بازگشت به خانه

دوشنبه 23 اسفند 1389 ـ  14 مارچ 2011

 

مسوولیت ‌پذیری کلید پیشرفت و دموکراسی

رود رانر

یکی از خصوصیات یک جامعه مدنی متمدن پیشرفته این است که مردم در همه سطوح دارای حس مسوولیت پذیری بوده و در مورد نحوهء عملکرد و رفتار خود پاسخگو هستند. این شامل همهء افراد آن جامعه، از مسوولان ردهء بالا تا افراد عادی، و در همه موقعیت ها و روابط، از روابط سیاسی و اجتماعی تا روابط شخصی هم می شود.

این دقیقاً همان چیزی است که در اکثر کشورهای در حال توسعه و جهان سوم بخصوص کشورهایی که تحت آموزه‌های مذهبی اسلام بوده‌اند کمتر دیده می‌شود. فرد از کودکی به جای اینکه فراگیرد که مسوولیت و عواقب کارهای خود را بپذیرد و، در مواجه با مشکلات، اشتباه احتمالی خود را پذیرفته و به صورت منطقی دنبال راه حل و راه کار بگردد، اکثراً یاد می‌گیرد که فرافکنی کرده و دنبال دست‌آویزی برای تسکین ناراحتی خود باشد و دنبال فرد دیگری باشد که بتواند تصمیمات سخت و مسوولیت‌دار را از او تقلید کند. در نتیجه، چون در طول زندگی اساساً فکرش برای تصمیم‌گیری و مسوولیت آموزش ندیده است این کارها برایش بسیار سخت و تنش‌زا بوده ترجیح می دهد پیرو و دنباله‌رو باشد و این دقیقاً همان سیکل معیوبی را بوجود می‌آورد که خواستهء چنین تعالیم و سیستم هایی است که افراد دنباله رو باشند، بدون هیچگونه پرسشگری؛ و فردی که در راس قرار دارد فرمانده بدون چون و چرا و بدون پاسخگویی باشد. اینها شرایطی است که زمینهء دیکتاتوری را در این کشورها هم کاملاً مهیا کرده است.

در ایران هم با وجود اینکه در برخی از دوره ها، بخصوص با عرفان گرایی، تلاش هایی شده است تا آموزه های غیرعقلانی مذهبی شکل منطقی‌تر و یا ملاطفت آمیزتری به خود بگیرند اما نه تنها مشکل اینگونه رفتارها را حل نکرده است بلکه حتی شکل احساسی تر و قابل پذیرش‌تری به اینگونه رفتارها داده شده، و نتیجه اینکه این رفتارها و رابطه ها در جامعه نهادینه شده و فرهنگ جامعه را تشکیل داده‌اند که متاسفانه ریشه بسیاری از نابسامانی‌های اجتماعی، سیاسی و حتی فردی ای است که جامعه ما با آن مواجه است.

رابطه هایی که در سطوح مختلف و در بین افراد مختلف جامعه در کشور ما وجود دارند با آنچه که باید در یک جامعه مدنی وجود داشته باشد تفاوت های اساسی دارند و نقطهء مشترک همهء آنها این است که فرد در اینگونه روابط مسوولیت پذیری نداشته و همچنین پاسخگوی رفتار و عملکرد خود نیست. در اینجا به چندین نمونه از روابط موجود اشاره می‌کنم:

1- رابطهء مرید و مرادی به جای رابطه‌ء هوادار پرسشگر و رهبر پاسخگو

چنین رابطه‌ای بین یک رهبر سیاسی یا مذهبی یا اجتماعی و هوادارانش وجود دارد. به طور منطقی هر فرد چنین گروه یا جامعه‌ای باید به صورتی مسوولانهء پرسشگر بوده و خواهان بهبود عملکرد آن جامعه یا گروه باشد و رهبر هم با داشتن چنین رفتاری پاسخگوی عملکرد خود بوده و بین رهبر و هواداران تعامل فعال وجود داشته باشد. اما در جامعهء ما اکثراً چنین رابطه ای به صورت مرید و مرادی و عبد و معبودی در آمده و افراد هوادار فقط به صورت مقلدان مسخ شده رفتار کرده و از طرف دیگر رهبر، فرمانروای بدون چون و چرایی است با هاله تقدس و بزرگی خداگونه که در مقابل هیچ کس و هیچ چیز پاسخگو نیست.

