بازگشت به خانه

جمعه 6 آبان 1390 ـ  28 اکتبر 2011

 

دو مطلب از اکبر گنجی

1. نگاهی دیگر: لیبیائیزه کردن ایران؟

نحوهء قتل سرهنگ قذافی، رهبر پیشین لیبی، انتقادهای گسترده‌ای را برانگیخته است.

مرحلهء اول پروژه جهان غرب در لیبی پایان یافت. سرهنگ قذافی یکی از زمامداران مادام العمر جنایت کار قرن بیستم و بیست و یکم بود. حداقل این است که قبایلی از لیبی او را نمی خواستند؛ اما سوء استفاده ای که آمریکا و دول غربی از مصوبه ممنوعیت پرواز شورای امنیت کردند و حدود هفت ماه کشور لیبی را توسط ناتو بمباران کردند، هرچه باشد، "انقلاب مردمی" یا "دخالت بشر دوستانه" نام ندارد.

در این مدت ده ها هزار تن از مردم لیبی کشته شدند. شمار واقعی کشته شدگان، ممکن است سال ها بعد اعلام شود تا حساسیت برانگیز نباشد. آن وقت دیگر کار از کار گذشته و با واقعه ای پیش رو یا همزمان روبرو نخواهیم بود که احساسات بشر دوستانه نسبت به جان آدمیان واقعی را تحریک نماید. به گزارش بازرسان سازمان ملل، طرفین نزاع لیبی مرتکب "جنایات جنگی" شده اند. عفو بین الملل هم "نقض حقوق بشر" به وسیله دولت جدید را محکوم کرده است.

یکی از موارد حاد نقض حقوق بشر، چگونگی به قتل رساندن سرهنگ قذافی بود که زنده دستگیر و سپس مضروب و کشته شد. نسل ما که خاطرهء انقلاب ۵۷ را به یاد دارد، فراموش نکرده است که صادق خلخالی چگونه با حمایت آیت الله خمینی و با نقض حقوق بشر و نادیده گرفتن اصول ابتدایی دادرسی عادلانه، سران حکومت پهلوی را در به اصطلاح دادگاه ها محاکمه و اعدام کرد.

گویی نسل ما پیشرفته تر از نسل کنونی لیبی بود که زمامداران پیشین را به دست خلخالی سپرد، اینان زمامداران حاکم (قذافی، پسرانش، وزیر دفاع و...) را در خیابان و بیابان تیرباران می کنند. منتها انقلاب ارتباطات این امکان را فراهم آورده است که این فجایع دهشت بار دیده شوند. افسوس که مثلاً از نحوهء اعدام هویدا فیلمی وجود ندارد.

سکوت مدافعان حقوق بشر ایرانی در مورد وضعیت لیبی باور ناکردنی است. یک بام و دو هوا چه معنایی دارد؟ نکند حقوق بشر - همان گونه که آیت الله خمینی و سازمان مجاهدین خلق در سال 1357 اعلام می کردند - برای زمامداران حاکم نیست، چون آنها جنایتکار بوده و مردم مبارز را کشته اند؟ خشتی که معماران نظام جدید در همان گام اول کج می نهند، دیوارهای کج و معوج سرکوب را تا ثریا بالا خواهد برد.

حالا همه خشنودند که سرهنگ قذافی خودکامه و رژیمش رفته اند. اما گویی چگونگی رفتن او مطلقاً مهم نیست. هدف وسیله را توجیه می کند. هدف که مقدس بود (سرنگونی رژیم)، روش های رسیدن به هدف، هرچه که باشد، مهم نیست. مگر نسل ما شاهد اتحاد و خدمت به رژیمی که کشور ایران را مورد حملهء نظامی قرار داد، نبود؟ وقتی سرنگونی رژیم و تسخیر قدرت "همه چیز" شد، گروهی حاضرند برای رسیدن به این هدف با ابلیس هم وحدت کنند.

