«شبکهء جهانی سکولارهای سبز» از همه معتقدان به لزوم انحلال حکومت مذهبی و استقرار حکومتی سکولار و مبتنی بر اعلاميهء حقوق بشر دعوت می کند تا به اين شبکه بپيوندند.

برای اطلاع بيشتر به اين سايت مراجعه کنيد: www.seculargreens.com

دربارهء سکولاريسم نو  |  دربارهء ما |  آرشيو صفحه اول  |   فهرست مقالات  |   تماس   |   جستجو   |  فيلترشکن  |   English Section

اين  نشريه دوشنبه ها، چهارشنبه ها و جمعه ها به روز می شود

پيوندها

خبرهای شبکهء سکولارهای سبز

مطالب شمارهء قبل سل سوم ـ شماره 918ـ  چهارشنبه 28 مهر 1389 ـ 20 اکتبر 2010

دو کتاب جديد از

اسماعيل نوری علا

مبانی سکولاريسم نو

سکولاريسم نو برای ايران

نحوهء سفارش و خريد >>>

گفتگوهای اختصاصی ما

پيوند به نسخهء رايگان اينترنتی>>>>

اعلاميهء جهانی حقوق بشر

اعلاميه ها

و ميثاق های بين المللی

«حقوق متهم»

نوشتهء عبدالفتاح سلطانی

و مهناز پراکند

(فايل پی.دی.اف)

حقوق خود را بيشتر بدانيد

مجموعه ای از مقالات دربارهء

قتل علم زندانيان سياسی

گزيده هائی از

سخنان خمينی

به سردبيری عباس پهلوان

رنگين کمان

برای آزادی، دموکراسی،

جمهوری و لائيسيته

===========

سکولاريسم برای ايران

===========

نژادپرستی و تبعيض

(حاوی پيوندها)

===========

ريشه کنی تبعيض

=============

خبرنامهء گويا

==========

دانشجو نيوز

==========

ايرانيان دات کام

===========

آژانس خبری کورش

===========

نيلگون

===========

آسمان ديلی نيوز

===========

رضا پهلوی

===========

فراتايمز

===========

مقالات سياسی

===========

ايرانسکوپ

===========

پارس ديلی نيوز

===========

مردانی نيوز

===========

خواندنیها

===========

پشتيبانان

===========

بلاگ نيوز

===========

اصغر آقا

===========

الفبا

=============

اخبار روز

===========

ايران امروز

=============

خبرنگاران ايران

=============

انقلاب مشروطيت ايران

=============

اتحاد جمهوریخواهان ايران

============

تارنمای جمهوريخواهان

دموکراتيک و لائيک

===========

حزب مشروطهء ايران

===========

جبههء ملی ـ شاخه آمريکا

=============

روزنه دات کام

=============

لج ور

===========

 سامان نو

===========

آينده نگری

===========

گفتگو

============

هزل (وبلاگ حميدرضا رحيمی)

===========

پيام دانشجو

وبلاگ مهندس طبرزدی

===========

وبلاگ کورش زعيم

===========

تغيير برای برابری

===========

شبکه سراسری

همکاری زنان ايرانی

===========

شبکه همبستگی

 با مبارزات زنان ايران

===========

مجموعهء فعالان حقوق بشر

در ايران

===========

تريبون ايران

===========

کتاب «ترک های امروز»

کتاب «درد اهل ذمه»

اعضاء کميته نظارت بر تصويب اساسنامه

و انتخابات شورای هماهنگی شبکه

معين شدند>>>

دکتر آرام حسامی

رئيس انجمن سکولارهای سبز واشنگتن

در صدای آمريکا>>>

انجمن سکولارهای سبز ونکوور

آغاز بکار کرد

از صفحهء  فيس بووک انجمن

ديدار کنيد>>>

دعوت به جلسهء اعلام موجوديت،

با حضور دکتر اسماعيل نوری علا

در ونکوور>>>

توضيحی از اسماعيل نوری علا

دربارهء حملهء آقای داريوش همايون

به سکولارها

بنا به پيشنهاد شورای هماهنگی شبکه،

انجمن های حرفه ای سبز بوجود ميآيند.

بزودی چند انجمن، از جمله انجمن ميراث فرهنگی و زيست محيطی سبزهای سکولار، انجمن هنرمندان سبزهای سکولار، و انجمن نويسندگان سبزهای سکولار اعلام موجوديت خواهند کرد. از متقاضيان عضويت در شبکه خواسته شده که اعلام دارند خواهان عضويت در کدام يک از اين انجمن های حرفه ای هستند.

گزارش تجليل از اسفنديار منفرد زاده

عضو شورای هماهنگی

شبکهء سکولارهای سبز

گزارش تصويری

سکولارهای سبز تورنتو

از تظاهرات نيويورک>>>

گزارش راديو فردا از تظاهرات نيويورک

همراه گفتگو با نوری علا و آرام حسامی

اما با حذف نام «سکولارهای سبز!»>>>

عکس ها و ويدئوی تظاهرات نيويورک>>>

شرکت اعضاء انجمن سکولارهای سبز

 تورنتو، دنور، و واشنگتن

در تظاهرات اعتراضی نيويورک

روز گذشته عده ای از اعضاء انجمن سکولارهای سبز تورنتوی کانادا و دنور و واشنگتن آمريکا به نيويورک سفر کردند تا در کنار ديگر هموطنان خود و از طرف کليهء همپيوندان خود در  شبکهء سکولارهای سبز ايران در تظاهرات عليه حضور احمدی نژاد در سازمان ملل شرکت کننده. آنها با پوشيدن تی شرت مخصوص شبکه و در دست پرچم و بنر انجمن و شبکه که جملهء «ما ايرانی بی تبعيض می خواهيم» بر آن نقش بسته بود، کوشيدند تا نظر رسانه های گروهی حاضر در محل را به اين نکته که احمدی نژاد نمی تواند معرف ملت ايران باشد جلب کنند.

