بازگشت به خانه  |   فهرست مقالات سايت   |    فهرست نام نويسندگان

جمعه 27  فروردين 1389 ـ  16 آوريل 2010

 

حذف نیروهای سکولار از نقاط ضعف اصلاح طلبان است

گفتگو با مهرداد درویش پور

برگرفته از «ندای آزادی»
 

ندای آزادی، در راستای بحث بررسی مسائل انتخاباتی در ایران، مصاحبه ای با "مهرداد درویش پور"، جامعه شناس و استاد دانشگاه و عضو جنبش جمهوری خواهان دمکرات و لائیک ایران، انجام داده است. این جامعه شناس به تحلیل نقاط قوت و ضعف جنبش جمهوری خواهان دمکرات و لائیک در مواجه با جنبش اخیر مردم ایران پرداخته و همچنین نقاط مشترک و اختلاف با اصلاح طلبان را بر شمرده است.


پرسش: آیا رهبری جنبش اخیر در ایران را موسوی و کروبی بر عهده گرفته اند یا اینکه تعریف دیگری از رهبری در این جنبش وجود دارد؟
پاسخ:
به اعتقاد من جنبش سبز متکثر، پلورالیستی و چند صدایی است. در این جنبش هم نیروهایی که طرفداران اصلاحات در چارچوب قانون اساسی هستند حضور دارند و هم کسانی که اصولاً با نظام دینی در جامعه ایران مخالف هستند. درست است که این جنبش در پی کودتای انتخاباتی شکل گرفت و اعتراضی به تقلب انتخاباتی بود، اما شعار "رای من کجاست"  فقط محدود به دامنهء تقلب در انتخابات نیست. شعار رای من کجاست در یک مفهوم وسیع تر، یعنی حقوق شهروندی، مطرح می شود. در نظامی که مبتنی بر تبعیض، حذف دیگری، تقلب، استبداد سیاسی و استبداد دینی باشد، شانسی برای محاسبهء رای شهروندان وجود ندارد. بنابر این، نفس اینکه این جنبش با شعار رای من کجاست نوعی خودآگاهی شهروندی بوجود آورده است یک گام جدی و رو به جلویی است که این جنبش همگانی سبز در متن آن نضج پیدا کرده است.

گرچه پایه و اساس این جنبش در مخالفت با دولت کودتا و اقتدار ولایت فقیه و همچنین اعتراض به تقلب انتخاباتی و دفاع از حق رای شهروندی شکل گرفته است، اما باید گفت این جنبش یک روزه زائیده نشده و تداومی از 30 سال پیکار علیه استبداد دینی حاکم در ایران است. در عین حال، با توجه به اینکه این جنبش در پی کودتای انتخاباتی صورت گرفته، روشن است که حضور نیروی های اصلاح طلب دینی، که در یک دورهء تاریخی به حاشیه رانده شده بودند در آن افزایش پیدا کرده است. اصلاح طلبان، عملاً، با پیوستن به جنبش تحول طلبی در "رأس" این جنبش قرار گرفته اند. اصلاح طلبان که در گذشته به چانه زنی از بالا و شرکت در انتخابات نظر داشتند با توجه به اینکه جنبش سبز یک نوع نافرمانی مدنی و تحول خواه است، خود مجبور شدند در این جنبش حضور پیدا کنند. عملاً، معنی آن این است که اصلاح طلبان دینی به جنبش تحول خواه پیوستند. به عبارت دیگر، با پایان یافتن پروژهء اصلاحات، اصلاح طلبان تا حدودی موضوعیت پیدا کرده اند! آنها بخشی از این جنبش هستند و سعی می کنند این جنبش را در چارچوب اصلاحات دینی خلاصه کنند. اما آیا این کار بخاطر عقیدهء آنهاست؟! آیا فکر می کنند اگر این نظام زیر سوال برود خود فاقد موضوعیت می شوند؟! آیا بخاطر سرکوب سیاسی است و  یا از آن رو که می خواهند مردم هزینه کم بپردازند به همین جهت نمی خواهند «شعارهای ساختار شکن» بدهند؟ ما نه در پس ذهن آنها هستیم و نه در سیاست اصولاً بر این مبنا (انگیزه شناسی) قضاوت می شود. واقعیت این است که اصلاح طلبان دینی هم در این جنبش نقش مهمی دارند و هم سپر بلایی هستند که قدرت سرکوب این جنبش توسط حضور آنها کم تر می شود. به همین دلیل حضور آنها مثبت است. اما این نقش تا جایی که تلاش می کنند نیروهای سکولار و ساختار شکن را حذف کنند منفی می شود. این  جنبش چند صدایی عملاً نشان داده است که گرچه موسوی و کروبی را به عنوان نمادهایی در این جنبش ارج می نهد اما خود را به اینها تقلیل نمی دهد و در بسیاری از تظاهرات ها شعارهایی داده شده که مورد نظر کروبی و موسوی نبوده است. خصلت افقی، چند صدایی و پلورالیستی این جنبش امکان این را که موسوی و کروبی مثل دوران انقلاب 57 رهبران کاریزماتیک و فرهمند جنبش شوند، منتفی کرده است. نه توده خودسپاری می کند و نه اینها قادر به اعمال اتوریتهء کاریزماتیک نوع خمینی هستند و اصلا زبان دمکراتیک جنبش این اجازه را نمی دهد.


