. در چشمانش کمترين نشانه ای از قدرت نبود.

در واقع، در چشمان هيچ ديکتاتوری نشانه ای از قدرت نيست. اين که آدم هايی از نگاه ديکتاتور می گويند ـ نگاهی که آدم را ميخکوب می کند، نگاهی که مو بر تن هر همه راست می کند، نگاهی که ذوب کننده و رام کننده است ـ ربطی به خود ديکتاتور ندارد. اين همان لباس قدرت است که اين هيبت را به چشم ما می آورد و نمی گذارد تا دريچه های خالی نگاه ديکتاتور را به درستی ببينيم؛ نگاهی که از ترس و ترديد انباشته است. وقتی که قدرت از بين می رود، وقتی ديکتاتور بيچاره و درمانده می شود، آنگاه مردم چهره ی واقعی او را می بينند. به همين دليل هم بود که بسياری از ما از ديدن چهره ی رام و اهلی صدام پس از دستگيری اش حيرت کرديم. در حالی که صدام واقعی همين بود که می ديديم؛ همين که در سوراخی پنهان شده بود، همين که وقت دستگيری به جانوری هراسيده شباهت داشت و همين که امشب با چشمان گوسفندوار و ترحم انگيزش به مسلخی می رفت که ديکتاتورهای ديگری برای او تدارک ديده بودند تا جای خود را در صف ديکتاتوری باز کنند.

***

ديکتاتوری يکی از قديمی ترين روش های حکومتی است که از روم باستان می آيد. ديکتاتور در واقع عنوانی بود از يک منصب و مرتبه در رم. در مواردی خاص و اضطراری شورايی مامور می شد تا فردی را برای مدتی معين برگزيند که فرماندهی امر خاصی را بر عهده بگيرد. ديکتاتور، به معنی ديکته کننده يا فرمانده، در طول مدت ديکتاتوری خود بر کل شهروندان رم حکومتی متمرکز داشت.  اين حکومت منهای مسايل مالی بود يعنی که او در مسايل مالی مملکت نظارت و دخالتی نداشت. مدت کار اين ديکتاتور انتخابی شش ماه بود و پس از آن ديکتاتور از قدرت کنار می رفت و زندگی بر روال قبل می گشت. دو ديکتاتور در رم باستان بودند که پس از شش ماه حاضر نشدند قدرت را کنار بگذارند. که ژوليوس سزار يا جوليوس سزار نام آورترين آن دو است. جوليوس سزار همان کسی است که شکسپير يکی از زيباترين آثار ادبی خود را در مورد او نوشته است. مردی که خواست فراتر از قانون باشد اما نزديکترين يارانش او را به خاطر رم و به خاطر قانون، و به خاطر دموکراسی کشتند. جوليوس سزار کشته شد و رومی ها تصميم گرفتند برای جلوگيری از بوجود آمدن چنان ديکتاتورهايی آن سنت را برای هميشه کنار بگذارند و برای همين است که به جوليوس سزار آخرين ديکتاتور هم می گويند و معتقدند که ديکتاتوری پس از جوليوس سزار در رم به پايان رسيد.

از اين دوره و از ديکتاتوری کلاسيک که بگذريم می رسيم به ديکتاتوری های مدرن که به حکمرانی مطلق و خودمدار گفته می شود که قدرت دولت را در دست خود متمرکز می کند.  اين ديکتاتورهای مدرن را می شود به چند دسته تقسيم کرد:

ـ ديکتاتورهايی که به صورت ارثی صاحب قدرت شده اند (مثل برخی از سلاطين و شاهان). اين گروه مشروعيت خود را از همين موروثی بودن مقام شان می گيرند.

ـ ديکتاتورهايی که از انقلاب ها برمی خيزند و مشروعيت خود را از مردمان گرفته اند (مثل روبسپير، استالين، و خمينی که ابتدا بر شانه های مردم بر کرسی قدرت نشستند)

ـ ديکتاتور هايی که در شرايطی خاص و سخت بوجود آمدند و مشروعيت خود را از اسلحه گرفته اند. اکثر اين گروه ارتشی هستند. اصولا ارتباط بين ديکتاتوری و ارتش ارتباطی معمول است. بيشتر ديکتاتورها بر ارتباط خاص خود با ارتش تأکيد بسيار می کنند و اغلب خودشان هم لباسی ارتشی بتن دارند. در برخی از موارد، اين امری کاملا طبيعی ست. فرانکو، قبل از آنکه رئيس دولت خوانده شود يکی از ژنرال های ارتش اسپانيا بود و نوريگا رسماً فرماندهی نيروهای دفاعی پاناما را بر عهده داشت. اما در مواردی ديگر اين امر بيشتر نوعی ظاهر سازی ست. مثلا استالين شخصا خود را «ژنرال» اتحاد جماهير شوروی می خواند در حاليکه هيچ سابقه ی ارتشی نداشت.