سايت اينترنتی

انجمن سکولارهای سبز تورنتو

هم آغاز بکار کرد

http://www.greenseculars.com/

انجمن سکولارهای سبز ايالت ويرجينيا

 آغاز بکار کرد

طبق گزارش خانم ساغر کسرائی از ويرجينيا، هفتهء گذشته هشتمين انجمن سکولارهای سبز در ايالت ويرجينا در شمال شرقی آمريکا آغاز بکار کرده و بزودی نخشتين گردهمائی عمومی آن برگزار خواهد شد.

انجمن های جديد در راهند

مطابق خبر واصله از شهر ونکوور کانادا، انجمن سکولارهای سبز اين شهر در روز يکشنبه 31 اکتبر، با سخنرانی دکتر اسماعيل نوری علا آغاز بکار خواهد کرد. همچنين از شهر هوستون در ايالت تکزاس آمريکا خبر داده اند که انجمن اين شهر نير در حال تأسيس است و بزودی اعلام موجوديت خواهد کرد.

نمايش فيلم «ترور در برلين»

در شهرهای مختلف دنيا

اين فيلم، بکارگردانی آرمان نجم، رئيس انجمن سکولارهای سبز در برلين، هفتهء گذشته بطور همزمان در برلين و ساکرامنتو به نمايش گذاشته شد. مجری و ميزبان اين دو جلسه انجمن های سکولارهای سبز در اين شهرها بودند. روز يکشنبهء گذشته نيز به همت انجمن سکولارهای سبز تورنتو اين فيلم در اين شهر به نمايش گذاشته شد که گزارشی از اين گردهمائی را در زير می خوانيد. قرار است بزودی تاريخ نمايش اين فيلم در واشنگتن، فرزنو و ويرجينيا نيز بوسيله مسئولان انجمن های اين مراکز اعلام شود.

گزارش نمايش فيلم در

انجمن سکولارهای سبز تورنتو

روز یکشنبه ۱۹ سپتامبر ۲۰۱۰ ، فیلم ترور در برلین به کارگردانی آقای آرمان نجم ،که مستندی از حادثه ترور سران کرد در رستوران میکونوس برلین ،در سال 1992 توسط عوامل ترور جمهوری اسلامی انجام شده بود، در شهر تورونتو کانادا و با دعوت سکولارهای سبز تورنتو  و با پشتیبانی خانه کرد تورنتو در سالن play house theater به نمایش گذارده شد.  (پيوند به اصل خبر>>>)

سکوت يورگن هابرماس

يا عدم اطلاع آرامش دوستدار؟

توضيحی از اکبر گنجی

آیا در 28 مرداد

نهضت ملی‌ شکست خورد؟

فرهنگ قاسمی

کودتا ها علیه دولت ها برای سرنگون ساختن آنها و به قدرت رسانیدن قدرتی ‌دیگر نیز از پدیده هایی هستند که مفاهیم شکست و پیروزی در آنها از اعتبار بر خوردار نیستند: وقتی پینوشه به کمک آمریکا، دولت سوسیال دمکرات و مترقی آلینده در شیلی را با کودتا نظامی از کار برکنار می کند و آلینده و طرفداران او را می کشد، این امر جنبهء شکست دولت قانونی‌ شیلی و نظریات فلسفی ‌و اجتماعی آلینده را ندارد. همین موضوع، به شکل دیگری، برای ما ایرانیان در حکومت ملی مصدق در کودتای 28 مرداد 1332 پیش می آید؛ قوای نظامی، به سرکردگی امپریالیسم آمریکا و انگلیس، حکومت مردمی، مشروع  و قانونی ‌مصدق را ساقط می کنند و او و طرفدارن او را به زندان می اندازند، و قدرت سیاسی نامشروع و غیرقانونی‌ سرلشکر زاهدی را جایگزین آن می‌کنند. آیا در چنین  حالتی می توان گفت نهضت ملی ایران شکست خورده است؟>>>

چرا به زهرا رهنورد اعتماد نمی کنم

اخیراً، خانم رهنورد با انتشار مطالبی ادعا کرده که همراه مردم داد مظلومیت سر می دهد. به نظر من، خانم رهنورد به چند دلیل در این مسیر صداقت ندارد.

اول) چگونه است که خانم رهنورد تا قبل از انتخابات بحث برانگیز ریاست جمهوری دهم کوچکترین اشاره ای به مشکلات مردم و تبعیض و نا عدالتی در جمهوری اسلامی نداشت و همه چیز را متناسب و معقول می دانست؟

دوم) خانم رهنورد حاضر نیست کوچکترین مخالفتی با نظریات خمینی یا اسلام سیاسی را در سایت خود درج کند. برای نمونه، خود من در پاسخ به نامهء ایشان به علی لاریجانی، در باب مسائل لایحهء حمایت از خانواده، در یک کامنت و خیلی ملایم  به نظرات فقه سیاسی خمینی انتقاد کردم ولی متاسفانه شاهد بودم خانم رهنورد حاضر نشده این انتقاد ملایم را درج کند.