پرسش: این جنبش رهبری دارد یا خیر؟
 پاسخ:
می توانم بگویم هم خیر و هم آری. آری به این دلیل که این افراد نقش نمادین دارند، و نه، به این معنی که این جنبش چند صدایی است و گرایش سکولار طبیعتاً خود را در موسوی پیدا نمی کند.


پرسش: جنبش جمهوری خواهان دمکرات و لائیک چه رابطه ای می تواند با جنبش برقرار کند؟
پاسخ:
ما از دو نقطهء قدرت برخورداریم که جنبش کنونی می تواند نقش ما را برجسته کند و از یک نقطهء ضعف که می تواند ما را به حاشیه براند. در جامعهء ایران حتی اصلاح طلبان می گویند می خواهیم از جمهوریت نظام دفاع کنیم و اسلامیت آنرا به عقب برانیم یا دستگاه های ایدئولوژیک و استبداد دینی را به عقب برانیم. بنابراین، خود اینکه قرار باشد جمهوریت نظام در اذهان عمومی جنبهء برجسته تری پیدا کند، نزدیک شدن به یکی از مطالبات ما، یعنی جمهوری، است. این به این معنی نیست که اصلاح طلبان دینی همان برداشتی را دارند که ما از جمهوری داریم. جمهوری ما خصلت انتخاباتی دارد و بر پایه اقتدار موروثی و ایدئولوژیک و دینی استوار نیست. طبیعتاً، کسانی که می خواهند در چارچوب نظام دینی جمهوری را توسعه دهند با ما در تضاد می افتند، اما نفس برجسته شدن ایدهء جمهوری زمینهء رشد اجتماعی ما را فراهم کرده است.

به گمان من در این جنبش سبز  بین بدنه و رهبری نمادین آن شکاف جدی وجود دارد. بدنه سکولار است و از استبداد دینی به تنگ آمده است. غایت آرزوهای جنبش موسوی و کروبی نیست. بنابراین خواست جدایی دین از دولت به یک تب جدی جامعه تبدیل شده و این برای ما که اتفاقاً بر جدایی دین و دولت پافشاری کرده ایم، نوعی زمینهء رشد اجتماعی شدن را فراهم کرده است. ما به عنوان نیروی تحول طلب و جمهوری خواه و طرفدار جدایی دین از دولت زمینه های اجتماعی شدن را به دست آورده ایم و اگر بتوانیم به گونه ای در خور با این جنبش برخورد کنیم حضور خیلی قدرتمندی خواهیم داشت.

اما چه چیزی مانع از آن است که بتوانیم در پیوند خود با جنبش سبز حضور موثرتری پیدا کنیم؟ به نظرم دو مانع نقش ایفا می کند که یکی جدایی نیروهای داخل و خارج  از کشور است. ما بخش عمده نیروهایمان در خارج کشور است و بنابراین از امکان یک ارتباط ارگانیک با داخل کشور به دلایل شرایط استبداد سیاسی محروم هستیم. دیگر اینکه بر اساس این واقعیت که ما در خارج از کشور شکل گرفته ایم، ممکن است هنوز از یک ذهنیت تبعیدی رنج ببریم که نگاهی ملموس با جنبش واقعی و دشواری ها و فراز و نشیب هایش نداشته باشیم و این مساله می تواند ما را به یک نوع آرمانگرایی عبارت پردازانه تقلیل دهد و ما را از جنس گروه های دیگر اپوزسیون کند. همچنانکه وقتی جنبش پیش رفت همه گروه ها در حاشیه ماندند.

به نظر من این مشکل در ما وجود دارد و با یک وضعیت پارادوکس روبرو شدیم. شعارهایی نظیر "جمهوری ایرانی" و "جدایی دین از دولت" که از شعارهای ما بوده به شعارهای جنبش مبدل شده است. در شعار "جمهوری ایرانی" هم جمهوریت مطرح است و هم در برابر جمهوری اسلامی است که به نوعی جدایی دین از دولت را در خود مستتر دارد. دو خواسته از مطالبات کلیدی ما در این شعار مطرح است ولی ما به جای اینکه اجتماعی تر شویم به حاشیه رانده شده ایم .

این تناقض ناشی از چیست؟ به گمان من ما از به رسمیت شناخته شدن در یک جمعیت کثیر هراس داریم؛ يعنی جنبشی که در آن اصلاح طلبان دینی هم حضور دارند. و خود این باعث می شود که نتوانیم آنطور که باید و شاید در این جنبش نقش ایفا کنیم.

علاوه بر آن، اصلاح طلبان دینی هم سعی می کنند گروه های سکولار را حذف کرده و از مشارکت آنان خودداری کنند. ما باید در این جنبش شرکت کنیم و بر مشارکت و حضور خود پافشاری کنیم و در عین حال نقاط اشتراک و تفاوت خود را با اصلاح طلبان دینی مشخص کنیم. نقطهء اشتراک ما می تواند «انتخابات آزاد» باشد و نقطهء اختلاف ما «جدایی دین از دولت» است. ما قطعاً خواستار جدایی دین از دولت هستیم و این خواست سیاسی را باید انجام دهیم. یک انتخابات آزاد می تواند روشن کند که هر کدام از گروه بندی های اجتماعی چه وضعیتی در جامعه دارند و در رشد دمکراسی به گونه ای مسالمت آمیز نقش بسیار موثر و کلیدی خواهند داشت.

چهارشنبه  ۱٨ فروردين ۱٣٨۹ -  ۷ آوريل ۲۰۱۰

 

 

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com