بازگشت به خانه

دوشنبه 30 آبان 1390 ـ  21 نوامبر 2011

 

مهر تأیید جامعهء روشنفکری بر مشروعیت و ماندگارشدنِ رژیم

کورش اعتمادی

بارها بر این نکته تأکید شده است که یکی از علتّ های ماندگار شدن جمهوری اسلامی مسئلهء عدمِ انسجام فکری و سیاسی جامعهء روشنفکری است که رغبتی برای پایان بخشیدن به موجودیت رژیمی که عامل همهء نابسامانی های اجتماعی و سیاسی در ایران و منطقه می باشد، ندارد. 32 سال است این رژیم مذهبی بر سر کار است و در طی این مدت با آسودگی خاطر آنچنان شرایط هولناکی را بر مردم تحمیل کرده است که هرگز تاریخ نمونهء آن را گواهی نداده است. بی شک، رژیم اسلامی تا زمانی که در مقابل خویش اپوزیسیونِ متشکل و مصممی را مشاهده نکند، از هر حربه و دسیسه ای بهره خواهد جست تا در قدرت باقی بماند.

بسیاری از همان روز نخست با تبانی و هم پیمانی تلاش کرده اند، در نقش اپوزیسیون، «صرفاً» منتقدینی ساده به همهء خباثت های رژیم باشند تا بگونه ای آسیب جدی بر پیکرهء این نظام وارد نشود. و برخی هم به غلط، برای توجیه رفتار مماشات طلبانهء خود با رژیم، به ابزارهای «تئوریک»ً متوسل شده اند که هرگز نه مبنای منطقی داشت و نه واقعی، و خویش را از پیروان جنبش های مدنی برشمردند که مسئله تغییر ساختار سیاست در جمهوری اسلامی را در محدودهء وظایف خود نمی داند. در واقع یک برداشت بغایت اشتباه از مفهوم «جامعهء مدنی» و درک غیر علمی از وظایف یک جنبش مدنی که خویش را صرفاً «اپوزیسیون» مادالعمر برشمرند و تغییر در وضعیت سیاسی جامعه را به جامعهء سیاسی محول کنند. غافل از آنکه می دانیم از جمله اهداف هر جنبش مدنی، تحولات سیاسی در راستای تحقق آزادی و دمکراسی در نظام های بسته سیاسی است؛ بهمانگونه که راهبری جنبش های مدنی دهه های 80 و 90 میلادی در شرق اروپا توسط جامعه روشنفکری، موجب شد تا امپراطورِ بزرگِ شرق اروپا، شوروی سابق، و دنبالچه های آن یک به یک فروریزند و راه برای آزادی ملل در بند در این بخش از جهان هموار شود. آنچه که پیش از هر چیز آزادی و دمکراسی را برای مردم شرق اروپا در این دوران به ارمغان آورد همان وجود یک جامعه روشنفکری مبارز و پیگیر بود که با پیوند زدنِ خواست های مدنی مردم با تغییرات سیاسی، بتدریج دمکراسی مدرن در شرق اروپا را نهادینه کردند.

پس از سی و دو سال گذر از عمر حاکمیت خون و جنون بر کشورمان، هنوز مشاهده می کنیم که بر میل به تغییر بنیادی در ساختار سیاسی رژیم در بین خیل گسترده جامعهء روشنفکری با نگاهِ تردید نگریسته می شود. و این آشفتگی نظری، جامعهء روشنفکری را چنان دچار تشتت و درهم ریختگی کرده است که گاه در غایت ناچار است برای ابراز وجود با اجماع چند امضاء مشترک از اجتماعات و افراد ناهمگون در پای بیانیه ای، از جمهوری اسلامی درخواست کند با قدری تعامل بیشتر با جامعهء بین المللی بحران جنگی را مهار کند. این در واقع آن نهایت اقدامی است که سی و دو سال است پیشهء جامعهء «پیشروی روشنفکری» شده و در واقعیت امر مُهر تأییدی است بر مشروعیت و ماندگار شدن جمهوری اسلامی.