سوم) خانم رهنورد در حالی از حقوق ملت و حق زنان داد سخن سر می دهد که هنوز آبشخور فکری اش نظرات مغشوش علی شریعتی و طرفداران اسلام ایدئولوژیک است چگونه می توان با اعتقاد "کامل"به متن قرآن و سنت محمد پیامبر اسلام و با شیفتگی نسبت به فقه و اصول از "حق زن" و"حق انسان" سخن گفت.

چهارم) خانم رهنورد تا این لحظه هیچ اشاره ای به کیفیت زمامداری روح الله خمینی نکرده و مرتب از سرکوب و خفقان در "دولت احمدی نژاد" سخن می گوید که نشان از بی صداقتی ایشان دارد. خانم رهنورد چطور نمی تواند درک کند که پایهء ظلم و سرکوب و شکنجه و ترور مخالف در دورهء خمینی بنا نهاده شد؟ از نظر خانم رهنورد خمینی هنوز نباید نقد شود و عملکردش زیر سایه بماند،خانم رهنورد در این زمینه از "تکنیک انتقاد زیاد از احمدی نژاد"بهره می گیرد و تمام ظلم و اجحاف به ملت ایران و ناراضیان سیاسی را محدود به "چند سال اخیر" می کند.

بقيه در آرشيو

خبر مهم ـ  ناسای اسلامی

و کار آموزی

حميد رضا رحيمی

فدوی از دریافت این خبر میمنت اثر از خبرگزاری وابستهء مهر، گل از گلش شکفت که جمهوی شکوهمند اسلامی ما بنا دارد تا سال 1399، فضانورد به فضا بفرستد. مطلب، بنظر کاملاً منطقی می رسد زیرا حضرات آیات عظام و حجج اسلام، کثرالله امثالهم، ایران را بقول عوام   alreadyآباد و مدیریت جهان را که  قابلی ندارد، قبضه، و اینک جز اعزام فضا نورد انتحاری به فضا، که تازه آن هم "حق مسلم ماست"، کار دیگری ندارند. فدوی ضمن عرض تبریک و تهنیت به حضور حضرت امام غایب، حضرت بقیة الله الاعظم ارواحنا روحی فداه، در این ارتباط، البته چن  فقره نگرانی جزئی نیز دارد...>>>

عکس از رضا دقتی>>>

غروب مرضیه در «صبح روشنایی‌ها...»

پژمان اکبرزاده

مرضیه، امروز صبح، دوشنبه هجدهم اکتبر، در حومهء پاریس به خاک سپرده می‌شود... در پی انقلاب اسلامی در ایران که پس از آن، زنان از خواندن بازداشته شدند، مرضیه در ایران ماند و سکوت پیشه کرد... دشواری ‌های زندگی در ایران برای هنرمند سرشناسی چون او، عموم ایرانیان را از شنیدن صدای او محروم کرد و زندگی را برای خود او، پُر اضطراب. خود گفته است: «من پانزده سال خاموش بودم و در آن دهکدهء کوچک در شمال تهران که زندگی می‏ کردم، شب‏ها می ‏آمدم و در صحرا برای ماه، ستاره، آسمان و رودخانه‏ ی کوچکی که از کنار دهکده رد می‏ شد، می ‏ایستادم و ساعت‏ ها برای آنها و برای مردم دهکده، یواشکی می‏ خواندم...» سکوت پانزده ساله مرضیه اما در سال 1994 مرزها را درنوردید و از نو به گوش ایرانیان رسید. این بار اما مرضیه، با مرضیه‌ی خاطرانگیز سال‌های پیش از انقلاب، تفاوتی بسیار داشت...>>>

يك نفر به من جواب بدهد

نامه ای از تهران

اين حرف درست است، آنها نمي ميرند. ولي تا وقتي هم هستند در ظلمت و تاريكي و نااميدي و فراموشي و بي اعتنايي زندگي مي كنند. مرضيه اولين خوانندهء زن برنامهء گلها بود. پانزده سال خانه نشين شد و صداي سحر انگيزش از حنجره اش بيرون نيامد؛ نعمتي كه كه خداوند در نهاد ايشان قرار داده بود. مگر چند خواننده مثل قمرالملوك و مرضيه هست؟ گلپا بيست و پنج سال اجازه نداشت آواز بخواند. بعد از بيست و پنج سال بايد در كشورهاي بيگانه بخواند! بيست و پنج سال حنجرهء طلايي اش كجا بود؟ ايرج به زندان رفت. جليل شهناز مريض در گوشهء خانه اي افتاده كه از خودش نيست. پايور ده سال از مريضي رنج مي برد و حتي يك پرستار نداشت. در ملاقاتي كه با خداوندگار ني، "استاد حسن كسايي" داشتم، بسيار شكوه مي كرد و مي گفت هنرمنداني كه ساليان سال براي سرفراز نگه داشتن نام اين سرزمين زحمت كشيده اند و خون دل خورده اند، حتي يك حقوق بازنشستگي و بيمه ندارند. من دل خيلي پري دارم و اينجا مجال صحبت نيست. چرا اسطوره هاي هنر ايران بايد در غربت زندگي كنند و در غربت بميرند؟ نسل جوان ما كداميك از اين ستاره ها را ميشناسند؟ مگر چند تن ديگر از كاروان موسيقي ايران باقي مانده اند؟ فرهنگ شريف، ظريف، لطفي، گلپا... يك نفر به من جواب بدهد و مرا متقاعد كند.

