بازگشت به خانه

جمعه 24 دی 1389 ـ  14 ژانويه 2011

 

خودکشی ِهنرمندان
مسعود نقره کار

"......

کتفی کبود دارم

از بار

و جان و جهانی ترد

پاییز لحظه ام انگار

و رنج خانگیم با من است

رنجی که پنهانم نمی کند

و مثل اضطرابم مزمن است

آیا اینجا بخاکش خواهم سپرد؟ "

(منصور خاکسار، از دفتر شعر لس آنجلسی ها)

 

خودکشی جانگداز و ناباورانه هنرمند جوان مهرداد یلفانی  وخودکشی تاسف بارعلیرضا پهلوی  بار دیگر کابوس خودکشی را به میان خانواده های  تبعیدی و مهاجر آورد. این مقاله، که نگاهی گذرا  به پدیدهء  خودکشی دارد، نخستین بار به مناسبت خودکشی منصور خاکسار  در مجله آرش انتشار یافت.

****

خودکشی منصور خاکسار، شاعر و کوشندهی سیاسی و فرهنگی، که در سن هفتاد و يک سالگی در تبعید به زندگیاش خاتمه داد، بار دیگر موضوع خودکشی در میان هنرمندان ایرانی را مطرح کرده است، موضوعی که به ندرت به آن پرداخته شده است.

خودکشی در میان هنرمندان در بسیاری از کشورها، به ویژه در اروپا و امریکا، سالیانیست مورد بحث، پژوهش و تحلیل قرار گرفته  است. کافی ست  به صفحه ی "گوگل" و مشابه های آن مراجعه کنید و سراغ  موضوع "خودکشی در میان هنرمندان" بروید تا با  ده ها مقاله ی پژوهشی و تحلیلی و کتاب های متعدد در این رابطه مواجه شوید. لیست های بلند بالایی از نام و نشان، زندگینامه و چرایی وچکونگی خودکشی هنرمندان و مشاهیر جهان نیزخواهید دید. به نظر می رسد پرداختن به این موضوع به دو دلیل اهمیت یافته است :

1- کنجکاوی در مورد علل و چگونگی خودکشی چهره های معروف و سرشناس

2- شناخت نقش ویژگی های روانی (ذهنی) هنرمندان در بروز  پدیده ی خودکشی.

در ایران اما تعداد مقاله های پژوهشی و تحلیلی در باره خودکشی هنرمندان ایرانی به تعداد انگشتان  دست هم نمی رسند، حتی لیست دقیقی از  نام هنرمندانی که خودکشی کرده اند وجود ندارد، و بدیهی ست که چرایی و چگونگی خودکشی ها، که اهمیت پایه ای دارند نیز نا روشن بماند. بدون تردید یکی از علل کم کاری  و کم توجهی به این موضوع، دیدگاه غالب در جامعه  نسبت به پدیده ی خود کشی است.

 

خود کشی در ایران

تسلط فرهنگ دینی و سنتی در ایران سبب شده است خودکشی نوعی "گناه " و پدیده ای قابل سرزش، زشت  و "غیر معقول و غیر منطقی"  معرفی و دانسته شود، پدیدهای که " تنها از اشرف مخلوقات سر می زند و جانوران از آن گریزانند ". چنین برداشت و درک و فهمی بر بنیان آموزه های دینی (و مذهبی) استوارند، آموزه هایی که دنیا  را "مزرعه و کشتگاه آخرت" می پندارند و بر این باور استوارند که "هر که در دنیا به هر گونهای اقدام به خودکشی کند و بمیرد در روز قیامت به همان گونه مشمول عذاب خداوندی خواهد  شد." (از محمد، پیامبر اسلام). به همین دلیل بر جنازهی کسی که خودکشی کرده نماز میت جایز نیست  و حتی خانواده ی فردی که خودکشی کرده است هم مورد ملامت و سرزنش قرار می گیرد. امروز ه نیز بسیاری از خانوادهها خودکشی  افراد خانواده را نشانه بیآبرویی و مایه سر افکندگی دانسته و از اعلام نوع مرگ خودداری می کنند.

  بر بنیان این نوع درک و فهم  اسلامی است که" کارشناسان حکومت اسلامی"  از میان انواع خود کشی ها  به دو نوع خودکشی می پردازند، خودکشی عادی و خودکشی انتحاری، این "کارشناسان" خودکشی نوع اول را ناشی از بیماری روانی فرد و دومی را نشان ارزش و  ایثار و فداکاری در راه عقیده  و سلامتی روان و قوای عاطفی و فکری می پندارند. در خودکشی عا دی شخص و شخصیت فرد کشته می شود ولی در خودکشی انتحاری شخص و شخصیت  فرد زنده و باقی می ماند. اولی ضد ارزش و سبب بی حیثیتی اجتماعی اما دومی نشان از عزت اجتماعی ست حتی اگر سبب قتل کودکان و زنان و مردان  بی گناه شود.

