بازگشت به خانه

چهارشنبه 6 مهر 1390 ـ  28 سپتامبر 2011

 

چشم انداز نوینی برای امروز و فردا

پرتو نوری علا

امروزه، اکثر ایرانیانی که در هر دو رژیم پهلوی و اسلامی زندگی کرده اند، یا نسل جوانی که به کتاب و کامپیوتر دسترسی دارد، اگر در مورد چگونگی شکل گرفتن انقلاب، رفتن شاه و آمدن خمینی، اختلاف نظر داشته باشند، اما در یک مورد به گمان من، اتفاق نظر دارند و آن این که خمینی پس از قدرت گرفتن، وعده های حقوق بشری و دمکراتیکِ نوفل شاتوئی خود را خدعه خواند و با ضدیت با دگراندیشان و کشتار، ایران را به کسانی واگذاشت که عدالت، عدم تبعیض، حرمت گذاشتن به شأن آدمی، آبادانی کشور و رفاه مردم، ناچیزترین مشغله فکری شان بود.

اما هنوز هستند کسانی که بر روی تبعیض، نقض حقوق بشر، بگیر و ببند و شکنجه و کشتار مردم ایران چشم بسته و فساد دولت و حکومت، دزدی و قتل و غارت دولتمندان رژیم، و فقر اقتصادی و فرهنگی محرومان جامعه را انکار می کنند. در این میان آنانی هم که برخی از کاستی ها را می پذیرند، در نهایت، تمام مشکلات را به گردن رئیس جمهور و اطرافیان اش می اندازند و همچنان می کوشند تا با اصلاح و مرمت نظام اسلامی، که از پای بست ویران است، یک نظام اسلامی جدید (رحمانی؟) و یک قانون اساسی مبتنی بر پایه حقوق بشر اسلامی ایجاد کنند.

چنین افرادی، در داخل و خارج از ایران به شکل های مختلفی شناخته شده اند:

- لومپن ها و لَش و لوش هایی که جیره خوار و مزدور هر رژیمی اند، و برای آن که کیسه شان پر شود، دست به هر جنایتی می زنند.

- فرصت طلبان ظاهر الصلاحی که بنظر رفیق قافله می آیند اما در واقع شریک دزدانند.

- ساده اندیشانی که سر در آخور خرافات دارند و در عصر فتح کرات آسمانی، به نامه و پول انداختن در چاه جمکران و نشستن پای وعظ رمالان دل خوش کرده اند.

- برخی استادان شرق شناس و اسلام شناس ایرانی و غیرایرانی ی دانشگاه های معتبر آمریکا و کانادا و اروپا که به برکت کمک های مالی رژیم اسلامی به دانشگاه هاشان، می کوشند تا "اسلام راستین!" را به جهانیان بشناسانند.

- برخی روحانیان گذشته و «نواندیشان دینیِ» امروز که گرچه سی سال همپالکی عُمال همین نظام بوده اند، اما پس از مغضوب شدن اصلاح طلبان، جان خود را در خطر دیده و در خارج زندگی می کنند، بی آن که برای تأمین رزق و روزیشان، مجبور شده باشند حتی یک روز هم در جائی کار کنند.

- لابی گرانی که با صرف پول های کلان رژیم اسلامی، از یکسو سعی می کنند که مثلاً نام سازمان هائی مانند مجاهدین، از لیست تروریست ها حذف نشود، و از سوی دیگر، راه مذاکره و گفتگوی کشورهای غربی را با رژیم تروریستی اسلامی هموار می کنند.

- برخی هم چپ های قدیمی یا وارثان آنها هستند که هنوز، همچون آغاز انقلاب، با ضد امپریالیسم خواندن نظام اسلامی، برای جلوگیری از سرنگونی رژیم، یا ولی فقیه را ارشاد می کنند یا حامی سرسخت اصلاح طلبان اند.