زمانی آرمان و سنت هایی وجود داشت که هیچ کس خود را مجاز به تخطی از آنها نمی دانست. اینک فرد به خود اجازه می دهد که از آمریکا و دول غربی بخواهد که همان بلایی را سر ایران بیاورند، که بر سر لیبی آوردند. به زبان بی زبانی اعلام می شود که آمریکا و دول غربی می تواند از ما به همان نحوی که از کسانی در لیبی استفاده کرد، استفاده کند. گویی پیروزی ناتو در لیبی، خاطره تلفات و هزینه های سنگین عراق و افغانستان را به فراموشی سپرده است. اما داوری درباره لیبی هنوز بسیار زود است.

چندی پیش در سمیناری دربارهء بهار عرب شرکت داشتم. نمایندهء لیبیایی کنفرانس می گفت که پس از پیروزی، "حکومت قرآن" در لیبی برقرار خواهیم کرد. سر شام در حضور حاضران به او گفتم: "تو را به قرآن قسم می دهم که حکومت قرآن درست نکنید. ما کردیم، نتیجه اش چه شد؟ حکومت قرآن فاقد معناست. قرآن یا خداوند که حکومت نخواهند کرد، بلکه همیشه گروهی به نام قرآن مستبدانه حکومت و جنایت خواهند کرد. دموکراسی و حقوق بشر را پاس بدارید". می گفت: "حکومت دموکراسی یعنی شروع کردن از صفر، اما حکومت قرآن متکی بر تجربه تأیید شده است".

مصطفی عبدالجلیل، رئیس شورای ملی انتقالی لیبی هم در سخنانی در جشن اعلام آزاد سازی لیبی گفته است: "ما به عنوان کشوری اسلامی، شریعت اسلامی را به عنوان منبع اصلی قانون گذاری خود انتخاب کرده‌ایم، بنابراین هر قانونی که مخالف آموزه‌های اسلام و شریعت اسلامی باشد، طبق قانون باطل است و لغو خواهد شد".

وی در این سخنرانی وعده داد تا چند همسری را قانونی سازند. این همان شریعت گرایی (اسلام فقاهتی) است که ما در ایران تجربه کرده ایم.

اما در خصوص ایران به نظر می رسد که مقدمات طرح نهایی یکی یکی طی سال های مدید در حال آماده شدن بوده و هست. در همین هفته های اخیر، تحولات جدیدی- به شرح زیر- اتفاق افتاده است:

اول- گزارش احمد شهید درباره وضعیت نقض حقوق بشر در ایران به شورای حقوق بشر سازمان ملل. بی تردید، اگر کم نگفته باشد، به هیچ وجه اغراق نکرده است.

دوم- اتهام دست داشتن ایران در طرح ترور سفیر عربستان در آمریکا. دستگاه های اطلاعاتی و امنیتی ایران که متخصص ترور شهروندان ایرانی مخالف جمهوری اسلامی در اروپاست، هرگز تا این حد ساده لوحانه و ابتدایی عمل نخواهد کرد.

سوم- شکایت دولت عربستان سعودی به شورای امنیت سازمان ملل دربارهء طرح ترور سفیرش در آمریکا.

چهارم- جدی شدن طرح تحریم بانک مرکزی ایران.

پنجم- گزارش شورای حکام آژانس به شورای امنیت دربارهء پروژهء هسته ای ایران.

ششم- زمزمهء تحرکات دول غربی برای ایجاد وحدت میان گروه های مختلف اپوزیسیون و تشکیل جبهه ای واحد از آنان.

جمعیت ایران را با جمعیت لیبی مقایسه کنید. اگر جنگ هفت ماهه لیبی ده ها هزار کشته بر جای نهاد، اجرای احتمالی چنان طرحی در ایران جان چه تعداد از مردم را خواهد گرفت و چه تعدادی را معلول خواهد کرد؟ فرض کنید این طرح احتمالی جان نیم تا یک میلیون ایرانی را بگیرد، آیا باز هم سکوت مجاز است؟ عده ای ممکن است بگویند که این، "هزینه" اجتناب ناپذیر کنار رفتن "رژیمی جنایتکار" است، اما برای مدافعان حقوق بشر و نیروهای ملی ایرانی چنین مدعیاتی گریه آور است.

