بازگشت به خانه

چهارشنبه 12 آبان  1389 ـ  3 نوامبر 2010

 

زمینه های فرهنگی و ادبی کشف حجاب در ایران

‌محمدرضا جوادی یگانه

استادیار جامعه شناسی دانشگاه تهران

myeganeh@ut.ac.ir

فاطمه عزیزی

دانشجوی کارشناسی ارشد مطالعات زنان دانشگاه علامه طباطبایی

Fat.azizi@yahoo.com

چکیده

یکی از پرچالش ترین اقدامات رضاشاه، کشف حجاب است، که با مخالفت های فراوان در جامعهء ایران روبرو شد. این مقاله، با نگاهی متفاوت به مسالهء کشف حجاب، تلاش دارد تا آن را در زمینهء فرهنگی و ادبی جامعهء ایران در دههء آخر سدهء گذشته و دو دههء ابتدایی سدهء حاضر قرار دهد و، بر این مبنا، با مقایسهء شعر موافقان کشف حجاب با استدلال های دولتی در زمان کشف حجاب، و نیز مقایسهء شعر موافقان کشف حجاب و شعر مخالفان، هم تفاوت بیان و استدلال موافقان و مخالفان را نشان دهد و هم ابتنای استدلال های دولتی کشف حجاب بر مدعیات مطرح شده در شعر موافقان کشف حجاب را.

تحلیل محتوای شعر شاعران کشف حجاب نشان می دهد که محتوای این اشعار پنج زمینهء کلی زیر را داشته است: بهبود وضعیت عمومی زندگی و فرهنگی زنان با آزادی زنان و حضور آنان در اجتماع، تحصیل علم و هنر و معرفت، انکار رابطه دین و حجاب، عدم تأثیر حجاب بر عفت زنان، و باستان گرایی و مخالفت با اسلام. بررسی استدلال های دولتی کشف حجاب، وجود این پنج عنصر را در آن نشان می دهد و بعلاوه دو استدلال اشتغال زنان و نیز عدم تاثیرپذیری از بیگانگان نیز وجود دارد که دلایل اضافه شدن این دو دلیل به دلایل گذشته نیز در این مقاله تبیین شده است.

 

۱. مقدمه

در باب کشف حجاب در ایران، مباحث فراوانی درگرفته است. این بحث ها، پیوند فراوانی با رضاشاه و عملکرد وی دارد، و به گونه ای کشف حجاب، نماد عملکرد وی تلقی می شود. به دلیل همین پیوند، کشف حجاب نیز مخالفان و موافقانی چون مخالفان و موافقان رضاشاه دارد.

در دههء اخیر نوعی اقبال به رضاشاه در بخش هایی از جامعه ایران ایجاد شده، و می توان آن را در کثرت کتاب های منتشره دربارهء وی دید. بر اساس آمارهای کتابخانه ملی،‏ در سال های پس از انقلاب اسلامی 43 کتاب با ذکر نام رضاشاه در عنوان کتاب چاپ شده است (یکی در سال 65 و مابقی از سال 78 به بعد و تنها 8 کتاب در سال 1387) و از این تعداد 18 کتاب به خود رضاشاه مربوط است (5 کتاب در سال 87‏) و در بسیاری از آنها،‌ تصویر رضاشاه نیز بر روی جلد کتاب وجود دارد (که البته برخی از علل این اقبال، به دلایل سیاسی است و چندان ارتباطی به مقبولیت یا عدم مقبولیت رضاشاه ندارد)، اما در طول شش دهه پس از شهریور بیست، جامعهء ایرانی نگاهی مثبت به عملکرد رضاشاه نداشته است و همواره آن را نقد کرده است. حتی در دوران حکومت پهلوی دوم نیز این نقد رواج داشته است.

اما در پس این نقدها واقعیتی نهفته است و آن تاثیر شگرفی است که دوران بیست ساله ابتدای قرن حاضر بر حیات اجتماعی و فرهنگی ایرانیان گذاشته است و تقریباً تمام ابعاد اجتماعی جامعه را درنوردیده و سیمای جامعه ایران را تغییر داده است. البته این تغییرات، پیامدهای انقلاب مشروطه و تکاپوی ایرانیان برای دستیابی به مدرنیته و کارگزاران آن نیز، فرهیختگان جامعه ایران و انقلابیون انقلاب مشروطه بود، اما نمی توان جایگاه رضاشاه را در این زمینه نادیده گرفت، و این مساله ای است که باعث موضع گیری های پارادوکسیکال و متناقض در باره رضاشاه و عملکرد وی شده است.

کسروی در این باره می گوید: «روشنفکران جوان ما (آنها که دوره رضاشاه را درک نکرده اند) به آسانی قادر به فهم دورهء پادشاهی رضاشاه نبوده و بنابر این شاید نتوانند در این باره داوری کنند، بلی آنها نمی توانند، چون جوانتر از آن هستند که اوضاع پرآشوب و هرج و مرجی را که منجر به ظهور مستبدی چون رضاشاه شد را به یاد آورند». (به نقل از آبرهامیان، 1377: 192)

این تناقض در موضع گیری نسبت به رضاشاه، به نوعی نشانگر تناقض موجود (و دامنه دار) در جامعه ایران در باره مدرنیته است و تناظری که آبراهامیان (1377: 169) و کاتوزیان (1379) میان رضاشاه و مصلحین دوره قاجار و بویژه امیرکبیر برقرار می کنند، قابل تامل است.

این سخن، نه به معنای تایید رضاشاه یا پایین آوردن جایگاه اسطوره ای امیرکبیر در جامعه ایران است، و نه به معنای مقایسه امیر و رضاشاه در ابعاد سیاسی و رفتاری است.

رضاشاه، نوکیسه ای مستبد و وامدار بیگانگان بود و آرمان های انقلاب مشروطه را در آزادی و ایده قانون زیر پا نهاد و نیز برای اولین بار در تاریخ ایران، «وابسته» به یک کشور خارجی بود و همچنین به قول مصدق در محاکمات خود: «این پادشاه قبل از اینکه سر کار بیاید دیناری نداشت و وقتی که از مملکت رفت، غیر از پول هایی که در بانک لندن ودیعه گذارده بود، پنجاه و هفت میلیون تومان پول به دست شاه فعلی داد. این پادشاه ابقا به جان و مال کسی نکرد و پنج هزار و ششصد رقبه از املاک مردم را بدون آنکه کسی اعلان ثبت آن را در جراید ببیند، بر طبق اوراق رسمی ثبت اسناد به ملکیت خود درآورد.» (به نقل از امیرخسروی، 1375: 584)

یکی از اقدامات رضاشاه، که ریشه در اندیشه های سیاسی دوره قاجار، و نیز مطالبات احزاب سیاسی در دوران مشروطیت دارد، کشف حجاب است. کشف حجاب (بر اساس مدعای این مقاله)، نه دستوری یک باره و نه رویه ای یا متاثر از آتاتورک، بلکه جریانی بود که خواست بخشی از جریان تجددخواه بود، اما توسط رضاشاه در جهت خاصی مدیریت و اعمال شد.

می توان درباره رویه و جریان کشف حجاب، و نیز میزان موفقیت یا عدم موفقیت آن نیز کنکاش کرد، اما در این مقاله تنها به دنبال پاسخ به این پرسش هستیم که رضاشاه و کارگزاران حکومت پهلوی اول چه استدلالاتی برای کشف حجاب داشته اند و آیا این استدلالات، ریشه ای در فرهنگ و اندیشه ایران داشته است. به بیان دیگر، زمینه های فرهنگی و اجتماعی کشف حجاب در ادبیات و اندیشه آن روز جامعه ایران چه بوده است و آیا دست اندرکاران کشف حجاب برای اقناع جامعه، از این زمینه ها بهره گرفته اند یا خیر.

در بررسی این مساله، ابتدا شعر مخالفان و موافقان کشف حجاب بررسی و دسته بندی می شود و سپس استدلالات کارگزاران کشف حجاب نیز دسته بندی شده و تلاش خواهد شد تا میان آنها مقایسه صورت گیرد، تا به پرسش اولیه مقاله پاسخ داده شود.

از آنجا که جامعه ایران، در وضع عادی خود، حجاب را به عنوان یک اصل پذیرفته و مراعات می کرده است، به لحاظ تاریخی ابتدا قاعدتا نظراتی در مخالفت با حجاب و وضع موجود زنان بیان شده بود. از این رو، استدلالات موافقان حجاب، باید پس از شعر و نظریه های کشف حجاب یا مخالف حجاب مطرح شده باشد، که چنین نیز هست. لذا در این بحث، هم از بعد تاریخی و هم از بعد نظری، ابتدا شعر ضدحجاب بررسی می شود.

نکته ای که در ابتدا لازم به ذکر است، نوع حجاب آن دوران است. حجاب زنان ایران پیش از کشف حجاب، چادر و چاقچور بوده است و روبنده یا پیچه. این حجاب، صورت و دست ها را هم می پوشانده است و تقریبا جز چشم ها، تمام بدن پوشانده می شده است. و آنچه به عنوان کشف حجاب در سالهای اولیه مطرح می شده کلاه و پالتو (مانتو)‏ بوده است و این متفاوت است با معنایی که بعدها (یعنی چند سال پس از آغاز کشف حجاب و در همان دوران رضاشاه) از کشف حجاب (و بی حجابی) شد و بیشتر به برهنگی نزدیک بود.

 

۲. مبانی نظری

مدعای اصلی این مقاله، نشان دادن رابطه میان جریان سابقهء تمایل به کشف حجاب در ادبیات پس از مشروطه و نیز هماهنگی میان استدلال های کشف حجاب در ادبیات فارسی و استدلال های دولتی کشف حجاب است. بخشی از این واقعیت را می توان در زمینه سازی های ادبیات برای جریانات اجتماعی دید. موضوعی که حداقل دو نظریه متفاوت را می توان برای آن بیان کرد: نظریه لوونتال در استقبال ادبی، و نظریه کواکئار در نشان دادن زمینه های ظهور نازیسم در اکسپرسیونیسم آلمانی بعد از جنگ جهانی اول.

پیش بینی ظهور نازیسم در سینمای اکسپرسیونیستی آلمان: زیگفرید کواکئار (1889-1966)، منتقد سینمای آلمان و دوست نزدیک والتر بنیامین و ارنست بلوخ، و متاثر از مکتب فرانکفورت، که به دلیل یهودی بودن، ناگزیر از مهاجرت به آمریکا شده بود، در 1947 کتاب معروف «از دکتر کالیگاری تا هیتلر: تاریخ روانشناختی سینمای آلمان» را در 1947 نوشت که سینمای آلمان را در دوره بین جنگ جهانی اول و جنگ جهانی دوم بررسی می کند.

مدعای اصلی وی نشان دادن نزدیکی روندهای بازار فیلم آلمان در دوره پس از جنگ جهانی اول، با تمایلات سیاسی و سیاست های اجتماعی آلمان و زمینه های ظهور نازیسم در آلمان است. او معتقد بود که فیلم به عنوان یک هنر پرطرفدار، بصیرت هایی در بارهء انگیزش ها و فانتزی های ناخودآگاه یک ملت فراهم می کند. او نشان داد که خط اصلی فیلم هایی چون مطب دکتر کالیگاری، ام، مادرشهر، و فرشته آبی در آلمان، عبارت بود از نشان دادن ترس از آشوب و تمایل به نظم، حتی تحت حاکمیت یک نظام دیکتاتوری. و اینها زمینه ساز نازیسم است. در یک کلام، او توضیح داد که فیلم، طرز فکر مشترک در یک جامعه خاص را بازتاب می کند. (شرودر، 2008؛ کیس، 1995)

کواکئار در این کتاب (1377) نشان داد که سینمای اکسپرسیونیستی آلمان هم چون گونه ای پیش بینی متهورانه وقایع سال های بعد عمل کرده است. در سال 1919 بعد از جنگ جهانی اول آلمان یک دوره آشوب، اغتشاش و ناامیدی را پشت سر گذاشت که فشارهای اجتماعی، رنج های روانی و ترورهای شخصی بغرنج از جمله مسائلی بود که بر ایجاد سینمای اکسپرسیونیست آلمان (1919-1933) تأثیر گذاشت. در آلمان شکست خورده ی بعد از جنگ جهانی، در حالی که فشار نازی ها روز به روز بر هنرمندان آلمانی بیشتر می شد، بیان اکسپرسیونیستی، یک راه حل موقتی بود که با استفاده از آن هنرمندان، به سادگی به بیان حالات روانی، درونی و عاطفی خود، با رویکری برونگرایانه می پرداختند.

هنر اکسپرسیونیستی، هنری است که بیشتر به نمایش احساس ذهنی و درونی تمایل داشته باشد تا مشاهده ی عینی و بیرونی و مکتبی است برای نمایش دلتنگی ها و خفقان دنیای مدرن. همچنین سنت و قراردادهای دست و پا گیر موجود در قالب های هنری گذشته را نیز نفی می کرد. هدف اصلی این مکتب نمایش درونی بشر، مخصوصاً عواطفی چون ترس، نفرت، عشق و اضطراب بود. عنوان «اکسپرسیونیسم» در سال 1911 برای متمایز ساختن گروه بزرگی از نقاشان به کار رفت که در دههء اول سدهء بیستم بنای کارشان را بر باز نمایی حالات تند عاطفی، و عصیان گری علیه نظامات ستمگرانه ی حکومت‌ها، مقررات غیر انسانی کارخانه‌ها و عفونت زدگی شهرها و اجتماعات نهاده بودند. معروفترین هنرمندان این سبک در نقاشی، ونسان ون گوگ (1853-1890) و جیمز انسور (1860-1949) خالق اثر معروف «جیغ» بودند. (نافذ، 1386)

اکسپرسیونیسم در سینما ریشه در تاریخ اقوام شمالی اروپا دارد. اقوامی که جنگل های سیاه و متراکم شمالی را برای به دست آوردن زمین مناسب برای کشاورزی و زندگی مسطح کردند و ترس از ناشناخته های همین جنگلهای متراکم بود که باعث ساختن افسانه های موجودات عجیب و خارق العاده و خون آشامانی شد که این اقوام تصور می کردند در دل تاریک این جنگلها وجود دارند.

