بازگشت به خانه  |   فهرست مقالات سايت   |    فهرست نام نويسندگان

جمعه 13 فروردين 1389 ـ  2 آوريل 2010

 

سکولاریزاسیون، دموکراسی  و دینداری

نقدی بر "کاهنان سکولار" نوشته آقای اکبرین

بهرام حسین زاده

 

نوشته‌ای در جرس دیدم از آقای اکبرین، که مرا بیاد پلیمیک‌ها و جدل‌های گذشته انداخت. در روز و روزگاری نه چندان دور، هر مخالف فکریِ ما، اگر "دشمن" نبود، پس آگاهانه نوکر یاجیره و مواجب بگیر بیگانه بود! و اگر این هم نبود ناآگاهانه داشت آب به آسیاب دشمن میریخت. اما روزگار یادمان داد که روشنفکر مجاز است در حرکت آزاد فکر خود حتی از شیطان هم دفاع کند و برای اندیشیدن هیچ خط قرمز و تابویی وجود ندارد. در عرصۀ اندیشه، می‌توان هر مفهومی را بارها مورد نقد و بررسی قرار داد و بارها از نفی و اثبات سر در آورد، اگر اینگونه نباشد تکامل ذهنی بشر متوقف خواهد شد. اینکه ناهمفکرانی از سکولارها را با نام توهین‌آمیز "کاهنان سکولار" بنامیم و استدلالمان هم این باشد که چامسکی به تبع برلین، این نام را به کمیسرهای حزب کمونیست شوروی که نقش پاسداران قدرت حکومتی را بازی می‌کردند، اطلاق می‌کرده است.

دوست عزیزم آقای اکبرین دیر بر این میدان هستی ‌سوز رسیده است. دوران اقتدا به چامسکی و دیگر نام‌های بزرگ گذشته است. خود ما محصول دورانی بودیم که بدون فاکت آوردن از اندیشمندی، آب هم نمی‌خوردیم ولی بعدها یاد گرفتیم که برای "اندیشیدن" باید با جسارت بر روی پاهای ذهن خود ایستاد. اینکه فلان اندیشمند اینگونه می‌اندیشیده و نتیجه می‌گرفته، پس باید بدان اقتدا کرد، متعلق به دورانی‌ست که می‌شد افراد را با آوردن آیه‌ای از قرآن و یا گفته‌ای از مارکس، خفه کرد. و چه خوب که آن دورانِ ناتوانی از بکارگیری فهم خودمان پایان یافت. دیگر "درست و نادرست" در بیرون ذهن‌هامان شکل نمی‌گیرند تا بعداً به درون منتقل شوند، این ذهن ماست که آغاز کرده به "تشخیص دادن".

دیگر "ابهت" نام‌ها مرا نمی‌گیرد. بهمین دلیل می‌توانم از دوستانی که خود را "روشنفکران دینی" می‌نامند بخواهم که راه‌هایی را که روشنفکران دیگر رفته‌اند و به خطا بودن آنها پی برده‌اند را نروند. از تجربه‌های تمامی انسان‌ها استفاده کنیم. وقتی با مفاهیمی مانند لائیسیته، سکولاریزاسیون، جامعه مدنی، حقوق بشر و امثالهم مواجه می‌شویم خیال نکنیم که آنها را برای اولین بار این ما هستیم که "می‌آفرینیم". بشریت فراوان در باره اینها زحمت کشیده و کار کرده است. احمدی ‌نژاد نباشیم که خیال می‌کند نهاد دولت را برای اولین بار میخواهد تشکیل بدهد و همه چیز را از اول آغاز می‌کند.