گروهی به اصطلاح "حصری منطقی" می سازند و همگان را در سر دو راهی انتخاب رژیم یا دول غربی قرار می دهند. اما نخواستن حکومت ایران به معنای همکاری با متجاوزان خارجی نیست، مخالفت با متجاوزان خارجی هم به معنای همکاری با حکومت ایران نیست. این دوگانه موهوم است. می توان مخالف حکومت ایران و مخالف تهاجم نظامی دول خارجی به ایران بود و با هیچ یک از طرفین همکاری نکرد.

مسأله ما، گذار مسالمت آمیز به نظام دموکراتیک ملتزم به آزادی و حقوق بشر است، نه فروپاشی رژیم تحت هر شرایطی.

http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2011/10/111025_l10_ag_iran_libya.shtml

 

2. حقوق بشر یا پیاده نظام آمریکا؟

اکبر گنجی

آقای بیژن حکمت درباره ی مقاله ی امروز من در سایت بی.بی.سی تحت عنوان "لیبیائیزه کردن ایران" نوشته اند:

«اکبر گنجی پیش از آنکه اتهام دست داشتن ایران در طرح ترور سفیر عربستان در آمریکا در دادگاه و شورای امنیت بررسی شده باشد، تنها با اتکا به ساده لوحانه بودن این طرح، جمهوری اسلامی را تبرئه می کند و گزارش احمد شهید را جزیی از "مقدمات طرحی نهایی که یکی یکی طی سال های مدید در حال آماده شدن بوده و هست" می نامد . یعنی ما اگر سعی کنیم شورای حقوق بشر گزارشگری برای بررسی حقوق بشر در ایران تعیین کند و موفق شویم، این از مقدمات یک طرح نهایی خارجی هاست و اگر کوششی برای اتحاد بین خودمان بکنیم، این هم باز بند ششم از همان مقدمات "طرح نهایی" است! دوست عزیز، آقای اکبر گنجی اگر کژ خوانده ام، اصلاح کنید."

 

اما توضیحات من:

اول- شورای امنیت سازمان ملل دادگاه نیست، مجمع دول است که براساس منافع دول عضو و بده بستان های آنان تصمیم گیری می کند.اگر منافع ایجاب کند، به هر چیزی رأی می دهند.

دوم- حتماً فراموش نکرده اید که بوش و دیک چینی و رامسفلد و کالین پاول با سر هم کردن چه دروغ هایی ملت آمریکا و دنیا را فریب دادند تا به عراق حمله کنند. می گفتند عراق به دنبال سلاح های اتمی و کشتار جمعی است. مدرک سازی هم کردند. بعد که کارشان تمام شد، گفتند دروغ گفتیم. گفتند صدام با القاعده رابطه دارد، بعد که کارشان تمام شد، گفتند دروغ گفتیم. به تاریخ سیاست خارجی آمریکا بنگرید که چقدر دروغ گفته اند و چه کودتاهایی در جهان به راه انداخته اند؟ اوباما هم رئیس جمهور آمریکاست و باید به دنبال منافع ملی آمریکا باشد. در قرن بیستم، منافع ملی آمریکا حمایت از دیکتاتورهای منطقه ی خاورمیانه را ایجاب می کرد. بسیاری از آن رژیم ها را دول غربی بر سر کار آوردند. مگر اکنون منافع ملی این کشور حمایت از دیکتاتوریی هایی چون عربستان سعودی و بحرین را ایجاب نمی کند؟ مگر دو متحد آمریکا در منطقه- عربستان سعودی و پاکستان- مهمترین کشورهای پرورش دهنده ی "بنیادگرایان مسلمان" نیستند؟ مگر بخش اطلاعات ارتش پاکستان در پشت طالبان قرار ندارد؟ مگر القاعده را آنجا که منافع آمریکا ایجاب می کرد، این دولت مسلح و حمایت نکرد؟

سوم- مدعیات دولت آمریکا درباره ی حمله ی تروریستی حتی از سوی رسانه ها و کارشناسان آمریکایی جدی گرفته نشده است(از جمله رجوع شود به اظهارات گری سیک که در دولت همین دموکرات دارای مسئولیت امنیتی بود).