در واقع دو نگاه و درک و فهم در رابطه با پدیده ی خودکشی در ایران وجود دارد. گرایش غالب که مذهبیست بیش از هر چیز فردی که خودکشی کرده است را سرزش میکند و او را مستحق عذابی الیم  میپندارد. در نگاه دوم عوامل بروز خودکشی اصل قرار می گیرند و فرد خودکشی کننده  قربانی این عوامل (بیکاری، فقر، بحران های خانوادگی، بیماری های روانی و.....) دانسته می شود.

 

خودکشی هنرمندان

علل خودکشی هنرمندان، با اندکی تفاوت،همان مچموعه  عواملی ست که سبب خودکشی در  میان مردمان غیر هنرمند می شود. این عوامل اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی، ویا برخی بیماری های  روانی با زمینه های حدوداً ارثی و  پاره ای بیماری ها و ناتوانی های جسمی را در بر می گیرند. آن اندک تفاوت میان علل خودکشی هنرمندان و مردمان غیر هنرمند در میزان حساسیت های حسی وعاطفی، آستانهی تحمل پذیری در رابطه با رنج های فردی و اجتماعی، و ویژگی مشاهده گری  هنرمندان است، همان ویژگی هایی که  هم خلاق و آفرینندهاند و هم برخی از هنرمندان را به سوی اعتیاد سوق میدهند. در  میان هنرمندان خودکشیهایی که پیامد بيماریهای روانی و اعتياد به مواد مخدراند پارادوکسی تراژيک هستند. اين دو پديدهی آفرينشگر و خلاقيتزا ذره ذره جسم و جان هنرمند را به کام نابودی و شخصيت اش را رو به اختلال و زوال، و سرانجام او را به سوی خودکشی می کشاند. ناخوانایی واقعیتها با ذهنیت هنرمندانه، سرخوردگی های فرهنگی و سیاسی، به ویژه در جامعه ما، که اکثر هنرمندان سیاسی نیز هستند، سبب می شوند تا هنرمند برای فراموشی یا آرامش به اعتیاد، به ویژه الکل روی آورد. راهی که  غالباً به خودکشی ختم می شود.

گروهی نیز میپندارند خودکشی در نزد هنرمندان اقدامی آگاهانه و هدفمند است، هنرمند از جنون تخريب خود – به عنوان پاره ای از ناهنجاری و بيماریاش- اثری هنرمندانه و زيبايی شناسانه خلق می کند و با کشتن خويش واقعه ای حیرت انگیز و پایدار  بوجود می آورد. هنرمند با این نوع خودکشی عينيتی هنری و زيبايی شناسانه به حضورش، و به مرگش می دهد. برای اثبات اينگونه تعابير و تفاسيرنيز به خودکشی هنرمندانی نیز اشاره می شود که از افسردگی و اعتياد رنج نمی بردند و خود را در بهترين شرايط و موقعيت "روانی"، هنری و اجتماعی کشتند. گروهی دیگر خودکشی  هنرمندان بیمار را نقطه پايانی میدانند که هنرمند بر رنج جانکاه بيماری روانی و اعتيادش می گذارد. اين نظر و برداشت با واقعيت های تاکنونی و داده ها و شواهد معتبر خوانايی بيشتری دارد. خودکشی هنرمندان اهل قلم  در بیشترین موارد تراژدی هيجان های حسی وعاطفی، توهم، هذيان، هراس، اضطراب، افسردگی و ناسازگاری و عدم انطباق با مسايل اجتماعی ست.

 بد نیست به برخی از عوامل عمومی بروز خودکشی نیز اشاره کنم، چرا که  این ها عوامل خودکشی هنرمندان  نیز می توانند باشند. نابسامانیهای اقتصادی (بیکاری و فقر)، مشگلات و بحران های خانوادگی (ازدواج های اجباری، ناسازگاری های خانوادگی و طلاق)، تنهایی و احساس پوچی و بریدن از دیگران، انفکاک و انزوای اجتماعی، بحران های عاطفی و رخدادهای ناگوار (ازدست دادن فرزند، عشق های ناکام)،  ستمگری های مرد سالارانه و پدر سالارانه در محیط خانواده و جامعه، عدم موفقیت در تحصیل و نبود یا کمبود شادی و تفریح  و امکانات ارتباطی و مشارکتی درجامعه، جابجایی های ناخواسته مثل تبعید،  ناخوانی ذهنیت و فردیت  فرد با باورها و مناسبات غالب در جامعه، اعتیاد، اختلال های روانی و عصبی ( افسردگی،،پریشان فکری). و....  در زمره این عوامل هستند.

