بازگشت به خانه

جمعه 6 اسفند 1389 ـ  25 فوريه 2011

 

انقلاب زمزمه یا زمزمه انقلاب؛ تداوم جنبش سبز

پيروز آزاد از تهران

به یاد دگراندیش فرزانه، زنده یاد داریوش همایون

باور نمی کنم خبر سفر مردی را که عمری را در راه خدمت به ایران سپری کرد.

روحش شاد و خاطره اش گرامی باد.

و به یاد تمامی شهدای جنبش ازادیخواهی مردم ایران

 

بنام خدا

خطر واقعی فرسایش و دلسردی

رژیم نظامی و سنت گرای خامنه ای ـ احمدی نژاد به بن بست رسیده و طرح های شوم آن نیز به نتیجه نخواهد رسید. این رژیم نه می تواند همانند کره شمالی بدور ایران دیوار بکشد و نه قادر خواهد بود که شکاف های درونش را ترمیم نماید. اقتصاد نفتی ایران نیازمند روابط سیاسی و اقتصادی با دنیای خارج است و از همین رو هیچ رژیمی قادر نخواهد بود که ایران را بدون پرداختن هزینه های اقتصادی سنگین به یک کره شمالی تبدیل نماید. شکاف های عمیق خانواده مافیایی نظام نیز به خاطر منافع اقتصادی این مافیا بدون یک کودتای دیگر قابل ترمیم نیست.

رژیم قادر نیست که از بحران های موجود رهایی پیدا کند اما بدون داشتن شناخت مناسب از آنچه در حال وقوع است و دریافت شیوه مناسب و نوین برای مبارزه، امید بستن به پیروزی چندان خردمندانه بنظر نمی رسد.  نظام حاکم برایران با سی سال تجربه در سرکوب و ایجاد ابزارهای سرکوب مضاعف از توسل به هیچ شیوه رذیلانه ای برای ادامه حیات خود چشم پوشی نخواهد کرد.

 

جنبش مدنی یا مبارزه قهر امیز و خطر اصلی

این رژیم بقای خود را مدیون مجموعه عوامل بسیاری است اما در میان این مجموعه من دو عامل را بسیار مهم بشمار می اورم.

اگرتغییر و تحولات دورنی رژیم و برخورد های جنون امیز گروهای سنت گرا و نظامی را یک از این دو عامل بشمار اوریم عدم دریافت شیوه ایی مناسب و قاطعیت برای مقابله با رژیم را باید بعنوان عامل دیگرمطرح نماییم. این دو در کنار هم سبب گردید که سال گذشته جنبش برای کوتاه مدتی دچار سرخورده روانی گردد.

من براین باورم که سال گذشته شرایط سرنگونی رژیم وجود داشت اما باور سرنگونی وجود نداشت. امروز باور سرنگونی در میان مردم ایران پدیده امده است اما ابزارهای ان بدرستی شناسایی نگردیده اند. ضمن انکه بسیاری از نیروهای مبارز با مطرح کردن جنبش مدنی( بدون تعریفی مشخص از ان) در برابر مبارزه قهر امیز بجای پذیرش جنبش مدنی در کنار جنبش قهرامیز زمینه ایی پدید اورده اند که  ممکن  فرصتی تاریخی دیگری را از دست بدهیم.

خطر اصلی که جنبش را تهدید می کند به فرسایش کشیده شدن نیروهای مبارز و دلسردی مردم است. امروز رژیم قادر نیست که  جنبش را بدون دلسردی مردم خاموش سازد. نبرد واقعی بر سر باور به پیروزی و ادامه مبارزه است  ما هر انگاه بتوانیم روحیه مردم را تقویت کرده و باور به پیروزی در انها را گسترش دهیم  رژیم چاره ای جز تسلیم در برابر خواست مردم نخواهد داشت. من در نوشته ذیل تلاش کرده ام تا با پرداختن به چند جنبش متفاوت به اهمیت هردو شیوه مبارزه در کنار یکدیگر به جستجوی روش و برداشت هایی نوین  برای شکست استبداد در ایران  بپردازم.

تاکید: هیچ پدیده ایی بدون وجود فشارلازم دچار تغییر نخواهد نشد وهیچ رژیمی در برابر مردمی که به پیروزی باور دارند مقاومت طولانی نخواهد کرد.