اولین نمونهء مشهور سینمای اکسپرسیونیست، فیلم دانشجوی پراگی (1913) است. در این فیلم، شعبده بازی، دانشجویی را به کار می گیرد و او را وادار می کند تا دست به قتلی زند سپس گناه قتل را به گردن دانشجو می اندازد و دانشجو ناچار به خودکشی می شود. انسانی که توسط نیروهای نامرئی کنترل می شود و دست به اعمالی می زند که خود را در قبال آنها مسئول نمی داند، حکایتی است از مردم کشور آلمان در خلال جنگ جهانی دوم و نمادی از سایه یا شر درون وجود انسان است. (نافذ، 1386)

در سال 1919، سینمای اکسپرسیونیستی با فیلم «مطب دکتر کالیگاری» (رابرت وینه ) به اوج رسید. این فیلم را می توان پیش بینی ظهور دیکتاتوری چون هیتلر دانست. فریتز لانگ نیز در سال 1927 متروپلیس را ساخت که به نوعی علاوه بر این که خطر زندگی ماشینی را به انسان گوشزد می کرد پیش بینی ظهور هیتلر هم بود و به نوعی حضور چنین دیکتاتوری را کمکی به فرار آلمان از این شرایط خفقان آور می دانست و به همین دلیل به یکی از فیلم های محبوب نازی ها مبدل شد. (قریشی، 1387)

فیلم مطب دکتر کالیگاری را می توان نمونه ای ترین فیلم اکسپرسیونیست دانست. طرح داستانی فیلم ظاهری ساده دارد. غریبه ای به نام کالیگاری وارد شهری کوچک می شود و بازار مکاره ای راه می اندازد که در آن خوابگردی به نام سزار آینده مردم را پیشگویی می کند. همزمان با ورود آنها، یک سری قتل های زنجیره ای در شهر رخ می دهد و توجهات به این غریبه مرموز جلب می شود. سزار تلاش می کند دختری به نام جین را بدزدد و پس از ناکامی در این کار، به طرز مرموزی می میرد و کالیگاری هم که لو رفته است، می گریزد و به داخل یک آسایشگاه روانی می رود. فرانتس در تعقیب او وارد آسایشگاه می شود و هنگامی که می فهمد مدیر آسایشگاه خود کالیگاری است (و خود همین صحنه کنایه ای است به اینکه رهبران ملت، خود جنایتکارند)، با بررسی بررسی دفتر کالیگاری، پی می برد که او می خواسته از کالیگاری واقعی، که در سال 1703 همین کارها را انجام داده بود، تقیلد کند. به هر حال کالیگاری را به عنوان بیمار روانی در سلول می اندازند و زمانی که به نظر می رسد همه چیز به خوبی و خوشی تمام شده، ناگهان ورق برمی گردد و معلوم می شود که فرانتس خودش دیوانه است و کالیگاری یک مدیر شرافتمند می باشد و سزار و جین هم جزو بیماران این آسایشگاه می باشند! (قریشی، 1387)

فیلم، داستان دیوانه ای که انسانی را هیپنوتیزم کرده و از او برای مقاصد شومش استفاده می کند و لذا پیش بینی ظهور دیوانه ای به نام هیتلر است که مردم را همچون عروسک هایی در دست گرفت و با هیپنوتیزم آنها، دنیا را به سمت جنگی ویرانگر برد؛ یا تجسمی است از قیصر آلمان که جنگ جهانی اول را به راه انداخت. علاوه بر این، کالیگاری را می توان نمادی از مردم ناآگاه و مسخ شده آلمان دانست،

 

استقبال از آثار ادبی: لئو لوونتال (1384) صاحب نظر مکتب فرانکفورت، معتقد است برخی اقبال ها به ادبیات، بعد از دوره های بی مهری، نشان از شرایط اجتماعی و سیاسی دارد. او استقبال ادبی از آثار کنوت هامسون و داستایوسکی در آلمان بعد از جنگ جهانی اول (همان دوره ای که کواکئار بررسی کرده) را تشریح می کند.

لوونتال در بارهء پاسخ گسترده و گوناگون و شفاف آلمان در آغاز سده ببستم به داستایفسکی معتقد است که مطالعهء آثار داستایفسکی، نه به سبب کیفیت هنری آنها، بلکه به این دلیل بوده که «با پاره ای از الگوهای روانی مردم طبقهء متوسط آلمان سازگار بوده است» (لوونتال، 1386: 84) در آن زمان در باره داستایفسکی، بیش از هر نویسنده دیگری (جز گوته) مطلب نوشته می شد. تحلیل آن نوشته ها نشان می داد که «استقبال از آثار داستایفسکی نمایان کننده ویژگی های خاص و مهم جامعه آلمان در اوج دورهء بحران بود: شیفتگی به ناخردگرایی کذایی هنرمند، ادعای رازآمیز بودن زندگی فرد، غوطه وری در نواحی تاریک روح، تجلیل از رفتار مجرمانه، و در یک کلام، عناصری ضروری که سپس تر ناسیونال سوسیالیسم آنها را در تغییر پهره روانی خشونت با یکدیگ ترکیب کرد» (لوونتال، 1386: 133)

وی توضیح می دهد که مردم آلمان که هرگز طعم آزادی های سیاسی و فرهنگی را در دوره های نسبتا طولانی نچشیده بودند، نه می توانستند همخوانی به گروه های امپریالیست و سلطه جو را بپذیرند و نه نومیدی و گوشه گزینی. گزینش آنها، واکنش آزارخواهانه ای بود که سر برآورد و از شخصیت های خودآزار و آزارنده در رمان های داستایفسکی سرمشق گرفته بود: «شیفتگی او به بیماران و محرومان جامعه، اندک اندک به شکل "شفقت روسی" بیمارگونه ای جلوه کرد که محترمان و صاحبان حرفه های آبرومند را پس می زد و بر درخت جامعه بشری، فقط روسپیان و آدمکشان و شکوفه هایی دیگر از این دست را می نواخت.» (ص 85) و این استقبال با روحیه مردم آلمان در آن سال ها سازگار بود.

اما استقبال از آثار کنوت هامسون از نوعی دیگر بود. مطالعهء مطالب نشریهء نویه زایت، مهمترین نشریه تئوریک سوسیال دموکراسی آلمان، نشان می دهد که در دهه 1890 رمان های هامسون رد می شوند، اما در سال های اولیه جنگ جهانی اول و نخستین سال های پس از آن جنگ، همان مجله، حاوی توصیفات پرشور و حرارت در باره همان نویسنده است. و «نویسنده ای که منتقدان قبلی او را "علامت تعجبی عاشق پیشه، لمیده بر صندلی راحت سودا" توصیف می کردند، اکنون "عظمتی یگانه" شده بود که مقایسه او با دیگران، بی شک ظلمی در حقش بود.» (لوونتال، 1386: 135)

لوونتال تلاش دارد تا با نشان دادن برخی نمودها در آثار هامسون، نشان دهد که وی ذاتا فاشیست است. تلقی هامسون از طبیعت و تاکید بر عوامل طبیعی مشابه تاکید حکومت های تمامیت های خواه بر نژاد و خاک است (لوونتال، 1386: 77).

تشابه نگاه هامسون با نازی ها در باره طبیعت خشن، چرخه طبیعی انسان و طبیعت، عشق و زن، و بی اعتنایی به نوع بشر از دیگر بخش های تحلیل وی است. لوونتال بر این اساس، استدلال می کند که استقبال از آثار هامسون، به دلیل رواج گرایش های نازیستی در آلمان و همخوانی آثار هامسون با این گرایش ها است، چیزی که دو دهه قبل آن، در آلمان به آن گستردگی رواج نداشت.

بر این اساس، می توان احتمال داد که ادبیات زمینه ساز بروز گرایش هایی در جامعه شود. از این منظر، باید بتوان نشانه های ظهور کشف حجاب و استدلالات دولتی آن را در آثار ادبی دوره مشروطه مشاهده کرد.

 

۳. روش تحقیق

روش تحقیق این مقاله، روش اسنادی است و تلاش دارد تا با کنکاش در آثار ادبی دوره مشروطه و نیز اسناد دولتی کشف حجاب، هماهنگی میان این دو، یعنی محتوای شعر ضد حجاب و محتوای استدلال های دولتی کشف حجاب را نشان دهد و البته چون شعر ضد حجاب مقدم بر استدلال های دولتی است، می توان تاثیر آن اشعار را بر این استدلالات پذیرفت.

برای بررسی شعر ضدحجاب، از میان اشعار شاعران دوره مشروطه تا ابتدای سلطنت رضاشاه، این بررسی انجام شد و در کنار آن، از برخی یافته های کتاب داستان حجاب (جعفریان، 1383) استفاده شد. نقد بر کتاب جعفریان در انتهای همین مقاله آمده است، اما تلاش نگارندگان بر این بوده که در حد توان و با استفاده از منابع ادبی موجود، این کنکاش را به حد قابل قبولی برسانند. تمام یافته های شعر حجاب (بجز اشعار نسیم شمال) از کتاب پیشگفته برداشته شده است. البته رویکرد این مقاله به این اشعار، کاملا با رویکرد آن کتاب متفاوت است.

برای بررسی استدلال های دولتی کشف حجاب، تمام اسناد موجود در باره کشف حجاب، که در سه کتاب خشونت و فرهنگ (اسناد کشف حجاب) (مدیریت پژوهش انتشارات و آموزش سازمان اسناد ملی ایران، 1371)، واقعه کشف حجاب: اسناد منتشر نشده از واقعه کشف حجاب در عصر رضاخان (سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی و موسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، 1371)، و تغییر لباس و کشف حجاب به روایت اسناد (مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1378) ذکر شده، بررسی و طبقه بندی شد. به روشنی مشخص نیست که آیا این اسناد تمام اسناد کشف حجاب است یا خیر، اما از آنجا که تمام استدلال های در دسترس، همین سه کتاب است، به ناگزیر به آنها اکتفا شده است.

در تحلیل و طبقه بندی یافته ها نیز در این متن، بر اساس جمع آوری متن و تلاش برا ی استخراج عناوین کلی از آنها و طبقه بندی آنها اقدام است. البته بنا بر فرض تحقیق، در طبقه بندی استدلالات دولتی، از همان طبقه بندی استفاده شد و تنها مواردی که در این طبقه بندی نمی گنجید، بصورت مجزا طبقه بندی دسته بندی شد و نیز دلیل این تفاوت نیز در نتیجه گیری بیان شد.

 

۴. اندیشه، شعر و ادب ضد حجاب

با پذیرش تجدد و ورود نهادهای مدرن، طبیعی می نمود که وضعیت زنان در آن سامان نیز مورد توجه تجددخواهان قرار گیرد. برخی از این توجهات، ابتدا فقط به توصیف زنان آن دیار بود، البته توصیفی که در آن شیفتگی و حیرت نیز موجود بود، اما به دلیل قوت دین در جامعه ایران، و ربط فراوان حجاب زنان با دین، و نیز با مساله ناموس و غیرت و دفاع شدید سنت از حجاب، زمینه ای برای طرح مساله امکان کشف حجاب موجود نبود، بگونه ای که کشف حجاب قره العین در بدشت در 1848، باعث شد تا عده ای از بابیان حاضر در جلسه فرار کنند، و عده ای شمشیر کشیده قصد جان وی را نمایند.

همچنین دکتر مهدی مجتهدی غزلی از حاج محمد حسن وقایع نگار، معروف به حاج دبیر همایون، نقل می کند در باره شب های بالتیمور:

بالتیمور روم، رقص کنان بار دگر/ عهد کردم که هم از راه روم بار دگر

بالتیمور نگویید، بگویید چنان/ حوریانند به هر بار به کردار دگر

هر طرف نور بود، شور بود، حور بود/ هر کران بار دگر یار دگر غار دگر...

ماه پیکر صنمی پیرهن اندخته دور/ رقص می کرد به هر بار به اطوار دگر

گفتمش می شکنی ماده قانون جزا/ گفت این مایه ببر بر سر بازار دگر

داد بارم به حرم لعبت شیرین حرکات/ خواهم ار بخت دهد بار دگر، بار دگر

( مجتهدی، 1343: 109، به نقل از جوانبخت، 1381: 104)

 

اما عدم موفقیت تلاش های حکومتی برای اصلاحات و تجدد در ایران تا پایان نیمه اول دوره ناصری، و شکل گیری افکار رادیکال، مساله زنان (هم به صورت مساله زنان و هم به صورت مساله حجاب) امکان طرح نظری یافت. طرح مساله حجاب و مساله زنان، ابتدا در اندیشه های نظری تر مانند افکار میرزا فتحعلی آخوندزاده و عبدالرحیم طالبوف (آجدانی، 1385؛ حائری، 1364) و میرزا آقاخان کرمانی مطرح شد.

آقاخان کرمانی که گرایش به ایران باستان داشته در جایی درباره حجاب می گوید : «هر شاخه از درخت اخلاق زشت ایرانیان را که دست می زنیم ریشه او کاشته عرب و تخم او بذر مزروع تازیان است. یکی از آنها حجاب بی مروت زنان است ...» (صلاح، 72:1384) دیگران نیز در سفرنامه ها و رسائل خود، ابتدا شیفته وار از وضع زنان آن دیار سخن می راندند، مانند آنچه از دبیر همایون نقل شد.