 مذهبیون رویگردانی از مذهب و پیامدهای مدنیت و  مدرنیزاسیون را نیز از عوامل افزایش میزان خودکشی طرح می کنند. البته "کارشناسان حکومت اسلامی" باورمند به نظر  فوق هنوز روشن نکردهاند که چرا در حکومت مذهبیون به گفتهی مسؤلان حکومتی : "آمار خودکشی به مرحله هشدار رسیده است" و به گفته ی مدیر کل دفتر آسیب های اجتماعی بهزیستی: "بر اساس آمارهای بهزیستی آمار خودکشی 7 عدد در 1000 نفر در زیر 30 سال در کشور است." و "این آمار در استان های ایلام، کرمانشاه، خوزستان، لرستان، همدان و کهکیلویه و بویر احمد بسیار بالا بوده و به مرحله هشدار رسیده است." و "در شهرهای دره ‌شهر و ایوان از استان  ایلام از مرز بحران هم گذشته است". دکتر حسن عشایری،  روانپزشک و عصب شناس، یکی از مهم تری عوامل خودکشی در حکومت اسلامی را تربیت پادگانی خانوادهها و مدارس میداند: "خانواده ها و مدیران و معلمان در مدارس با تربیت پادگانی و ویران گر خود خلاء وحشتناکی در ذهن کودک و نوجوان به وجود می آورند و به مرور جامعه را به ورشکستگی روانی مبتلا می کنند تا به بحران برسد." (خبر آنلاین، 4 اسفند 1388).

 

خود کشی  در میان هنرمندان اهل قلم

شواهد معتبر، وتحقيق ها و آمارهای انتشار يافته نشان دادهاند که برخی از بيماری های روانی و اعتیاد، که هر دو از عوامل بروز خودکشی هستند، در ميان هنرمندان اهل قلم بيش از ميزان ابتلای افراد عادی ست.

 بیماری های روانی : در ميان اين دست هنرمندان، شاعران بيشترين مبتلايان به اين بيماری ها هستند. برای نمونه از ميان 36 شاعر بزرگ امريکايی که اشعار آن ها در مجموعه اشعاری انتشار يافت 8 تن از شاعران به بيماری روانیی جنون شيدايی مبتلا (شوريدگی)- افسردگی بودند. در مورد 28 شاعر ديگر نيز تحقيقات کافی انجام نشده بود تا بيماری يا سلامت روانی آن ها را بتوان تاييد کرد.

مطاله و تحقيق ديگری نشان داده است که در ميان هنرمند ان مورد بررسی 87 درصد شاعران مطرح و مشهور تجربه مشگلات روانی داشته اند در حالی که اين رقم در ميان دانشمندان و وفعالان عرصه علم 28 در صد بوده است (1995).

 شواهد و مدارکی که تاييد کننده ی بيماری روانی اين دست هنرمندان اهل قلم است، شامل بررسی شرح زندگی و احوال (بيوگرافی) اين هنرمندان، اظهارات نزديکان آنان و گزارش های پزشکی ست. برخی از هنرمندان نيز از بيماری و رنجی که از آن  بیماری می بردند سخن گفته اند( آلن پو، ويرجينيا وولف و.....).

 هنرمندان به مانند ديگران به انواع بيماری های روانی، از جمله انواع اسکيزوفرنی ها (روان پارگی ها، توهم های بينايی و شنوايی و....)، انواع اختلال های خلقی – عاطفی، انواع اختلال های شخصيتی، خود شيفتگی ( نارسيسسم )،انواع اضطراب ها و..... مبتلا می شوند، اما ميزان ابتلای آن ها به نوعی ازاختلال خلقی – عاطفی،که جنون شيدايی – افسردگی نيز گفته می شود، بيش از ساير بيماری ها ی روانی ست.

  هنرمند مبتلا به این بيماری، که" گهگاهی و دوره ای" ست، در دو نهايت خلقی و عاطفی نوسان می کند. شيدايی زمان خلاقيت و آفرينش است. بيمار پرانرژی، پرتحرک و با اتکا به نفس ايده و انديشه اش را پرواز می دهد. شيدايی پنجره ای به سوی جهانی ديگرگونه می گشايد، جهانی گاه ترسناک و گاه شکفت انگيز و زيبا برابر هنرمند بيمار قرار می دهد، جهانی که گاه هنرمند به سوی اش کشيده می شود، گاه از آن می گريزد، و حتی در گريزش خلاقيت و آفرينش پناه و فريادرس اش می شود. هنرمند اهل قلم شيدا و شوريده تراژدی توهم، هذيان، اضطراب و هيجان های عاطفی شادی آفرين را به نمود های زيبايی شناسانه و انسانی بدل می کند. به گاه افسردگی اما غمگينی، احساس بی ارزشی، احساس گناه، نوميدی، تنهايی به سراغ هنرمند می آيد. کاهش فعاليت و علاقه، کاهش اشتها، کاهش توجه و دقت، بيمار را زمين گير می کند. رفتارعاطفی دستخوش دگرگونی می شود. فکر مرگ و خود کشی ملکه فکرهنرمند افسرده می شود. برخی از هنرمندان اهل قلم در فاز افسردگی آثار ارزشمندی خلق کرده اند. بيمار مبتلا به جنون شيدايی – افسردگی در ميان دوره های شيدايی- افسردگی گاه به حالت عادی و زندگی طبيعی برمی گردد

