بازگشت به خانه

چهارشنبه 14 ارديبهشت 1390 ـ  4 ماه مه 2011

 

پاسخ تشکرآميز ايراندخت دل آگاه به يک منتقدش

ايراندخت دل آگاه

من نمي دانم مقصود فرستندهء آن نامه چيست در مورد نوشتهء من پيرامون مجسمه های «کاری» چيست كه گفته اند «ايراندخت» به حاشيه ها پرداخته است و موضوع فقط «هنر» نيست. من اين موضوع را از جنبه رفتارهاي سركوبگرانه يك دولت و محدوديت آزادي بيان و انديشه نگريسته ام و فرستنده نامه و متن بي.بي.سي موضوع را تنها از منظر سياسي  مورد توجه قرار داده است.

مگر هنر زبان دوم آدميان نيست براي بيان انديشه و احساس شان؟ آيا رسالت يك هنرمند واقعي جز اين است كه با بيان هنري اش حقايق را واگويه كند و مردم را آگاه سازد؟ آيا وقتي در كشوري «هنر» زخمي يا به قتل مي رسد به معنای آن نيست که حق بيان ِ هنري روشنفكران  يك جامعه  محدود يا ستانده شده است؟ اگر اين اثر هنري مربوط به آشتی ترک ها با ارمنيان نبود، نابودي آن بلااشكال بود و نيازي نبود از بريده شدن سر هنر سخن گفت؟

من موضوع نابودي اين اثر هنري را نه به عنوان يك موضوع سياسي محض كه به عنوان نمونه اي از نابودي آزادي بيان - در هر قالبي كه باشد - در آن كشور آوردم. تازه پس از انتشار اين نوشته شنيدم كه پيش از اين هم تقريباً تمام اثار هنري اين هنرمند در تركيه از ميان برداشته شده است و ظاهراً اسلامگرايان به هيچ روي تاب تحمل آثار او و كساني چون او را ندارند. ديگر آثارش كه به نابودي كشانده شده اند  به ارمنيان مربوط نيستند و موضوعات گوناگون ديگری كه مبتلابه آن جامعه است موجب آفريدن آن اثار بوده است.

واقعيت آن است كه هيات حاكم در تركيه بر پايهء باورهاي ديني و ايدئولوژيك خود با آزادي انديشه سر ستيز دارد و هر جا كه دست اش برسد جلوي آزاد انديشي و آزاد انديشان را مي گيرد. مثلاً، به تدريج در حال تعطيل كردن تئاترها است. برايش هم مهم نيست كه  موضوع اصلي نمايشنامه ها چيست. او ساختمان تئاتر هاي دولتي را نشانه رفته است تا هنرمندان، با توجه به كمبود اماكن اجراي نمايش، از اين هنر رويگردان شوند.

اين همان داستاني است كه به گونه اي ديگرش را ما در اينجا (ايران) شاهديم. فقط چون در تركيه نمي شود آشكارا نوشته ها و متن نمايشنامه ها را سانسور كرد، از اين رو دولت به روش هاي ديگر روي آورده است تا هنرمندان و پديد آورندگان آثار هنري را خانه نشين و خاموش كند.

ضمناً محمت آكسوي در برخي برنامه هاي تلويزيوني حاضر شده و بارها با خشم فراوان بر رفتار دولت حاكم خروشيده است و تنها زماني گفته كه: « بگذاريد خرابش كنند. ما يكي ديگر خواهيم ساخت» كه يكي از دوستان اش - بِدري بايكام - را پس از سخنراني در يك جلسهء اعتراضي نسبت به تخريب مجسمه ها و رفتارهاي خودكامهء دولت حاكم و برخورد با روشنفكران و روزنامه نگاران ، به ضرب چاقو مورد حمله قرار دادند. اينجا بود كه محمت آكسوي ديگر از انجام مصاحبه ها و ايراد سخنان اعتراضي دست برداشت و گفت كه باز هم مجسمه اي ديگر خواهد ساخت. خود هنرمند همواره در مصاحبه هايش  از اصل هنر دفاع مي كند و نه تنها از اين مجسمه خاص.اين مجسمه تنها يكي از فرزندان مقتول اوست!

به هر روي بايد از نويسندهء نامه سپاسگزار بود كه به چرايي آفريده شدن اين مجسمه هم اشاره كرده اند. اگرچه اين چرائی خاص در اصل «قتل هنر» و سركوب روشنفكران تغييري ايجاد نمي كند .

من به سهم خود از ايشان سپاسگزارم.

 

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

newsecularism@gmail.com