مسیر طالبی میرزا ابوطالب خان و سفرنامه رضاقلی میرزا (1253 ق) و میرزا فتاح گرمرودی (در زمان محمدشاه) نمونه هایی از نگاه مثبت به کشف حجاب فرنگستان است. و رساله ناصریه حاج محمد کریم خان کرمانی (1273 ق) و رساله میزان الملل علی بخش قاجار (1305 ق) و رساله اتحاد اسلام شیخ الرئیس قاجار (1312 ق) نمونه هایی از بیانات در دفاع از حجاب است (جعفریان، 1383). اما بررسی این بیانات و جایگاه آن در منظومه فکری ایرانیان در اوان مشروطه خارج از هدف این مقاله است.

در هر حال، این افکار، جای پایی در مطالبات سیاسی یافت. درخواست های احزاب ایرانی برای تعلیم و تربیت زنان و اصلاح وضع نسوان در جریان نهضت مشروطیت، شاهد این مدعاست. بابیان پیشقدم درخواست برابری زنان (در حوزه های زناشویی) بودند (فوران، 1377: 241).

البته درخواست ها، در آن دوران برای مشارکت زنان است نه کشف حجاب. بخشی از برنامه دموکرات ها برای «هدایت کشور به سمت کاروان پیشرفت بشری» عبارت بود از: برابری همه شهروندان بدون توجه به مذهب و نژاد؛ جدایی دین از سیاست؛ و آموزش همگانی رایگان با تاکید ویژه بر آموزش زنان. (آبراهامیان، 1377: 131)

در برنامه حزب تجدد نیز عناصر زیر موجود بود: جدایی دین از سیاست؛ و فراهم ساختن امکانات آموزشی برای همگان بویژه زنان. (همان، ۱۵۳) در مقابل، برنامه فرقه اعتدال نیز چنین بود: حفظ مذهب به عنوان بهترین سد در برابر ظلم و بی عدالتی؛ حمایت از خانواده؛ و اجرای شریعت. (همان، 133)

این افکار و اندیشه ها و مطالبات سیاسی، در دهه های بعد (و بویژه پس از انقلاب مشروطه) بود که از طریق شعر و ادبیات با مردم کوچه و بازار نیز ارتباط پیدا کرد. و البته از آنجا که اخذ تمدن فرنگی، بر مبنای تقلید در فروع (به بیان ملکم) بود و نه تلاش برای فهم اصول و انطباق آن با وضعیت جامعه ایران (که آنهم دارای تعارضات جدی با دین و سنت بود)، عموم نظریه پردازان، جامعه غربی و تقلید از آن را مد نظر داشتند. این نگاه پیوستاری بود، برخی مانند مخبر السطنه هدایت میان تمدن بولوارها و تمدن لابراتوارها تمایز می گذاشتند و برخی دیگر مانند تقی زاده تلاش داشتند که از فرق سر تا نوک پا فرنگی شوند.

شعر مشروطه، در جریان انقلاب و پس از آن، نقش مهمی در تجدد و آزادیخواهی داشت و خواسته های مردمی را در خود متبلور ساخت. از این زمان مضامین نوین سیاسی و اجتماعی چون حمایت از انقلاب، انقلابیون و مجلس شورا، مبارزه با استبداد، میهن پرستی، تقبیح خرافات، تعصبات، دفاع از آزادی و قانون... به اشعار راه یافت. (آجودانی، 1382) هم چنین برخی مفاهیم در ادبیات مورد بازبینی قرار گرفت.

از جملهء این موارد می توان به تغییر نقش زن اشاره کرد. زن این بار نه در قامت معشوق بل به مثابه انسانی که دارای حقوق است و در حق او اجحاف شده به مضامین شعری وارد شد. انتقاد از بی هنری زنان ، عزلت نشینی و محبوس بودنشان در خانه ها و حجاب مرسوم در آن دوران رواج یافت.

مسئلهء حجاب از آن جا که ارتباط تنگاتنگی با دین داشت، مورد مناقشه بیشتری قرار گرفت . برخی شاعران نظیر میرزاده عشقی (1272-1303)، عارف قزوینی (1258-1312)، ایرج میرزا (1250-1304)، و محمد تقی بهار (1266-1330) اشعاری در مذمت حجاب و ضرورت برداشتن چادر و روبنده سرودند. در مقابل برخی دیگر هم چون نسیم شمال (1249-1313) و امیری فیروزکوهی (1288-1383) رویکردی متفاوت به حجاب داشته و برالزام زنان به چادر پا می فشردند .

شعر این دوره خاستگاه اجتماعی محکمی داشت و لذا شعر ضدحجاب، که رویکردی تجددی داشت، از سوی مردم مورد استقبال قرار می گرفت، در محافل عمومی خوانده می شد، و به گفتمان های روزمره مردم وارد می شد. شواهد روشنی برای رواج شعر حجاب موجود نیست (جز رواج شعر نسیم شمال) و برخی از دلایل آن، دیکتاتوری رضاشاه است.

شعر شاعران معروف دوره مشروطه (میرزاده عشقی، عارف قزوینی، ایرج میرزا، ملک الشعرای بهار، و بعدها پروین اعتصامی) در روزنامه ها و مجلات به چاپ می رسید و واکنش های متفاوتی را برمی انگیخت. ترکیب «کفن سیاه» (عنوان منظومه عشقی) بعدها به عنوان معادل چادر، کاربرد فراوان یافت و اعلامیه ها و سخنرانی های مخالف حجاب، بانوان را «تشویق به ترک کفن سیاه می کردند». (ابوذر جمهوری 1384: 64۶۴)

ایرج میرزا زمانی که پس از سرودن «عارف نامه» از خراسان به تهران بر می گردد (1303) مورد استقبال گرم ادبا، شعرا و مردم عادی تهران قرار می گیرد، «بخصوص بانوان به نام سپاسگزاری از شهامت فوق العاده ای که شاعر در مسئله رفع حجاب و آزادی زنان به خرج داده بود، با شوق فراوان به استقبال اش شتافتند و گلدان گل و قوطی سیگار نقره و قطعه شعری به وی هدیه کردند.» (آرین پور، 1375: 389)

میرزاده عشقی خود از فعالیت انجمن های زنان حمایت می کرد (ساناساریان، 1384: 64) و نمایشنامه «آدم و حوا» وی که موضوع اصلی آن آزادی زنان بود، توسط انجمن نسوان وطنخواه به روی صحنه آورده شد. مجلات متفاوت زنان از جمله زبان زنان (1298)، عالم نسوان (1299)، جهان زنان (1299)، که از منتقدان حجاب بودند، بارها این اشعار را منتشر و شاعران را مورد تقدیر قرار دادند .

اما سنت، به این نیازها (ی واقعی یا ظاهری) پاسخ مناسبی نداد. هر جا که جعبهء مدرنیسم باز می شد، سنت به مقابله با آن بر می خاست و از «کلمه قبیحه آزادی» پرهیز می کرد. آنجا که علما فعالانه وارد میدان شدند، برد هم کردند. در جریان انقلاب مشروطه، رهبری و برخی نظریات از آن علما بود و لذا محصول آن نیز (بویژه در قانونگذاری و حقوق) در اختیار آنان بود.

در عرصه سیاسی هم این حضور وجود داشت. اما در باب وضع زنان، سنت کاملا متصلب بود و هیچ تلاشی برای بهبود وضع زنان (و یا تبیین عدم وجود مشکل «خاص» برای زنان) انجام نداد. تحصیل علم زنان از جمله مسائلی بود که همواره مورد مقاومت قرار می گرفت. تاسیس مدارس دختران خطرات بیشماری را به همراه داشت. باور عمومی بر این بود که خروج زن از خانه باعث گسترش فساد می شود. مجلس شورای ملی در دور اول خود در جواب نامه زنی که خواستار حمایت رسمی از آموزش زنان شده بود اعلام کرد که «نوعی آموزش محدود برای زنان کافی است». (آفاری، 1375: 15) هم چنین شیخ فضل الله نوری از روحانیون زمان مشروطه فتوا می دهد که «تاسیس مدارس دخترانه مخالف شرع اسلام است». ( ناهید، 1360: 19)

وقتی سنت کاملا بسته و غیرقابل انعطاف باشد، راه هایی بیرون از سنت رواج پیدا می کند. از ابتدای 1300، مدارس، انجمن ها و مجلات زنان گسترش پیدا کرد. گرچه روزنامه ها و مجلات زنان در سال های اولیه انتشار خود از طرح مسایلی همچون کشف حجاب اجتناب می کردند و سعی داشتند پایبندی خود را به سنت حفظ کنند، اما در سال های بعد از 1300 این روند تغییر یافت و توجه به عناصر مدرن در آن افزایش یافت و «مقالات آتشین در مجلات و روزنامه های فارسی زبان داخل و خارج ایران در دفاع از حقوق بانوان و محکوم کردن شرایط سخت حاکم بر آنان منتشر شد.» (آشنا، 1371: ده)

برخی زنان راه حل را در آزادی حجاب می دانستند و در این مسیر فعالیت هایی هم داشتند. صدیقه دولت آبادی در مهر 1306 بی حجاب و با لباس و کلاه اروپایی (البته با حمایت پلیس به دنبال تهدید مخالفان به سنگسار) در تهران می گشت (صلاح، 1384: 127). در سال بعد از آن، تلاش های رضاشاه برای یکسان کردن لباس مردان آغاز شد، که تحلیل روند آن، خارج از موضوع این مقاله است.

 

۵. زمینه های ادبی شعر موافق کشف حجاب

بررسی اشعار موافق کشف حجاب، نشان می دهد که استدلالات موافقان برای کشف حجاب در دسته بندی زیر قرار می گیرد: بهبود وضعیت عمومی زندگی و فرهنگی زنان با آزادی زنان و حضور آنان در اجتماع، تحصیل علم و هنر و معرفت، انکار رابطه دین و حجاب، عدم تاثیر حجاب بر عفت زنان، و باستان گرایی و مخالفت با اسلام. برای بررسی شعر کشف حجاب، تلاش می شود تا مهمترین اشعار ذکر شده در این باب بیان شده و سپس به تحلیل آنها پرداخته شود.

 

5-1 بهبود وضعیت عمومی زندگی و فرهنگی زنان با آزادی زنان و حضور آنان در اجتماع

در این دوره یکی از مسایل عمده ای که مورد انتقاد قرار می گرفت عدم آزادی زنان یا آنچه از آن به عنوان اسارت زن یاد می شد، بود. تلقی معمول از آزادی زنان عمدتا برداشتن حجاب و آنچه قید و بندهای کهنه و پوسیده نامیده می شد، به شمار می آمد. در نظر بسیاری از شاعران شعر ضدحجاب، این آزادی هم به نفع خود زنان است و هم به صلاح کشور . همچنین برداشتن حجاب، زنان را از خانه هایشان بیرون می آورد و به صحنه اجتماع وارد می کند. (زنان پیش از این نیز در اجتماع حضور داشتند ولی اولا حضورشان در عرصه های زنانه اجتماع بود و ثانیا با حجاب کامل بود.)

 

بهار قصیده ای در سال 1307 دارد با عنوان «زن شعر خداست» که در آن به مسئله تعدد زوجات اشاره کرده و مردان را از آن منع می کند و در نهایت نتیجه می گیرد:

نشود منقطع ازکشور ما این حرکات/ تا که زن بسته و پیچیده به چادر باشد

حفظ ناموس ز معجر نتوان خواست بهار/ که زن آزادتر اندر پس معجر باشد

( بهار، 1381: 368)

همچنین در قصیده ی دیگر که در سال 1314، بعد از فرمان کشف حجاب سروده، زنان را به دعاگویی رضاشاه، به دلیل آزادی که به آنها اعطا کرده، ترغیب و توصیه می کند:

سوی علم و هنر بشتاب و کن شکر/ که در این دوره والایی ای زن

حجاب شرم و عفت بیشتر کن/ کنون کآزاد ره پیمایی ای زن

به کار علم و عفت کوش امروز/ که مام مردم فردایی ای زن

( همان : 520)

عارف هم شرط آمدن تمدن را بیرون آمدن زنان از حجاب می داند:

بدر این حجاب و آخر بدرآ ز ابر چون خور/ که تمدن ار نیایی تو به نیم راه ماند

تو از این لباس خواری شوی عاری و برآری/ بدر همچه گل سر از تربتم ار گیاه ماند

(عارف قزوینی، 1337 : 230)

ابوالقاسم لاهوتی به گونه ای دیگر این مضمون را مطرح می کند:

شرم آور این بود که تو در پرده ای هنوز/ جانا ز باز کردن رو هیچ رو مکن

محبوب مردمان تویی ای مه، تو را که گفت/ در بین مردمان مرو و گفتگو مکن

(لاهوتی،95:1357)

 

خواهم که میان جامعه آزاد بینمت/ جز این به جان تو نبود آرزوی من

(همان:100)

عشقی در پایان منظومه کفن سیاه هشدار می دهد:

ورنه تا زن به کفن سر برده/ نیمی از ملت ایران مرده

(عشقی، 1357 : 219)

ایرج میرزا هم نتیجه برداشتن حجاب را اینگونه می گوید :

برون آیند و یا مردان بجوشند/ به تهذیب خصال خود بکوشند

(ایرج میرزا، 1345: 83)

و در جای دیگر برای اینکه نشان دهد بی حجابی به بی عصمتی ربطی ندارد دلیل می آورد:

مگر نه در دهات و بین ایلات/ همه روباز باشند آن جمیلات

چرا بی عصمتی در کارشان نیست/ رواج عشوه در بازارشان نیست

(همان : 84)

و پروین اعتصامی در بیان احوال زنان در گذشته که از هیچ آزادی برخوردار نبودند می گوید:

زندگی و مرگش اندرکنج عزلت می گذشت/ زن چه بود آن روزها گر ز انکه زندانی نبود

کس چو زن اندر سیاهی قرن ها منزل نکرد/ کس چو زن در معبد سالوس قربانی نبود

دادخواهی زنان می ماند عمری بی جواب/ آشکارا بود این بیداد، پنهانی نبود

(اعتصامی، 1341 : 153)

       این نگاه در این شعر عارف نیز به خوبی دیده می شود که جرم زنان را زن بودن آنها می داند و حجاب را نشانه این جرم مداوم می داند:

مر مرا هیچ گنه نیست به جز آنکه زنم/ زین گناه است که تا زنده ام اندر کفنم

من سیه پوشم و تا این سیه از تن نکنم/ تو سیه بختی و بدبخت چو بخت تو منم

(عارف قزوینی؛‌ به نقل از جعفریان، 1383: 163)

 

5-2 تحصیل علم و معرفت وهنر

چنانچه پیش از این بیان شد، تحصیل علم زنان از جمله مسائلی بود که همواره مورد مقاومت قرارمی گرفت. ضرورتی برای تحصیل زن (در مدارس جدید) دیده نمی شد. این باور نه فقط از سوی مردم و افراد سنتی که از سوی برخی نخبگان سیاسی متجدد نیز مطرح می شد.