گروه های یاد شده، بخوبی می دانند که بقایشان در حفظ استمرار رژیم اسلامی است. حالا گیرم از طریق استقرار رژیم اسلامی رحمانی توسط اصلاح طلبان جدید. به همین دلیل با لفاظی و پول خرج کردن و هراساندن مردم از کلماتی چون انحلال، سکولار، گرفته شدن مذهب اسلام از آنان، یا تجزیهء ایران، سعی می کنند با دمیدن در کوره هر دَم سرد شوندهء اصلاحات، آن را گرم نگهدارند و، با خواب نما شدن، پیشنهاد "کنگره ملی" (اسلامی فراموش نشود) و آلترناتیو رژیم اسلامی از طریق روی کار آوردن رژیم اسلامی جدید را می دهند.

آنان بخوبی می دانند اگر حکومتی دمکرات، که سکولاریسم اساس آن است، در ایران شکل بگیرد، مطابق مفاد حقوق بشر، خانواده هائی که سی و سه سال عزیزان خود را در این رژیم از دست داده اند، به دنبال شناخت آمرین و عاملین تمام قتل ها و اعدام ها برخواهند آمد. و آنان مسئول اند تا در برابر تمام قتل های بی محاکمه و شتابزده کارگزاران رژیم پهلوی به نام خلق انقلابی، کشتارهای جمعی قارنا، کردها و متهمان کودتای نوژه، دستگیری و کشتن دگراندیشان، کشتار جمعی ۶۷، آدمربائی، قتل های زنجیره ای، بگیر و ببندها، شکنجه و تجاوز و قتل در زندان ها، دزدی و اختلاس، نابود کردن محیط زیست و میراث های فرهنگی، استفاده بی رویه از منابع ملی ایران، و محروم کردن زنان و جوانان از داشتن حداقلی از یک زندگی آبرومند و راحت، جوابگوی ملت و دولت باشند.

آنان بخوبی می دانند تنها در سایهء تداوم رژیم اسلامی است که می توانند از مسئولیت های خود در برابر ملت ایران سر باز زنند، میان خود اعتباری داشته، آزاد در ایران و خارج از ایران بچرخند و مفت و مجانی زندگی کنند، و تنها با عمده کردن کشتار 67، روی تمام قتل ها، بویژه در آغاز انقلاب، پرده فراموشی بکشند.

اما خوشبختانه هر روزه بر تعداد کسانی که ماهیت گروه های فوق را می شناسد افزوده می شود. چه بسیارند چپ هائی که با شهامت، به نقد روش های سازمانی خود در گذشته پرداخته و حمایت از اصلاح طلبان را خطائی مجدد، و ارشاد خامنه ای را برابر با حمایت از خمینی و فجایع رخداده پس از آن می دانند. چه بسیارند مسلمانانی که برای حفظ دین و ایمان خود، و نجات ایران و ایرانی، به عدم دخالت مذهب در حکومت اعتقاد پیدا کرده اند.

امروزه بسیاری از ایرانیان، بویژه زنان و نسل جوان که برای زیستنی انسانی، بیشترین هزینه را پرداخته اند، بخوبی می دانند، ایران و ایرانی نیازمند استقرار حکومتی جدا از مذهب و ایدئولوژی است. چون مذهب و ایدئولوژی در ذات خود یکه خواه است و خود را برتر از دیگران می داند، و برتری طلب، راهی جز درافتادن به سرکوب دگراندیشان و منتقدان خود ندارد. آنان می دانند که ما نیازمند ایرانی بی تبعیض و قانون اساسی ای برآمده از مفاد حقوق بشر، زمینی و زمانی هستیم که عدالت و برابری و رفاه و سربلندی ایران و ایرانی را تأمین و تضمین کند.

امروزه چنین چشم اندازی تنها در سایه آگاهی، استقرار حکومتی دمکرات، که سکولاریسم در دل آن جای دارد، مبتنی بر حقوق بشر و با تقویت و قدرت بخشیدن به نقاط مشترک تمام افراد، گروه ها و سازمان ها با تمام تفاوت هایشان به وقوع خواهد پیوست.

با یقین به تحقق چنین چشم اندازی.

چهارشنبه  30 شهريور 1390 -  21 سپتامبر 2011

http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=40607

 

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

newsecularism@gmail.com