در باره علل بروز اين بيماری از اختلال های ژنتيک، اختلال های بيولوژيک و بيو شيميايی، آسيب های بافتی مغز و پاره ای عوامل روانی و اجتماعی و.... نام برده اند. ميزان ابتلای شاعران و نويسندگان و ديگر هنرمندان به بيماری شيدايی- افسردگی بحث و ايده ی قديمی رابطه ی جنون و خلاقيت را با ابعادی تازه تر دامن زده است.اين ايده و بحث از هنگام ارسطو تا به امروز مطرح است. باید توجه داشت که بسياری از هنرمندان اهل قلم خلاق و آفريننده،هيچگونه علايمی از اين بيماری ها را نشان نداده اند، ونيز بسياری از بيماران مبتلا به شيدايی - افسردگی، با پديده ای بنام خلاقيت و نبوغ بيگانه اند.

 ويرجينيا ولف يکی از قربانيان اين بيماری ست. وولف جنون( ديوانگی) را پديده ای شگفت انگيز می دانست، شگفتی ای مهيب که آتشفشان خلاقيت و سرچشمه ی الهام اش بود. ليونارد وولف، همسر ويرجينيا ترديدی نداشت که ميان خلاقيت هنری و بيماری روانی ويرجينيا رابطه ای تنگاتنگ وجود داشت. "... من بطور قطع اطمينان دارم که نبوغ و خلاقيت ويرجينيا ارتباطی تنگاتنگ با علايم بی تعادلی روانی و جنون او داشت" و سرانجام ويرجينيا را شيوه ی نگاهی که او شيوه ی نگاه ناخواسته و رنج آلود به زندگی می خواند فرسوده اش کرد وبه سوی مرگی زودرس سوق اش داد. ويرجينيا در يکی از آخرين نامه هايش به ليونارد نوشت :

 "... عزيز ترينم، احساس می کنم دو باره دارم ديوانه می شوم، احساس می کنم ما نمی توانيم اين دوره ی جانکاه را از سر بگذرانيم، من نمی توانم اين وضعيت وزمان را بهبود بخشم، من آنچه بنظرم بهترين است، انجام خواهم داد.. فکر نمی کنم با وجود چنين بيماری هولناکی دونفر بتوانند خوشحال زندگی کنند. من ديگر تاب تحمل و مبارزه ندارم...."

ويرجينيا وولف سرانجام خودکشی کرد.

 از اين دست رنجنامه ها، برخی ديگر از خلاق ترين نويسندگان و شاعران جهان بر جای گذاشته اند.

اعتیاد:  علل بروز اعتياد  را  ناسازگاری ها و ناهنجاری های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی، به ويژه فقر، بيکاری، بی عدالتی های اجتماعی و اقتصادی، و.... بازار پر رونق و سود آور تجارت مواد مخدر و دارو های وابستگی آور می دانند. در کنار عوامل اشاره شده ويژگی های شخصيتی فرد برای غلطيدن به ورطه اعتياد نيز نقش پر اهميتی دارد. گروهی عوامل اجتماعی و اقتصادی را تعيين کننده می دانند، گروهی جنبه های فردی و ويژگی های روانی فرد را، و دسته ای ديگر التقاط اين دو عامل را.

 بخشی از آن گروهی که جنبه های فردی،و ويژگی ها و اختلال های روانی فرد را تعيين کنند ه می دانند علت اعتياد را بيش از هر چيزدر اختلال های شخصيتی و ناکامی های جنسی و...، وقفه در رشد " من " و" ابرمن"، تمايلات واپس زد ه و اختلال وتثبيت در مراحل روانی کودکی ( دهانی و... ) و واکنش های دفاعی می دانند. عوامل و دلايل ديگری نيز مطرح شداه اند که از اين جمله اند : ناتوانی فرد در سازش وانطباق با محيط زندگی وجامعه، گريز از واقعيت های عذاب آور و جستجوی تکبه گاه و پناهگاهی برای به دست آوردن آرامش،ارضای نياز ها و خواست ها ی لذت جويانه، فقدان يا کاهش احساس مسيوليت، عدم ثبات عاطفی، خود خواهی و....