ناظم الاسلام کرمانی از زبان سید محمد صادق طباطبائی -نماینده مجلس- در این باره می گوید: «چیزی که مانع ایجاد و احداث مکاتب دخترهاست، نبودن اداره نظمیه و نداشتن پلیس مرتب و مصادف شدن دخترها با اشرار در هنگام ایاب و ذهاب و ممانعت معاندین و تهیه نکردن زنان معلمه با اخلاق و ترتیبات صحیحه و کتب کلاسی و عدم امنیت است. اگر دختری راه خود را کج کرده عوض رفتن به مکتب رفت به خانه یکی از دوستان خود، پدر و مادر آن دختر چگونه مطلع می شوند و چگونه دختر خود را در خانه غیر بیابند...» (ناظم الاسلام کرمانی، 1362: 160)

در مقابل اکثر متجددین علت عقب ماندگی زنان را در نداشتن سواد و جهل آنها میدانستند. در نظر آنها سواد است که زنان را به نقش خود آگاه کرده و به آنها میفهماند که فرقی با مردان ندارند و جزئی از یک پیکره بشریتند و در نتیجه نیازی به پوشاندن رو در حضور آنها نیست. این مضمون به کرات در اشعار شاعران این دوره مشاهده می شود. ملک الشعرای بهار در تصنیفی این نظر را مطرح می کند:

فروخوان کتاب را/ برافکن حجاب را

از این بیشتر به گل/ مپوش آفتاب را

(بهار؛1381 :1664)

ابواقاسم لاهوتی هم در شعری خطاب به دختران ایران این مفهوم را مطرح می کند:

ای دختر نامدار ایران/ از روی خود این نقاب بردار

چون دخترکان ازبکستان/ چادر بنه و کتاب بردار

(لاهوتی، 1357: 295)

برخی هم معتقد بودند که حجاب مانع کسب معرفت و علم می شود.

نقاب بر رخ زن سد باب معرفت است/ کجاست دست حقیقت که فتح باب کند

(ایرج میرزا؛1345 :13)

من به زیبایی بی علم خریدار نیم/ حسن مفروش دگر با من و کردار بیار

ننگ باشد که تو در پرده و خلقی آزاد/ عیب باشد که تو در خواب و جهانی بیدار

دانش آموز و ز اوضاع جهان آگه شو/ و این نقاب سیه از روی مبارک بردار

ترک چادر کن و مکتب برو و درس بخوان/ شاخه جهل ندارد ثمری جز ادبار

خرد آموز و پی تربیت ملت خویش/ جد و جهدی بنما چون دگران مادروار

(لاهوتی،۲۸:۱۳۵۷)

به تو می گویم در طب عمل/ چادر وپیچه دگر جای ندارد به سرت

از تو می پرسم گر دکتر دندان بشوی/ کندن ریشه کجا پیچه و غمض بصرت

(محمد کسمایی، به نقل از جعفریان،194:1383)

هم چنین ملک الشعرای بهار در جای دیگری می گوید:

زنانی که به جهل در حجابند/ ز آداب هنر بهره نیابند

(بهار؛ 1381 :1664)

مجو دانایی و عفت ز چادر/ اگر با عفت ودانایی ای زن

(حیدری، نماینده مجلس شورای ملی، به نقل از جعفریان، 223:1383)

به صورت گر چه زیبایی و لیکن/ چو علمت نیست نازیبایی ای زن

(صادق سرمد، به نقل از جعفریان، 1383: ‌227)

پروین اعتصامی نیز در شعری که پس از فرمان کشف حجاب سروده این نظر را مطرح کرده است:

زن در ایران پیش ازاین گویی که ایرانی نبود/ پیشه اش جز تیره روزی و پریشانی نبود

در عدالتخانه انصاف زن شاهد نداشت/ در دبستان فضیلت زن دبستانی نبود

نور دانش را ز چشم زن نهان می داشتند/ این ندانستن ز پستی و گرانجانی نبود

زن کجا بافنده می شد بی نخ و دوک و هنر/ خرمن و حاصل نبود آنجا که دهقانی نبود

میوه های دکه دانش فراوان بود لیک/ بهر زن هرگز نصیبی زین فراوانی نبود

(اعتصامی؛1341: 153)

 

5-3 انکار رابطه حجاب با دین

عده ای از شعرای ضدحجاب، وجوب حجاب و الزام به آن را نه در اسلام، که در تفسیر مفسران دین از آن می دانستند. به زعم آنها دین اسلام فراتر از حجاب ظاهر به حجاب باطن و حفظ عصمت و پاکدامنی تاکید دارد و اگر خلاف آن وجود دارد ناشی از تفسیر نادرستی است که علمای دینی از آن می کنند. ایرج میرزا بارها این مضمون را در اشعار خود به کار برده است:

فقیه شهر به رفع حجاب مایل نیست/ چراکه هر چه کند حیله در حجاب کند

چو نیست ظاهر قرآن به وفق خواهش او/ رود به باطن و تفسیر ناصواب کند

ز من مترس که خانم ترا خطاب کنم/ ازو بترس که همشیره ات خطاب کند

تو نیز پرده عصمت بپوش و رخ بفروز/ بهل که شیخ دغا عوعو کلاب کند

(ایرج میرزا، 1345: 14)

پیمبر آنچه فرمودست آن کن/ نه زینت فاش و نه صورت نهان کن

حجاب دست و صورت خود یقین است/ که ضد نص قرآن مبین است

(همان: 84)

عارف قزوینی نیز همین مطلب را مطرح می کند:

ترک حجاب بایدت ای ماه، رو مگیر/ در گوش، وعظ واعظ بی آبرو مگیر

چو نظر خالی پر حرف یاوه گو/ ایراد بی جهت سر هر گفتگو مگیر

آشفته کن ز طره آشفته کار زهد/ یک موی حرف زاهد خودبین، برو مگیر

(عارف قزوینی، 1337: 533)

پروین اعتصامی هم در پایان قصیده خود، چنین نتیجه می گیرد:

چشم و دل پوشیده می بایست اما از عفاف/ چادر پوسیده بنیان مسلمانی نبود

(اعتصامی، ۱۳۴۱: ۱۵۴)

تو ساده ای و شیخ بداخلاق حیله گر/ هیچ اعتنا به گفته این زشت خو مکن

(لاهوتی‏‏‏،231:1357)

در حجاب است مناهی همه تا رفع حجاب/ پرده از روی ریاکار مناهی گیرند

روی بخت زن از این رخت سیاهی گیرد/ شیخ کام دل از این روی کماهی گیرد

کاش کاین رهبر گمره عوض روی زنان/ دست اطفال یتیم سر راهی گیرد

زین سیه پوش زنان صفحه آفاق جهان/ خوش تصاویر هیولای فکاهی گیرند

پرده عصمت و بی عصمتیش زیر حجاب/ آه اگر کیفر دین قهر الهی گیرد

(شهریار، به نقل از جعفریان، 228:1383)

شیخ از سیاه رختی زن شد سپید بخت/ عنوان روسیاهی از آن شد حجاب را

با شیخ از شراب حکایت مکن که شیخ/ تا خون خلق هست ننوشد شراب را

(شهریار، به نقل از جعفریان، 1383: 229)

چادر اطلس دگر نشان دین نیست/ پرده ز رخ برفکن نه جای مقال است

(خلیل ایزدیار، به نقل از جعفریان، 1383: 221)

 

5-4 عدم تاثیر حجاب بر عفت زنان

در جامعه سنتی، حجاب و پوشیدگی زن مساوی با نجابت و پاکدامنی و ضامن سلامت جامعه محسوب می شد و این تصور وجود داشت که با برداشتن حجاب، فساد بر جامعه حاکم خواهد شد. حجم زیادی از شعرهای ضد حجاب با نامربوط دانستن این رابطه بر نادرستی این تفکر تاکید می کردند و معتقد بودند که اولا حجاب ضامن حفظ عفت در جامعه نیست و زن خود باید اهل عفاف باشد و ثانیا زن در پرده راحت تر می تواند مرتکب خلاف شود. ملک الشعرای بهار بین چادر و حفظ ناموس تناسبی نمی بیند:

حفظ ناموس ز معجر نتوان خواست بهار/ که زن آزادتر اندر پس معجر باشد

(بهار،369:1381)

در پس پرده ناموس نهان شو زیرا/ چادر و پیچه حجاب زن بدکار نشد(همان:222)

دیگران هم این مضمون را در اشعار خود بیان نمودند:

تو پنداری که چادر ز آهن و روست/ اگر زن شیوه زن شد مانع اوست؟

زنان را عفت و عصمت ضروری است/ نه چادر لازم و نه چاقچور است

اگر زن را بود آهنگ خیزی/ بود یکسان تئاتر و پای دیزی

(ایرج میرزا، 79:1335)

زن پی پرده پس پرده که بهتر داند/ وعده کتبی و پیغام شفاهی گیرد

(شهریار، به نقل از جعفریان، 228:1383)

عفت و عصمت هر کس به شرف پابند است/ کی شود حافظ ناموس کس این تیره ثیاب

(فانی، به نقل از جعفریان،195:1383)

پرده از چهره گرفتی مفکن پرده شرم/ که عفاف تو در این پرده بسی بیشتر است

(دکتر محمود افشار، به نقل از جعفریان، 1383: 194)

عفاف تو نه در قید حجاب است/ مبادا زین سخن پروایی ای زن

عفاف تو به اخلاق ستوده است/ که با شو یکدل و یکرایی ای زن

(صادق سرمد، به نقل از جعفریان، 1383: 227)

برخی حجاب را تنها پوشاننده فساد می دانستند نه از بین برنده آن:

در حجاب است سخن گر چه بود ضد حجاب/ بس خرابی ز حجاب است که ناید به حساب

(عشقی،218:1357)

بگو به مفتی شهر آنکه انقلاب کند/ حجاب بر سر افعال ناصواب کند

(نصیری بروخی، به نقل از جعفریان،198:1383)

به زندان چادر درون همچو دزد/ ز خود بد خویش گیرند مزد

(اورنگ، نماینده مجلس شورای ملی، به نقل از جعفریان،219:1383)

 

5-5 باستان گرایی و مخالفت با اسلام

تمایل به ایران باستان در این دوره رواج بسیاری یافته بود. ساختن یک تصویر آرمانی از ایران قبل از ورود اعراب و افتخار به آن، در بسیاری از آثار روشنفکران این دوره دیده می شود. چنین رویکردی در مورد حجاب زنان، آن را مسئله ای که از زمان ورود اعراب به ایران رواج یافت و عامل بدبختی زنان شد، می دانست. میرزاده عشقی در منظومه «کفن سیاه»، «دختر شاهنشه دیرین» را به تصویر می کشد که «هزار و صد و اندی سال» است که به این حال درآمده است و «ویرانه ز ویران شده ایران». ویران شدنی که با ورود اعراب به ایران و مسلمان شدن ایرانیان همراه بوده و او را سیه پوش کرده است و او حق کندن این جامه را ندارد .

بکنم گر ز تن این جامه گناهست مرا/ نکنم عمر دراین جامه تباه است مرا

در ادامه آنگاه که حال دختر کسری را به همه زنان تعمیم می دهد، استثنایی می آورد :

همه چون دخترکسری به نظر جلوه نمود/ جز یکی زن که مسلمان نبد و بود یهود

در پایان منظومه هم نتیجه می گیرد:

شرم چه؟ مرد یکی بنده و زن یک بنده/ زن چه کردست که از مرد شود شرمنده

چیست این چادر و روبنده نازیبنده/ گرکفن نیست بگو چیست پس این روبنده

مرده باد آنکه زنان زنده به گور افکنده/ بجز از مذهب هر کس باشد

سخن اینجای دگر بس باشد

(عشقی، 1357: 218)

برخی معتقدند عشقی «موقعیت زنان را امری تاریخی-ملی می بیند، نه لزوما تنگنایی ناشی از مذهب» ( قائد، 1380: 144)، اما تأکید عشقی در هزار و صد و اندی سال در کفن بودن زن و استثنایی که برای زن یهود می آورد، اعتقاد او به فشار مذهب را نمایان می سازد.