تاریخِ مبارزات اجتماعی و مدنی دیگر جوامع بیانگر یک واقعیت است: تا زمانی که جامعهء سیاسی و روشنفکری بطور یقین و کامل از حاکمیت دیکتاتورها کنده نشوند و خارج از حیطهء قدرت در کنار مردم، همانند یک اجتماع مستقل جدی اپوزیسیونال مبارزه ای را سامان ندهند، بسیار دشوار خواهد  بود که جامعهء شهروندی به تنهایی مسیر رهایی را بیابد. بخاطر بیاورید سقوط همهء نظام های دیکتاتوری در شرق اروپا در دههء 80 و 90 میلادی را که پیروزی مردم بر حکمرانانِ مستبد آن روزگاران بیشتر مدیون جامعهء روشنفکری بود که در باریکادهای خیابانی در کنار مردم و با مردم خواهان برچیده شدنِ بساط نظام های فاسد و سرکوبگر در اروپا شرقی شدند. همچنان می دانیم بیشتر همین روشنفکران خود روزگاری بخشاً از وابستگان، مدیران و رهبران سیاسی خود آن حکومت ها میبودند که در پایان به این نتیجه رسیدن که برای دست یازیدن به سعادت، پیشرفت و آزادی می بایست بطور یقین از این رژیم های مستبد فاصله گرفت و به مردم پیوست.

امّا ببینیم امروز، پس از گذشت پیش از سه دهه از حاکمیت رژیمی بغایت فاسد و سرکوبگر که موجب ویرانگری همهء زیرساختهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ایران شده است و از سویی صلح جهانی را بمخاطره انداخته، جامعهء روشنفکری ما به شیوه ای از مبارزه بسنده می کند که بسیار زیرکانه تلاش می ورزد رژیم توتالیتر اسلامی را رهنمود دهد تا با تعامل بیشتر با جامعهء بین المللی لبهء تیزِ خنجر سرنگونی را از پس گلوی خود دور سازد.

برای اثبات این ادعا اجازه بدهید یک باز نگری داشته باشم به بیانیه ای که اخیراً جمعی از کنشگران سیاسی و مدنی ایرانی شامل روزنامه نگاران، نویسندگان و دانشگاهیان منتشر کرده اند(*) و برای «پرهیز از وقوع جنگ» از رژیم می خواهند دست از شرارت برداشته و تلاش ورزد که بر سر معضل برنامهء اتمی خود با جامعه بین المللی از در مدارا وارد شود. در این وادی اگر چه گاه این اجتماعی دانشگاهیان و فعالین سیاسی و مدنی از کل رژیم ناامید است ولی در پی یافتن جناحی از حاکمیت است که در این ارتباط  «دوراندیش» تر عمل می کند. 

خوب می دانیم این بیانیه ها چون روال همیشگی در آغاز از موضعی «رادیکال» به رژیم می تازند، نقض حقوق بشر در ایران را بشدت محکوم می کنند، از نبود آزادی های سیاسی و مدنی در ایران گله مند هستند، سرکوب جامعهء زنان و مطالبات امروزی جوانان را بشدت تقبیح می کنند، امّا آنجائی که می بایست مواضع سیاسی خود در رابطه با عملکردهای رژیم و بحرانِ اتمی رژیم در سطح جهانی را بررسی و مطرح کنند به موضعی در می غلتند که در این 32 سال همیشه اتخاذ کرده اند؛ تقاضا از رژیم و یا جناحی از رژیم برای تعامل و مصالحه با جامعهء بین المللی تا بحران های سیاسی رژیم در سطح جهانی دشوارتر از آن چیزی که هستند، نشوند.

از همین رو، برای آشکارتر شدن بیشتر واقعیت به متن بیانیه بیش از 157 نفر از فعالان سیاسی، مدنی، دانشجویی و دانشگاهی باز می گردم که در همان آغاز، در عنوان بیاینه، در مخالفت با موضوع جنگ، از جمهوری اسلامی می خواهند از طریق توقف موقت و مشروط غنی سازی اورانیوم و تعطیلی تمام جنبه های نظامی برنامه های هسته ای خود، خطر وقوع جنگ را مانع شود.

همانگونه که در آغاز اشاره کردم نفس تقاضا و مطالبهء سیاسی از رژیمی که در پی آتش افروزی و ایجاد بحران جنگی در سطح منطقه است، در ابتدای امر به رسمیت شناختن موجودیت رژیم است که گویی این حاکمیت دینی اساسآً دارای چنین خصلت سیاسی است که در شرایطی که استقلال و تمامیت ارضی کشور را از هر سو بوسیله سیاست های نابخردانه اش بخطر انداخته است، از مواضع سخت و غیر اصولی خود دوری جوید و از ورود  کشور به بحرانی مرگ زا جلوگیری بعمل آورد. ولی بنظر می رسد یک پای مدعی این نزاع بین المللی خود این 157 فعال سیاسی، مدنی و دانشگاهی می باشند که از رژیم می خواهند با پذیرش طرح توقف موقت و مشروط غنی سازی اورانیوم مانع از ورود کشور به یک بحرانی جنگی در منطقه شود.