چهارم- متهم پرونده امروز در دادگاه کلیه ی اتهامات را رد کرده است(رجوع شود به گزارش رادیو فردا).

پنجم- سپاه پاسدران و وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی متخصص ترور هستند. ترور مخالفان در اروپا را به یاد بیاورید که کلیه ی آنها در زمان ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی صورت گرفت. عملیات آنها در لبنان و فلسطین و عراق و افغانستان را مشاهده کنید. انفجار مرکز آمریکائیان در الخبر عربستان سعودی را به یاد بیاورید که طی آن 19 نظامی آمریکایی کشته و ده ها تن مجروح گردیدند. میزان تخصص آنها را در این امور بنگرید. رژیمی که می تواند به راحتی افراد مهم را در عراق و لبنان و افغانستان ترور کند، چرا باید سفیر عربستان سعودی را به این شکل مفتضح در آمریکا توسط یک ماشین فروش ترور کند؟

ششم- دولت اوباما در ماه های گذشته رسما مسئولیت چند ترور در کشورهای دیگر را پذیرفته و بدان افتخار هم کرده است. از جمله ترور بن لادن و یارانش که می توانستند زنده بگیرندشان، ولی پیامدهایش که در دادگاه چه اطلاعاتی را افشا خواهند کرد، مانع این کار شد. آیا تروریسم بد است فقط وقتی که از سوی دولت سرکوبگر جمهوری اسلامی صورت بگیرد؟ چرا ایرانیان مدافع حقوق بشر در مقابل این نوع تروریسم دولتی سکوت می کنند؟ آیا معنای آن این نیست که "تروریسم خامنه ای" بد است، اما "تروریسم اوباما" خوب است؟

هفتم- گزارش احمد شهید بسیار خوب بود و در مقاله آمده است که اگر کم نگفته باشد، اغراق هم نکرده است. اما استفاده یا سوء استفاده ای که دولت آمریکا و دیگر دول غربی از این گزارش خواهند کرد، امر دیگری است. در مقاله به چنین استفاده ای اشاره شده است، وگرنه خود من در سال های گذشته حداقل دوبار با مسئول شورای حقوق بشر سازمان ملل و دو بار با معاون دبیر کل سازمان ملل دیدار کرده و خواسته بودم که گزارش گر رسمی حقوق بشر برای ایران تعیین شود. ما به دنبال بهبود وضعیت حقوق بشر در ایران هستیم ولی بسیاری از اعضای شورای امنیت خود را ناقضان حقوق بشر هستند(از جمله روسیه و چین).

هشتم- اتحاد کثرت گرایانه ی همه ی نیروهای مخالف- اگر شدنی باشد- بسیار خوب است. به جای اتحاد، بکوشیم فضای دشنام و تهمت و دروغ گویی را از میان مخالفان بزدائیم. وقتی هنوز اینها گفتمان غالب را تشکیل می دهند، چه جای اتحاد؟ چه کسی با چه کسی قرار است متحد شود؟ مگر به تازگی انشعابی در اتحاد جمهوری خواهان به وقوع نپیوست؟ اگر می شد می بایست جلوی آن را گرفت، نه این که به دنبال اتحاد با همه رفت. مگر شورای ملی مقاومت تشکیل و به آن شکل که بهتر از من می دانید به سازمان مجاهدین خلق تقلیل نیافت؟