ما روشنفکران عرفی بارها خواسته‌ایم که در عرصه اندیشه نیز "مماشات" کنیم، اما این عرصه مماشات ‌پذیر نیست. وقتی که سخن از دموکراسی و سکولاریزاسیون می‌رانیم بر این واقعیت نظر داشته باشیم که تمام راه‌های دیگر را آزموده‌ایم، بارها و بارها با برچسب "بورژوازی" بر اینها تاخته‌ایم، اما هر بار خسته‌تر و وامانده‌تر از پیش عقب نشسته‌ایم. این تلاش‌هایی که از جانب روشنفکران دینی ما بعمل می‌آید که دموکراسی را با مردم‌سالاری دینی یکسان بگیرند و سکولاریزاسیون را به زیر سایۀ "سازگاری دموکراسی و دینداری" بکشانند، همان مقاومت "ایدئولوژیک" ما را بخاطر می‌آورد. ایدئولوژیک اندیشیدن، درست به مانند حکومت‌های ایدئولوژیک، مقاومت‌کننده در برابر روند عادی و واقعی زندگی و جامعه است.

البته این حق شما دوستان است که در برابر این مفاهیم جهانی، به مقاومت بپردازید و اما و اگر کنید، ولی فراموش نکنیم که اخلاقِ گفتگو، جایی برای انگ زدن و توهین و تحقیر نمی‌گذارد.

کاهن کسی‌ست که با "غیب" سر و کار دارد و معروف‌ترین کاهن اعظم خود عیسی ‌مسیح است. نمیدانم به طعنه اطلاق آن بر "سکولارها" آیا جمله سعدی را بیاد نمی‌آورد که:« تو را که خانه نئین است بازی نه این است.» کدام سکولار با غیب سر و کار دارد؟ و حتی در مورد کاربرد این اسم از سوی چامسکی و برلین هم، اینان نظرشان بر عناصر سرکوبگر در رژیمی توتالیتر بوده است، و کدام "سکولار" در کشور ما دستیار سرکوبگری‌های جمهوری اسلامی بوده است؟

آقای اکبرین نوشته‌اند که:«سکولاریزم ایرانی اگر روزگاری متولد شود بیش از آنکه مرهون راهنمایی نظریه پردازانش باشد ممنون رهبری آیت الله خامنه ای و روحانیت رسمی مطیع اوست.»

با عرض معذرت باید بگویم که این شیوه جمله‌بندی در مواردی بکار می‌رود که میخواهیم در امری "هشدار" بدهیم و آنهم هشدار بر وقوع امری ناپسند که:"آقای خامنه‌ای، اگر اسلام عزیز از حکومت بکنار گذاشته شد و حکومت سکولار برقرار گشت، مقصرش شمایید." یعنی سکولاریزاسیون جامعه و حکومت را بعنوان امری نامبارک دیدن.

در اینجا فرض را بر این نهاده‌اند که خرابکاری‌های خامنه‌ای سببِ دلزده شدن مردم از دین و الزاما سکولاریزه شدن جامعه و حکومت خواهد شد. به روشنی دیده می‌شود که نویسنده با اکراه به این روند تن می‌دهد. اگر راهی بود که ایشان "شاهد تولد دموکراسی دینی با برداشتی رحمانی- انسانی از دین اسلام" بودند، هرگز به "سکولاریزاسیون" رضایت نمیدادند.

نویسنده چنین می‌انگارد که نفی ِ جمهوری اسلامی، جبراً به سکولاریزه شدن جامعه می‌انجامد، یعنی چیزی ماحصل نفی. اما تمام تجربۀ تاریخی نشان می‌دهد که روند سکولاریزاسیون جامعه، یک روند "اثباتی"‌ست. همیشه در پی نبودن یک حالتِ خاص (در اینجا رژیم ولایت فقیه)، حالاتِ بسیاری محتمل هستند که برای ایجاد یکی از آن حالات محتمل باید کلی تلاش و کوشش نمود. تجربۀ انقلاب بهمن بخوبی نشان داد، که "نفی" استبداد شاهنشاهی، بعنوان اثباتِ خود، الزاماً بوجود آورندۀ آزادی و دموکراسی نبود. بر همین قیاس هم الزامی در این نیست که سیستم بعد از حاکمیت کنونی، سیستمی سکولار باشد، مگر اینکه ما همزمان با نفی این سیستم موجود، در مسیر آفریدن آن دیگری هم بکوشیم. و آغاز هر کوششی داشتن تصویر و تصوری روشن از آن موضوع است.

