بازگشت به خانه  |   فهرست مقالات سايت   |    فهرست نام نويسندگان

چهار شنبه 21 بهمن 1388 ـ  10 فوريه 2010

 

چرا حکومت اسلامی هنوز پا بر جاست ؟

مسعود نقره کار

 

 "انقلاب 57"  یکی از رخدادهای مهم قرن بیستم، و یکی از تضادمند ترین و ناهمگون ترین انقلاب ها بود. به همین دلیل شاید سیاهه ای از نظرها و دیدگاه های متضاد و ناهمگون در باره علل  پیدایی و آغازاش ارائه شده است:

  برخی این انقلاب را یک "توطئه" می دانند و دست های امریکا را در سازمان دادن آن می بینند، چرا که شاه دیگر نمی خواست "به چشم آبی ها باج بدهد" و چهره ی قابل اتکایی نیز در برابر گسترش سوسیالیسم و کمونیسم و حرکت های ضد امریکایی در منطقه نبود. البته عده ای نیز نقش انگلیس پیر را هم فراموش نکرده اند و بر این باور بوده و هستند که اگر ریش خمینی بالا زده می شد، زیر آن انبوهه ی "محاسن"  Made In England را می شد دید و خواند.

 عده ای دیگر  انقلاب 57 را انقلابی علیه "انقلاب سفید " شاه، و به عنوان شورشی توده ای در دفاع از هویت ملی، شورشی علیه غرب و مظاهر تمدن و فرهنگ اش در راستای هویت یابی فرهنگی (دینی) و ملی ارزیابی کردند. برخی دیگر انقلاب را پیروزی مشروعه خواهان و سرمایهء تجاری تحت رهبری روحانیت و بازار می دانند که پس از انقلاب مشروطه موقعیت شان ضعیف  شده بود، و با این انقلاب از مشروطه خواهان انتقام گرفتند.

گروهی انقلاب را "پوپولیستی" می دانند که همه ی گروه ها و طبقات اجتماعی در آن ایفای نقش کردند، اما روحانیت به رهبری خمینی آن را به یغما برد. گناهگار اصلی را هم محمد رضا شاه می دانند که نیروهای روشنفکری را سرکوب کرد اما دست روحانیت و مساجدشان را با تحلیل ها و ارزیابی های غلط و نابخردانه باز گذاشت.

نظر گاهی نیز وجود دارد که نشان می دهد جریان های مذهبی و "رهبری خمینی" نقشی اساسی در شروع و شکل گیری انقلاب نداشته اند. میزان فعالیت گروهک های تروریستی اسلامی، مثل "فداییان اسلام " و فعالیت های روحانیون به ویژه خمینی تا سال 1356 مورد استناد صاحبان این نظر است. (کتاب هییت های مؤتلفه اسلامی از اسدالله بادامچیان و علی بنایی، و  کتاب "نهضت روحانیون ایران" اسناد و مدارک و حوادث سال 1349 تا سال 1356 از منابع کمک کننده در این رابطه هستند).

عده ای نیز اصلاحات و دگرگونی های شبه مدرنیستی، دیکتاتوری، بوروکراسی، گسترش فساد و رشوه خواری در دستگاه درباری و اداری را در کنار فقر و سایر مشکلات اجتماعی در جامعه عامل شروع انقلاب و پا گرفتن شعار های اسلامی و سنتی می دانند. و هستند صاحب نظرانی که انقلاب را ضد سلطنتی و ضد استبدادی و یا "بورژوا - دموکراتیک" ، و یا انقلابی آزادی خواهانه، استقلال طلبانه و عدالت جویانه می دانند. برخی  هم اصلاحات اقتصادی و اجتماعی از بالا را علت می دانند، اصلاحاتی که نیروهای اجتماعی جدیدی پدید آورد بی آنکه رژیم به فکر پاسخگویی به خواست ها و نیاز های آن ها باشد، و یا تلاش کند.

در میان دیدگاه های متفاوت در باره ی چرایی انقلاب 57  کسانی نیز بر این باورند که طرح "حقوق بشر" جیمی کارتر و " فضای سیاسی باز" ی که این طرح برای جامعه ی ما به ارمغان آورد ، انقلاب را سبب شد.