نهم- من به صراحت همیشه گفته ام که مخالف اپوزیسییون سازی توسط دولت آمریکا و دول غربی هستم. منظورم چیزی است که در عراق و خصوصاً لیبی روی داد. این که دول غربی مخالفان را گرد هم جمع کنند، و از آنها در پروژه هایی چون پروژه ی لیبی استفاده کنند، بد و خطرناک است. گذار ایران از نظام استبدادی سرکوبگر به نظام دموکراتیک ملتزم به آزادی و دموکراسی، وظیفه ی ایرانیان است، نه دولت آمریکا یا دیگر دول غربی. من موافق تشکیل "جبهه ی مستقل دموکراسی خواهان ایران که پایبند به حقوق بشرند"، هستم، اما صد در صد مخالف تبدیل ایرانیان مخالف به "پیاده نظام" پروژه های آمریکایی و دول غربی هستم.

گمان می کنید که اگر دولت آمریکا یا دول غربی به ایران حمله ی نظامی کنند- و گروهی از ایرانیان به عنوان پیاده نظام آنان(همچون لیبی) وارد عمل شوند- موسوی و کروبی و رهنورد و تاج زاده و امین زاده و زیدآبادی و سحرخیز و مومنی و نسرین ستوده و باستانی و امویی و شعله سعدی و بقیه ی زندانیان سیاسی چه موضعی خواهندگرفت؟ تجربه ی همکاری سازمان مجاهدین خلق با رژیم صدام حسین در مقابل ماست.ولع قدرت که نباید چشم آدمی را کور و گوشش را ناشنوا کند.

دهم- مبارزه ی اصلی در ایران صورت می گیرد. ایرانیان مقیم خارج به عنوان تابع داخل عمل می کنند. وقتی در داخل حرکتی یا شوری در می گیرد، خارج کشور هم فعال می شود. وقتی داخل سرکوب می شود و حرکتی ظاهر نمی شود، خارج نشینان هم به کنج خلوت و تنهایی و تک افتادگی خود باز می گردند. مخالفان مقیم خارج هنوز قادر نیستند برای هدف والای آزادی زندانیان سیاسی بسیج شوند، بعد از اتحاد برای اهداف مهمتر سخن گفته می شود. در حال حاضر فقط دول غربی چون آمریکا می توانند بخشی از "مخالفان متعارض" را با وعده و وعید گرد هم جمع آورند.

یازدهم- حقوق بشر و دموکراسی یک بام دو هوا نمی شود. اگر حقوق بشر خوب است،باید همه آن را رعایت کنند. نمی شود متحدین پیمان ناتو سرهنگ قذافی جنایتکار را در خیابان زنده گرفته ، چاقو در باسن اش فرو کنند، کتک بزنندش و سپس با شلیک تیر در سر و بدنش او به قتل برسانند و دول غربی مدعی دموکراسی شادی کنند. اما چرا ما ایرانیان باید شادی یا سکوت کنیم؟ چرا مدعیان ایرانی حقوق بشر این جنایت و کثافت کاری را محکوم نمی کنند؟ انقلاب ایران را فراموش نکنید که چه کردیم و چه شد؟

دوازدهم- می دانم که شما به مبارزات مستقل ایرانیان می اندیشید. می دانم که شما با پول گرفتن از دول خارجی مخالف هستید. می دانم که شما مخالف حمله ی نظامی به ایران هستید. می دانم که شما مخالف تحریم های اقتصادی فلج کننده هستید.می دانم که من و شما و دیگران بر سر این مسأله توافق کامل داریم که اول باید ایرانی وجود داشته باشد تا آن کشور صاحب نظامی دموکراتیک و ملتزم به حقوق بشر شود. پس حقوق بشر و دموکراسی را پاس بداریم و در دفاع از این آرمان ها دو معیاری نباشیم.

آمریکایی جدی گرفته نشده است.

http://news.gooya.com/politics/archives/2011/10/130112.php

 

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

newsecularism@gmail.com