سکولاریسم، جای "خالی ِ" یک حکومت دینی مستبد نیست. بلکه یک سیستم است "پر" از قواعد و قراردادهای خاص خود. او حاصل نفی نیست، نتیجۀ یک "نیاز" است. نیاز یک جامعه در مرحله‌ای از رشد خود. که بدون آن رشد نمی‌توان روند سکولاریزاسیون را آغاز کرد. ما "نفی" حکومت‌های مذهبی در تاریخ را فراوان دیده‌ایم، اما چرا هیچکدام از آنها به "سکولاریسم" فرانروییدند؟ چرا باید برقراریِ قواعدی این‌ جهانی را بمعنیِ نفیِ "قواعد" آن‌ جهانی فرض کنیم؟ این در برابر هم قرار دادنِ حکومت مذهب و سکولاریزم، چیزی‌ست مانند در برابر هم قرار دادن آسمان و زمین، مرگ و زندگی، خدا و شیطان، علم و جهل، خالی و پر و امثالهم که نتیجۀ چندین هزار سال نگرش مبتنی بر ثنویت یا دوآلیسم است. فراوانند جوامع سکولار که روند سکولاریزاسیون را بدون درگیر شدن با مذهب از سر گذرانده‌اند. سکولاریزم یک شیوۀ حکومتی‌ست که قواعدش را از زندگی مادی و واقعی اجتماع می‌گیرد و نه از "ضدیت" با خدا و آسمان.

در جهان من، پدیده‌ها متنوع و متکثرند و نه الزاماً یا صرفاً "متضاد". سکولاریزاسیون یعنی باز گرداندن هر چیزی به مقام و موقعیتی که برای آن ساخته شده است. همچنان که رمل و اسطرلاب به درد ادارهء جامعه نمی‌خورد، "دین" هم باید بر سر وظیفۀ اصلی‌اش بازگردد؛ همان وظیفه‌ای که شما با این عنوان از آن نام برده‌اید: "انگار از قرآن تا عترت و همهء میراثِ فقه، نه راه هایی برای زندگی مؤمنانه، بلکه...". و به بیان من و بسیاری دیگر، دین به موقعیتی باز میگردد که رابطۀ انسان و خدایش را تامین نماید. یعنی بوضوح دیده می‌شود که این ضدیت با دین نیست بلکه رها کردن آن از زیر بارها و مسئولیت‌هایی‌ست که بیهوده بر دوشش نهاده‌اند. دین باید به سامان دادن جهان معنوی آدم‌ها بپردازد و سامان دادن زندگی مادی‌شان را به سیاستمداران و اقتصاددانان و متخصصین امور اجتماعی واگذارد. دخالت دین در اقتصاد و سیاست، آن روی سکۀ دخالت اقتصاد و سیاست در امور دین است.

* * *

آقای اکبرین، این تفکیک شما و دکتر سروش یا دیگران بین "سکولاریسم سیاسی" و "سکولاریسم فلسفی" و نهادن آنها در برابر هم و تایید یکی (به اکراه و با اما و اگر) و ابراز نگرانی از وقوع یکی دیگر را نادرست می‌دانم. سکولاریسم سیاسی و فلسفی از یک جنس نیستند تا با هم به سنجش درآیند و برای روشنفکران سکولار، تنها همان "سکولاریسم سیاسی‌"ست که مورد توجه است؛ وگرنه سکولاریسم دینی (فکر میکنم تعبیر گویاتری‌ست برای منظور شما، زیرا "دین" که "فلسفه" نیست. غصه سکولاریسم فلسفی را باید فیلسوفان بخورند نه دینداران.) یا سکولاریسم فلسفی، مسالۀ ما سکولارها نیست. شما یا هر کس دیگری در رابطه با وجدانیات‌تان آزادید و حکومت و جامعه و حتی اکثریت مطلق جامعه هم حقی برای دخالت بر این حوزه از زندگی‌تان ندارد. بیهوده پای بحث "سکولاریسم فلسفی" را به میان نکشیم، چرا که اصلا مورد بحث در جامعۀ ما نیست.