 

قدم اول بررسی بدون شرط  جنبش های مدنی

هند - مبارزه برای استقلال مبارزه مدنی در کنار مبارزه قهر امیز

من بر این باورم که  که پذیرش برابری یک برابر یک فرای قرادادهای ریاضی از منطق چندانی برخوردار نیست و از همین رو نمی توان شرایط ایران را با افریقای جنوبی و یا هند و یا هیچ جای دیگر دنیا برابر دانست.  اما از انجاییکه طرفداران نظریه جنبش مدنی بدون خشونت با ادعای امکان پیروزی یک جنبش مدنی که مفهوم روشنی از ان در دست نیست مردم را به پرهیز از مبارزه  قهرامیز یا توام به خشونت دعوت می کنند من بررسی دو برجسته هند و افریقای جنوبی را برای به برخورد با این برداشت ضروری می شمارم.

هند به رهبری گاندی در سال1947 میلادی پس از سالها مبارزه مردم هند  به استقلال دست یافت و افریقای جنوبی در سال 1994 میلادی به رهبری نلسون مندلا توانست به سلطه نژاد پرستان در افریقا پایان دهد.

اگر چه تاریخ ازگاندی به عنوان رهبرجنبش مردم هند یاد می کند اما تاریخ و وسعت این جنبش بسیار فراتر از گاندی و حزب گنگره می باشد.

از انجاییکه جنبش های اجتماعی نتیجه مجموعه ای ازعوامل اجتماعی بشمار می روند، وقایع تاریخی را باید بعنوان نقاط مرتبط یک مجموعه که روند یک حرکت تاریخی را مشخص می نمایند بررسی نمود.

از همین رو من شورش گسترده مردم هند در سال 1857 میلادی را بعنوان یکی از نقاط اولیه جنبش استقلال هند بشمار می اورم. اهمیت این واقعه تاریخی ایجاد تفکرمقاومت سازمان یافته و گسترده در هند است. در پی این واقعه ما شاهد شکل گیری جریان های سیاسی متفاوتی از جمله حزب گنگره می باشیم. تاریخ هند گواه ان است که پس از قیام 1857 مبارزات سیاسی و نظامی بسیاری در گوشه و کنار هند به وقوع پیوست.  حتی در میان رهبران حزب گنگره مردانی نظیر بال گنگادهار تیلک به  شیوه های نظامی و قهرامیزروی اورده  و از پذیرش مقاومت های سیاسی بعنوان تنها شیوه مبارزه خوداری ورزیدند.

 تاریخ صد سال مبارزه هند گواه شکل گیری نیروهای نظامی بسیاری نظیر جاگنتار و انوشیالیان سامیتی ها و نبرد این نیروها برای استقلال هند می باشد. بنظر من این نیروها با استفاده از مبارزه قهر امیز از یکسو امید به مبارزه را در دل مردم هند زنده نگه داشتند و از سوی دیگر زمینه مذاکره را برای حزب کنگره و گاندی بعنوان مدیران مبارزه مدنی پدید اورند.

 

استقلال هند

درپی اغاز جنگ جهانی حزب گنگره به امید دستیابی به استقلال هند به تصویب محدود و مشروط مبارزه درکنار متفقین دربرابر  فاشیسم  پرداخت. در این میان گاندی بخاطر عدم اعتقاد به خشونت در ابتدا از حمایت از این مصوبه خوداری ورزید اما پس از مدتی او با تغییر موضع  به  حمایت از این  مصوبه  پرداخت. متاسفانه با وجود تصویب  حمایت حزب کنگره  در مبارزه در کنار متفقین انگلستان از پذیرش استقلال هند خوداری نمود.

در همین دوران  مبارزات نظامی بسیاری علیه انگلستان تا سال 1947 میلادی بوقوع پیوست. در این میان  تشکیل ارتش ملی هند به رهبری" نتاجی سوبهاس  چاندار بوسی" به کمک  ژاپنی ها و مبارزات  چریکی انان با نیروهای انگلیسی بسیارپر اهمیت می باشد. نتا جی با تشکیل دولت ازاد هند در المان در پاسخ به درخواست گاندی برای دست کشیدن از مبارزه مسلحانه پاسخ منفی داده و اعلام کرد که تنها در صورت استقلال بدون شرط هند حاضر است که دست از مبارزه مسلحانه بکشد.