"تیری دوژاردن"،روزنامه نگار فیگارو که در زمان انقلاب در ایران بود، به اشتباه های  شاه که سبب انقلاب شد نیز اشاره دارد : 1- توسعهء اقتصادی لجام گسیخته و بی برنامه و بروز شکاف بیشتر میان فقر و ثروت، 2- خودکامگی ، 3- سرکوب همه ی مخالفان باستثنای مخالفان مسجدی، 4- توهم بر گشت به امپراطوری داریوش و ژاندارمی منطقه، تحت حمایت امریکا.

کسانی بودند ( و شاید هنوز باشند ) که انقلاب ایران را انقلابی مدرن ارزیابی کرده اند، به این دلیل که انقلاب یک انقلاب فراگیر توده های شهری بود که منجر به در هم شکستن سد تاریخی سلطنت، به عنوان کهن ترین نهاد استبدادی در ایران شد. شعار های آغازین این انقلاب هم، مثل آزادی و استقلال و عدالت اجتماعی، انقلاب را به مدرن بودن نزدیک می کرد. واقعیت نشان داده است که نمی تواند خواست نیروهای بر پا کننده ی انقلابی مدرن، و نیرو های شرکت کننده در آن مدرن بوده باشند اما عجیب الخلقه ی مرتجعی این چنین زاده شود. و واقعیتی دردناک تر اینکه  نه فقط نیرو های مذهبی غیر حکومتی، حتی  چپ ها و نیرو های سکولار نیز درک درستی از آزادی، دموکراسی، حقوق بشر، سکولاریسم، مدنیت، مدرنیت و توسعه در عرصه های گوناگون نداشتند؛ حتی فضای فکری، سیاسی و فرهنگی جامعه ی روشنفکری سیاسی ما با تحمل دیگری و دگراندیشی و مخالفت، که نشانه ای از مدرن بودن است، بیگانه بود، و این همه خوانایی با مدرن بودن ندارد.

 بهر گونه، علل انقلاب هر چه بوده باشد، از دل آن همه دلایل رنگارنگ  سرانجام  موجود عقب مانده ای به نام حکومت اسلامی زاده شد، و انقلاب را به مسلخ تبعیض و خشونت و جنایت  کشاند. اکنون سی و یکسال است حاکمیت "گله های بزرگ ننگین" بخشی از مردم نا آگاه را نیز به دنبال ارابه خدایان ستمگری و توحش در کژراهه ی حکومت اسلامی می تازاند تا همچون حکومتگران  بذرافشانان تبعیض و خشونت نه در سرتاسر میهن در بندمان، که در جهان باشد.

 

چرا حکومت تبعیض و خشونت و جنایت هنوز پا بر جاست؟

 برای پاسخگویی به این که چرا چنین حکومتی علیرغم اعمال وحشیانه ی  سی و یک سال تبعیض، خشونت، جنایت و انواع بحران آفرینی ها درایران و جهان هنوز پا بر جاست، می باید به سراغ چند عامل رفت، که به برخی از این عوامل به اختصار اشاره می کنم:

 

1- ویژگی ها ی حکومت اسلامی

حکومت اسلامی یک حکومت تعریف شده و تجربه شده نیست، این حکومت شاید با برخی از حکومت های دینی و توتالیتر وجوه اشتراک داشته باشد اما وزنه ی وجوه افتراق اش سنگین تر و چرب تر است. خودمانی تر می توان گفت حکومت اسلامی ایران نمونه وار و "نوبر" است و مشابه اش در ایران و در جهان وجود نداشته و ندارد. حکومت دینی ای که خشن ترین خوانش از مذهب تشیع و اسلام تار و پودش را شکل داده و راهنمای عمل اش شده  است، حکومت بنیادگرا – طالبانی ای که به آن بخش از آموزه های دینی وفادارانه عشق می ورزد که تبعیض و خشونت و ترور را نه فقط تبلیغ و ترویج، که تقدیس می کند، حکومتی که خود را حق و دیگران را باطل می داند و در راه پیروزی "حق علیه باطل" از هر وسیله ی "ارهابی" و" ارعابی"  استفاده کرده است. این ها برخی از ویژگی های این حکومت اند:

1-1 :سرکوب وحشیانه ی مخالفان ودگراندیشان.