خوب بخاطر داریم گه در طی همهء سال های بحران هسته ای رژیم با جامعهء بین المللی، در برخی مواقع که مذاکرات رژیم با کشورهای گره 5+ 1 با دشواری های سختی روبرو می شد و بروز یک درگیری نظامی پیش بینی می شد، بلافاصله بخش هایی از حاکمیت پیشنهاد توقف موقت و مشروط غنی سازی اورانیوم را در دستور کار قرار می دادند تا با خرید زمان بیشتر طرح نیرنگ دیگری را برای فریب جامعهء جهانی تدوین کنند. در واقع خواستِ توقف موقت و مشروط غنی سازی اورانیوم همان پیشنهاد جناح  «دوراندیش» رژیم بوده است که در گذشته هم چندین بار در دوران بن بست مذاکرات و خطر احتمالی درگیری نظامی با غرب مطرح شد و از این رو می بایست اعتراف کرد طرح امروز آن از سوی این 157 فعال سیاسی، مدنی و دانشگاهی موضوعِ جدیدی نیست .

امّا ترس از وقوع یک درگیری نظامی احتمالی، این گروه 157 نفرهء فعال سیاسی، مدنی و دانشگاهی را وا می دارد که همچنان فعال در پی آن باشند. اگر کل حاکمیت نسبت به خطر وقوع جنگ در رابطه با بحران هسته ای بی تفاوت می باشد، حداقل جناحی از حاکمیت را بیابند که قدری «پراگماتیک» تر به موضوع بحران برخورد می کند. در واقع همان سیاست مماشت که تداعی همان تفکر و روش سیاسی بخشی از  «اپوزیسیون» را می کند که برای راه گشایی فعالیت های سیاسی قانونی در جمهوری اسلامی، 8 سال بدنبال طرح های بی سروته  «سردار سازندگی» هاشمی رفسنجانی بود و 8 سال هم در بن بستِ کوچهء  «اصلاحات» بدنبال «سردار اصلاحات» محمد خاتمی دوان دوان بود.

بگذارید در رابطه با توهم گرایی این جمع وسیع فعالین سیاسی، مدنی و دانشگاهی کشورمان نسبت به جناحی از رژیم، به بخشی دیگر از بیانیهء آنها بازگردم که در این خصوص قضاوت غیرمنصفانه ای نکرده باشم. گروه 157 نفرهء فعالین سیاسی، مدنی و دانشگاهی ما در بخش پایانی بیانیهء خود، بعنوان نصیحت به رژیم می نویسند: «هر نگاهی به چگونگی و علت بحران خارجی کنونی داشته باشیم باز در تحلیل آخر نظام جمهوری اسلامی و بخصوص بخش افراطی آن است که با خطای محاسبات خود شعله های جنگ محتمل را برخواهد افروخت. در مخالفت با جنگ باید بحران سازان داخل حکومت را هدف اصلی قرار داد».

بزعم این جمع دانشگاهی و فعالین سیاسی و مدنی، بسیار روشن است که در درون حاکمیت جناحی وجود دارد که افراطی است و بحران ساز که قصد دارد محتملاً با تشدید نزاع های بین المللی و بن بست مذاکرات، ایران را وارد یک بحران جنگی کند. و یقیناً در مقابل جناحِ دیگری در درون حاکمیت است  که  «پراگماتیست» و «دوراندیش» است که نمی بایست مورد هجوم و هدف قرار گیرد و همهء امید ما برای برون رفت از این بحران جنگی محسوب می شود. در واقع همان اندیشهء سیاسی که بمدت 16 سال آویزان به «سردار سازندگی» و «سردار اصلاحات» بود باز قصد دارد با چراغ موشی جناحی دیگر از حاکمیت را بیابند که افراطی و بحران آفرین نیست و ممکن است کشور را از خطر ورودش به جنگی محتمل بازدارد.

ولی گروه دانشگاهیان و فعالین سیاسی و مدنی 157 نفره، بسیار با «هوش»ً تر از آن چیزی است که تصورش را می کردیم. این گروه همهء درها را بروی خود نبسته و همچنان تلاش می ورزد اگر روزی با همین جناح «دوراندیش» حاکمیت به نتیجه ای نرسیدند، همهء حساب و کتاب های خود با کل نظام را مسدود نکند. از همین رو در همین رابطه همهء امید خود را از کل نظام برنکنده و تلاش میکند با نصیحت از حکومت بخواهد از خر شیطان پایین بیاید و فکری به حال آینده و نظام کند.