 دلايل يا طبيعت اعتياد به مواد مخدر در افراد و گروه های اجتماعی نيز فرق می کند. به نظر می رسد در بروز اعتياد به مواد مخدر درميان هنرمندان اهل قلم نقش شخصيت هنرمند، خصلت فردی و ذهنی ی کار هنری ( به ويژه شعر)، و گره خوردگی شديد احساسی و عاطفی هنرمند با کاری که انجام می دهد ،طرز تلقی متفاوت و گاه منفی نسبت به خود و جامعه، ناتوانی در مقابله با مسايل و محروميت های زندگی،بی چشم اندازی و نااميدی در باره آينده وتحقق انسان و جامعه ی آرمانی هنرمند،سبک باری، تحمل پذير کردن زندگی، از عواملی هستند که برخی از هنرمندان اهل قلم را به سوی اعتياد سوق می دهند

پاره ای از پژوهش ها نشان داده اند که مواد مخدر با تحريک يا تخدير نظام عصبی سبب بروز دگرگونی ها و تعييراتی در احساس، ادراک، خلق و خوی، تصور، تخيل و تفکر فرد می شود. برخی اينگونه می انديشند که اين مواد زوايای تيره و تار ذهن را منور و مکشوف می کند و زمينه ساز خلاقيت و آفرينش هنری می شوند. برای نمونه نشان داده شده که مصرف ميزان معينی الکل در برخی افراد خلاقيت زا و محرک شيدايی و شوريدگی ست،وذهن را فعال تر می کند.

از ميان مواد مخدر،اعتياد به الکل و الکليسم به دليل در دسترس و ارزان بودن در زمره شايع ترين ها ست. در ابتلا به الکليسم، الکل اما چهره ی مرگ آفرين اش را نیزنشان می دهد، که پيامد روانی ی افسردگی و خود کشی، چهره ی ديگر اين نوشيدنی خلاقيت زا ست.
درکنار الکل،مواد افيونی نيز در سطح گسترده ای در جهان استعمال می شوند. هرويين به دليل ايجاد سرخوشی وافزايش لذت جويی در زمره مواد مورد علاقه است.ويژگی های جغرافيايی و منطقه ای در نوع ماده و داروی مورد مصرف نقش دارد. صادق هدايت در " بوف کور" به " دنيای تهی و درخشان " معتادان که اعتياد ظاهرا و موقتی تمام موانع را از سر راه شان برمی دارد، اشاره دارد : " در زندگی زخم هايی هست که مثل خوره روح را آهسته در انزوا می خورد و می تراشد.......بشر هنوز چاره و دوايی برايش پيدا نکرده و تنها داروی آن فراموشی به توسط شراب و خواب مصنوعی به وسيله افيون و مواد مخدر است، ولی افسوس که تاثير اينگونه دارو ها موقت است و به جای تسکين، پس از مدتی برشدت درد می افزايد..." در ايران اعتياد افيونی و الکلی در ميان هنرمندان اهل قلم بيش از اعتياد دارويی ست. زشت و زننده پنداشتن اعتياد به مواد مخدر در جامعه ی ما پنهان نگه داشتن " ظاهری " اين بيماری را سبب شده است. فقدان بيوگرافی های دقيق، هراس اطرافيان از طرح ابتلای هنرمند به اعتياد، نبود گزارش های دقيق پزشکی در مورد هنرمندان معتاد، برخی از دلايل فقدان پژوهش و آمار دقيق و قابل استناد است. برخی از شاعران و نويسندگان ايرانی در باره اعتياد شان به مواد مخدر سخن گفته اند. دکترغلامحسين ساعدی يکی از نمونه های  ابتلا به الکليسم در ميان اهل قلم بود، که سرانجام الکل پس از سوق دادن او به سوی افسردگی جان اش را گرفت. اين بخشی از نامه ی ساعدی به همسرش است : "عيال ناز نازی خودم. حال من اصلا خوب نيست. ديگر يک ذره حوصله برايم باقی نمانده.... ديگر نمی توانم خودم را جمع و جور کنم، نااميد نااميد شده ام. اگر خودکشی نمی کنم فقط به خاطر توست، والا يک باره می شاشيدم به اين زندگی و خودم را راحت می کردم، از همه چيز خسته ام.......هيچکس حوصله مرا ندارد، هيچکس مرا دوست ندارد.... شلوارم پار پاره است، دگمه هايم ريحته، لب به غذا نمی زنم،می خواهم پای ديوار بميرم.....من خسته ام، بيخانمانم،دربدرم، تمام مدت جگرم آتش می گيرد....من اگر تو نباشی خواهم مرد وشايد پيش از اين که مرگ مراانتخاب کند، من او را انتخاب کردم..."

 

خودکشی در میان اهل قلم ایرانی

در عرصه ی قلم  صادق هدایت مطرح ترین نویسنده و ادیب ایرانی ست که دست به خودکشی زد. هوتن نجات از شاعران مستعد در سن بیست سالگی به زندگی خویش پایان داد، و پس از او غزاله علیزاده (نویسنده ) خودکشی کرد. در تبعید اسلام کاظمیه (نویسنده)، دکتر حسن هنرمندی (شاعر، نویسنده و مترجم) و منصور خاکسار (شاعر) نیز خودکشی کردند.