رای دادگاه حشمت الله طبرزدی

يک سند ماندگار از شرافت و پايداری

از متن کيفرخواست دادستان: آقای طبرزدی در مصاحبه با نشریه تلاطم که در وبلاگ وی منتشر شده است، اظهار می دارد : «من این را دریافته ام که رژیم از آدم های استوار واهمه دارد و فقط به دنبال این است که آدم های ضعیف را بازداشت کند و از اعتراف آنها علیه جنبش استفاده نماید. پس باید قوی بود، باید دانست که انفرادی و شکنجه عمر طولانی ندارد. پس نباید واهمه داشت. باید شکیبا بود. رهبران جنبش نیز نباید از ترس بازداشت کوتاه بیایند. جنبش به زنان و مردان استوار نیاز دارد که در بزنگاه از اهداف آن پشتیبانی کنند.»>>>

آقای محمد رضا خاتمی

وای به حال شما

حسین لاجوردی

در خبرها، نامه سرگشاده آقای محمد رضا خاتمی (برادر آقای رئیس جمهور سابق) خطاب به آقای شیخ حسن نصراله را خواندم. ناخودآگاه تصورم بر این بود که با توجه به شعار جبهه مشارکت ـ "ایران برای همه ایرانیان" ـ این نامهء سرگشاده اگر به مردم ایران نوشته نمی شد – که تاکنون هم نوشته نشده و نخواهد شد – حداقل می توانست به عنوان دبیرکل سازمان ملل متحد و یا حتی به عنوان یک مقام بین المللی نگاشته شود. نمی دانم مردم ایران و یا اکثریت ایرانی ها هم همین گونه می اندیشند یا خیر ولی به جرئت باور من بر این است که تظلم به شیخ حسن نصرالله در امروز ایران مصداق "از ترس عقرب جراره به مار غاشيه پناه مي برد" است.>>>

بازار آشفته‌ی دین

و کلید داران بخیل بهشت

مجيد محمدی

در جامعه‌ای که دربانانی ترشرو و خشن کلید دار بهشت و جهنم مردم هستند و آسمان را به زمین هبوط می دهند تا روزهای بیشتری حکومت کنند نه تنها بی دینی پر هزینه است بلکه هر نوع دینداری قلبی و صادقانه نیز پر هزینه می شود. البته حکومت تنها به وفاداران ظاهرا دیندار خود پاداش می دهد و دینداری ابزاری برای تبلیغات سیاسی و مشروعیت بخشیدن به خود در برابر مردم است. این موضوع از چشم مردم پنهان نمی ماند و دخالت دولت در بازار دین عرضه و تقاضای عادی دین را دچار اختلال می کند. بدین ترتیب به تدریج دولت بازار دین را به طور کامل به انحصار خویش در می آورد و تنها در بخش زیرزمینی بازار دین، کنشگرانی باقی خواهد ماند. دولت هر گونه فعالیت در بخش زیر زمینی بازار دین را نیز آن چنان پر هزینه می سازد که تنها افرادی معدود در آن بخش باقی می مانند و عطای دین و دینداری را به لقایش می بخشند.>>>

آزادی بيان به سبک ايرانی

قاضی ربيحاوی

فريادهای اين دو ستارهء روشنفکری ايران بصورت مصاحبه ها و سخنرانی ها، در اعتراض به اهدای جايزه ای به يک کاريکاتوريست دانمارکی است، جايزه ای که هر سال در کشور آلمان داده می شود به شخصی که برای آزادی بيان گام مثبتی برداشته، و اين جايزه را امسال به کورت وسترگارد دادند و اين خشم روشنفکران و رهبران جنبش سبز ما را برانگيخته و شاهگل منطق اين مخالفت ها هم همين اصرار برای تعيين کردن حد و مرز آزادی بيان است. برای من که در بالا شرح مصيبت ام را آوردم، اين عبارت، عبارت عجيبی ست که آزادی بيان حد و مرز خودش را داشته باشد! کدام حد و کدام مرز؟>>>

در جستجوی تعاریف تازه ای

برای رمان و علوم انسانی و طلبه!

فرهاد جعفری

راه‌ حل “اسلامگرای عزیز ما” در موارد شکست چیست؟ پذیرش اشتباه و اذعان صادقانه به شکست؟ اصلاح قوانین، منطبق بر خرد و تجربه‌ی مشترکِ بشری؟ تغییر رویکردهای تبعیض ‌آمیز و عادلانه ‌کردن روندهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی؟ استمداد طلبیدن از همه‌ء ظرفیت ملی برای همکاری و حل بحران‌ها؟ و، احیاناً، گوش ‌فرادادن به نصایح دلسوزانه و خیرخواهانه؟.. ابداً. چون “انسان انقلابی” و “نگره‌ی حکومت دینی” (یا، اصطلاحاً، حکومتِ دینداران) که اشتباه نمی‌کند و شکست نمی‌خورد! بنا بر این (پس از مدت‌ها تحریف یا تخفیف یا دستکاری یا انکار شاخص‌ها) بهترین راه را در “تغییر تعریف‌ها” (شاخص‌ها و ملاک‌ها) می‌بیند. چون اگر «تعریف‌های استاندارد» حاکم بوده و در نتیجه، “تبیین ‌کننده‌ی شکست یا ناکامی” باشند، آشکار است که او شکست خورده است!>>>