 

۶- پاسخ موافقان حجاب به شعر ضد حجاب

رسول جعفریان در کتاب خود (1383)، با تلاشی ستودنی، اشعار موافقان کشف حجاب را گردآوری کرده است. با تامل در این اشعار، و سایر اشعار در مقابل، شعر شاعران موافق حجاب در ضرورت حجاب را می توان تحت عناوین زیر دسته بندی کرد: عدم تناظر بین حجاب و علم آموزی، ضرورت یادگیری علوم خاص زنان و عدم نیاز آنها به علم جدید، بخش ضروری دین، و اصلاح امور اجتماع و جلوگیری از فساد. در این بخش نیز ابتدا به شرح این بیانات پرداخته می شود.

 

6-1عدم تناظر بی حجابی و علم آموزی

یکی از توجیهاتی که در رفع حجاب مطرح می شد، ضرورت دانش آموزی زنان بود. استدلال آنان این بود که زن با حجاب و چاقچور نمی تواند به مدرسه برود و تحصیل کند درنتیجه باید با برداشتن حجاب، این مانع را رفع کرد. در مقابل این استدلال، برخی مدافعان حجاب منافاتی بین حجاب و کسب علم نمی دیدند. نسیم شمال از جمله آنهاست که حجاب را مقدم بر تحصیل علم می داند و معتقد است که حجاب با دین اسلام پیوند تنگاتنگ دارد و نمی توان آن را ندیده گرفت:

یک چادری از عفت و ناموس به سر کن/ آن گاه برو مدرسه تحصیل هنر کن

خود را ز کمالات هنر نور بصر کن/ چون دختر بی علم نزد همه خوار است

ای دختر من درس بخوان وقت بهار است

(نسیم شمال،‏ 1371 :309)

فرمود فخر کائنات علم از برای مؤمنات/ یار و رفیق و همدمست ای دخترک بیدار شو

فرمود ختم المرسلین تحصیل علم و خط و دین/ از بهر نسوان لازم است ای دخترک بیدار شو

اما نسیم شمال در همان شعر، بر ضرورت حجاب در حین تحصیل علم نیز تاکید می کندو از عواقب بی حجابی تحذیر می دهد:

جز ماه و مهر و اختران در وقت درس دختران/ مرغ هوا نامحرم است ای دخترک بیدار شو

(نسیم شمال، 512:1371)

دیگران هم این مضمون را در اشعار خود آورده اند:

حجاب از چه بود مانع ترقی زن/ حجاب کی زده حرفی و یا کشیده نفس

حجاب کی شده مانع ز علم و صنعت زن/ حجاب کی شده باعث بر جهالت کس

(غرای نجف آبادی، به نقل از جعفریان،201:1383)

گر تو را نیست بهره ای ز هنر/ چیست تقصیر پیچه و چادر

(امیری فیروزکوهی، به نقل از جعفریان، 1383: 213)

 

6-2 ضرروت یادگیری علوم خاص زنان و عدم نیاز آنها به علم جدید

برخی معتقد بودند که دانش آموزی زنان برای جامعه ضرورتی ندارد و بعلاوه زیان هم دارد:

حجاب زن ز کجا سد باب معرفت است/ ز رفع پرده چه معلومی اکتساب کند

کدام ملتی ز علم زن ترقی کرد/ کسی بگوید این کلمه تا ثواب کند

ز رو گشادن زنها چه معرفت خیزد/ به جز مبادی اخلاق را خراب کند

(سید محمد نطنزی طباطبایی، به نقل از جعفریان،173:1383)

و در صورت علم آموزی زنان باید‏‏ علم ویژه خود را بیاموزند که همان خانه داری است:

علم آموز ولی علم زنان نی مردان/ فرض شد علم ز پیغمبر نیکو سیرت

دودمانت سیه از دود فضاحت نکنی/ هان که رندی نزند ز آتش شهوت شررت

هنری کت نکند حفظ حیا و عفت/ خاک بدبختی بادا به سرت با هنرت

(اسماعیل دهقان، به نقل از جعفریان، 1383: 187)

تا توانی پی دانش برو آموز ادب/ لیک آن علم که آخر نرساند ضررت

علم مطلوب ترا نیست مگر در دامن/ با خبر باش نرانند به راه دگرت

(واحدی، به نقل از جعفریان، 1383:‌ 190)

جهد کن تا که نیفتی ز جهالت به تعب/ حفظ ناموس نما علم و شرافت بطلب

شرف شخص به علم است نه مال و نه نسب/ تا توانی پی دانش رو و آموز ادب

لیک آن علم که آخر نرساند ضررت

جهل و شهوت نبود این که ترا گفتم من/ علم دین است و هم او حافظ جان و دل و تن

بزند راه تو از بوالهوسی اهریمن/ علم مطلوب ترا نیست مگر در دامن

باخبر باش نرانند به راه دگرت

(سناد الاسلام، به نقل از جعفریان، 1383: 192)

فن تو بود خانه داری و بس/ نخواهد از این بیش کار از تو کس

بود خانه، باغ و تو در وی شجر/ ز اثمار تو باغ بهره ور

(سلیم ایزدی، نماینده مجلس شورای ملی، به نقل از جعفریان، 1383: 219)

زنان را اگر جز به کار سرای/ شوی بر امور دگر رهنمای

نظام جهان را پریشان کنی/ خلاف رضای جهان بان کنی (همان، 220)

 

6-3 بخش ضروری دین

همانگونه که بیان شد تصور رایج در آن زمان آن بود که این نوع از حجاب (یعنی پوشش کامل بدن و صورت) از ضروریات اسلام است. این تصور هم در مدافعان و هم در مخالفان آن دیده می شد. بسیاری از شاعران چون نسیم شمال بر این نکته تاکید می ورزند که حجاب از آیات قرآن و احادیث آمده است:

رو گرفتن ز شروط مذهب و آیین ما/ ما مسلمانیم عصمت از شروط دین ما

معنی اسلام شد چون میوه شیرین ما/ عفت و عصمت شعاع جامه رنگین ما

دختران را در میان جمع عصمت لازم است

(نسیم شمال،766:1371)

زنهای مسلمان را آیین حجاب امروز/ باید که به رخ گیرند در کوچه نقاب امروز

از بهر رسول الله آیات حجاب آمد/ باید که بگیرد رو هر زن که مسلمان است

زیرا که حجاب زن معلوم ایمان است/ هم عصمت و هم عفت در پرده نسوان است

قانون حیا مسطور در سوره قرآن است

(نسیم شمال؛ همان:179)

حجاب زن که از عهد قدیم است/ خدارا نص قران کریم است

(امیرالشعرا نادری، شاعر آستان قدس رضوی، به نقل از جعفریان، 1383: 169)

خدا ستوده به قران که زن بپوشد رخ/ دری که بسته از او شد که فتح باب کند

(سید محمد نطنزی طباطبایی، به نقل از جعفریان، 1383: 172)

اگر به حکم خدا و صریح قران است/ زنان مسلمه باید به رخ نقاب کند

(آقا محمد عاصی رشتی، به نقل از جعفریان، 1383: 174)

حجاب هست ضروری دین و هم از مذهب/ نه جای آن کس اندر وی ارتیاب کند

(موسی طبرسی [ضیایی]، از علمایی که رساله در باب حجاب دارد، به نقل از جعفریان، 1383: 177)

و گرنه این حجاب از حق رسیده/ به ابدان زنان روحی دمیده

(منتظر محلاتی، به نقل از جعفریان، 1383: 177)

این حجاب از اثر حشمت دین اسلام/ شده محتوم بفرموده پیغمبر ما

(اسماعیل دهقان، به نقل از جعفریان، 1383: 182)

سوره نور بخوان آیه سی و یک بگیر/ زد «خمرهن» نقابی به رخ چون قمرت

(سامان، به نقل از جعفریان، 1383: 187)

اگر که شرط شریعت بود کتاب آخر/ کتاب کرده زنان را پس حجاب آخر

(واحدی، مدیر نشریه دعوت اسلامی کرمانشاه، به نقل از جعفریان، 1383: 191)

ما نداریم به جز حفظ حجاب کار دگر/ خرد و شرع بود راضی از این رای صواب

(طلوعی، به نقل از جعفریان، 1383: 196)

حجاب داعیه غیرت است در انسان/ خدا پرده دران را بدان عقاب کند

خلاصه آن که اگر معتقد به قرانی/ به احتجاب خدا حکم در کتاب کند

(همان، 199)

هر که بی پرده زند طعن به احکام خدای/ پرده بردارم و گویم که ندارد ایمان

(همان :200)

خواهدآن کس که کند ریشه اسلام ز بیخ/ یک سراز صفحه گیتی بن و بیخش برکن

ای که بی پرده تویی منکر قانون حجاب/ که نکرده است خدا حکم به مهجوری زن

مصلحت بین ازل دیده در این در این سود و صلاح/ که تو در چادر عفت بنمایی مسکن

(عصمت ایزدی، به نقل از جعفریان، 1383: 25)

 

6-4 اصلاح امور اجتماع و جلوگیری از فساد

در مقابل کسانی که معتقد بودند که حجاب موجد عصمت نخواهد بود، مدافعان حجاب معتقد بودند حجاب و پوشش عامل ایجاد و حفظ عفت و عصمت در زنان است و آنان را از اتفاقات ناگوار ایمن می دارد.

هست ایمن دختران با حجاب/ در حضور مادران با حجاب

(نسیم شمال،769:1371)

عالم و جاهل شهر از رخ خوبند خراب/ پس خرابی شود اصلاح و مرمت ز حجاب

(شریعتمداری نیشابوری، به نقل از جعفریان، 164:1383)

پس ز پی منع فساد و فتن/ ستر و حجاب آمده تکلیف زن

(هدایی، به نقل از جعفریان، 1383: 217)

عفت و عصمت نسوان حجاب است قویم/ حفظ ناموس بود بسته به این تیره ثیاب

(واحدی، به نقل از جعفریان، 1383: 196)

همچنین بی حجابی باعث گسترش فساد می شود:

دیروز زنی دیدم تا صورت بگشاده/ چادر ز سرش گفتند از معرکه افتاده

گردیده به یک چشمک او حاضر و آماده/ معلوم شد از خانه مست آمده از باده

چون از دهنش دیدم بویی ز شراب آمد

(نسیم شمال، 1371: 179)

عقل کل ختم رسل بهر فسادش بودی/ امر فرموده که بپوشند زنان رخ به نقاب

(نجفدری فیروزکوهی، به نقل از جعفریان، 1383: 201)

حتی برخی عامل تمیز انسان از حیوان وحشی را در حجاب می دانند:

مگر کمی از وحوش نگر به حال طیور/ پند بگیر از خروس پاس زنان داشتن

(وافی عراقی، به نقل از جعفریان، 1383: 183)

حجاب عمده تمییزی است بین آدم و خر/ و گر نه فرق کجا آدم از دواب کند

(سید محمد نطنزی طباطبایی، به نقل از جعفریان، 1383: 171)

به زعم برخی از شاعران شعر حجاب، طرفداران رفع حجاب نه برای اصلاح وضع زنان که از روی بوالهوسی خود چنین خواسته ای را در نظر دارند:

به غیر از راندن شهوت چه در نظر دارد/ کسی که سعی به برچیدن نقاب کند

کسی که غیرت و ناموس را نفهمیده/ که گفته است که ناموس او حجاب کند

(سید محمد نطنزی طباطبایی، به نقل از جعفریان، 1383: 172)

ای که از بوالهوسی یاوه سرایی کردی/ عاقبت پاره شود پرده ات این قدر متاب

(واحدی، به نقل از جعفریان، 1383: 196)

 

۷- استدلال های دولتی کشف حجاب

استدلال ها و بیانات در باره کشف حجاب فراوان است و مقالاتی که پیش از دوره رضاشاه و در اوان آن دوره در باره کشف حجاب در نشریات گوناگون بویژه در مجلات زنان منتشر شده، حاوی این استدلال ها است، اما برای بررسی هدف اصلی این مقاله، که پیدا کردن تناظر میان شعر حجاب و استدلال های کارگزاران دولتی در باره کشف حجاب است، لازم است به طبقه بندی این استدلال ها پرداخته شود.

این استدلال ها چنانچه در روش تحقیق ذکر شد، برگرفته از سه کتاب موجود در این باره (و تمام اسناد ذکر شده در آنها) است. این اسناد بررسی و طبقه بندی شد و تلاش شد تا محتوای این استدلال ها در قالب همان طبقه بندی پنج گانه شعر ضدحجاب قرار گیرد، یعنی: بهبود وضعیت عمومی زندگی و فرهنگی زنان با آزادی زنان و حضور آنان در اجتماع، تحصیل علم و هنر و معرفت، انکار رابطه دین و حجاب، عدم تاثیر حجاب بر عفت زنان، و باستان گرایی و مخالفت با اسلام. اما تمام اشعار در این قالب نمی گنجد و لذا دو دسته دیگر استدلال نیز اضافه شد: اشتغال زنان، و عدم تقلید از اجانب.