تاریخ هند شاهد مبارزات مسلحانه  گروهای تندرو و مبارزات مسالمت جویانه گاندی  بطور همزمان می باشد. این مبارزات با وجود افت و خیز های متعدد تا هنگام استقلال هند ادامه پیدا نمود. در این میان  انچه  غیر قابل انکار است وجود هر دو تفکر گفتگو و مبارزه قهرامیز در کنار یک دیگر است. مسله قابل توجه دیگر قدرت گرفتن  تفکر مبارزات مسالمت امیز در پی امادگی انگلستان برای گفتگو با استقلال طلبان هند در اواخر دهه 1930 میلادی یعنی سالهای نزدیک به اغاز جنگ جهانی دوم  می باشیم. اینکه انگلستان تنها بخاطر فشارهای نظامی ، نیاز های نظامی خود در جنگ جهانی ، فشار افکار عمومی مردم انگلستان و یا دورنمای ادامه سرکوب استقلال طلبان هند حاضر به گفتگو و تسلیم در برابر خواست مردم هند شد خارج از هدف این نوشته است. اما انچه بدون هیچ تردیدی می توان از ان یاد کرد وجود مبارزه قهرامیز در کنار جنبش مسالمت امیز می باشیم.

 

جنبش سیاهان افریقای جنوبی : مبارزه قهر امیز پشتوانه جنبش مدنی

مبارزه سیاهان افریقای جنوبی علیه رژیم نژاد پرست سفید پوست برای برابری گواه بیش از صد سال مبارزه قهرامیز و مدنی بطور همزمان می باشد.  اما در این میان بیشتر روشنفکران ایرانی با تکیه بر وجه مدنی جنبش از پرداختن به سالها مبارزه نظامی احزاب و چریک های سیاه پوست خوداری می ورزند.

تاریخ گواه ان است که نه تنها شاخه های نظامی احزاب مانند پی ای ک (پک) و یا ای پی ل ای (اپالا) برای سا لیان متمادی به استفاده از خشونت علیه دولت و سفید پوستان مبادرت ورزیدند بلکه حزب نلسون مندلا یعنی کنگره ملی افریقا (ای ان سی) با استفاده از شاخه نظامی خود بنام سرنیزه ملت ( ام ک) با در پیش گرفتن شیوه جنگ مردمی به مبارزه با حزب سفید پوست حاکم پرداختند. تاریخ گواه ان است که  رهبران کنگره ملی افریقا بخاطر 221 مورد استفاده در سالهای 63 تا 64 میلادی مورد محاکمه قرار گرفتند. شاخه نظامی حزب نلسون مندلا (ام ک) تا سال 1990 میلادی با توسل به صدها اقدام قهر امیز تاریخی خونین برای این حزب و مبارزات مردم افریقای جنوبی ترسیم نمود. ام ک در سال 1990 میلادی  یعنی زمانی که حزب حاکم سفید پوست حاضر به مذاکره به با حزب کنگره گردید دست از خشونت کشید.

ایا باور کردنی است که نلسون مندلا و گنگره افریقا می توانست بدون سالها مبارزه و استفاده از خشونت بدون مرز چریک های ای پی سی  انها افریقای جنوبی را چنگال نژاد پرستی ازاد نماید.

حتی جنبش برابری حقوق سیاهان امریکا نیز شاهد استفاده از خشونت توسط برخی از گروها ی سیاهان مانند پلگنان سیاه می باشد.

من بر این باورم که هر چند نام های دکتر لوترگینگ نلسون مندلا و گاندی به عنوان رهبران مسالمت جو و پیروز در تاریخ ثبت گشته است اما این پیروزی ها فرایند تلاش های نیروهای بسیاری  بویژه  نیروها ی مسلح و مبارز که در تاریخ از انان کمتر یاد شده است می باشد.  من هم چنین بر این باورم که نیروهای سلطه گر بریتانیا و یا نژاد پرست سفید افریقای جنوبی بدون فشارهای نیروهای نظامی هندی در هند و ای پی سی نیروهای مسالمت جو را به گفتگو دعوت نمودند.

تاریخ جنبش های ازادیخواهانه تا دهه هشتاد نشانگر استفاده از خشونت به عنوان ابزار مقابله با خشونت و نوعی از مبارزه است.

 

ایا دوران استفاده از خشونت به پایان رسیده است

فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی دراغاز دهه 90 میلادی شاید اولین نمونه شکست یک رژیم بدون مبارزه قهرامیز مردم می باشیم.  در پی این فروپاشی ما شاهد انقلاب رنگ ها در جمهوری های نوپای بلوک شرق می باشیم که در انها اثر چندانی از مبارزه قهر امیز مشاهده نمی کنیم.