مستضعف واقعی

اریک>>>

بزرگ ترين بلایی که «اسلام سیاسی» بر سر مفاهیم بلند حقیقی می‌آورد، دست‌برد و تغییر شکل ‌دادنِ آنها به ‌سودِ خود است. همان‌طور که به مرحمت انقلاب، شهادت، که «رسیدن به مقام شهود» بود، به «خون فروشی» (از جنس سامورایی گونه‌اش البته) تبدیل شد. اما مهم‌تر از این، واژه‌ی «مستضعف» بود، که تا سرحدِ «یک طیف چارچوب‌دار از جامعه» تنزل پیدا کرد. تا جایی‌که اقتصاددان‌ها هم توانستند از آن به عنوان یک «دهک» یاد کنند. بعد از انقلاب، مستضعفین معادل «پابرهنگان» در نظر گرفته شد. کسانی‌که «سهمی‌ از پول نفت نداشتند» (به‌شان نمی‌رسید یا رسانده نمی‌شد). این مفهوم مستضعف؛ همان است که قرآن وعده داده زمین به آنها به ارث خواهد رسید. این مستضعفین چه کسانی هستند که قرار است بی‌هیچ مقاومتی، و بدون درنظرگرفتن دین و ایمان و مسلک و عقیده‌شان؛ زمین دو دستی تحویل‌شان شود؟ خدا، یا بشریت؛ چه طلبی از این‌ها (یا بدیهی‌به‌شان) دارد؟ امروزه تا این واژه‌ی «مستضعفین» شنیده می‌شود؛ به‌طور ناخودآگاه، مشتی ژنده پوش و احیاناً بی‌فرهنگ به ذهن انسان متبادر می‌شود. آیا واقعاً همین است؟! دولت چین در عرض چهار دهه؛ جمعیتی معادلِ «سه برابر جمعیت کل ایران» را «از محدوده‌ی فقر مطلق» بالا کشیده و «به رده‌ی متوسط» رسانده. اگر بر فرض نزدیک به محال، روزی چنین اتفاقی در جامعه‌ی اسلامی رخ دهد و اکثریت به سطح رفاهِ متوسط و متوسط رو به بالا برسند؛ معنی‌اش این است که دیگر مستضعفی در کار نیست؟! چند وقت پیش؛ به طور تصادفی به سایتی برخوردم که اخبار را از منظر طیف فکری خاصی از جامعه منتشر می‌کند. اسم سایت‌شان را هم گذاشته اند: «تریبون مستضعفین»! اما واقعیت این است که «مستضعف» کسی نیست که «توان مالی ندارد» یا «زبانش لکنت دارد» یا «چشمش درست نمی‌بیند» و امثالهم. بلکه مستضعف کسی‌ست که «نظام ناعادلانه»، فرصت حرف‌زدن، ابراز وجود و عقیده، شکوفایی و مشارکت به او نمی‌دهد. درواقع؛ «مستضعف کسی‌ست که تریبون ندارد». جمعی که بی‌هیچ نگرانی، به انتشار عقایدشان می‌پردازند (که حق‌شان هم هست) و اغلب هزینه‌ی این عقیده‌پراکنی‌ها هم از جیب خودشان پرداخت نمی‌شود؛ چه جور مستضعفی هستند دیگر؟ مثل اینکه بگوییم: «روزه داری در حال نوشیدن آب...». جمع نقیضین نیست؟ از مستضعف‌های فعلی، من و امثال من هستیم که جرئت نداریم اسم واقعی‌مان را پای نوشته‌مان درج کنیم! و از ما مستضعف‌تر؛ آنهایی که حتی با اسم مستعار هم جرئتِ حرف‌زدن ندارند. آنهایی که از خود گفتارها، نوشتارها و معارفی را بروز دادند و به مجازات‌های متنوع دچار شدند هم، بماند. نظامی‌ که خود «مستضعف‌ساز» است و به استضعاف‌شان غلظت می‌بخشد؛ قطعاً نمی‌تواند پرچم عدالت‌طلبی را به‌دست کسی بدهد که قرار است زمین را از آنِ مستضعفین کند. «مهدی» قرار است در خیبری را از جا بکند که جلوی «به استضعاف کشیده‌ شده‌ها» قرار داده‌اند تا دنیا با تمام ابعادش، مختص «خواص داخل قلعه» باقی بماند. یکی لطفاً به اینها بگوید اگر کارش را نمی‌توانید آسانتر کنید؛ لاقل پشت در، خندق نکنید!

نازک آرای تن ساق گلی

که به جانش کشتم / و بجان دادم اش آب / ای دريغا، به برم می شکند (نيما يوشيج)

ضرورت‌های آشکار چند شوهری!

شکوه ميرزادگی

در هفته ی گذشته مطلبی در سایت راديو زمانه منتشر شده بود از خانم سوسن محمدخانی غیاثوند به نام ضرورت های پنهان چند همسری که به سرعت مورد اعتراض خواستاران برابری حقوق زنان، در ایمیل ها و رسانه های مختلف قرار گرفت. شاید لزومی نباشد که در مورد چنین مطالب کلیشه ای، سطحی و غیر اصولی بحث و گفتگویی انجام شود اما از آنجا که چند تن از خوانندگان «از نگاه یک زن» مصرانه از من خواسته اند به این مطلب بپردازم؛ و  نویسنده ی چنین مطلبی زنی روزنامه نویس است که عضو سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان هم خوانده می شود، تصمیم گرفتم نکاتی را در ارتباط با آن مطرح کنم.>>>