 

7-1 بهبود وضعیت عمومی زندگی و فرهنگی زنان با آزادی زنان و حضور آنان در اجتماع

رضاشاه در سخنرانی خود در ۱۷ دی ۱۳۱۴ در تالار محصلین خطاب به فارغ التحصیلان دانشکده ها و دبیرستانها و دانشسراها (اولین زنان کشف حجاب کرده)، که اولین سخنرانی رسمی برای کشف حجاب نیز بود، چنین می گوید:

«دو مطلب را می خواهم به فرزندان خود گوشزد نمایم، اولا باید دانش آموزها همیشه در صدد ترقی و تعالی خود باشند... زیرا سعادت افراد است که سعادت جامعه را فراهم می کند... به خودتان احترام بگذارید، عزت نفس و مناعت طبع داشته باشید، خود را پست و حقیر نشمارید... دوم اینکه سعادت میهن و کشور باید نصب العین شما باشد و علاقه و دلبستگی به کشور خود داشته باشید...بالاخره در راه سعادت خود که سعادت و ترقی کشور و میهن شماست کار کنید و در سعی و مجاهدت سرآمد همه باشید.» (خشونت و فرهنگ: 6)

همچنین رضاشاه در همان روز در سخنرانی در تالار دوشیزگان و خانم های آموزگار می گوید:

«بی نهایت مسرورم که می بینم خانم ها در نتیجه دانایی و معرفت به وضعیت خود آشنا شده و پی به حقوق و مزایای خود برده اند. زن های این کشور به واسطه خارج بودن از اجتماع نمی توانستند استعداد و لیاقت ذاتی خود را بروز دهند، بلکه باید بگویم که نمی توانستند حق خود را نسبت به کشور و میهن عزیز خود ادا نمایند و بالاخره خدمات و فداکاری خود را آن طور که شایسته است انجام دهند، و حالا می روند علاوه بر امتیاز برجسته مادری که دارا می باشند، از مزایای دیگر اجتماع هم بهره مند گردند. ما نباید از نظر دور بداریم که نصف جمعیت کشور ما به حساب نمی آیند، یعنی نصف قوای عامله مملکت بیکار بود. هیچ وقت احصاییه از زنها برداشته نمی شد، مثل اینکه زنها یک افراد دیگری بودند و جزو جمعیت ایران به شمار نمی آمدند ]در حالیکه دستگاه حکومتی رضاشاه، خود باید این آمار را می گرفت و این نقص جامعه نیست[. خیلی جای تاسف است که فقط یک مورد ممکن بود احصاییه زنها برداشته شود و آن موقعی بود که وضعیت ارزاق درمضیقه می افتاد و در آن موقع سرشماری می کردند و می خواستند تامین آذوقه نمایند. ... شما خانم ها باید این روز را یک روز بزرگ بدانید و از فرصت هایی که دارید برای ترقی کشور استفاده نمایید... سعادت آتیه در دست شما است. شما تربیت کننده نسل آینده خواهید بود و شما هستید که می توانید آموزگاران خوبی باشید و افراد خوبی از زیردست شما بیرون بیایند. انتظار من از شما خانم های دانشمند در این موقع که می روید به حقوق و مزایای خود آگاه شوید و خدمت خود را به کشور خود انجام دهید....» (خشونت و فرهنگ، ص 7)

این دو سخنرانی از آن رو اهمیت دارد که اولین سخنرانی های رسمی توسط بالاترین مقام وقت در باره کشف حجاب است و نیز در حضور اولین زنان کشف حجاب کرده بیان شده است.

همچنین در بخشنامه حکومت قشم به حکمران بنادر جنوب در 20 دی 1314 آمده است:

«اهالی اینجا صد سال از تمدن امروزه دور هستند و معامله مردها با زن ها فوق الغایه رقت آور است. زنهای اشخاصی که دارایی دارند و می توانند از کلفت نگهداری کنند، سالی یک مرتبه اجازه ندارند از خانه بیرون بیایند. در نتیجه همین عدم گردش و در حقیقت در حبس ماندن، عموما زرد و ضعیف و حتی دارای امراض مزمن می باشند و فقط از تمدن امروزه خوردن و خوابیدن در منازل را یاد گرفته اند، حتی در منازل شخصی هم رو می گیرند.» (خشونت و فرهنگ، ص 78)

در نامه وزارت داخله به حکومت عراق در 27 آذر 1314 آمده است:

«در اغلب تلگرافات مخصوصا در اخبار تلگرافی ملاحظه می شود که تربیت و تجدد نسوان را به عنوان کشف حجاب ذکر می نمایند، باید مراقبت کامل بشود که از ذکر جمله کشف حجاب خودداری و به همان کلمه تربیت نسوان اکتفا کنند» (خشونت و فرهنگ: 51)

یکی از زنان مدعو در جشن نهضت نسوان، خواف خراسان در سخنرانی خود می گوید:

«...چیزی که در نظر ذات اقدس شاهنشاهی برای ترقی و تعالی بیشتر معطوف گردید، بدبختی و عقب ماندگی ملت در مقابل ملل دنیا به این که هر مرد و زن به اصطلاح باید به حقوق زندگی و اجتماعی خود پی برده و با معاضدت و مساعدت و کمک به یکدیگر به ترقی و تعالی خود بکوشند، مانع و رادع همان چادر سیاهی بود که بانوان نجیب کشور ایران را به قید اسارت در آورده و روزگار سیاه بختی را فراهم و از زندگی اجتماعی بی بهره و نصیب نموده بود. ... با اندک توجهی امر به نجات و تغییر لباس تجدد فرمود...» (خشونت و فرهنگ، ص 106)

در نامه محرمانه وزارت داخله به کلیه استانداری ها و فرمانداری ها در ۱۷ اسفند ۱۳۱۶ آمده است:

«مساله کشف حجاب و تقلیل جواز عمامه و جلوگیری از روضه خوانی و خارج کردن خرافات از سر مردم و آشنا نمودن به اصول تمدن امروزه، رسالت اساسی داخلی دولت است.» (خشونت و فرهنگ، ص 26)

همچنین عین همین متن، نامه حکومت سبزوار است به فرمانداری ها (خشونت و فرهنگ، ص 128)؛ و فرمانداری سبزوار به گروهان امنیه سبزوار، 23 اسفند 1316 (خشونت و فرهنگ، ص 128)؛ و وزارت کشور به فرمانداری سبزوار، 23 مهر 1319 (خشونت و فرهنگ، ص 136)؛ و حکومت یزد به بخشداریهای تابعه، 4 فروردین 1317 (خشونت و فرهنگ، ص 317). و در بخشنامه وزارت کشور به فرمانداری اصفهان در 23 مهر 1319 آمده است: «راجع به کشف حجاب ... آشنا نمودن مردم به اصول تمدن امروزه که منظور دولت است....» (خشونت و فرهنگ، ص 62)

اسدالله ملک پور نیز در سخنرانی در تیران کرون نجف آباد در 2 فروردین 1315 در جشنی به مناسبت رفع حجاب در منزل خود با حضور کارکنان دبستان دولتی (چهارصد نفر زن و مرد) می گوید:

«...امروز به واسطه اینکه مملکت عزیز ما کاملا از انحطاط و عادات مشئومه نجات یافته و در تمام شئون ملی و اجتماعی و تربیتی مراحل تکامل و ترقی را پیموده و بالاخص عموم ملت اسلامی به مضار این ملفوفه که شما نسوان به خود می پیچید پی برده، روز فیروزی است. ... امروز... می توانیم به آزادی این پرده میشومه را خلع و به عادات موهومه خاتمه داده و با ملل متحده دنیا لاف همدوشی بل برتری زنیم...» (خشونت و فرهنگ، ص 67 و 68).

در بولتن خبری وزارت امور خارجه در 27 دی 1314 آمده است: «...نهضت و ترقی زنان ایران... اقدام تجددخواهانه که برای ترقی بانوان... بوده..» (خشونت و فرهنگ، ص 9)

 

7-2 تحصیل علم و معرفت و هنر

کشف حجاب به صورت نمادین در دانشسرای عالی انجام شده و لذا تحصیل علم،‌ یا تسهیل (و رفع مانع) تحصیل علم از همان ابتدا، یکی از اساسی ترین اهداف کشف حجاب شمرده شده است. البته تحصیل علم، مقدمه حضور در اجتماع و زندگی سعادتمندانه زنان قلمداد شده است. در بخشنامه متحدالمال سری وزارت داخله با امضای وزیر داخله و رییس الوزا برای تمام حکام ولایات نیز در تاریخ ۲۷ آذر ۱۳۱۴ آمده است:

 

«اصلاح وضع نسوان و تربیت، یکی از مهمترین اصلاحات اجتماعی به شمار می رود. مادامی که نصف جامعه مستور و از برکت علم و تربیت و زندگانی اجتماعی خارج و دور باشند، به اصطلاح عوام (ضعیفه) ناقص العقل بیش نبوده، مانع ترقیات و تمدن مملکت خواهد بود... زن جاهل و پرده نشین قادر به حفظ حیثیت و شرافت خود نبوده، همیشه دستخوش چاپلوسی مردها بوده و نمی تواند کمکی برای عائله و شوهر خود باشد، دائما محتاج به یک قیم و صاحبی خواهد بود. اگر زن تربیت شده و داخل اجتماع باشد، بهتر می تواند امور خانوادگی و منافع خود را اداره کند و پشتیبان حقیقی برای مرد خود باشد.» (خشونت و فرهنگ، 1)

و در نامه متحدالمال وزارت معارف به شهرستانها در تاریخ 25 آذر 1314 آمده است:

«سالیان دراز طبقه نسوان که نصف اهالی مملکت را تشکیل می دهند، در نتیجه جهل و نادانی از شاهراه علم و معرفت دور مانده و اسیر دست خرافات و اوهام می باشند و به همین واسطه حکم عضو فلج را در جسد اجتماعی حاصل می نموده ان که به هیچ وجه برای مصالح زندگانی و اخلاقی مفید و موثر واقع نمی شوند. اکنون که در سایه توجهات شاهانه در تمام مظاهر و شئون اجتماعی مملکت جنبش جدیدی به ظهور پیوسته است و معایب همه اصلاح می شوند، لازم است که این عیب و منقصت بزرگ نیز رفع شده و طبقه نسوان که مادران رجال فردا هستند مانند سایر ممالک متمدنه، از برکات علم و دانش و تمدن و تربیت برخوردار شوند، و بتوانند خانواده های صالح و مفید تشکیل دهند و فرزندان وطن دوست رشید برای کشور تربیت نمایند.... اولا نسبت به اطفال خردسال از هذه السنه در نظر گرفته شود که مدارس ابتدایی مختلطی در تمام مملکت به نام کودکستان تشکیل گردد که در آنجا نوباوگان کشور از پسر و دختر تابع یک دستور واحد تربیت شده و از فواید علم برادران و خواهران علی السویه بهره مند شوند. در این باب دستور مقتضی و مفصل سابقا داده شده و باید از همان قرار رفتار و سعی نمایید که به تدریج تمام مدارس ابتدایی به صورت مختلط تشکیل و در تحت تعلیم آموزگاران اناث اداره شوند.(خشونت و فرهنگ، ص 2-4)

در متن مقاله قرائت شده در جلسه کشف حجاب در قائنات سبزوار در 22 دی 1314 آمده است:

«باید مسرور و شکرگذار باشیم که قسمت مهمی از دوشیزگان مملکت به زیور علم و تربیت آراسته و شایسته آزادی و همکاری در موسسات اجتماعی شده اند. هر چند در دوره صباوت و کوچکی از ماها، وسایل جدیده تعلیم و تربیت فراهم نبود، ولی در عین حال، وقت نگذشته از نیمه ضرر برگشتن منفعت است». (خشونت و فرهنگ، ص 156)

 

7-3 انکار رابطه دین و حجاب

در نامه متحدالمال وزارت معارف به شهرستانها در تاریخ 25 آذر 1314 آمده است:

«مخصوصا باید سعی نمایید که گوشزد شود لباسی که امروزه نسوان عالم می پوشند، همان لباسی است که از قدیم الایام در مملکت ایران معمول و تا دو قرن بعد از صدر اسلام نیز متداول بوده است و به همان ترتیبی است که در شریعت مقدس اسلام در موقع عبادت مانند صلوه و حج امر شده است و باید که صورت و کفین باز و گشاده باشد.» (خشونت و فرهنگ، ص 2-4)

 

در نامه خواجه نوری به ریاست وزرا در 29 دی 1314 آمده است:

«آقای افتخار الاسلام سابق که یکی از علمای دانشمند بصیر بر مقتضیات عصر حاضر می باشد، قریب به دو ماه است که در مشهد اقامت دارند، در ماه رمضان شب ها را در مسجد گوهرشاد... به منبر رفتند، با بیانات فصیح و عبارات جالب توجهی در لزوم نشر معارف و محسنات اقدامات فعلی دولت در پیشرفت امور و ترقیات کنونی کشور در نهضت تجدد و ترقی نسوان و غیره، صحبت های بسیار نافعی با ادله و برهان که در افکار مستمعین فوق العاده موثر واقع گردید، موعظه می نمودند و مخصوصا شب گذشته مضمون ذیل را هم در مسجد فرموده اند که از نظر حلاوت مطالب و طاقت (طلاقت؟) لسان چند نفری بیانات ایشان را روی کاغذ آورده اند. قسمتی از آن به شرح آتی استنساخ می شود: راجع به ترقی نسوان و حقوق اجتماعی آنها تمسک به آیه قران که می فرماید «و لا تقل لهما اف انهما ربیانی صغیرا»، خداوند زن را هم در ردیف مرد رب صغیر خوانده است. در قران و در مذاهب مقدس اسلام زن فوق العاده حائز اهمیت است. شرافت و اهمیتی را که قران محمد (ص) در دنیا به زن داده، به هیچ یک از موجودات قائل نشده و از آنجمله در حدیث شریف است: «الجنه تحت اقدام الامهات». این حدیث هم اهمیت زنان را در جامعه بشر ثبت و مدلل می دارد و نیز منظور از حجاب، نه پوشانیدن سر و صورت است، بلکه مقصود حجاب داشتن عفت و اخلاق زنان است، به صریح آیه «قل للمومنات یغضضن ابصارهن و یحفظن فروجهن». بحمد الله تبارک و تعالی دولت قوی شوکت در تحت تعلیمات عالیه شاهنشاه معظم ایران شروع به آغاز ترقیات و تعلیمات جامعه نسوان نموده، این مساله بدیهی و طبیعی است هر اندازه ای که مادران و زنان، عالمه و دارای اخلاق فاضله باشند، به مثابه در تعلیم اطفال و عائله موثر و مفید و آتیه درخشانی را تهیه خواهند کرد، حقیقت امر و مراتب استحضارا به عرض رسانید» (خشونت و فرهنگ، ص 186)