ـ ديکتاتورهايی که از دل انتخابات و يا روش های ديگر قانونی به حکومت رسيده اند و مشروعيت خود را از قانون گرفته اند. همچون موسولينی در ايتاليا و هيتلر در آلمان، از راه های قانونی به حکومت رسيدند و سپس بتدريج به محو نهادهای مشروط کننده ی قدرت پرداختند.

ـ ديکتاتور هايی که با نيروی مذهب به قدرت رسيده اند و مدعی هستند که مشروعيت خود را از قوانين الهی گرفته اند. مثل آيت الله خمينی و آيت الله علی خامنه ای. دنيا بيشترين تنوع ديکتاتوری های مدرن را آمريکای لاتين و آفريقا به خود ديده است. اما بيشتر اين ديکتاتورها، و اصولا اکثر ديکتاتورهای مدرن، را مردم به حکومت رسانده اند. اکثر اين ديکتاتورها قبل از به حکومت رسيدنشان در کنار مردم بوده اند، برخی شان به شدت عليه ظلم جنگيده اند، اکثرشان زندگی ساده ای داشته اند. و به همه ی اين دلايل روی شانه های مردم بالا رفته و بر کرسی قدرت نشسته اند و از آنجا بوده است که راهشان را از مردم جدا کرده و به قلع و قمع آنها و کشتن آزادی برآمده است. (مشهورترينشان موسولينی در ايتاليا و هيتلر در آلمان اند که از راه های قانونی به حکومت رسيدند و سپس به محو نهادهای مشروط کننده ی قدرت پرداختند.)

ـ ديکتاتور خيرخواه (ديکتاتور مصلح( ـ در ميان انواع ديکتاتورهائی که مردمان از آن ها بيگانه اند و منفور همه هستند، يک نوع ديکتاتوری هست که طرفدارانی هم دارد؛ "طرفدارانی واقعی" می گويم برای اين که همه ی ديکتاتوری ها طرفدارانی کاذب دارند که بدليل منافع مالی و مقامی پشت سرشان ايستاده اند نه بدليل قبول راه و روش آنها. اين ديکتاتوری که طرفدارانی واقعی دارد ديکتاتوری خيرخواهانه نام دارد. "ديکتاتور خيرخواه" (که در فارسی به غلط «ديکتاتور مصلح» ترجمه شده) يکی از انواع ديکتاتورهای مدرن است که در قرون وسطی و دوران کلاسيک به آن "حاکم مستبد خوش رای" می گفتند. اين نوع ديکتاتور شخصی است که اگرچه به صورتی غيردموکراتيک حکومت می کند اما قدرت سياسی خود را نه صرفا در راستای منافع شخصی خود بلکه در جهت منافع مردم هم بکار می برد. نمونه های اين نوع ديکتاتور ها را می توان در شرق و غرب اما نه فراوان ديد. ميزان خيرخواهی اين ديکتاتورها با نگاه طرفداران آنها و ديدگاه های کسانی که آنها را خيرخواه می دانند تغيير می کند. اين مفهوم ديکتاتور خيرخواه در مورد برخی از پروژه های اجرايی هم به کار می رود و اشاره به کار مديری است که بصورتی قاطع قدرت را در دست دارد اما ديگران اين اطمينان را دارند که او از قدرت خود سوء استفاده نمی کند. البته در اين جا ديکتاتور به هيچوجه معنای منفی ندارد زيرا کسانی که تحت نظر مدير مزبور کار می کنند بصورت داوطلبانه در يک کار دسته جمعی شرکت کرده اند و نتيجه کار هم قابل استفادة همة آنهاست. در اينجا ديکتاتور تنها بر روند کار اعمال قدرت می کند و دوران مديريتش هم از ابتدا تعيين شده است.خيلی شبيه به ديکتاتور های کلاسيک رم باستان. اما در واقع اغلب رژيم های ديکتاتوری می کوشند تا خود را رژيم هايی "خيرخواه" معرفی کنند و اغلب آنها رژيم های دموکراتيک را درهم و برهم، ناتوان و يا فاسد توصيف می کنند.

 - ديکتاتوری مذهبی .يکی ديگر از ديکتاتوری هايی که طرفدارانی خاص خود دارد ديکتاتوری مذهبی است که گذشته ای طولانی دارد. اما در دوران مدرن در واقع بدترين نوع ديکتاتوری همين ديکتاتوری مذهبی است زيرا ديکتاتور مذهبی مدعی می شود که فرامين او فرامينی الهی است و غير قابل تغيير است. يعنی همان آزادی های فردی را که ديکتاتورهای خيرخواه برای مردم حق مسلمی می دانند نيز از مردمان دريغ می کنند. و بعد هم با هر چه که امروزی و زمينی است و در واقع ريشه های پيشرفت مردمان بر آن بنا گذاشته شده است نيز به نفع هر آنچه می گويند آسمانی است مخالفت می شود.

