بازگشت به خانه

دوشنبه 2 اسفند 1389 ـ  21 فوريه 2011

 

اینک ترانه ی آزادی، اینک سرودن مردم!

شاهین نصیری

در روز بيست و پنج بهمن مردم با اجازهء خود و بی اجازهء دولت به طور گسترده در شهرهای مختلف کشور خیابان ها را از آن خود کردند.(*) با این حضور گسترده، معترضین بار دیگر نشان دادند که امر سیاسی بیش از پیش وارد حوزۀ عمومی و ارتباطی شده است. از این پس شهروندان کشورمان با حضور خودانگیختهء خود در خیابان، پیش زمینهء گذار به جامعه ای را سامان می دهند که در آن خشونت به بند کشیده شده باشد.

 

هدف ولایت فقیه!

آنگاه که حاکمیت اعتراضات مسالمت آمیز مردم را غیر قانونی اعلام می کند، راهی جز رو در رویی با خشونت سازمان یافتهء لباس شخصی ها، نیروی بسیج و سپاه باقی نمی ماند. تجربهء یک سال  و نیم گذشته همواره نشان داده است که این حاکمیت است که ابزار سرکوب را در اختیار دارد و اوست که خشونت اعمال می کند، چرا که وجود نامشروع خود را در خطر می بیند. از چنین حاکمیتی نمی توان انتظار داشت تا در برابر خشونت ورزی خود پاسخگو باشد. این نظام مخالفت از هر جنس را بی رحمانه سرکوب می کند. در چنین شرایطی اپوزیسیون در برابر یک پرسش تعیین کننده قرار می گیرد. یا باید دست ها را به نشان تسلیم بالا برد و یا با ارائه و برگرفتن راهبردهای دقیق به صورت خلاقانه به اعتراضات و مقاومت تداوم بخشد.

خود آشکار است که نیروی اجتماعی به وجود آمده تنها با انتخاب گزینهء دوم می تواند مناسبات قدرت را به نفع مردم تغییر دهد. پیمودن این راه از گذرگاه یکی از بنیادی ترین حقوق انسانی، یعنی حق دفاع در مقابل ظلم، که در اعلامیهء جهانی حقوق بشر هم به طور خاص به آن اشاره شده است، می گذرد.

حق مقاومت کردن از قدیمی ترین حقوق تمدن مدرن است. بی شک به رسمیت شناختن و تاکید بر این حق بنیادین به میزان خودانگیختگی و خودسازماندهی اعتراضات توسط خود مردم خواهد افزود. در جهت پیشبرد اعتراضات به طور خاص می بایست ساختار قانونی حکومت و نظام کیفری را که شرایط سرکوب در جامعه را فراهم کرده مورد هدف قرار داد. آنچه امروز در عرصهء خیابان ساختار قانونی ِ حاکمیت را به چالش کشیده است ناشی از عدم وجود فرصت های واقعی برای مشارکت داوطلبانه در فرایند سیاست گزاری و قانون گزاری است. این ویژگی را می توان به سادگی از شعار خیابانی "مبارک، بن علی، نوبت سید علی" و "مرگ بر اصل ولایت فقیه" پالایش کرد. بنابراین، می توان هدف قرار دادن مستقیم نهاد ولایت فقیه را اصلی ترین دستاورد حرکت اعتراضی 25 بهمن ارزیابی کرد. نهادی که در قانون اساسی جمهوری اسلامی به طور متناقض ورای هر قانونی تعریف شده است.

 

بسترهای نخستین و سرمشق های پَسین

 افزایش توان رویارویی با نهاد قدرت، بطور مستقیم و با سازماندهی، گسترش و تقویت نهادهای جایگزین و پیشرو در اعماق جامعه پیوند خورده است. در این راستا می توان به امکان ایجاد کنشی ارتباطی و متقابل در بین نهاد دانشگاه، فعالین کارگری، زنان و روشنفکران اندیشید. با ایجاد چنین فرایند ارتباطی نیروهای مختلف به جلو حرکت می کنند و سرانجام زمینه ای ولو اندک برای همبستگی در برابر سلطه می یابند. کاربرد عینی این رویارویی ِ پیوسته با اقتدارگرایی را باید فرصتی ارزشمند در جهت پیدایش فضایی هر چند محدود، برای تنفس دانست.

در چنین فضایی می توان به گونه ای سازمان یافته برای آفرینش دگرگونی های کیفی در جامعه کوشید. بنابراین، باید در نظر داشت که تمامی سرکوب شدگان، با وجود تنوع مطالباتی و ارزش های درونی که بین آن ها وجود دارد، در مبارزه با نهاد قدرت منافعی مشترک دارند. و ایجاد فضایی برای احقاق آزادی های سیاسی، رعایت حقوق شهروندی و چاره جویی بر پایه ی منطق دیالوگ اولین گام برای پیوند نیروهای مخالف می باشد.