و در متن مقاله قرائت شده در جلسه کشف حجاب در قائنات سبزوار در 22 دی 1314 چنین آمده است:

«قانون مقدس دیانت اسلام هم به صریح کتاب و سنت باز بودن صورت و کفین را برای زنان آزاد قرار داده تا بتوانند در جامعه عضویت و همکاری نموده در نتیجه فعل و عمل امور معاشیه و مایحتاج زندگانی خود را تهیه و انجام نمایند. تا زن مستور خانه نشین باشد بیش از عنوان (ضعیفه) مستحق نشده و چشم به دست مردها خواهد بود.» (خشونت و فرهنگ، ص 156)

در نامه حکومت خراسان به حکومت نیشابور در 7 دی 1314 آمده است:

«...وعاظ و پیشوایان محل را وادار کنید که نتایج حاصله از این منظور را به مردم بفهمانند و ثابت کنند که این عمل نه تنها خلاف مذهب نیست بلکه روح اسلام از این ترتیب حجاب دور است...» (خشونت و فرهنگ، ص 185)

 

7-4 عدم تاثیر حجاب بر عفت زنان

در سخنرانی اسدالله ملک پور در جشن رفع حجاب در 2 فروردین 1315 در نجف آباد آمده:

«زن باید تقوا و طهارت را شعار خویش نموده و عفت نفس را سرمایه شوهرداری و سعادتمندی خود بسازد و عفت نفس و تقوا را از واجبات مذهبی خود بداند و معنی تقوا و عفت نفس آن نیست که زن خود را در ملفوفه پیچیده و از هر گونه ملاقات و از هر قسم مقامات اجتماعی محروم و بی نصیب باشد و تنها به خانه نشینی و به اداره منزل اتکا کند. تقوا آن است که زن با صمیمیت و با کمال جدیت و فداکاری و عزت نفس بتواند در ادامه حیات و زندگی، قدرت و نفوذ به خرج داده و در تربیت و شئون خود و فرزندان خود اعمال نظر نموده و مبانی سعادت خانواده خود را بر روی قلب گذارده و بر اساس تمدن و عمران فامیلی با فکر خود طرح ریزی نمایند. زن باید به اتکا طهارت نفس و پاکدامنی، خویش را در حقوق و مراتب استفاده از شئون حیاتی و اجتماعی به پای مرد برساند.» (خشونت و فرهنگ، ص 67 و 68)

 

7-5 باستان گرایی و مخالفت با اسلام

در متن مقاله قرائت شده در جلسه کشف حجاب در قائنات سبزوار، 22 دی 1314 چنین آمده است:

«تاریخ قدیم ایران شهادت می دهد زنهای ایرانی در ازمنه قبل از اسلام در اقسام هنر و صنعت دست داشته و مخصوصا در سوارکاری و شجاعت از مردان خود عقب نبوده اند، وضعیت ستر و حجاب کنونی یادگار سلاطین و بزرگان عیاش خودخواه قرون بعد از اسلام است که اختیار جان و مال رعایا دست شخص سلطان و درباریان بوده، عایدات مفت و هنگفت را صرف شهوترانی و توسعه حرمسراها می کرده اند و زوجات و مستخدمه های متعدد و بی کار خود را به نام حفظ حجاب در منازل مقید و محبوس نگاه می داشته اند...» (خشونت و فرهنگ، ص 156)

 

در نامه اداره کل احصاییه و سجل احوال جیرفت به وزارت کشور در 10 فروردین 1315 این تعبیر آمده است: «حجاب یعنی چادر سیاه مذلت» (خشونت و فرهنگ، ص 234) و در تلگراف حاکم گروس به تهران در 13 دی 1314 آمده است: «تاکنون نصف شهر رفع حجاب و بقیه هم قریبا کفن سیاه را از خود دور خواهند کرد.» (خشونت و فرهنگ، ص 46)

 

7-6 اشتغال زنان

اشتغال زنان یکی از مضامینی است که در استدلال های دولتی کشف حجاب فراوان آمده است، اما اثری از آن در شعر ضدحجاب نیست (در این باره در نتیجه گیری توضیح داده خواهد شد).

در سخنرانی رضاشاه در 17 دی 1314 در تالار دوشیزگان و خانم های آموزگار می گوید:

«شما خانم ها باید این روز را یک روز بزرگ بدانید و از فرصت هایی که دارید برای ترقی کشور استفاده نمایید... مملکت محتاج به فعالیت و کار است و باید روز به روز بیشتر و بهتر برای سعادت و نیکبختی مردم قدم برداشته شود. شما خواهران و دختران من حالا که وارد اجتماع شده اید و قدم برای سعادت خود و وطن خود بیرون گذارده اید، بدانید که وظیفه شما است که باید در راه وطن خود کار کنید». (خشونت و فرهنگ، ص 7)

 

در متن مقاله قرائت شده توسط یکی از زنان در جلسه کشف حجاب در قائنات سبزوار در 22 دی 1314 آمده است:

«...یکی از نواقص مهم مملکت شاهنشاهی ایران که با ترقیات کنونی و با تمدن عصر حاضر منافات دارد، خانه نشینی و بی کاری یک قسمت از طبقه نسوان این مملکت است. ...تا زن مستور خانه نشین باشد بیش از عنوان (ضعیفه) مستحق نشده و چشم به دست مردها خواهد بود. بعلاوه تا زن قدر زحمت و تحصیل پول را نداند، هر قدر مردهای بیچاره زحمت بکشند، جواب هوا و هوس های کودکانه آنها را نخواهند توانست داد، وقتی زن قدر کار و زحمت را دانست، عایدات خود و شوهرش را به اسراف و تبذیر خرج نمی کند و در سایه تعلیم و تربیت صفات لازمه که بانویی و مدیریت خانواده را فرا می گیرد. (خشونت و فرهنگ، ص 156)

 

7-7 عدم تقلید از اجانب

در بخشنامه متحدالمال رییس الوزرا و وزیر داخله در 27 آذر 1314 آمده است:

«مخصوصا توصیه و تاکید می شود که باید از تولید رقابت بین خانمها در موضوع لباس و مد احتراز شده و مزایای سادگی لباس و تجمل را با دادن سرمشق و بیانات مقتضی گوشزد نمایند، زیرا بروز رقابت و تعقیب کردن مدهای خارجه جز تولید خرج زیاد و خانه خرابی خانواده ها نتیجه نخواهد داشت. مخصوصا باید مامورین گوشزد نمایند که مقصود از این اقدامات تقلید صرف از اجانب نیست، بلکه منفعت عائله های ایرانی و مملکت، آن را ایجاب می کند که خانواده ایرانی هم روی پایه محکم علم و دانش و ملکات اخلاقی و دولتخواهی گذارده شود» (خشونت و فرهنگ، 1)

در بخشنامه متحدالمال وزارت معارف به شهرستان ها در 25 آذر 1314 آمده است:

«امروز که این سیره حسنه قدیم احیاء می شوند، نه از راه تقلید سایر ممالک است بلکه به واسطه فواید و محسنات طبیعی و اجتماعی است که این طرز لباس بنفسه را دارا می باشد ... اطفال دبستانها و دبیرستانها را به لباس ساده پوشیدن عادت داده و از زیور و زینت که باعث مضرات عظیم اجتماعی است، منع نمایید و سعی کنید که بلا استثناء دختران دبستانها و دبیرستانها متحدالشکل که دستور آن داده شده، مرتب بپوشند. ... (رضاشاه) همیشه مایل هستند که دختران کشور ایران همه به لباس ساده ملبس و به زینت پاکدامنی و شرافت و عفاف نفس مزین باشند و هر گونه زینت و زیور که از مصنوعات بیگانگان یا وسیله ابزار و تبذیر است، باید از پیکر خود دور سازند.» (خشونت و فرهنگ، ص 2-4)

و در مقاله قرائت شده در جلسه کشف حجاب در قائنات سبزوار در 22 دی 1314 آمده است:

«...تصور نشود رفع حجاب تقلید از ملل خارجه و پوشیدن لباس های مد اروپایی است.» (خشونت و فرهنگ، ص 156)

 

۸- نتیجه گیری

این مقاله با بهره گرفتن از ایده های مطرح شده در پژوهش در سینمای اکسپرسیونیستی آلمان و همچنین استقبال ادبی از آثار داستایوسکی و هامسون، که به نوعی هم زمینه ساز و هم نشان دهنده ظهور هیتلر و نازیسم بودند، زمینه های ادبی کشف حجاب و ابتنای استدلال های دولتی کشف حجاب بر آن را نشان می دهد.

مقایسه شعر حجاب و شعر ضدحجاب: مقایسه شعر حجاب و ضدحجاب نشان می دهد که: اولا شعر ضدحجاب بخشی از جامعه و سنت های آن را هدف قرار گرفته بود که سنت نمی تواند به آن پاسخ قانع کننده بدهد. شعر ضدحجاب به دنبال علم زنان است، اما شعر حجاب، علم زنان را علم دین و علم خانه می داند. شعر ضدحجاب به دنبال کار زنان است، اما شعر حجاب کار زن را در منزل می داند.

شعر حجاب، بی حجابی را مترادف با فحشا می داند، اما شعر ضدحجاب، فحشا را در حجاب هم ممکن می داند و ارتباط معنی داری میان بی حجابی و فحشا نمی بیند و آن را به عفت درونی زن مرتبط می کند و عملا تاثیر باز بودن محیط بر فحشا را نادیده می گیرد. یعنی عملا شعر حجاب نمی تواند پاسخ شعر ضدحجاب را بدهد و مساله را به صورتی دیگر می بیند.

دوم اینکه به نظر می آید اکثر اشعار و فتاوی علیه کشف حجاب بعد از شهریور بیست منتشر شده است. اختناق دوران رضاشاه امکانی برای انتشار علنی و رسمی مطلبی علیه کشف حجاب نگذاشته است. کتاب داستان حجاب در ایران پیش از انقلاب نوشته رسول جعفریان (۱۳۸۳) که اشعار حجاب و فتاوی حجاب را جمع آوری کرده، تاریخ دقیقی را برای آن اشعار ذکر نکرده، ولی تاریخ فتاوی، پس از شهریور بیست است.

احتمالاً اشعار در زمان کشف حجاب سروده شده و شاید در محافل شفاهی هم قرائت می شده، اما منتشر نشده است. لذا تاثیر آنها بیشتر محلی بوده است (بویژه که بسیاری از آنها متعلق به شعرای شهرستانی است) و در برخی موارد، یک شاعر پاسخ شاعر دیگر را داده یا به استقبال او رفته است، و بنابر این در محافل شعرا خوانده شده است.

سوم اینکه شاعران شعر ضدحجاب اکثر سرشناس بوده اند، و نیز اشعار ضدحجابی که در دسترس است، اشعار معروف در این باب است. از این شعرا گاه استقبال شایانی هم می شده (مانند عارف نامه ایرج)، اما شاعران شعر حجاب، اکثرا (جز نسیم شمال و بعدها، امیری فیروزکوهی) گمنام هستند و بیشتر اشعار آنان در روزنامه های محلی یا در دیوان های چاپ نشده موجود است. لذا وزن ادبی شعر حجاب و شعر ضدحجاب یکی نیست. تاثیر ادبی شعر ضدحجاب نیز روشن است، اما در باره تاثیر اجتماعی شعر حجاب، باید تحقیقات بیشتری صورت گیرد، در باره اینکه اینکه این اشعار چگونه در دسترس مردم قرار می گرفته و در کجاها استفاده می شده است.

شیوه ذکر شعر حجاب در کتاب رسول جعفریان (1383) شاهدی بر این مدعاست که این دو شعر یک اندازه وزن ندارند. جدای از انبوه شاعران گمنام طرفدار کشف حجاب، بیشتر شعرای برجسته آن دوره طرفدار کشف حجاب بودند و تنها نسیم شمال است که شاعر حجاب است. در این مقاله به اندازه کافی به نسیم شمال پرداخته شده است. اما در کتاب پیش گفته، جعفریان به صورتی متفاوت از رویه جاری در فصل «حجاب و ضدحجاب در شعر فارسی معاصر» آن کتاب، بخشی را به عفاف نامه امیری فیروزکوهی اختصاص داده است. و جدای از ذکر زندگینامه وی به قلم خودش در یک و نیم صفحه، مقدمه احمد کسروی بر عفاف نامه امیری فیروزکوهی (در سه صفحه) را نیز می آورد. استفاده از احمد کسروی و نشان دادن روحیه ضدعادات غربی وی، نوعی استفاده ابزاری و وسیله گرایانه از کسروی است. و آنگاه نویسنده تمام مثنوی «عفاف نامه» را می آورد (صص 208-217)، با وجود آنکه بخش هایی از آن قابل حذف است. اما این رویه در مثنوی عارف نامه ایرج میرزا تکرار نمی شود. درست است که بخش هایی از مثنوی ایرج میرزا رکیک است و غیرقابل نقل؛ اما اتفاقا جعفریان در همان بخش، هجویه امیرالشعرای نادری بر شعر ایرج و هجویه ایرج بر شعر امیرالشعرا را می آورد (ص 168 و 169)، که اتفاقاً حاوی معانی رکیکی است.

