بازگشت به خانه

چهارشنبه 24 فروردين 1390 ـ  13 آوريل 2011

 

برای پيروزیِ چه برنامه ای تلاش می کنيم؟

سام قندچی

خودسوزی يک ايرانی پناهجو در هلند در روز گذشته، اپوزيسيون ايران را نه تنها دوباره در اندوه و درد فرو برد بلکه دوباره اين سؤال را مطرح کرده است که چرا تلاشهای بيش از 30 سال اپوزيسيون به نتيجه نرسيده است. از مقصر دانستن دولت های غربی که هنوز ايرانيان را بطور اتوماتيک شامل استاتوس پناهندگی نميشناسند، يعنی امتيازی که افغانها بيش از 30 سال است از آن برخوردارند، تا مقصر ديدن خود که هنوز نتوانسته ايم اين حق کوچک را در غرب بدست آوريم. بعد هم سؤال اساسی تر اينکه بعد از 30 سال به چه دستاوردی رسيده ايم؟

هنگام ناراحتی بسيار عادی است که انسان سؤالات مقابل خود را بيش از حد عمومی کند. هدفم بحث روانشناسی نيست. اما آنچه روشن است اين است که اگر پزشکی بهترين تحليل را از بيماری بکند و بعد هم بهترين راه حل را پيدا کند و درست ترين داروها را نيز تجويز کند، اگر بيمار برود و داروهای ديگری بخورد نميتواند فردا اظهار شگفتی کند که چرا به نتيجه مطلوب نرسيده است و به موفقيت دست نيافته است.

هنوز 32 سال پس از انقلاب 1357 بسياری از کسانيکه مورد مؤاخذه قرار می گيرند که چرا آيت الله خمينی و جمهوری اسلامی بر سر کار آمد، ابداً در آن زمان از آقای خمينی حمايت نکردند، اما آنهايی که دنبال او راه افتادند، بعداً يقه کسانی را گرفتند که اتفاقاً همان زمان هم برنامه ديگری ارائه داده بودند و چون برنامه شان حمايت کمی بدست آورد، خود نيز قربانی تحولات بعدی شدند.

بسياری ديگر هم می گويند که کتاب آيت الله خمينی را نخوانده بودند و نميدانستند که چه می گويد و تجويز غلط کرده بودند؟ سؤال اين است آنهايی که نظرات اين دسته را دنبال کردند چرا متوجه نشدند که اينها خود نميدانند از چه چيزی دارند حمايـت می کنند. اگر عده ای کتاب و نوشته های کسی را نخوانده بودند و دنبال او راه افتادند، چرا دسته دوم هم بدون آنکه بدانند دسته اول با چه ميزان آگاهی راهی را تجويز می کنند، به دنبال آنان راه افتادند، و بعداً هم انتظار داشتند نتيجه آن شود که در انتظارات خود دارند که اصلاً ربطی به آنچه دسته اول تجويز ميکرد نداشت.

وقت آن است که بويژه رهبران فکری ايرانيان دقيق کتاب ها و برنامه ها را بخوانند و دقيقاً از برنامه ای دفاع کنند که تحليل، راه حل، و برنامه اش رسيدن به هدف مورد نظر آنان است، و در غيرانيصورت فردا ممکن است حتی به هدف متضادی برسند. بهترين تشخيص، بهترين راه حل و تجويز بهترين دارو موقعی اثر بخش است که آن راه دنبال شود و در غير اينصورت پيمودن راهی ديگر، و رسيدن به جايی ديگر، تعجبی ندارد.

امروز جنبش بزرگی در خاورميانه به راه افتاده است و ممکن است بترسيم که مبادا ما عقب بيفتيم. 30 و اندی سال پيش ايران پيش قراول يکی از بزرگترين جنبش های دموکراسی خواهی در خاورميانه بود که به اوج خود رسيد. مهم آن است که به چه نتيجه ای رسيديم؟

 

آمريکا در تمام تاريخ خود يک بار انقلاب کرد و يک بار هم جنگ داخلی. در همين کنار آمريکا در کشور مکزيک بارها انقلاب و جنگ داخلی شده است و در هر شهر آن کشور پر است از خيابانهايی که "انقلاب" نامگذاری شده است. مهم انقلاب کردن نيست. مهم رسيدن  به اهدافی است که مد نظر ما هستند. کانت ترجيح می داد اهداف ترقی خواهانه خود را از راه اصلاحات کسب کند، اما وقتی انقلاب به آن اهداف دست يافت از انقلاب دفاع کرد.

اميدوارم پس از بيش از 30 سال تلاش، بجاي آنکه آن درس ها را دقيقاً مرور کنيم و برنامه هايی را دنبال کنيم که به روشنی راه رسيدن به اهداف ما ست، دوباره با پيش گرفتن راهی که به آن اهداف نمي رسد، پس از شکست و نرسيدن به انتظارات خود، نيائيم و بگوئيم از ماست که بر ماست؛ که اگرچه درست گفته ايم اما چه فايده؟!(*)

به امید جمهوری آینده نگر  دموکراتیک و سکولار در ایران،

نوزدهم فروردين ماه 1390 ـ 7 آوريل 2011

*. http://www.ghandchi.com/500-FuturistIran.htm

 

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

newsecularism@gmail.com