بازگشت به خانه

چهارشنبه 6 بهمن 1389 ـ  26 ژانويه 2011

 

توضيح سکولاريسم نو: آنچه در اين مقالهء آقای دکتر اکبر کرمی مطرح شده به هيچ روی مورد تأييد ما نيست و انتشار آن صرفاً برای آگاه کردن خوانندگان مان از نظرات مخالف با اصول سکولاريسم نو و شبکهء سکولارهای سبز ايران است.

 

سبز بودن را تجربه كنيد!

ياداشتي براي امروز و فردا و براي آنان كه عادت كرده اند

پا برهنه و با چشم هاي بسته به تالار  تاريخ وارد شوند!

اكبر كرمي

در مورد "جريان جنبش سبز" حرف و حديث هاي فراواني وجود دارد؛ هر  گروهي تلاش مي كند با عينك و استانداردهاي مورد قبول خود، شماره ي دقيق رنگ اين جنبش و كم و كيف آن را به نمايش بگذارد؛ رنگ و شماره اي كه هم در چمبره ی واقعيت گرفتار است و هم در كمند خواست هاي مدعيان. اين گزاره هم تاكيدي است بر پرگونگي (تكثر) حاكم بر جنبش سبز، و هم تاكيدي است بر مفهوم نظري "انگاره ي پرگونگي"، كه دست كم در پهنهء رنگ ها، واقعيت آن به رسميت شناخته شده است؛ چه، در اين پهنه است كه به ناچار و "در پايان بخشيدن به گفت و گوهاي بي پايان"، در مورد رنگ ها، به شماره هاي بي پايان و "توافق هاي واپسين" پناه برده شده است.

با اين مقدمه، شايد جمع جور كردن مفهوم "سبز بودن"، به گونه اي كه هم بتواند پتانسل حداكثري آن را بپايد و هم از آسيب هاي ممكن در دسته بندي هاي جبهه اي در امان بماند، كاري است سخت دشوار و گاهي به نظر ناشدني؛ دشوار است، زيرا در اين جريان پر تلاطم، از نيروهاي سنتي مذهبي كه خواستار بيرون آوردن مذهب از چنگال دولت هستند تا نيروهاي مدرني كه به چيزي جز آشتي كامل با جهان جديد رضايت نمي دهند، مي توان سراغ گرفت. با اين همه، به نظر مي رسد، خواست و تلاش براي تغيير شرايط موجود، بتواند مخرج مشترك همه ي اين تكاپوها را به دست دهد.

براي جنبش سبز، كه به قاعده بايد "گفتماني بي پايان" باشد، قيدهاي متفاوتي پيشنهاد شده است. پيشوندها يا پسوندهايي همانند دمكراتيك، مبتني و محاط بر حقوق بشر، متكثر، سكولار (نئوسكولار و ضد هر گونه تبعيض)، لاييك (غير مذهبي و نه ضد مذهبي)، اصلاح طلب، محاط به قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران (بي تنازل)، ايراني، اسلامي (از نوع رحماني اش) و ...

گذاشتن هر كدام از اين «وند» ها در كنار جنبش سبز، از نگراني ها و آرزوهايي خبر مي دهد كه پاره هاي اصلي آن مي تواند ره آورد چيرگي هرمنوتيك سوظن بر گفتمان هاي سياسي غالب بر متن سياست و فرهنگ ما باشد. تاريخ طولاني استبداد و تجربه هاي ناكام واپسين در گريز از نكبت توسعه نايافتگي، توضيح و توجيه لازم در چيرگي اين نوع هرمنوتيك را با خود دارد و لازم نيست در اصل ماجرا به مجادله برخواست.

اگر بپذيريم كه "هر گفت و گويي بي پايان" است، بايد بپذيريم كه ورود بسياري از اين قيدها به گفتمان جنبش سبز، مي تواند به نقض مراد نخستين بيانجامد و به جاي محافظت از "پتانسل حداكثري جنبش"، با بازكردن پوشه هاي تازه براي گفت و گوهاي تازه، به واگرايي و پراكندگي نيروها و خواست ها منتهي گردد. اين نگاه، به هيچ روي خيرخواهي عميقي را كه در پس و پشتِ بسياري از اين پيشنهادها نهفته است، كتمان نمي كند و بر سر آن ها هيچ گونه بگو مگويي نمي آورد؛ اما تلاش دارد، فراتر از اين خيرخواهي هاي رنگين، كه گاهي به پراكندگي ها و نا هم سويي ها دامن مي زنند، راهي را به رهايي و آينده بگشايد كه هم بسياري از نگراني ها را پوشش دهد و هم بسياري از روياها را.

در گذر از اين گفت و گوهاي بي پايان، ناگزير بايد به ختم دمكراتيك اين گفت و گوها عادت كنيم و با چشم داشت "قدر مقدور" از پيوند آيندهئ خود به قمار "همه يا هيچ" بپرهيزيم.

پايان دادن دمكراتيك به اين همه پيشنهاد و گفت و گو، در شرايطي كه امكان ختم دمكراتيك هيچ گفت و گويي فراهم نيست، مساله اي است كه نبايد در هيچ يك از پيشنهادها و وندهايي كه كنار جنبش سبز گذاشته مي شود ناديده انگاشته شود. بسياري از اين پيشنهادها با وجودي كه بسيار خيرخواهانه اند و با سنجه هاي دانشگاهي قابل دفاع، به حرف و حديث هاي بسياري هم دامن زده اند!

