بازگشت به خانه

چهارشنبه 23 آذر 1390 ـ  14 دسامبر 2011

 

جنون قدرت در نهاد رهبری نظام

بهزاد جوادیان

Behzad_1349@hotmail.com

شاید وقتی خبرگان رهبری و مهمتر از آن هاشمی رفسنجانی بزرگترین دروغ سیاسی خود را در 14 خرداد سال 68 در تمجید از علی خامنه‌ای که منجر به انتخاب وی به عنوان رهبر جمهوری اسلامی شد می گفتند، تصور نمی کردند که روزی این عنصر انتصابی و تا حدودی بی اختیار، که ضعف سیاسی اش تنها مزیت انتخاب وی به عنوان یک رهبر گوش به فرمان  بود، در آینده  بتواند ارکان نظام را در دست گرفته و همه مخالفین و حتی حامیان آنروز خود را هم از صحنه سیاسی حذف و کم رنگ نماید.

و شاید روزی که فشار و موضع تند خمینی پیرامون سخنان خطیب جمعه و رییس جمهور وقت در نماز جمعه سال 66 "در مورد اختیارات  ولایت فقیه" در پشت بام دفتر ریاست جمهوری اشک بر چشمان خامنه ای آورد (نقل از موسوی اردبیلی) و بر خلاف نظر خامنه ای ابقای میرحسین موسوی (خاطرات هاشمی) به انزوای این عنصر تشریفاتی دلسوزی اطرافیان اش را نسبت به این رییس جمهور بی اختیار به دنبال داشت، در مخیلهء سران آنروز نظام هم نمی گنجید که رییس جمهور بی اختیار آن روز، سلطان ولایی آینده و برسرنوشت همه آنها تسلط پیدا کند.

آنروز کسی توجه نکرد که این رهبر مصلحتی که قرار بود چهرهء معنوی و ابزار نظام باشد، عقده های فراوانی را از زمان ریاست جمهوری در دل دارد که اختیار سکان رهبری این فرصت را داد تا همه این عقده ها را گشوده و شخصیت اصلی وی را عیان کند.

بتدریج واقعیات پس از مرگ خمیمی  نشان داد که قبضه قدرت در نهاد رهبری خامنه ای، تفاوت عمده ای با بیت خمینی دارد و این تفاوت در استراتژی حاکی از آن بود که رهبر جدید درک درستی از وضعیت خود داشته و می دانست که دیگر رهبر کاریزمای دهه اول انقلاب نیست و برای پیشبرد اهداف خود باید به دستگاه عریض و طویل اداری و سیاسی و ابزار سرکوب متوسل شود.

بارز ترین مشخصه این تفاوت بررسی نقش علنی احمد خمینی در بیت خمینی و سایهء مجتبی خامنه ای در نهاد رهبری است کسی که نه تنها نزديک ترين روابط را با فرماندهان سپاه دارد، بلکه در تمام جلسات شورای فرماندهی سپاه حضور دارد و گاه نظرات رهبر را به فرماندهان ابلاغ می کند.

تا جایی که بنا بر ادعاهای نزدیک ترین افراد به خامنه ای وی را به درجهء اجتهاد نیز رسانده اند تا مسیر آیندهء جانشینی به جای پدر برای او آسان شود، هر چند معلوم نيست که اين اجتهاد را جز مصباح يزدی چه کسانی تایید کرده اند.

ساختار قدرت و معادلات مربوطه به مرحله ای رسیده که با وجود اینکه سران نظام جمهوری اسلامی در نشست های داخلی خود بد و بیراه نثار رهبر عظیم الشان شان می کنند پیوسته سعی دارند تا اخبار اختلافات درونی به بیرون درز نکند و برای حفظ منافع خود در عین نارضایتی از تمرکز قدرت به ناچار این شکل هرم گونه را در تقسیم قدرت پذیرفته و در ظاهر به داشته های خود قناعت کنند تا شاید تغییری در این توازن، بازی را به نفع آنها رقم زده و سهم بیشتری از منافع سیاسی و مالی را پس از سر ریز شدن از ظرف رهبری بدست آورند.

سر درآوردن جریاناتی که در انحراف افکار عمومی لباس و ظاهر منتقد و رفرم پوشیده ولی جناح حاکم و خط رهبری از آن تحت عنوان اصلاحات غربزده، فتنه و انحرافی یاد کرده است نمونه ای از این تلاشها برای تغییر این موازنه و کسب سهم بیشتر است که تا کنون با زیرکی خنثی شده است.