سرکوب ها ی وحشیانه ی حکومت اسلامی ، آشکار و پنهان، و با استفاده از اهرم ها و وسایل گوناگون صورت گرفته است:

الف : سرکوب نظامی – امنیتی : سپاه پاسداران ، بسیج ، ارتش ، پلیس ،،  وزارت اطلاعات ، بخش هایی از قوه قضاییه  و لباس شخصی ها( گروه های فشار و کشتار)  - که از متعصبین مذهبی و لات ها و لش ها و اشراروچاقو کشان و آدم کشان حرفه ای  شکل گرفته اند - ، اهرم های این نوع سرکوب اند.این نوع سرکوب یا آشکارا  در خیابان ها و میادین شهرها و یا در زندان های  پر شمار  ِ نام دار و بی نام و نشان اعمال شده است.

ب - سرکوب ایدئولوژیک – دینی :  جدا از آنچه در زندان ها و شکنجه گاه ها و کشتار گاه ها رخ داده است ، گاه صریح و آشکار همچون بر خورد با اقلیت های مذهبی به ویژه با بهاییان ، و گاه با ظرافت سیاست بازانه ی آپارتایدی در تبدیل جامعه به خودی و غیرخودی صورت گرفته است . این نوع سرکوب خود را در حضور و بروز انواع تبعیض ها در جامعه نشان داده است.سرکوب ایدئولوژیک – دینی  اقشار فقیر و عقب نگهداشته شده در جامعه را نیز از دو سو هدف گرفته است ، از یک سو تخدیر آن ها با سوء استفاده از اعتقادات مذهبی آن ها ، و از سوی دیگر تحریک ان ها علیه دیگر گروه های اجتماعی به ویژه علیه روشنفکران و روشنگران و سکولار ها.

ج- سرکوب نرم : با بهره گیری از کنترل کامل رسانه های حکومتی ، سانسور رسانه ها ی غیر حکومتی و جلوگیری و ممنوعیت آزادی اندیشه ، بیان ، قلم  وممنوعیت گردش آزاد اطلاعات .

1-2 : پایگاه اجتماعی : به دلیل ساخت و بافت جامعه ، به عنوان یک جامعه عقب مانده در عرصه هایی از اقتصاد و تولید  و خدمات و وجود فقر و بیکاری ، و نیز عقب ماندگی فرهنگی – به ویژه آنجا که به دین و مذهب ارتباط می یابد-  حکومت اسلامی دارای پایگاه اجتماعی ست . حکومت اسلامی  این پایگاه اجتماعی - که بخش اعظم حاشیه نشینان و زاغه نشینان و حلبی آباد نشینان و روستاییان تشیع زده شکل اش داده اند- را با کمک های اقتصادی ، شغلی و سایر کمک های مالی و جنسی  ِ حکومتی به این اقشار حفظ و تقویت کرده است.

1-3 بحران زایی :حکومت اسلامی حکومتی بحران آفرین است . این حکومت نه فقظ عامل بروز بحران های اجتماعی و اقتصادی در جامعه است بل که با بحران سازی های برنامه ریزی شده  به حفظ و تداوم حیات  خود یاری رسانده است. بحران سفارت امریکا، جنگ باعراق ، جنگ لفظی و روانی با امریکا ، انگلیس و اسراییل  و به طور کلی غرب ، بهره برداری  های سیاسی از جنجال آفرینی بین المللی همچون صدور فتوای قتل سلمان رشدی ،غیر واقعی خواندن فاجعه ی هولو کاست ، در یافت خسارت در رابطه با جنگ های جهانی  ِ اول و دوم و...... نمونه هایی از بحران زایی ها و جنجال آفرینی های این حکومت هستند.

1-4 : دروغگویی و عوامفریبی : حکومت اسلامی حکومت " دروغ و فریب " است.  هنگامی که یک حکومت دینی برای  دروغگویی و فریبکاری با واژگان و مفاهیمی چون " تقیه و خدعه و...."  توجیه و توضیح شرعی داشته باشد، هیچ عاملی  جلودار دروغگویی و فریبکاری  ِ وقیحانه ی چنین حکومتی نخواهد بود.