روزی که زن شدم

فاطمه اختصاری

کتابم مجوز نمی گیرد به جرم آن که از زن نوشته ام و کلمه ی «فمینیسم» بر روی کتابم مدرک جرمم است! آقای معاون ارشاد عزیز! که مرا «فاطمه جان» می نامد محتویات کتاب را برای شوهر کردن آینده ام مناسب نمی بیند. من زیر گریه می زنم (حتی اگر زنانه بنامی اش) که از زن بودنم و احساساتم ترسی ندارم و عریانم. در خیابان کتک می خورم و مردی تا دندان مسلح، عقده های جنسی اش را با رکیک ترین توهین های جنسی به من خالی می کند. سرباز نیمه گمنام امام زمان! خوشحالم که دیگر مثل دیروز مرا «خواهر» خطاب نمی کنی و «فاحشه»ام می نامی... ترجیح می دهم فاحشه ای آزاده باشم تا خواهر قاتلی مثل تو.>>>

حجاب در حيوانات

نامهء دريافتی از ايران

سلام؛ چندی پیش داشتم مجلات دخترم را جمع و جور می کردم که داخل انباری بگذارم به این تصاویر در مجله رشد نوآموز که در دبستان ها بین بچه ها توزیع می شود برخوردم. من که از دیدن تصاویر خیلی خنده ام گرفت و البته بسیار متأسف شدم بخاطر این نگرش هایی که در فرهنگ ما به وجود آمده است. راستش نمی دانم چه  بگویم. آیا حجاب برای حیوانات هم واجب است؟!  خوب تصاویر را خودتان ببینید:

 

دربارهء سفر پر خرج و پر حرف و حدیث رهبر جمهوری اسلامی به قم

سفر پر خرج و پر حرف و حدیث رهبر جمهوری اسلامی به قم، مانند سایر سفرهای آقای خامنه ای، بیش از آن که جنبهء نظارت بر روند امور و نشانگر بازدید رهبری از منطقه ای خاص باشد، یک سفر تبلیغاتی و کاملا ایدئولوژیک است. به نظر من، پس از روی کار آمدن جمهوری اسلامی، حوزه های علمیه در قم و سایر نقاط کشور دچار بحران شدید شده اند؛ چرا که از همان روز اول روح الله خمینی طرفداران اسلام سنتی و فقه غیر سیاسی را مروجان "اسلام آمریکایی" لقب داد و روحانیونی را که به دخالت فقه و نصوص شرعیه در امر حکومتی اعتقاد نداشتند، "آخوندهای مقدس مآب و متحجر" نامید. آقای خامنه ای، که به لحاظ فقهی و علوم حوزوی در پایین ترین سطوح قرار دارد، اساساً کوچک ترین نسبتی با "امر معنوی" ،"سلوک عرفانی" و "اخلاق مذهبی" و حتی"فقه آل محمد" نداردY زیرا قدرت چنان ایشان را فاسد کرده که کوچک ترین انتقاد و مخالفت با خود را به دروغ مخالفت با اسلام می نامد. آنچه در سفر خامنه ای به قم هدف گذاری می شود عبارت است از زیر فشار گذاشتن روحانیون سیاسی منتقد (مانند آقای یوسف صانعی) و خط دادن به طلبه های حوزهء علمیه که هرچه بیشتر اختلاط دین و حکومت را تبلیغ کنند. خود آقای خامنه ای در یک سخنرانی به صراحت تصریح کرد که طلبهء مورد نظر نظام آن طلبه ای است که سیاسی باشد. و مقصود آقای خامنه ای از «سیاسی بودن» آن است که طلبه ها ضد آمریکایی باشند و مظاهر مدرنیته و اصول دمکراسی را نفی کنند. به نظر من، در طول تاریخ شیعه تا این اندازه فقاهت و دیانت دچار ضعف فکری و تزلزل بنیان های معرفتی نشده بود و جمهوری اسلامی، با تک قرائتی کردن فهم دینی و استفادهء ابزاری بیش از حد از مذهب، بشدت معنویت و اخلاق و دینداری را در ایران دچار بحران و پرسش کرده است. قم، که روزی به لحاظ فقهی دارای علمایی بزرگ و ارزشمند مانند آیت الله  بروجردی بود، امروز شاهد جولان آخوندهای خود فروخته ای مانند حسین نوری همدانی یا ناصر مکارم شیرازی شده که شرافت و دیانت را به قدرت فروخته اند و با مدح دائم از بارگاه خامنه ای منتظر صله های ایشان هستند. با «حکومت دینی» بیش از گذشته ثابت شد اگر دایرهء قدرت به دکان داران عواطف مذهبی مردم سپرده شود چه فاجعه های عمیقی رخ می دهد...(بقيه در آرشيو)

مضحکه سفر مقام معظم!

شهباز نخعی

این کوشش ها، تا آنجا که به آیت الله خمینی مربوط می شد، با توفیق همراه بود زیرا نفوذی که او بر عوام داشت کار کارگزاران را آسان و قرین موفقیت می کرد.  امّا، با رهبری ِ تبانی آمیز سیّدعلی خامنه ای، انجام این وظیفه دشوار و دشوارتر شد و اکنون کار به جایی رسیده که این کارگزاران، که در گذر سال ها برتوشهء تجربه هایشان افزوده شده و طبعاً باید بتوانند با سهولت بیشتری کار خود را انجام دهند، به عکس دچار سردرگمی و آشفته رفتاری شده اند و ندانم کاری روی ندانم کاری انبار می کنند و به جای آن که برای مخدوم خود کسب عزّت و احترام – ولو کاذب – کنند، عملاً او را سکّهء یک پول و مضحکهء خاص و عام می سازند.>>>