 آمار دقیقی از تعداد هنرمندان عرصههای مختلف هنری که اقدام به خودکشی، و یا خودکشی کرده اند، در دست نیست. در رابطه با همین تعدادی از هنرمندان اهل قلم که خودکشیشان مسجل شده است نیز دلایل خودکشی در اکثر موارد ناروشن و مسکوت مانده است. فقدان بيوگرافی های دقيق، خودداری و هراس هنرمند و اطرافيان اش از طرح بيماری و مشگلات، نبود گزارشهای دقيق پزشکی در مورد این هنرمندان، از دلايل فقدان ارزیابی و آمار دقيق و قابل استناد است. این ناروشنی و سکوت  مانع از شناخت دقیق این پدیده و اقدام هایی که به امر پیشگیری از آن یاری میرسانند، خواهد شد. برخی از روانشناسان و روانکاوان تحليلگرا نيز با تحليل و نقد آثار ادبی شماری از شاعران و نويسندگان ناهنجاری ها و بيماری هايی در اين شاعران و نويسندگان تشخيص داده اند.

نامه های به جا مانده از صادق هدايت، گفته ها و نوشتههای دوستان نزديکاش و نيز اقدام مکرر به خودکشی نشانگر اين واقعيتاند که هدايت  به احتمال زیاد از بيماری شيدايی افسردگی، بويژه از افسردگی شديد رنج می برد.

تقی رضوی دوست هدايت، از "ديوانگی" هدايت جوان در 9 اريبهشت 1307 سخن گفته است: "صبح آن روز هدايت را تو يک کافه در مرکز پاريس ديدم. خيلی گرفته به نظر می رسيد. زياد حرف نزد و بيشتر از معمول نوشيد... موقع خداحافظی چند کاغذ به من داد تا برای دوستان و اقوامش در تهران پست کنم..." هدايت نيز اينگونه "ديوانگی" اش را برای تقی رضوی شرح داد: "تو پاريس از تو جدا شدم يکراست رفتم به يک کافه ای در کاشان چند گيلاس ديگر هم زدم، حساب را پرداختم و بقيهاش را انعام دادم. بعد رفتم به يک نقطهی پرت افتاده کنار رود خانه ی مارن و از بالای يک پل قديمی، شيرجه زدم آن تو. نمی دانستم که يک جفت جوان در قايق زير پل مشغول معاشقهاند. جوانک فوری پريد و مرا بيرون کشيد..."(1) سال ها بعد هدايت در نامه ای در 26 آبانماه 1329 به يکی ازدوستانش نوشت : "...بالاخره تصديق کميسيون پزشکی را گرفتم. تشخيص داده بودند که (روانپريشی) دارم و اجازهء دو ماه مرخصی دادهاند دو ماه بروم فرانسه و مشغول معالجه شوم..."(2) و.... هدايت چندی بعد در اقدامی ديگر خود را  در پاریس کشت.(3)

هوتن نجات شاعر جوانی که در بیست سالگی خود را کشت، شاعری "مدرنیست و آنارشیست" معرفی شده است :«..."بياد بعد از ظهرهاي آفتاب" را هوتن نجات موقعي نوشت كه شايد بيش از 16 سال نداشت؛ نوع شعري كه ديگر ادامه نيافت....(نگاهي بيندازيد به دومين و آخرين مجموعه ي چاپ شده ي شاعر: "در كنار هم"، 1354)... متأسفانه شاعر به خودش چندان مجال نداد كه خواننده به انتظار بازگشت اين جواني بنشيند و اميدوارِ بلوغ ِ آتي شاعر. اطلاع ما، از چگونگي واقعه، بيش از خواننده نيست: تنها دو سه جمله ي كوتاه، خبر خودكشي شاعر، در صفحه ي دوم روزنامه ي كيهان...»(4)

روز جمعه 21 ارديبهشت سال 1375 جسد غزاله عليزاده در جنگلی در نزديکی رامسر پيدا شد: "با لباسی مانند هميشه سياه، کاملاً آراسته، با ظرف خالی قرصی در جيب، با معده ای انباشته از قرص های آرام بخش، با طنابی به گردن، در ميان دو تخته سنگ، با حدود 10 سانتی مترفاصله از زمين و آويزان از يک درخت."(5) و فرخنده حاجی زاده از غزاله می گويد: "...در وصيت غزاله هيچ نفرتی از زندگی ديده نمی شود. غزاله می گويد: خسته ام، برای همين می روم. ديگر حوصله ندارم. چقدر کليد در قفل بچرخانم و قدم بگذارم به خانه ی تاريک. من غلام خانه های روشنم."(6)