 

2- توانایی مالی  ِ حکومت اسلامی

حکومت اسلامی  بخش اعظم در آمد حاصل از فروش  نفت و اقلام صادراتی دیگر ، و نیز پول بنیاد های ریز و درشت حکومتی و مذهبی  ، آستان قدس  ، موقوفات ، چاه های پول سازی  مثل چاه جمکران و صد ها امام زاده  را در راه سازماندهی نظامی – امنیتی  و سرکوب نظامی – امنیتی و ایدیولوژیک – دینی و سرکوب نرم مخالفان و دگراندیشان هزینه کرده است. این توانایی مالی در عین حال سبب شده است که سپاه پاسداران  بدل به قدرتی نطامی ، اقتصادی و سیاسی شود ، ارگان سر کوبگری که اصلی ترین نیروی نگهدارنده ی نظام ولایت فقیه و حکومت اسلامی است ، سپاهی که  آشکار و پنهان بیت رهبری و ارتش وبسیج و پلیس و لباس شخصی ها را هم زیر پرو بال خود گرفته است.

 

3- فقدان بدیل فکری و سیاسی  ِ دموکراتیک در برابر حکومت اسلامی

پس از سی و یک سال اعمال تبعیض و خشونت و جنایت  و بی لیاقتی در اداره ی مملکت هنوز یک بدیل فکری و سیاسی دموکرات و سکولار در برابر این حکومت شکل نگرفته است، نه تنها امروز که در طول سی ویک سال گذشته  اپوزیسیونی متشکل که دارای توانایی و اراده ضرور برای ایجاد تغییر و دگرگونی دموکراتیک در جامعه باشد ، وجود نداشته است.در حال حاضر اصلاح طلبان حکومتی که به دنبال اصلاح حکومت اسلامی هستند ، ویا اصلاح طلبانی که از طریق اصلاحات بنیادی و ساختاری انحلال حکومت اسلامی را خواستارند و بالاخره انقلابیونی که از طریق قهر و مبارزه مسلحانه سرنگونی حکومت را هدف گرفته اند، در عمل بدیل فکری و سیاسی  ِ متشکلی که دارای پایگاه اجتماعی  نیز باشند ، نیستند. آنچه در جامعه جاری ست  خیزش ها و جنبش هایی محدود بوده و هستند که  هنوز به عنوان بدیل فکری و سیاسی حکومت اسلامی از آنان نمی توان نام برد .در کنار فقدان  یک  حرکت وتشکل فراگیر با پایگاه اجتماعی ضرور ، آسیب شناسی فکری و سیاسی خیزش ها، جنبش ها و جریان های اپوزیسیون در داخل و خارج کشور نیز نشان از ضعف ها و لغزش هایی همچون فرقه گرایی ، خود حق بینی  و خود محوری در درون آن ها دارند ، ضعف ها و لغزش ها یی که  به تداوم حیات حکومت اسلامی کمک کرده اند. بخشی  از " اپوزیسیون " حکومت اسلامی نیز به دلایل گوناگون ، از جمله آلودگی به سیاست بازی به جای سیاست ورزی ، فرصت طلبی های جاه طلبانه ، ابتلا به عفونت مزمن  ِ لاس زدن با قدرت سیاسی و.......،  در پس نقاب " اصلاح طلبی حکومتی " و  همیاری و همکاری با این نوع از اصلاح طلبان ، به حامی رژیم ارتجاعی  در خارج و داخل کشور - به ویژه  در خارج کشور - بدل شده است.

 

4- روانشناسی اجتماعی :

جنگ  روانی ای که حکومت اسلامی با به کارگیری " ارهاب" و " ارعاب"  و شکنجه و کشتار در جامعه به راه انداخته  با هدف استیلا ی ترس در جامعه بوده است . هدف این جنگ تحمیل این نظر به جامعه است که جامعه به دنبال تغییر و دگرگونی اساسی نباشد و بپذیرد که حکومت اسلامی ماندگار و جاودانه است.  از سوی دیگر  تجربه ی شکست انقلاب و پیامد های آن و نیز تبلیغ های اصلاح طلبان حکومتی  پیرامون خطرناک بودن تغییرات ریشه ای و اساسی در حکومت و جامعه، برتشدید ترس و نگرانی  ی مردم در رابطه با  دست زدن به تغییرات  اساسی  دامن زده است. اصلاح طبان  حکومتی تلا ش کرده اند که خواست  تغییر اساسی و بنیادی و ساختاری حکومت اسلامی را انقلاب بنمایانند و از انقلاب نیز تصویر و توصیفی جز قهر و خشونت  و خونریزی به دست ندهند، خشونت و خونریزی ای  که نه در هنگامه ی انقلاب بهمن  که پس از انقلاب بهمن و توسط حکومت اسلامی اوجی ناباورانه و هولناک گرفت.