وقتی «آقا»، در قم، بخودش دلداری می دهد>>>

می خواهند روحانيت را از دين و دين را از سياست جدا کنند

انتخاب سال پيش رفراندوم برای تأييد حکومت اسلامی بود

چهل ميليون نفر به آن رأی دادند

آرشو

چرا آلترناتيو حکومت استبدادی ديگر در "خارج" ساخته نمی‌شود؟

ب. بی‌نياز (داريوش)

کاملاً حق با آقای نوری‌علا است! در طول تاريخ اکثر انقلابات، آلترناتيوهای سياسی و سرنگون‌سازی‌های حکومتی در بيرون از محيط زندگی سياسی حاکمان سازمان‌دهی شده‌ بودند. در اين مورد بحثی نيست! پرسش نخست: چرا اين‌گونه بوده است؟ پرسش دوم: آيا هنوز هم چنين است يا شرايط تغيير کرده و اگر تغيير کرده، به چه دليل؟.. جامعه‌ی ايران طی يک فرآيند خونين به يک جامعه‌ی مدنی تبديل شد. مکانيسم جوامع مدنی برای کسب قدرت يا مشارکت در قدرت با جوامع غيرمدنی بسيار متفاوت است. انقلابات و تحولات سياسی ديگر نه در اشکال انفجاری (Explosion) بلکه در اشکال فرو ريزی (Implosion) صورت می‌گيرد يا طی دگرديسی‌هايی که متأثر از جنبش‌های کوچک و بزرگ مطالباتی است. يعنی آنگونه که تاريخ اروپا شاهد آن بوده و هست.>>>

نسل سوم انقلاب و روش های فرا اصلاحی

گفتگو با مهرداد مشایخی

گفتگوگر: فرید ادیب هاشمی

یک زمانی است که مجموعهء جنبش با حکومت طوری مواجه می شود که حکومت سیگنال و علامت می دهد و به طرق مختلف نشان می دهد که من اهل مذاکره و سازش و برگزاری نوعی انتخابات نسبتا آزاد هستم، آنوقت می توانیم بحث کنیم که  حالا که حکومت راضی شده است که به اصلاحات  و یا لیبرالیزه کردن بپردازد، پس صلاح مملکت یا اولویت جنبش چیست؟ ولی ما اصلاً در آن شرایط قرار نداریم. من می گویم وقتی ما در آن شرایط قرار نداریم چرا خودمان را از بحث های اصولی در همین ابتدای کار محروم کنیم؟ ما به این بحث ها نیاز  داریم. ما برای فرموله کردن و آگاهی گروه های اجتماعی، نیازداریم تا به این بحث ها دامن بزنیم. هیچ اشکالی هم ندارد. اگر در این شرایط حکومت تغییر روش داد و گفت من حاضرم مذاکره کنم و اعلام آمادگی و سیگنالی برای تحول یا رفورم داد من فکر می کنم آنجا است که بحث ما واقعی تر می شود و می توانیم آزمایش کنیم که کدام روش ما را به نتیجه می رساند. من جداً مخالف این روش هستم که زمانی که حکومت هیچگونه تغییری را پذیرا نیست ما  خودمان را از این مباحث  مفید دور نگه داریم.>>>

گفتگوی شهرهء عاصمی از تلويزيون ايران ما با اسماعيل نوری علا

درباره اوضاع سياسی ايران و نظر دکتر مشايخی>>>

پیرامون ضرورت سازمان یابی از پایین

با نگاهی به جایگاه فعالین ایرانی خارج کشور در جنبش اعتراضی

امین حصوری

اما برای برداشتن قدم های نخستین به سوی سازمان یابی مستقل و از پایین، پیش شرط اصلی آن است که جوانان و دانشجویان خارج کشور به تمامی بپذیرند و باورکنند که در مسیر مبارزه، مرزبندی چغرافیایی و سلسله مراتبِ جایگاهی، بی معناست و همه افراد به صرف پایبندی به انسان و مبارزه برای بهبود زیست انسانی، حق دارند به طور برابر دیدگاهها و راهکارهای مورد نظر خود را در فضای دیالوگ عمومی طرح و تبلیغ کنند ... تجربه همراهیِ غیرانتقادی با اصلاح طلبان در طی جنبش اخیر باید به ما آموخته باشد که استقلال از نهادهای قدرت یا فاصله گرفتن از جریانات جویای قدرت، معیاری ضروری برای تضمین راهجویی های آزادانه و خلاق در پیشبرد امر سیاسی است. در این میان واقعیتی که به فعالین خارج کشور جایگاه ویژه ای می بخشد آن است که پی ریزی مبارزه مستقل و مقاومت جمعی سازمان یافته در خارج کشور دارای کارکردهایی است که بنا به محدودیت های سیاسی مضاعف فضای پس از کودتا، عموما در درون کشور قابل پی گیری نیستند.>>>

پیشنهادی برای همبستگی آزادیخواهان

فرجادفر

اشکال مختلفی در اتحاد و همبستگی وجود دارد. اتحاد سیاسی _ طبقاتی (همانند اتحاد فعالان سیاسی یک طیف از طبقات اجتماعی در بین خود یا با دیگر نیروهای حزبی و سازمانی همسو)، اتحاد سیاسی - نظامی (همانند اتحاد اردوگاه شرق با غرب، علیه حکومت فاشیست هیتلری)، اتحاد عمل سیاسی (همانند اتحاد احزاب طیف چپ و راست فرانسه، درانتخابات ریاست جمهوری 2002 برای جلوگیری از انتخاب آقای ژان ماری لوپن، از طیف راست ترین جریان در فرانسه)، و اشکال مختلف دیگری در زمینه های مختلف، که در ارتباط مستقیم با جامعه داخل و خارج وجود دارد. اما آنچه که در این پیشنهاد مورد نظر است، اتحاد عمل سیاسی می باشد؛ اتحاد عملی که می تواند بر محور یک یا چند موضوع مشترک مابین احزاب و سازمان ها و فعالان سیاسی صورت گیرد.>>>