اما برای شناخت نهاد قدرت در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی و دستگاه عریض و طویل نهاد رهبری و دیکتاتوری مطلقه ولایت فقیه لازم است به چند رکن از ارکان اصلی قوام آن اشاره و حواشی آنرا مرود توجه قرار داد:

 

مجلس خبرگان:

خبرگان که به ظاهر مجلسی متشکل از فقهایی واجد شرایط است که بر اساس اصل ۱۰۷ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مسئولیت تعیین و نظارت بر ولی فقیه(رهبر جمهوری اسلامی) را دارد که قاعده و برهان علمی و آکادمیکی برای فلسفه وجودی آن موجود نمی باشد. این مجلس که طبق قانون باید ناظر بر رهبر باشند در دوره های اخیر با ورود وابسته ترین افراد که خود يا امام جمعه و نماينده رهبر در استان‌ها و شهرهای‌ بزرگ كشور هستند به مجلسی برای تایید و تمجید از خامنه ای تبدیل شده است.

انتخابات مجلس خبرگان نیز همواره در زمره انتخابات  درجه سه نظام بوده و بی سرو صدا و معمولا در های و هوی انتخابات مجلس شورایاسلامی یا ریاست جمهوری گم می شود. این سکوت و بی خبری در حوزه انتخابات مجلس خبرگان البته تنها برای این است که یکی از مهمترین ارکان نظام آنقدر بی خاصیت شود که بتوان آنرا هر گونه که لازم است هدایت کرد.

از طرفی تعيين مرتبه علمی و ديگر صلاحيت های کانديداهای خبرگان به فقهای شورای نگهبان محول شده که خود آنها منصوب مقام رهبری می باشند، و در نتيجه رهبر با يک واسطه از ناحيه خود وی تعيين و ابقا می شود، و اين دوری است باطل و همه چیز را حول این مجلس روشن می کند

این مجلس برای یک بار هم که در دوره هاشمی رفسنجانی سعی در مهار خامنه ای داشت با برنامه ریزی اطرافیان وی و دخالت سپاه به اهداف خود نرسید و با واکنش تند خامنه ای روبرو شد، رهبر دیکتاتور این تلاشها را برنتابید و در لحن تندی چنین اظهار کرد که :

"ه       همه اعضای مجلس خبرگان از جمله هيأت رئيسه محترم بايد با توجه به اين نکات مهم، مراقب گفتار و عملکرد خود باشند و تبليغات خصمانه دشمنان را هوشيارانه خنثی کنند. مجلس خبرگان مجلسی پاکيزه و عرصه اتحاد کلمه است و به علت وظايف بسيار سنگين خود در موضوع رهبری، اصولاً نمی‌تواند عرصه دعوا و جنگ قدرت باشد اما برخی رسانه‌های داخلی در يکی دو ماه اخير، با تبليغات دروغ دشمنان همراهی کردند که به آنها اخطار می‌کنم به حريم مجلس خبرگان نزديک نشوند و اين گونه بازی‌ها را در مسائل و مباحث ديگر دنبال کنند".ه

این بار هم به جای اینکه مجلس خبرگان خامنه ای را خطاب قرار دهد، خامنه ای مجلس را تهدید کرد و با این وضعیت به سادگی می توان روابط بین این مجلس و رهبری را تحلیل کرد.

بنابراین با توجه به اینکه نهاد رهبری ؛نهاد قوه قضائيه ؛نهاد شورای نگهبان و مجلس خبرگان چهار ركن غير قابل انكار و در عين حال بسيار تاثير گذار حكومت هستند،نگاهی به نحوه انتخاب اين نهاد
که رهبری رئيس قوه قضائيه را انتخاب و در ضمن فقهای شورای نگهبان را برمی گزيند رئيس قوه قضائيه حقوقدانهای شورای نگهبان را انتخاب کرده و شورای نگهبان نيز با برقراری آزمون علمی در مقابل كانديداهای مجلس خبرگان رهبری ؛در واقع عملا خود مجلس خبرگان رهبری را انتخاب می كند (ضمن اينكه اعضای اين شورا عضو مجلس خبرگان رهبری نيز می توانند بشوند يعنی خود صلاحيت خود را تائيد كنند) و مجلس خبرگان رهبری نيز رهبر را انتخاب می كند، تکلیف همه را روشن کرده و اين دور تسلسل پیوسته تکرار می شود .