ما حتی در مصر و تونس و دیگر کشورهای خاورمیانه نیز با وجود استفاده خشونت توسط حکومت از استفاده فراگیر خشونت توسط مبارزان این کشورها اثر چندانی پیدا نمی کنیم.

 

مقایسه اتحاد شوروی و رژیم ایران 

با وجود انکه در میان رژیم متلاشی شده  شوروی و نظام حاکم برایران شباهت های بسیاری وجود دارد اما تفاوت های بنیانی در ساختار اقتصادی و حتی مدیریت سیاسی این دو رژیم وجود دارد. ضمن انکه  نظام حاکم برایران پس از فروپاشی شوروی به این نتیجه رسیده است که هر گونه  عقب نشینی در برابر خواست مردم به فروپاشی نظام حاکم خواهد انجامید. تجربه سالهای شصت، دوران ریاست جمهوری خاتمی و سرکوب های سال گذشته و ادامه  ان شاهدی بر این مستند تاریخی است که  نظام از پذیرش دگرگونی  از درون حاکمیت  سرباز زده و این روند را تا حد امکان ادامه خواهد داد.

نظام شوروی پس از هفتاد سال تجربه استفاده از برخوردها امنیتی  با پذیرش شکست  تن به بازگشایی سیاسی و اقتصادی داد.  اما رژیم ایران نه مانند رهبران شوروی به منافع ملی اهمیت می دهد و نه برای اینده اقتصاد کشور ارزشی قایل می باشد که بخاطر این مسایل دست به تامل بزند. واقعییت این است که حتی در شوروی سابق رهبران اصول گرای این کشور با توسل به کودتا تلاش کردنند که این کشور را مجددا تحت سلطه خود دراوردند.  انتظارعقب نشینی خامنه ایی و اصول گرایان در ایران بدون ایجاد فشار و شکست روحیه نیروهای سرکوب امکان پذیر نیست.

تجربه تاریخی دهه گذشته و مقایسه ان  با انچه در شوروی رخ داد گواهی تاریخی است که  تکرار تجربه شوروی در ایران بدون وجود ابزارها مناسب  و شیوه های نوین مبارزه عملی نیست.

پس از فروپاشی شوروی ، تحولات سیاسی بسیاری در سراسر جهان رخ داده است. اما  درمیان این تحولات سیاسی دهه گذشته، برخورد با تحولات اخیر کشورهای خاورمیانه بخاطر موارد اشتراک فراوان با کشور ما بیش از هر تحول دیگر در جهان  اهمیت دارد.

 

اقتصاد و مدیریت سیاسی

بنظر من تصمیات یک مدیریت سیاسی نمی تواند بدون تاثیر از اقتصاد انان باشد.  از همین رو سرنوشت کشورهایی مانند تونس و مصر که اقتصاد انها بر محور خدمات و تولید  شکل گرفته است با سرنوشت کشورهای نفتی که درامد انان بیش از هرچیز از طریق  فروش نفت  تامین می گردد نمی تواند یکسان تلقی گردد.

تظاهرات خیابانی در مصر سبب شد که صنعت توریسم که یکی از مهمترین منابع درامد این کشور است دچار صدمات جدی شود  اما تظاهرات خیابانی در تهران و یا دیگر کشورهای نفتی با وجود انکه  می تواند صدمات جدی به  حیثیت حکومت وارد سازد اما تا زمانی که اعتصابات کارگری بویژه صنعت نفت با ان همراه نگردد نمی تواند بطور مستقیم بر درامد هیت حاکمه تا ثیر بسزایی داشته باشد.

مهم دیگری که می تواند درامد یک هیت حاکمه را دچار مخاطره سازد  بحران در مدیریت روابط خارجی  یک رژیم می باشد.  از همین رو سرنوشت  جنبش های دیگر منطقه با ایران دارای تفاوتی جدی می باشد.

بیشتر کشورهای منطقه  روابط بسیار خوبی با غرب  دارند. حتی کشورهایی مانند سوریه، لیبی و الجزیره نیز روابط بسیار بهتری با امریکا و غرب دارند. رژیم ایران تنها کشور منطقه است  که  سیاست دشمنی با امریکا  را در طی سی سال گذشته  دنبال کرده و روابط اش با اورپا نیز دچار مشکلاتی جدی است.