اما پائین آوردن سطح مطالبات و بسنده کردن به مؤلفه های نامبرده در پیشبرد جنبش راهگشا نخواهد بود. نباید از نظر دور داشت که مفهوم دموکراسی صرفاً در توزیع قدرت سیاسی صورت بندی نمی شود، بلکه توزیع نیروهای اقتصادی را نیز در بر می گیرد. از یک سو باید توجه داشت تا زمانی که نابرابری اقتصادی و بازتولید آن وجود دارد آزادی های سیاسی پایدار و کامل نخواهند بود. از سوی دیگر، ضرورت در نظر گرفتن مؤلفه های اقتصادی در تعیین سرنوشت جنبش را همچنین می توان از چشم انداز اجرای طرح «هدف مند سازی» یارانه ها  بررسی کرد.

در چند ماه گذشته حاکمیت اجرای طرح هدفمند سازی یارانه ها را با اعمال ارعاب، تهدید و اعدام های سیستماتیک همراه کرده است. با اجرای خشن این طرح قرار است مناسبات معیشتی و اقتصادی جامعه در جهت تأمین  الزامات و ملاحظات سیاسی بخش کوچکی از طبقهء سیاسی حاکم قرار گیرد. این معنایی جز بازآرایی و انتقال قدرت اقتصادی به نفع اقتدارگرایان و نهادهای نظامی وابسته به آنان ندارد. چنین فرایندی به خودی خود سبب تبخیر شدن طبقهء متوسط گشته و سرکوب اقتصادی طبقهء فرودست اجتماعی را افزایش می دهد.

بنابراین، چنانچه به موازات پیداش اعتراضات خیابانی، بازتولید مناسبات نابرابر اقتصادی در گفتار جنبش زیر سوال نرود نباید انتظارداشت که بتوان از پتانسیل های نیروی کار در سازماندهی اعتصابات گسترده در محیط کار بهره برد.

از یک سو، نباید از نظر دور داشت که تغییرات بنیادین سیاسی همواره نیازمند کنش طبقاتی است که نقش اساسی در فرایند تولید بازی می کنند.

از سوی دیگر، باید به عنوان امری بدیهی پذیرفت که حرکت های تحول خواهانه تنها زمانی تبدیل به یک جنبش معتبر تاریخی می شوند که بیانگر «خواست جمعی» مردم جامعه باشند. افزون بر این می توان امیدوار بود که با تأکید بر شکاف های گوناگون میان حاکمیت و مردم و برجسته تر کردن آن در اعتراضات خیابانی، تعداد بیشتری از «شهروندان خاموش» به جمع معترضین بپیوندند.

 

رقص با «دیگری» ها

امروز ایرانیان برای سرودن آزادی، تغییراتی بینادین را طلب می کنند و این خواست با تجربهء عمیق رنج انسانی هم آوا شده است؛ با رنج زندانی سیاسی زیر شکنجه و محکوم به مرگ؛ با درد زنی که با پذیرش پوشش اجباری، تحقیر و تبعیض جنسیتی در قانون مواجه است؛ با جوان بیکاری که نبود چشم انداز زندگی و بیکاری خود را با مصرف قرص های توهم زا تسکین می دهد؛ با کودکی که رفع گرسنگی را در سطل زباله جستجو می کند؛ با کارگری که انگشتان خود را زیر پرِس های غیر استاندارد کارخانه های دولتی از دست داده و بی هیچ مزایایی خانه نشین شده است؛ و با عضوی از اقلیت های قومی، مذهبی یا جنسی که روزانه مجبور به انکار هویت خود است و دچار از خود بیگانگی شده است، چرا که همه ناخواسته در کشوری زندگی می کنند که دیکتاتوری مذهبی بر آن حاکم است. نبرد  این «دیگری» ها تنها نبردی است برای زندگی، زندگی کردن نه در جایگاه حاکم یا برده، بلکه زندگی در جایگاه برابر انسانی. 

 دستگاه ایدئولوژیک حاکم در جهت تثبیت هژمونی خود هدفی جز غیر سیاسی کردن تودهء مردم و تعریف دشمنان انتزاعی، چون کافر، فتنه گر، منافق و ... را ندارد. این دستگاه ایدئولوژیک همراه با موتور سرکوب، شهروندان ایرانی را با خشونت عریان، جنایت و ارعاب روبرو کرده است. پس باید به طور مشخص دستگاه ایدئولوژیک حاکمیت را نشانه گرفت. نباید فراموش کرد که هیچ گاه قدرت به صورت مطلق در دست شخص یا طبقه ای خاص قرار نمی گیرد. حضور گستردهء مردم در خیابان های تهران، شیراز، اصفهان، مشهد و...  نشانگر این امر واقع بود که دیوار هژمونی «دیگری ستیز» حاکمیت به سختی ترک برداشته است.

پس باید باور داشت که امید به ما هدیه داده شده چرا که سازهای تغییر کوک شده اند.

16-02-2011

 

(*) برای دنبال کردن پیشینه ی بحث رجوع کنید: 

http://www.newsecularism.com/2011/02/14.Monday-Valentine/021411.Shahin-Nassiri-Without-Permission.htm

 

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

newsecularism@gmail.com