 

انحصار اقتصادی :

نهادهای پرقدرت تحت امر رهبری از جمله سپاه و بسیج و صدا و سیما و بنیادهای ثروتمند و آستان قدس رضوی هیچ‌گاه مورد نظارت و حسابرسی و ارزیابی قرار نگرفته اند. ورود سپاه و وزارت اطلاعات در عرصه اقتصادی تنها با چراغ سبز خامنه ای و برای گسترش حیطه قدرت و اساسا دولتی چندین برابر قوی تر از دولت رسمی بر سر کار است که اهداف خود را با هر سیاستی پیش می برند.

بنیادهای و موسسات مالی وابسته به بیت رهبری در مقابل وزارتخانه هایی که کاسه گدایی بودجه سالیانه را در برابر مجلس دراز می کنند قابل مقایسه نیست.

در عین حال احاطه رهبر برای انتخاب و معرفی وزرای اطلاعات، کشور، امور خارجه و نفت یعنی اساس قدرت دولت نیز بر  قدرت وی افزوده است و همین امر مهمترین دلیل اختیارات محدود دولتها از ابتدا تا کنون بوده است.

اصرار خامنه ای در ابقای وزیر اطلاعات نشان داد که نهاد های مهم قدرت توسط شخص رهبر هدایت می شوند و تنها نهادها و وزارتخانه های ورشکسته هستند که بر دوش دولت سنگینی می کنند. وزارتخانه هایی مثل کار، آموزش و پرورش،تعاون سابق، کشاورزی، نیرو، ورزش، صنایع، راه و ترابری، بازرگانی، علوم و تحقیقات و.... که بعضا حتی قادر به تامین هزینه ای جاری خود هم نیستند چه رسد به اینکه وزنه ای در تعیین خط مشی اقتصاد باشند.

 

سپاه پاسداران:

حزب نظامی سپاه پاسداران مهمترین رکن قدرت رهبر است. سپاه امروز دیگر یک نهاد نظامی بی طرف نیست بلکه یک نهاد قدرتنمد نظامی، سیاسی و اقتصادی است که از وزارت نفت گرفته تا مجلس شورای اسلامی، شورای شهر تا بزرگترین بنگاههای اقتصادی رخنه کرده و بدون صدا بیشتر نهاد های مشابه را هم تسخیر کرده، این در حالی است که نفوذ رسمی آن در زیر مجموعه های وابسته به رهبری بر همگان روشن است.

سپاه در حال حاضر امنیت داخلی، که مطابق قانون باید بر عهده پلیس باشد و حتی ارگانهای اقتصادی، فرهنگی، رسانه های گروهی اعم ازروزنامه ها، خبرگزاریها، صدا سیما، شهرداری ها، موزه ها، ورزش و... که کاملا غیر نظامی هستند، را تحت نظر دارد و امروز حضور بیش از 100 فرمانده عالی رتبه سپاه در نهاد های دولتی، قضایی، قانونگذاری و... حاکی از نفوذ نیرویی دارد که خود کاملا در اختیار رهبری است تا اهداف نظامی درون و برون مرزی رهبر را عملی کند.

در نهایت با نگاهی به نمونه هایی از روابط دولت و رهبر می توان به قدرت بی حد و حصر رهبری و منبع همه فسادهای موجود که اختلاس 3000 میلیارد ریالی بدون اغراق و تنها نمونه کوچک آن و نتیجه تسویه حساب نهادهای فاسد درون نظام و تقابل بین دولت و مجموعه تحت امر رهبری بود پی برد.

تسویه حساب احمدی نژاد از طریق پروژه " ظهور " در همین راستا بود، احمدی نژاد که می دانست تقدس بیش از حد خامنه ای وی را نزد افکار عمومی منفور تر خواهد ساخت با مشاورین خود پروژه ظهور نزدیک است را هدایت و در اصل می خواست به این واسطه و بعد با لجن مال شدن آن تمام مقبولیت ولی فقیه و نایب امام زمانی را هم از خامنه ای بگیرد اما این بار هم با هوشیاری اطرافیان و مشاورین خامنه ای با این اقدام برخورد و پروژه جریان انحرافی بر علیه اسفندیار رحیم مشایی و حلقه یارانش براه افتاد.

نتیجتا جنون قدرت در نهاد رهبری هر چند منجر به تمرکز قدرت شده اما شکاف را در بین دیگر اجزای نظام عمیق تر کرده و دیکتاتوری مطلق ولی فقیه می رود تا از درون اساس و پایه های سلطه مذهبی و فاسد سیاسی را که بر مبنای عوام فریبی بنا شده بپوساند و این شروعی است برای پایان یکی از سخت ترین برهه های تاریخ ملت ایران!

 

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

newsecularism@gmail.com