رژیم ایران برای درکنار بحران با غرب رژیم ایران با سیاست تسلیم تکریم در برابر کشورهای شرق  موفق گردیده تا حداقل های مالی برای ادامه حیات را برای نیروهای سرکوب خود پدید اورد.  اما این سیاست اقتصاد کشور را دچار بحرانی جدی نموده است که حتی در بهترین شرایط و بهترین مدیریت نیازمند سالها تلاش ملی برای جبران ان است.

لازم به تذکر است که سیاست نه غربی و شرقی رژیم ایران به سیاست کره شمالی که تنها با کشورهای معدودی نظیر چین، روسیه، برمه ،کوبا، ویتنام ارتباط دارد شباهت های بسیاری دارد.

 

مبارزه روانی ستون اصلی مبارزه در کنار ایجاد ارتش ملی بعنوان یک پشتوانه  

رژیم با استفاده از نیروها سرکوب و ابزار ارتباط جمعی تلاش می کند تا جنبش را دچار یاس نماید. در این شرایط ما با ید هر گونه حرکت مردم ایران را جشن گرفته و از ان به عنوان یک پیروزی یاد نماییم.

شرکت هر یک نفر از مردم ایران در راهپیمایی هایی که بشدت سرکوب می گردد یک پیروزی است حتی اگر مردم بطور خاموش در کنار هم راهپیمایی کنند.

 

انقلاب زمزمه یا زمزمه انقلاب - تداوم جنبش سبز

من باور دارم زمانی که رهبران مردم را به راهپیمایی دعوت می کنند باید با درک صحیح این نکته که رژیم ممکن است امکان تظاهرات و شعار دادن را از ما سلب نماید. ما در چنین شرایطی باید مردم را به سلام و درود گفتن به یک دیگر تشویق نماییم. اگر مردم تنها به سلام گفتن درطی راهپیمایی ها به یک دیگر بپردازند ما می توانیم روحیه پیروزی خود را زنده نگه داشته ضمن انکه رژیم نمی تواند مردم را بخاطر زمزمه سلام و درود بر یک دیگر سرکوب نماید.

این بسیار مهم است که مردم ما هر بار که به خیابان می ایند بدون توجه به ارایش نیروهای سرکوب و اقدامات انها قدم به خیابان گذاشتن و راهپیمایی سکوت را یک پیروزی تلقی کنند.

اگر مردم راهپیمایی ارام و زمزمه سلام و درود را به عنوان یک هدف درنظر بگیرند، هر راهپیمایی و تجمعی یک پیروزی محسوب شده و ادامه ان شکست روانی نیروهای سرکوب را در پی خواهد داشت.  باور کنیم که پیروزی بیش از هر چیز نیازمند باور به ان است.  رژیم در پی حوادث اخیر دچار تزلزل شده است.  ما نیازی به تکرار شعار مرگ بر دیکتاتور در همه جا نداریم. اگر سلام و درود به هموطنان در خیابان می تواند روحیه مردم را تقویت کرده و ان ها را پیروز کند شکست دیکتاتوری قطعی است.

ما درکنار این مبارزه مدنی روانی با رژیم می بایست به فکر ایجاد یک ارتش ملی در بعنوان پشتوانه جنبش باشیم. ما با ایجاد چنین ارتشی دیگرنیازی به بمب گذاری و ایجاد خشونت نخواهیم داشت. تفکر ایجاد یک چنین نیرویی ضمن تقویت روحیه مردم باعث هراس نیروهای سرکوب خواهد شد.

من شکی ندارم که ایجاد یک ارتش ملی بدون پرداختن هزینه های انسانی، سیاسی و مالی امکان پذیر نیست اما عدم تلاش در این مورد یک کوتاهی تاریخی است که هزینه های ان ممکن است بسیار گرانتر از ایجاد چنین نیرویی باشد.

باوجود انکه ما می توانیم رژیم را در یک جنگ روانی شکست دهیم اما داشتن یک ارتش ملی و استفاده از ان بعنوان یک ابزار فشار و ایجاد تشکل در میان نیروهای جوان رادیکال می تواند از خشونت بی دلیل جلوگیری نموده تا در زمان مناسب به تکرار انقلاب مشروطه پرداخته و ارمان های ان را پس از صد سال تحقق بخشد.

به امید پیروزی

 

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

newsecularism@gmail.com