كساني كه به ظرايف گفت و گوهاي نظري آشنا هستند، خوب مي دانند كه هم نظري در مورد بسياري از اين موارد - حتا در پهنه ي نظر و در كلاس هاي درس- نيز به اين آساني ها فراهم نمي گردد؛ در نتيجه، اين پيشنهادها، در پهنه ي عمل و در كوتاه مدت، جز دامن زدن به پراكندگي ها و ناهم سويي ها ره به جايي نمي برد.

در شرايط حاضر، بسترسازي براي "ادامه ي گفت و گو" و تضمين آن در آينده، قدر مقدور جريان هاي مدرن و تن دادن مشروط به شرايط موجود و توافق هاي واپسين، براي نهادينه كردن "پايان بخشيدن دمكراتيك به هر گفت و گويي" قدر مقدور جريان هاي سنتي است.

تا اطلاع ثانوي، و در پرهيز از گرايش ها و پيشنهادهاي ذات گراي ديگر، پايان دادن دمكراتيك به بسياري از اين گفت و گوهاي موجود، در گرو تن دادن همهء جريان ها و گروهايِ موزاييك جنبش سبز به توافق هاي دمكراتيك واپسين است. آشكارا، با لحاظ كردن آن چه در بالا آمد و واقعيت هاي موجود، دو متن مشخص و تعريف شده (نام گرا) براي تبيين و توضيح سرجمع خواست هاي موجود وجود دارد.

1-                  اعلاميه ي جهاني حقوق بشر و كنوانسيون هاي مربوطه

2-                  قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران  

محاط كردن جنبش سبز به اين متون، با همه ي نقدهاي ممكن و موجود به هركدام از آن ها، مي تواند هم از حداكثر پتانسيل جنبش سبز محافظت كند و هم جنبش سبز را از برخي آسيب هاي جدي پيش رو دور بدارد.

پيوند واقعي اپوزيسيون داخلي و خارجي و نيز امكان تغييرات گام به گام، اما جدي در پهنه ي قدرت، در گرو خواست هاي محدود قانوني و مقاومت هاي نامحدود قانوني ماست. خواست و تضمين "امكان ادامه ي گفت و گو در آينده" كف خواست سويه هاي چپ جريان و "گفت و گو از و در شرايط موجود" كف خواست سويه هاي راست آن جريان است. 

به آنان كه قيد "قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران" در توضيح جنبش سبز برايشان اهميت دارد، نمي توان اعتماد كرد، اگر نخواهند و نتوانند با قيد "اعلاميه ي جهاني حقوق بشر و كنوانسون هاي مربوطه" همراهي كنند و ادامه ي گفت و گو را در آينده تضمين نمايند. به كساني هم كه قيد "اعلاميه ي جهاني حقوق بشر و كنوانسيون هاي مربوطه" برايشان اهميت دارد، نمي توان اميدوار بود، اگر نخواهند و نتوانند به قيد "قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران" تن دهند و گفت و گو را از شرايط موجود ادامه دهند.

طرح اعلاميه ي جهاني حقوق بشر و كنوانسيون هاي مربوطه، به همراه  خواست اجراي بي تنازل قانون اساسي، هم وفاداري عميق جريان هاي اصلاح طلب را به اين استانداردها نشان مي دهد و هم مي تواند بخش داخلي جنبش سبز را به جرياني با پرنسيپ، مهاجم و مدعي تبديل كند. تن دادن به قانون اساسي جمهوري اسلامي، بدون تكيه بر اعلاميه ي جهاني حقوق بشر، وارد شدن به بازي و زميني است كه به قواعد بازي و داوري آن هيچ اعتمادي نيست و به راحتي مي تواند همه چيز را نابود و از نو تكرار كند. بي توجهي به استانداردهاي قوق بشر، مي تواند بخش بسيار بزرگي از جريان تنومند جنبش سبز را از خود دور كند و به ياس و نااميدي بكشاند. بخشي كه شايد عمده ترين و پرانرژي ترين نيروهاي جنبش سبز را در خود جاي داده است.

عدم پذيرش قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران نيز نمي تواند راه جنبش سبز را به رهايي باز كند؛ چه، چنين راهبردي، هم مي تواند به انسجام جنبش سبز صدمه بزند و هم مي تواند دست جريان هاي مخالف را در سركوب تنه ي اصلي جنبش در داخل، باز بگذارد؛ و از اين دو مهمتر، تن دادن مشروط به شرايط موجود و توافق هاي واپسين، مي تواند نمودگار قانون گرايي و وفاداري عميق جريان هاي مترقي و مدرن مدعي به آزادي و برابري نيز باشد. 

همه ي آن ها كه به جنبش سبز دل بسته اند بايد از خواب هاي شيرين خود بيدار شوند و به سفتي زميني كه بر آن ايستاده اند توجه كنند. تعهد ما به دمكراسي و آن چه ادعا داريم در مسيري نهادينه مي شود كه ما براي رسيدن به قدرت انتخاب مي كنيم.   

 

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

newsecularism@gmail.com