صریح‌تر اینکه: سکولاریسم سیاسی از جنس "رابطۀ حقوقی"ست در میان دولت و شهروندان، چیزی از جنس قراردادهای اجتماعی. اما سکولاریسم فلسفی، از جنس ِ "تفکر و نگرش" است. اینکه پیروان دینی می‌خواهند قواعد آن دین را زمینی‌تر کنند، مشکل شما روحانیون و مومنین به آن دین است. این شمایید که باید با اقناع مومنین در برابر این تمایل ایستادگی کنید، وگرنه برای ما همین بس که دین یا هر نوع ایدئولوژی دیگری از قدرت دولتی جدا بماند. دولت در برابر تمامی ادیان و ایدئولوژی‌ها، بیطرفی خود را حفظ کند.

اینکه یک سیاستمدار سکولار، میتواند خودش باورهای مذهبی داشته باشد و یا نداشته باشد، مهم نیست. مهم این است که آن باورها برایش اموری شخصی باقی بمانند. مثلا یک قاضی مسلمان، از روی قوانین حقوق مدنی حکم صادر کند و نه از روی حقوق شریعت.

نمیدانم اینهایی که شما بعنوان "کاهنان سکولار" نام برده‌اید کیانند، اما همین قدر در نوشته تان می‌بینم که هنوز بند نافِ "جدایی دین از امر حکومت" را در اندیشه‌هاتان از هم نبریده‌اید. شما خودتان را از حلقۀ "مدعیان سازگاری دموکراسی و دینداری" می‌دانید و البته دکتر سروش هم با استفاده از ترکیب "دموکراسی دینی" در سکولاریسم با همین مشکل مواجه است. در سکولاریسم، پلورالیسم ادیان و دیدگاه‌های گوناگون داریم، اما اینکه یکی ازین دیدگاه‌ها بقدرت سیاسی برسد و جامعه را بر مبنای دیدگاه خود ساماندهی کند، نقض تمامیت سکولاریزاسیون آن جامعه است.

روشن‌تر بگوییم: جامعه‌ای مبتنی بر دموکراسی دینی، چیزی‌ست بغیر از یک جامعۀ سکولار. اگر هنوز به دنبال مسلط کردن یک دیدگاه دینی بر امور اجتماعی هستید اما البته اینبار بطوری دموکراتیک، می‌توانید از ترکیب "جمهوری دموکراتیک اسلامی" استفاده کنید وگرنه در یک سیستمِ سکولار اولین گام جدایی دین و سیاست از همدیگر است.

اما بگذارید به بنیان‌های موضوعات برسیم: اشکال اصلی ِ دخالت دین یا ایدئولوژی در حکومت، در این امر مهم نهفته است که اینها برای امور متغیر روزانه ساخته نشده‌اند. اینها اصول و پرنسیپ‌هایی دارند که برخی غیرقابل تغییرند و حال آنکه در سیاست اجتماعی، چیزی غیرقابل تغییر نداریم. عموم ادیان و ایدئولوژی‌ها مبتنی بر همان دوآلیسم هستند که جهان را به خودی و غیرخودی تقسیم می‌کنند، به مومن و کافر، به خوب و بد و امثالهم. حال آنکه در سیاست، شما با طیفی از موارد ممکن روبرویید.

همین دغدغه شما و دوستان همفکرتان در مورد شیوع پیدا کردن بیماری مهلکِ "سکولاریسم فلسفی" آیا سبب آن نخواهد شد که وقتی در قدرت سیاسی هستید، توان خود را برای مواجهه با آن بکار ببرید؟ و می‌دانید که این یعنی چه؟ یعنی استفاده از امکانات حکومتی و اجتماعی برای مقاصد دین خودتان.

وقتی شما در همان پاراگراف نخست وفاداری خود را به اعلامیه حقوق بشر نشان می‌دهید حتما می‌دانید که بر اساس این منشور تمام ادیان در جامعه از حقوقی برابر برخوردارند و هیچگونه تبعیضی در میان ادیان پذیرفتنی نیست، اینکه شما خواستار سازگاری دینداری و دموکراسی هستید نخست باید پاسخ دهید که این دموکراسی اجتماعی باید خود را با کدام دینداری سازگار کند، با دینداری شمای مسلمان؟ یا با دینداری آن شهروند بهایی و یهودی و زرتشتی؟

http://www.rahesabz.net/story/12970/

 

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com