2- رابطهء لوطی و نوچه‌هایش به جای رابطهء مدیر کاردان و کارکنان مسوول

در شرایط منطقی در هر فعالیت گروهی از محل کار تا فعالیتهای گروهی اجتماعی و تفریحی و.. افراد رابطهء محترمانه متعادل در گروه دارند تا به هدف مورد نظر فعالیت آن گروه، انجمن، شرکت، موسسه و …. دست یابند. ممکن است افراد بر اساس شایستگی و کاردانی و تجربه مسوولیتهایی در گروه به صورت مدیر، معاون و غیره داشته باشند. اما در یک جامعه بیمار این رابطه به صورت رابطه‌ی بین لوطی و یا حتی در مواردی گنده لات با نوچه هایش تعریف میشود. باز هم نوچه ها رفتار مسوولانه ندارند بلکه تابع و مجیزگو هستند و لوطی تصمیم گیرنده‌ای است که مسوولیتی در مقابل دیگران نداشته و فقط لطفش میتواند شامل حال نوچه هایش شود و نوچه ها برای کسب لطف و مرحمت لوطی تلاش می‌کنند که فرمانبران خوبی باشند.

3- رابطهء اوستا و شاگرد به جای رابطه استاد و دانشجو

در یک سیستم آموزش علم، فن، حرفه و هنر رابطه معلم ، آموزگار، استاد با فرد دانش آموز یا دانشجو باید یک رابطه کنشگرانه باشد. استاد ذوق آموختن را در فرد بوجود بیاورد، تعقل و پرسشگری و پیدا کردن ایده ها و راهکارهای نوین را تشویق کرده و آموزش دهد و خود نیز در حال پیشرفت و آموزش بیشتر باشد. اما در جامعه ما که بیشتر به صورت سنتی اوستا- شاگردی است. از کنشگری خبری نیست. شاگرد گیرنده و حفظ کننده اطلاعات به صورتی است که به او گفته می‌شود. رابطه پویا نیست بلکه ایستا و حتی در مواردی واپسگرایانه است. گاهی حتی شاگرد برای اینکه نظر مساعد اوستا را برای تعلیم نکات بیشتر جلب کند مجبور به انجام دادن خدماتی است. در هر حال این گونه آموزش کمتر جایی برای پیشرفت و فضا دادن به ایدههای جدید و بکر می‌گذارد

4- رابطه ناز و نیاز به جای همراهی عاشقانه

و اما عدم مسوولیت پذیری تنها شامل روابط اجتماعی و گروهی نمی‌شود بلکه حتی در خصوصی ترین لایههای زندگی نیز نمود پیدا می‌کند. رابطه خصوصی افراد که در جوامع پیشرفته با احترام به فردیت و انسانیت طرفین شکل می ‌گیرد و هر دو طرف می‌دانند که مسوولیتهایی در رابطه دارند و باید همراه و همدوش هم در زندگی باشند و در شکوفایی عشق و زندگی شان کوشا باشند. در جامعه ما در بسیاری شرایط روابط بر اساس حساب و کتاب های مختلف از جمله نیازهای اقتصادی و عاطفی و … شکل می گیرند. در بهترین شرایط که طرفین رابطه عاشقانه با هم دارند باز هم رابطه عاشقانه کمتر به صورت همراهی و کنش و واکنش متقابل است بلکه به صورت ناز از معشوق و نیاز از عاشق تعریف می‌شود نتیجه اینکه رابطه های آتشین نیز بعد از اندک زمانی تبدیل به رابطه‌هایی سرد و سرخورده و ناامیدکننده می‌شوند.

نتیجه اینکه هر کدام از ما در مقابل خود، دیگران و جامعه خود مسوول هستیم و اگر بتوانیم این فرهنگ مسوولیت پذیری را در خود بوجود آورده و در جامعه مان ترویج کنیم موثرترین و استوارترین گام ها را به سوی پیشرفت و دموکراسی و خوشبختی برخواهیم داشت.

15 فوریه 2011

http://roadrunnermd.wordpress.com/2011/02/15/post-60/

 

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

newsecularism@gmail.com