اسلام کاظمیه در ماه مه 1997 در پاریس خودکشی کرد. شاهرخ مسکوب از دوستان نزدیک اسلام کاظمیه در کتاب "روز ها در راه" مینویسد: «...در پاريس با گروه نجات ايران دکتر امينی همکاری مي کرد و با "ايران و جهان" که ارگان آنها بود. نجات ايران پاشيد. امينی مرد و اسلام کاظميه شاگرد يک مغازه فتوکپی شد. چند سالی هم به شاگردی گذشت و به پيسی و نداری و آبرو  داری. تا اينکه به کمک يکی از دوستانش مغازه فتوکپی مفلوک بدبخت فقير و بيچاره ای باز کرد. اين کاره نبود و در همه کار و همه چيزش درمانده بود. دو سکتهء قلبی و بيماری سخت، تنهايی، نداری و عزت نفس، گرفتاری مالی و اجراييه، و بد تر از همه اينها برای آدمی دردمند سياست، نوميدی از هر چه در ايران مي گذرد و بيگانگی تمام با هر چه در اينجاست، و آخر سر؟ خودکشی و خلاص ! مرگ يکبار شيون يکبار...»

دکتر حسن هنرمندی نیز در 26 شهریور 1381 (2002) در پاریس به زندگی اش خاتمه داد. "...همان شاعر و ادیب و مترجم نامداری که سالها در انزوا و با زندگی ساده و اسباب و ابزار بسیار اندک، همچون یک دانشجوی مادام العمر شریف و فروتن زیست و سرانجام دور از یار و دیار در غربت به انزوای خود پایان بخشید."(7)

منصور خاکسار نیز در 27 اسفند 1388( مارس 2010) در شهر لس آنجلس خودکشی کرد. "...خودکشی منصور تراژدی هيجان های حسی و عاطفی، توهم، هذيان و هراس نبود، والا تکان دهنده ترین لحظه را  نمی ساخت تا به همه ی آنچه، و به همه آنهایی که  به دالان سیاه مرگ کشاندند اش، اعتراض کند. گفته اند خودکشی می تواند اوج خود خواهی آدمی باشد اما خودکشی منصور اینگونه نبود. او با جنون خودکشی، و با ویرانی اش واقعه ای ماندگار و شگفت انگیز رقم زد. خودکشی منصور اعتراضی هولناک بود، اعتراض شاعری مهربان به بی مهری ها و به بی عدالتی هایی که حتی تا بن خانهاش ریشه دوانده بودند، تا هستیاش را ویران کنند، و کردند..."(8)

...و آیا تراژدی منصور خاکسار آخرین تراژدی قافلهی قلم و رنج خواهد بود؟ شاید، مشروط براینکه باور کنیم : "انسان موجودی اجتماعیست. اگر حس کند فریاد رسی وجود دارد دیگر تن به خودکشی نمی دهد."(9)

( تاریخ نگارش مقاله ماه مارس2010 )

 

منابع و زیر نویس:

 1- ناصر پاکدامن، " کمدی دراماتیک" فونتن بلو،نشریه آفتاب،شماره 56- 55 مهر 1381، (به نقل از محمد علی کاتوزیان، صادق هدایت: از افسانه تا واقعیت، ترجمه فیروزه مهاجر، تهران، 1372)

 2- صادق هدایت، هشتاد و دو نامه به حسن شهید نورایی، گرد آورنده ناصر پاکدامن، کتاب چشم انداز، پاریس بهار 1379

3- در باره چرایی خودکشی صادق هدایت نظرات متفاوتی مطرح شده است. مجتبی شمس آبادی نظرش این است که خودکشی هدایت "منشا اجتماعی و فرهنگی" داشت و... ( ر.ک به مجتبی شمس آبادی،"هدایت، مدرن بودن یا مصداق مدرن شدن"، نشریه آفتاب،مهر 1381، شماره 55-56 )

4- بر گرفته از نوشته ی فیروز ناجی در تارنمای سهراب مازندرانی

http://satoortan.persianblog.ir/post/45

5- ناهید موسوی: غزالی که از شیطان بازیگر بازی خورد، نشریه آوای زن،شماره 53، زمستان 2004

6- فرخنده حاجی زاده: از غزاله می گوید، نشریه آوای زن، شماره 53، زمستان 2004

7- از م.سحر، برگرفته از تارنمای م.سحر

http://msahar.blogspot.com/2008/09/blog-post_05.html

8- مسعود نقره کار،  تراژدی رنجی خلاق؟ / گویا نیوز / دوشنبه 2 فروردین 1389

9- از دکتر حسن عشایری، روانپزشک و عصب شناس  وام گرفتم.