چند پرسش از عناصر و محافل مختلف «اپوزیسیون ایران»

حسن ماسالی

تا زمانی که کمبودها، انحرافات و خصلت های نامطلوب و ضد دمکراتیک را از درون خود بر طرف نکنیم و تحولات دمکراتیک در بینش و منش خود بوجود نیاوریم، قادر نخواهیم شد که رژیم ازتجاعی را بر کنارکنیم و یار و مددکار مردم ایران نیز نخواهیم شد. آنچه که اکنون داریم" اپوزیسیون " نیست، بلکه " قمپوزیسیون" می باشد. [پس] چند پرسش ار عناصر و محافل مختلف " اپوزیسیون ایران" دربارهء نقش عناصر فرصت طلب و سازمان های سیاسی فرقه گرا (اپوزیسیون) در واپسگرائی سیاسی – اجتماعی ایران...>>>

تشکر از آقای محمدرضا خاتمی و سئوالی از آقای لاجوردی

افشین سالار

وقتی‌ جوابیه آقای دکترلاجوردی را به نامه آقای محمدرضا خاتمی خطاب به شیخ نصر الله رهبر شیعیان لبنان خواندم، اول کمی‌ تردید کردم که اصل این جوابیه از دکتر لاجوردی باشد.پس به چند سایت دیگر هم سری زدم و دیدم نه،همه جا مطلب با عکسی‌ از ایشان مزین است و جای تردیدی نیست. مطلب ساده و روشنی است.آقای محمدرضا خاتمی داماد مرحوم آیت الله شیخ شهاب الدین اشراقی (داماد مرحوم امام خمینی)، نامه‌ای به رهبر روحانی شیعیان لبنان نوشته است و از ایشان بخاطر اینکه از محمود احمدی‌نژاد (مثلاً) رئیس جمهور ایران استقبال کرده است، گله کرده اند. ایشان صراحتأ فرموده اند "آنچه سبب شده است تا مصدع اوقات جنابعالی شوم و از میان تمام میزبانان ایشان شما را مخاطب قرار دهم، رابطهء تنگاتنگ شما با آرمان های انقلاب اسلامی است. با شما به عنوان کسی‌ که سرنوشت جمهوری اسلامی به اندازه سرنوشت مقاومت برای او اهمیت  دارد صحبت می‌ کنم". ایشان در ادامه از زندانی شدن یاران صدیق امام خمینی و از آن جمله دستگیری اخیر دکتر شکوری راد در ایران به تلخی‌ ذکر کرده اند. همانطور که می‌بینید و در سراسر نامه آقای خاتمی هم مشهود است، مطلقاً نامی‌ از ایران نیست. به عنوان یک "ایرانی‌" از آقای محمد رضا خاتمی از اینکه در این نامه از حقوق بشر و رابطه آن با مردم ایران نامی‌ نبرده اند و همینطور ضمن ذکر خیر از انقلاب اسلامی (نه انقلاب مردم ایران) به زندانی شدن یاران دیروز و امروز امام اعتراض کرده اند و کماکان از فرزندان ایران نامی‌ نبرده اند، صمیمانه سپاس گزاری می‌کنم. و سئوالم از جناب لاجوردی: چرا چنین نامه‌ای باید خطاب به مردم ایران و یا دبیرکل سازمان ملل نوشته می شد؟ در این نامه چه ذکری از حقوق مردم ایران شده است که اعتراض شما را به آن بر انگیخته است؟ آیا حیف نمی‌‌بود که در کنار یاران صدیق امام، نامی‌ هم از: نسرین ستوده، حشمت طبرزدی، احمد زیدآبادی، مجیدتوکلی و دیگر سرافرازان دربند و یا به خون خفته ایران، برده می شد؟

تبريك به آيت‌الله ابوالقاسم خزعلي

محمد آزاد فکر

شايد اين هم يكي از بي‌عدالتي‌هاي اين جهان باشد كه نصيب شما از داشتن چنين پسري «تبريك» است و نصيب او از داشتن پدري همچون شما.. ؟؟؟ اكنون او در زمره تنهاترين زندانيان سياسی كشور است. او - تا آنجا كه من مي‌دانم- علي‌رغم سبز بودنش به هيچ گروه و دسته سياسي تعلق ندارد. او نه هواداران بی شمار دارد كه براي آزاديش شعار نويسي كنند و يا برايش پوستر طراحي كنند و يا تا مقابل زندان مشايعتش كنند و عكسهايش را در وبسايتها منتشر كنند (که البته همه اينها را پسنديده مي‌دانم) و نه آنقدر در جريانات اصلاح‌طلبي هضم شده كه غم فراقش ستونهاي اينگونه سايتها را به نوشتارهاي كوتاه و بلند مزين كند. او اكنون تنهاست و من به عنوان يكي از بيشماران سبزهاي اين جنبش پر افتخار؛ حمايت خود را از او اعلام و بازداشت او را محكوم مي‌كنم.>>>

© 2010 ـ New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630