****

ديکتاتورها از هر نوعی که باشند از نظر روانی به شکل حيرت انگيزی به هم شباهت دارند. به طور کلی همه شان شخصيت هايی عاشق خويشتند. خود را بسيار بيشتر و بزرگ تر از آنچه که هستند می بينند و در عين حال با کوچکترين حرف و سخن و رفتار ناخوشايندی از طرف ديگران خشمگين شده و اعتماد به نفس خود را از دست می دهند. شکست را باور ندارند و تا آخرين لحظه دست از قدرت نمايی برنمی دارند. اين قدرت نمايی ها نه از سر اعتماد به وضعيت خويش است و نه از سر ندانستن واقعی اوضاعی است که همه از روی ترس از آنها پنهان می کنند. اما به محض احساس شکست زودتر ار همه خود را می بازند و بلافاصله دنبال راه فرار می گردند. و شجاع ترين شان هم خودش را می کشد.

نمونه هايش را مثلا در مورد شخصی مثل هيتلر می دانيم و نزديک ترين نمونه اش به ما صدام است که تا يک روز قبل از حمله با چه قدرتی حرف می زد و به محض شکست فرار کرد و وقت دستگيری و مرگ هم ترس و ذلت او را همه ديديم: موجودی در حد غيرانسانی اش ضعيف، و هراسيده. اين است چهره واقعی هر ديکتاتوری.

در واقع ديکتاتورها حتی از نظر مليت هم زياد فرقی با هم ندارند در روم يا آلمان، در چين يا شوروی، در عراق يا ايران هر جا که ديکتاتوری ظهور کند يا ساخته شود بايد صاحب روانی ضعيف و ترسيده و بيمار بوده باشد تا توانسته باشد که ديکتاتور شود. حالا ممکن است صاحب اين روان ضعيف و هراسيده و بيمار با هوش هم باشد و با سواد هم باشد پشتکار هم داشته باشد، خستگی ناپذير هم باشد، شعر هم خوب بگويد، موسيقی هم خوب بنوازد، لباس ارتشی يا روحانی هم تنش باشد. باز فرقی نمی کند.

نکته ديگری که در مورد ديکتاتورها می شود گفت اين است که آنها تا می توانند و تا به آنها اجازه داده می شود می تازند، در واقع به نسبت عقب نشينی مردم قدرت و استبداد و ظلم ديکتاتور بيشتر می شود. ديکتاتور ملايمت و مهربانی و عشق و گذشت را نمی فهمد و همه را به حساب جاذبه قدرت خودش و حق خودش برای فرمانروايی و وظيفه ديگران برای اطاعت کورکورانه می گذارد.

ديکتاتور هرگز نمی تواند کسی را که دنبال حق مساوی با او هست تحمل کند، نمی تواند اعتراض را تحمل کند، انتقاد را تحمل کند. او فقط تحسين می خواهد و بس.

****

معمولا در بيشتر کشورهای ديکتاتور زده انبوهی از مردمان تا آخرين لحظه های ديکتاتوری در صحنه های تحسين و تاييد ديکتاتور حضور دارند. بيشتر از ترس، (يا ترس از قدرت زمينی يا ترس از قدرتی که ديکتاتور آن را برگرفته از قدرتی آسمانی نشان می دهد) و در مراحل بعدی به خاطر منافع موقت است.  و باز در مراحل بعدی عادت به وضعيت موجود و ترس از بهم ريختن و تغيير است که عده ای را به دنبال ديکتاتور می کشاند.

به طور کلی طرفداران ديکتاتوری معمولا مردمانی سودجو يا کم سواد هستند و در ديکتاتوری های مذهبی مردمانی متعصب به مذهب يا کم اطلاع از مذهب خودشان هستند که از ترس غضب الهی به هر خواست ديکتاتور تن می دهند و به همه ی مصيبت هايی که از طريق ديکتاتوری و ديکتاتور بر آنها اعمال می شود سر تسليم فرود می آورند و دم نمی زنند و هر گاه که ديکتاتور آنها را بخواند به عنوان خواست الهی اجابت می کنند.

گروه ديگری از طرفداران ديکتاتور ها را مردمانی تشکيل می دهند که شخصيتی ضعيف اما طالب قدرت و زورگويی دارند. اين شخصيت ها تنها در سايه ديکتاتوری است که می توانند قدرتمند به نظر آيند.

****

اما در همه ی کشورهای ديکتاتوری معمولا جنگی دائمی بين ديکتاتور و گروهی از مردمان آن سرزمين وجود دارد؛ مردمانی که به حقانيت خويش به عنوان يک انسان و عدم حقانيت و مشروعيت ديکتاتور باور دارند، مردمی که هرگز نمی توانند به ديکتاتوری خو و به وضعيت موجود عادت کنند. و همين ها هستند که با نافرمانی های خود به ديکتاتور می گويند که اگر چه ساکت هستيم اما فرمانبر و فرمانبردار تو نيستيم؛ و چنين است که زندان های ديکتاتور هميشه پر از مردمانی است که نه اسلحه ای دارند و نه فريادی اما ديکتاتور بيش از هر کسی از آنها می ترسد. زيرا سکوت توام با نافرمانی اين مردمان دقيقا نفی ديکتاتور و ديکتاتوری است و اين چيزی است که پايه های تخت ديکتاتوری را بی سر و صدا سست و لرزان و شکننده می کند.

 9 دی 1385

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

 

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630