 

منابع دیگر :

- دکتر محمد صنعتی،صادق هدایت و هراس از مرگ، ساخت شکنی روان تحلیلگرانه بوف کور، نشر مرکز،1380

- دکتر محمد صنعتی، تحلیل های روانشناختی در هنر و ادبیات، نشر مرکز، 1380

- مسعود نقره کار، تراژدی خلاقيت، اهل قلم، بيماری های روانی و اعتياد به مواد مخدر، 10 اسفند 1385

-  همنشین بهار، گويای حکايتی‌ست آن شمع خموش، خودکشی منصور خاکسار، گویا، سوم فروردین 1389

 ".....حتی خودکشی رومانتيک وار «جهانگير جليلی»، نويسندة رمان «من هم گريه کردم»، و «رضا کمال شهرزاد» که نمايشنامه های پر مشتری می‌نوشت و ترجمه می‌کرد و با موفقيت بر صحنه های تئاتر ايران می‌آورد. قابل تأمل است. نام نمايش نامه های «رضا کمال شهرزاد» عبارتند از: شب هزار و يکم، عباسه خواهر امير، گل های حرم و نمايش نامه ی در سايه های حرم که نشان از سليقه ی رومانتيک او و فضای افسانه ای و پر حسرت داستان هايش را دارد. «زضا کمال شهرزاد» در سال ١٣١٦ش در ميان جامه های ابريشمين و عطرهای افسونگر خودکشی کرد."

- نگاه کنید به تارنمای آقای عباس احمدی (وبکده ی عباس احمدی)

www.AbbasAhmadi.freewebpage.org

- ا.ح. آریان پور، اعتیاد در دانشگاه های ما، بازتاب ( نشریه روانشناسی و روانپزشکی)، ویژه اعتیاد، شماره 3، پاییز 1359(برای نوشتن این مقاله از نشریه بازتاب نیز استفاده شده است)

- یادنامه دکتر غلامحسین ساعدی، انتشارات سنبله، (هامبورگ) دی ماه 1374

- به نظر می رسد به دنبال شاعران، داستان نویسان و نمایش نامه نویسان، نقا شان در مرتبه ی بعدی قرار می گیرند. نمونه اند ون گوگ، سالوادور دالی و.....

- پاتریسیا دو مارتلر، خودکشی از جلوه گاههای هنر، تحقیقی در زیبایی شناسی خود کشی، ترجمه م.ربوبی، نوشتار، شماره 4 سال 2001.

- بررسی  دلایل خودکشی واعتیاد در هنر مندان (با نگاهی به زندگی فریدون فروغی و شایعاتی که در این مورد بود)، تارنمای "که زن نبودی.....اما"

http://yabanu.blogfa.com/post-430.aspx

-  در باره خودکشی  ابوتراب غفاری (نقاش و چاپگر ایرانی 1280-1307 ه.ق)، یکی از پیشگامان هنر گرافیک، به تارنمای "دیزاین" مراجعه کنید.

http://www.cafedexign.com/showthread.php?t=3569

- اروین استنکل، خودکشی، ترجمه حمید صاحب جمع، تهران

روان شناسى جنايى، مهدى كى نيا، انتشارات رشد

 

منابع انگلیسی :

1- Dean Keith Simonton، Ph.D، Are Genius and Madness Related ?.Contemporary Answers to an Ancient Question، Psychiatric Times June 2005

2- Creativity،The Arts and Madness، Maureen Neihart Psy.D.– wwww.talentdevelop.com
3- Ludwig AM (1990) Creativity achievement and psychopathology: among professions.[ published erratum appears in Am J psychother 47(1): 160 ]Am J psychother 46 (3): 330-356

4- Woolf،1964،p.80 / Woolf 1978،P 180

5- Suicide among artists. The Journal of Social Psychology | February 1، 1997  Stack، Steven |

6- Steven L.Dubovsky، Substance Use Disorder، Psychiatry 2nd edition، 1989 by John wiley and sons، inc
7- Nicholls J; Owen SJ،eds.Ababel of Bottles: Drink، Drinkers،and Drinking Places in Literature.Sheffield England:Sheffield Academic Press،Ltd.،2000
8- Bourassa M;Vaugeois P.effects of marijuana use on divergent thinking. Creativity Research Journal

13(3/4): 411-416، 2001

 9- Preti A، & Miotto P (1999). Suicide among eminent artists. Psychological reports، 84 (1)، 291-301

10- Stack S (1996). Gender and suicide risk among artists: a multivariate analysis. Suicide & life-threatening behavior، 26 (4)، 374-9

11-Slaby AE (1992).Creativity، depression and suicide. Suicide & life-threatening behavior، 22 (2)، 157-66

12- JonA.Bell; Mood Disorders، Psychiatry 2nd edition 1989 by John wiley and sons، inc

13-Gregory W.Lester، ph.D.; Personality Disorder in Social Work & Health Care، Third Edition، by Cross Country University، Nashville،TN

14-Andreasen NC(1987)،Creativity and mental illness: prevalence rates in writers and First degree relatives. Am J psychiatry 144(10): 1288-1292

15- Waddell C. Creativity and mental illness: Is there a link? ( review). Canadian Journal of Psychiatry 43(2):166-172،1998
16- Charles G.Morris; Understanding Psychology، Drug – Altered Consciousness، page 147، by Prentice Hall، New Jersey 1991

 

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com