البته امیری شاعر بزرگی است، ولی در دهه های پس از آن، و لذا شعر وی نمی تواند تاثیری اجتماعی مانند اشعار عارف و ایرج و بهار و پروین و میرزاده عشقی در آن دوره داشته باشد. بعلاوه شعر پروین نیز بسیار گذرا بررسی شده است و این نیز خلاف رویه کتاب است.

منظور از این نقد، فهم این مساله است که جریان اساسی شعر آن دوران مخالف حجاب بوده است و طرفدار کشف حجاب. اما بخش های دیگری از جامعه، که به شهرت آنان نبودند، موافق حجاب بودند. اما عرصه شعر و ادب در دست آنان نبود. همین «مردم کوچه و بازار»‌ بودند که بعدها انقلاب اسلامی را آفریدند. اما نفعی عاید ما نمی شود که به هر ضرب و زروی اثبات کنیم که «تمام»‌ مردم و ادبا با کشف حجاب مخالف بودند و شعر حجاب وزنی به اندازه شعر ضدحجاب داشته است.

و نکته چهارم آنکه شعر حجاب نوعا مخاطبینی را در بر می گیرد که پایبند به قواعد دینی هستند، اما استدلالات شعر ضدحجاب بیشتر افرادی با پایبندی کمتر را پوشش می دهد.

تناظر میان شعر ضدحجاب و استدلال های دولتی کشف حجاب: مساله اساسی این مقاله پیدا کردن تناظر میان شعر ضدحجاب و استدلال های کارگزاران کشف حجاب است. مضامین استدلال های دولتی، کاملا مشابه آن چیزی است که در شعر ضدحجاب آمده است و این نشان از اطلاع و استفاده کارگزاران دولتی از آن ادبیات است، بگونه ای که حتی توصیفاتی چون «کفن سیاه» که در شعر عشقی آمده، در نامه های حکومتیان هم آمده است.

مضمون اساسی شعر ضدحجاب چهار مضمون اصلی است، شامل: حجاب باعث دور نگه داشتن زنان از اجتماع و نتیجتا مانع سعادت آنها می شود؛ حجاب مانع تحصیل علم زنان است؛ دستور شرعی دین در حفظ حجاب، پوشش وجه و کفین را جایز نمی شمارد و لذا حجاب آن دوره (شامل چادر و چاقچور و روبنده) یک دستور دینی نیست؛ و بالاخره حجاب مساوی با عفت نیست.

البته تعداد کمی از اشعار، شامل این مضمون بوده که عامل عقب ماندگی ایران، اسلام بوده است و حجاب میراث اسلام است و زنان پیش از اسلام حجاب نداشته اند. از این منظر، می توان توازی کامل میان شعر ضدحجاب و استدلالات دولتی ضدحجاب یافت.

دو مضمون نیز هست که در شعر ضدحجاب نیست و در استدلال های دولتی هست و آن دو اشتغال زنان و نیز عدم تاثیرپذیری از عامل خارجی در کشف حجاب است. با توجه به فاصله یک دهه (و بیشتر) میان شعر ضدحجاب و واقعه کشف حجاب، برخی عوامل اجتماعی در این دو مضمون موثر بوده اند: اولا شعر ضدحجاب یک پدیده داخلی بود که البته متاثر از جریان اصلی تجدد و با محوریت منورالفکرها دنبال می شد، لذا نمی شد به آنها انگ خارجی بودن زد. ولی حکومت رضاشاه، وابسته به انگلستان بود و برچسب عامل خارجی بودن به آن می خورد، بعلاوه کشف حجاب ایران نیز برگرفتی از کشف حجاب در ترکیه و افغانستان بود، لذا در استدلال های کشف حجاب، بر ایرانی بودن این واقعه و عدم تاثیرپذیری از بیگانه تاکید می شود تا تاثیر آن تقلید حذف شود.

ثانیاً در طول یک دهه از اصلاحات دوره رضاشاه، دو واقعه اساسی رخ داده بود. یکی اینکه نیاز به نیروی کار بیشتر (و بویژه زنان) ایجاد شده بود و کارگر زن برای کارخانجات رو به رشد، معلم زن برای مدارس دخترانه و پرستار برای بیمارستان ها مورد نیاز بود. (آشنا، 1371: ده؛ همچنین ر.ک. آبراهامیان، 1377: 174) و نیز تحصیل زنان (چه با حجاب و چه بدون حجاب) فرصت های شغلی تازه ایجاد کرده و نیروهای تازه ای وارد بازار کار کرده بود، و افزایش زنان تحصیل کرده فشار اجتماعی ای برای استفاده از آنان و حضور زنان در اجتماع ایجاد کرده بود.

لذا اشتغال در این دوره، عامل موثری برای تقاضا برای کشف حجاب به حساب می آمد، که در زمان سرایش شعر ضدحجاب موجود نبود. دوم اینکه این اصلاحات، بتدریج نارضایتی هایی ایجاد کرده بود، که این نارضایتی ها با محوریت حزب توده، به سمت وابستگی رضاشاه نشانه می رفت، و این نیز دلیل دوم برای تاکید بر ایرانی بودن کشف حجاب و عدم تاثیرپذیری آن از بیگانه بود.

و نتیجه گیری نهایی در باره کشف حجاب آنکه زنان جامعه ایران، در آن دوره باید میان الف) پرده نشینی، خانه داری، بی سوادی [همراه با حجاب] و ب) آموزش جدید، کار در بیرون منزل و ورود به فضای مردانه جامعه (البته بی حجاب) یکی را انتخاب می کردند و این یک دوراهی (dilemma) بود که هر دو سوی آن، ناخوشایند بود. راه میانه که کار و دانش همراه با حجاب بود، نه به صورت نظری مطرح می شد، و نه به صورت عملی در دسترس بود.

آشنا نیز در این باره می گوید:

«در اینجا نکته مهمی وجود دارد و آن عدم تصور امکان حضور زن در اجتماع همراه با حفظ حجاب در آن زمان است. نه روحانیون، نه دولتمردان و نه حتی زنان باور نداشتند که حضور اجتماعی زن مستلزم کشف حجاب نیست. از این رو از یک طرف راه ورود زن به صحنه فعالیت های اجتماعی بسته بود و از طرف دیگر تبلیغات دولتی و عده ای از زنان کشف حجاب کرده، شعار آزادی زن از اسارت چادر و چاقچور را سر داده بودند. این عجیب نیست که در محیط های شهری از کشف حجاب تا حدی استقبال شده است.» (آشنا، 1371: یازده)

لذا برخی از انتقادات به کشف حجاب، انتقاداتی است در فضای جمهوری اسلامی که امکان تحصیل، کار و حضور در عرصه عمومی را همراه با حجاب و پوشیدگی برای زنان فراهم کرده است، و این نوعی تاریخی نگری است، یعنی بر اساس وضعیت و دانش فعلی، گذشته را نقد کردن.در آن دوره سنت، آنچنان متصلب بود که پاسخ مناسبی به این مساله نمی داد و لذا این دوراهی پیش پای زنان بود، دو گزینه ای که هیچ یک مطلوب نبود و گروهی (زنان و مردان) در این میانه، بی حجابی را انتخاب کردند.

البته حکومت مستبد رضاشاه، آزادی بی حجابی (که مد نظر موافقان کشف حجاب بود) را تبدیل به اجبار به بی حجابی کرد و زنانی که بی حجابی را انتخاب نکرده بودند را هم مجبور به بی حجابی یا خانه نشینی کرد و آنها را از حضور در زیارتگاه ها و مزارها و حمام های عمومی و بازارها هم منع کرد. این رفتار، البته نادرست بود؛ ولی ظاهرا برای جا انداختن بی حجابی و رواج آن، افراط در کاربرد زور و سپس اندکی عقب کشیدن و کم کردن فشار، بیشتر جواب می دهد.

 

منابع:

آبراهامیان، یرواند (1377) .ایران بین دو انقلاب. ترجمه احمد گل محمدی و محمد ابراهیم فتاحی. تهران: نی.

آجدانی، لطف الله (1385) .علما و انقلاب مشروطیت ایران. تهران: اختران.

آجودانی، ماشاءالله (1382) .یا مرگ یا تجدد. تهران: اختران.

آرین پور، یحیی (1375) .از صبا تا نیما. جلد دوم. تهران: زوار.

آشنا، حسام الدین (1371) «پیشگفتار» در: مدیریت پژوهش انتشارات و آموزش سازمان اسناد ملی ایران .خشونت و فرهنگ (اسناد کشف حجاب).

آفاری، ژانت (1377) .انجمن های نیمه سری زنان. ترجمه جواد یوسفیان. تهران: بانو.

ابوذرجمهری، مهستی و دیگران (1384) .ک‍ش‍ف‌ ح‍ج‍اب‌: م‍ج‍م‍وع‍ه‌ س‍خ‍ن‍ران‍ی‌ه‍ا و ض‍م‍ی‍م‍ه‌؛ نشست تخصصی کشف حجاب. تهران: موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی.

اعتصامی، پروین (1341) .دیوان اشعار. تهران: سازمان مستقل چاپخانه دولتی ایران.

امیرخسروی، بابک (1375) .نظر از درون به نقش حزب توده ایران: نقدی بر خاطرات نورالدین کیانوری. تهران:‌دیدگاه.

ایرج میرزا، جلال الممالک (1345) .جاودانه ایرج میرزا. تهران: آبان.

بهار (ملک الشعراء)، محمدتقی (1381) .دیوان اشعار. تهران: علم.

جعفریان، رسول (1383) .داستان حجاب در ایران پیش از انقلاب. تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

جوانبخت، مهرداد (1381). از نگاه ایرانی (کنکاشی در سفرنامه های ایرانیان از قاجار تا عصر حاضر). اصفهان: آموزه.

حائری، عبدالهادی (1364). تشیع و مشروطیت در ایران و نقش ایرانیان مقیم عراق. تهران: امیرکبیر.

سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی و موسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی (1371). واقعه کشف حجاب: اسناد منتشر نشده از واقعه کشف حجاب در عصر رضاخان.

ساناساریان، الیزا (1384) .جنبش حقوق زنان در ایران. ترجمه: نوشین احمدی خراسانی. تهران: اختران.

صلاح، مهدی (1382) .کشف حجاب؛‌ زمینه ها، پیامدها، واکنش ها. تهران:‌ م‍وس‍س‍ه‌ م‍طال‍ع‍ات‌ و پ‍ژوه‍ش‍ه‍ای‌ سی‍اس‍ی.

عارف قزوینی، ابوالقاسم (1337) .کلیات دیوان میرزا ابوالقاسم عارف قزوینی. تهران: تابان.

عشقی، میرزاده (1357) .کلیات مصور عشقی. تصحیح علی اکبر مشیر سلیمی. تهران: علمی..

فوران، جان (1377) .مقاومت شکننده: تاریخ تحولات اجتماعی ایران از سال 1500 میلادی مطابق با 879 شمسی تا انقلاب. ترجمه احمد تدین. تهران: رسا.

قائد، محمد (1380) .عشقی سیمای نجیب یک آنارشیست. تهران: طرح نو.

قریشی، سید آریا (1387) «اکسپرسیونیسم و سینمای اکسپرسیونیستی» ویژه نامه سینمایی نشریه واژه. قابل مشاهده در:

http://ariaghoreishi.blogfa.com/post-۹۸.aspx

کواکائر، زیکفرید (1377) .از کالیگاری تا هیتلر: تاریخ روانشناختی سینمای آلمان. ترجمه فتح الله جعفری جوزانی. تهران: حوزه هنری.

کاتوزیان، محمدعلی (1379) .دولت و جامعه در ایران : انقراض قاجار و استقرار پهلوی. ترجمه حسن افشار. تهران: نی. 1385.

لاهوتی، ابوالقاسم (1357) .کلیات ابوالقاسم لاهوتی. به کوشش بهروز مشیری. تهران: توکا.

لوونتال، لئو (1386). رویکردهای انتقادی در جامعه شناسی ادبیات. ترجمه و گردآوری محمدرضا شادرو. تهران: نی.

مدیریت پژوهش انتشارات و آموزش سازمان اسناد ملی ایران (1371) .خشونت و فرهنگ (اسناد کشف حجاب).

مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات (1378) .تغییر لباس و کشف حجاب به روایت اسناد.

ناظم الاسلام کرمانی، محمد (1362) تاریخ بیداری ایرانیان. تهران: آگه.

نافذ، سارا (1386) «آشنایی با سبک هنر اکسپرسیونیسم» .سایت عکاسی. (10 اسفند 1386)

http://www.akkasee.com/articles/category/۱۳/

ناهید، عبدالحسین (1360) .زنان ایران در جنبش مشروطه. تهران: احیا.

نسیم شمال (حسینی گیلانی، سیداشرف الدین) (1371) .کلیات جاودانه نسیم شمال. به کوشش حسین نمینی. تهران: اساطیر.

Kaes، Anton (1995) "German Cultural History and the Study of Film: Ten Theses and a Postscript" New German Critique. ۶۵. (spring) Pp 47-58.

Schröder، Benjamin (2008) "Weimar Cinema and the Contested Remembrance of World War I". University of Sussex Journal of Contemporary History، 12.

The Cultural and Literary Backgrounds for the Unveiling of Women in Iran (1935); the Poetry of Opponents and Advocates

 

مجله< جامعه شناسی ایران. دوره دهم، شماره ۱. صص 99 - 137

 

 

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com