بهمین رو شما را به خطوط پایانی این بیانیه رجوع می دهم که مشاهده کنید چه آشکار گروه 157 نفره فعالین سیاسی، مدنی و دانشگاهی با برسمیت شناختن کامل حکومت از آنها می خواهند سر براه شوند و این همه بر تنورهء جنگ ندمند. در همین رابطه می نویسند:  «در این راستا همکاری کامل و شفاف با آژانس انرژی اتمی و توقف موقت و مشروط غنی سازی اورانیوم هسته ای تا اعتماد سازی در چارچوب کنوانسیون منع گسترش سلاح های اتمی و پایان بخشی فوری به تمامی وجوه نظامی مربوط به برنامهء هسته ای می تواند یکی از مطالبات محوری جنبش دمکراسی خواهی مردم ایران در زمینهء صلح خواهی مد نظر قرار گیرد. ترکیب این خواست در کنار خواست رعایت حقوق بشر، آزادی های سیاسی و دموکراسی به مراتب پتانسیل بیشتری برای تضعیف توامان استبداد و تجاوزگری و لذا جلوگیری از جنگ خواهد داشت».

اگر داوری غیر منصفانه و بدبینانه ای نکرده باشم، اجازه دهید یکبار دیگر تأکید ورزم، خواست و مطالبات شما گروه 157 نفری از فعالین سیاسی و مدنی از حاکمیت برای مدارا و تفاهم با جامعه بین المللی بر سر برنامهء هسته ای چیزی همانند متن بیانیه هایی است که گاه گداری باند آیت الله حسن روحانی و محمدخاتمی برای گریز حکومت از بحرانی هولناک صادر می کردند و می کنند. چه آن زمانی که هر دوی این ملایان بر سر قدرت بودند و چه این دورانی که نقش منتقدین به برخی سیاست های داخلی و خارجی رژیم را دارا می باشند. شکی نیست که شما هم بخوبی آگاه هستید که در دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی هم، در مذاکرات بين تیم آژانس انرژی اتمی و تيم جمهوری اسلامی برهبری حسن روحانی، رژیم اسلامی بارها، در شرایط خطیر، طرح توقف موقت و مشروط غنی سازی اورانیوم را در دستورکار خود قرار داد. امّا چه بخواهید و چه نخواهید، یقین بدانید درخواست از رژیم اسلامی برای کوتاه آمدن در مقابلِ مطالبات جامعهء جهانی در واقع نوعی مراوده با رژیم و تأیید غیر مستقیم موجودیت رژیم است.

این «درایت» شما تا به آنجا دامن گستر شده است که چون پدری دلسوز به رژیم نصیحت  می کنید که رعایت حقوق بشر، آزادی های سیاسی و دموکراسی به مراتب پتانسیل بیشتری برای تضعیف توامان استبداد و تجاوزگری و لذا جلوگیری از جنگ خواهد داشت.

بله! نگرانی شما برای آینده بسیار قابل فهم است. اگر بواقع این رژیم قدری دوراندیش می بود می بایست سر تا پا به این نصایح شما با منت گوش فرا می داد و آنرا مو بمو بکار می بست. چرا که پاسخگویی رژیم به مطالبات حقوق بشری و آزادیخواهی که شما مطرح می کنید، یقیناً موجب خواهد شد تا در لحظات خطیر و بحرانی مردم در دفاع از موجودیت رژیم به خیابان ها بیایند و حمایت های خود را از جمهوری اسلامی ابراز دارند؛ تا نتيجه منجر به جلوگیری از جنگ و تجاوزگری شود. ولی صد افسوس که می دانیم این حکومت از همان روز نخست نه گوش شنوایی داشت و نه خصلت رعایت حقوق انسانی در ماهیت اش می گنجید.

یقیناً شما هم خوب می دانید که جمهوری اسلامی از شنیع ترین حکومت های تاریخ بشری است که بی محابا و گستاخانه مردم خودش را قتل و عام می کند و برای ماندن و توجیه همهء جنایات خود در پی سرشکن و منتقل کردن بحران های داخلی خود به سطح جهانی است. امّا تعّجب من بیشتر از این بابت است که چرا شما، که مدعیان سیاست و دانش هستید، مدت 32 سالی است برای  «تغییر» و  «تحول» سیاسی همچنان با جمهوی اسلامی در مراوده و مماشات هستید و به خواست جامعهء ایرانی ـ که گذر از این حاکمیت قرون وسطایی است ـ بی توجه می باشید!؟

 

* http://www.peykeiran.com/Content.aspx?ID=40755

 

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

newsecularism@gmail.com