در کنار تجربه ی ترس آور و هولناک انقلاب اسلامی و نقش  اصلاح طلبان حکومتی در دامن زدن به ترس از تغییر بنیادی و ساختاری ،شکست برخی از تجربه های انقلابی در عرصه ی جهانی نیز برغلبه ی روانشناسی ترس در جامعه تاثیر گذار بوده است.   ترس از زندان و شکنجه و اعدام  ،ترس از محرومیت های اجتماعی ، ترس از بروز نا امنی و هرج و مرج در جامعه  ، ترس از تجزیه  ایران ، ترس از بروز جنگ وقحطی و آوارگی.....ترس هایی هستند که عمدتا" حکومت اسلامی  و پایوران اش تولید و در سطح جامعه توزیع کرده اند ، ترس هایی که به تداوم حیات این حکومت یاری رسانده اند . در کنار این نوع ترس آفرینی های  ِ حکومتی هنوز تاثیرات روانی شکست انقلاب بهمن و خیزش ها و جنبش های اجتماعی  پس از انقلاب بر روان جامعه سنگینی می کند. بحران بی اعتمادی  ناشی از بی لیاقتی ها و خطا ها و لغزش های رهبران اکثر احزاب و سازمان های سیاسی و شخصیت های اپوزیسیون، به کار جمعی و تحزب و سازمان یابی، و به طور کلی به اپوزیسیون واقعی حکومت اسلامی لطمه هایی جدی وارد کرده است.

 

5-  شرایط خاورمیانه و جهان

شرایط خاور میانه و جهان در این سی و یک سال  در عمل به سود حکومت اسلامی و در راستای خواست های این حکومت رقم خورده است و اعتراض ها و تهدید های بین المللی در رابطه با نقض حقوق بشر در ایران ، صدور تروریسم اسلامی به جهان ، برنامه ی هسته ای حکومت اسلامی  و دگراندیش ستیزی حکومت اسلامی به ویژه یهودی ستیزی  این حکومت، تاثیری در تغییر و تصحیح رفتار حکومت اسلامی نداشته اند.نیازجهان به نفت و گازایران ، موقعیت جغرافیایی ایران ، توسعه طلبی های سرکوبگرانه اسراییل در منطقه ، حمله ی امریکا و متحدان اش  به عراق ، پشتیبانی های  سیاسی  و اقتصادی چین و روسیه و برخی از کشور های دیگر جهان از ایران و...... از نمونه هایی هستند که در تداوم حیات حکومت اسلامی تاثیر گذار بوده و هستند.

در کنار مسایل فوق حکومت اسلامی از اختلاف و شرایط موجود در جهان و منطقه نیز به سود خود بهره برداری کرده است ،که بهره برداری از اختلاف های میان اتحادیه اروپا با امریکا، بهره برداری از اختلاف های میان اتحادیه اروپا و امریکا با چین و روسیه ، افکار و رفتار جنگ افروزانه ی دولت بوش و اسرائیل در رابطه با منطقه ی خاور میانه  از نمونه های قابل ذکر هستند.

 حکومت اسلامی از آن دست حکومت هایی  است که برای زنده ماندن  نیاز به دشمن تراشی واقعی ، غیر واقعی و دروغین دارند . دشمن  وانمود کردن این و آن  در سطح منطقه و جهان  سی و یک سال است مورد بهره برداری حکومت اسلامی برای توجیه مشگلات و بحران های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و اخلاقی در جامعه قرار گرفته است، دشمن تراشی هایی که را ه حکومت اسلامی برای نظامی و امنیتی کردن جامعه را نیز هموارتر کرده اند.

 

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com