بازگشت به خانه

دوشنبه 12 دی 1390 ـ  2 ژانويه 2011

 

نگذاریم ایران، ایرانستان شود!

محمد فیروزیان

اگر بخواهیم می توانیم جلوی بروز جنگ را بگیریم. هیچ انسان آگاه و خردمند، با شرف و با وجدان خواهان جنگ نیست. همه باور داریم که جنگ زشت و ناپسند است. اما بسان جنگ بد و شاید بدتر از جنگ، زندگی خاموش، ناامیدانه و خفه کننده در یک ساختار زورگو، ماجراجو، جاه طلب و قانون ستیز است. در چنین ساختاری نه تنها مردم آزادی و آسایش ندارند؛ که روز به روز روند و شکل تهدیدها از سوی سیستم خودکامه بر ضد صلح، امنیت و آرامش در درون و بیرون کشور گسترده تر و پیچیده تر می شود. گفتمان آشتی جویانه با یک چنین ساختاری نه به سود جهان آزاد و نه به سود مردم دربند است.

رایزنی همیشه شایسته و بایسته است؛ اما دنبال کردن گفتگو های بی نتیجه و فرسایشی نه تنها فرصت ابتکارات بهینه را از بین می برد و انگیزه را در فعالین می کاهد بلکه خود می تواند به معنای واگردی از اهداف و وادادن به صف مخالفان ملت تعبیر شود.

با این همه، جنگ تنها زمانی می تواند کارساز و کارگر باشد که بدون کمترین شبهه مطابق حقوق بین الملل، زیر پرچم سازمان ملل متحد و با اجماع حداکثری، دقیق و به موقع، کوتاه و ضربتی و تمام کننده صورت پذیرد. یک جنگ فرسایشی، فروپاشی ملی و سرزمینی را دامن می زند که برای همه بسیار خطرناک خواهد بود. از نارضایی فارس ها و مشکلاتی که همه مردم ما با آن رو در رو هستند که بگذریم، بر کسی پوشیده نیست که دیگر اقوام ایرانی، مرزنشین ها و اقلیت های دینی، در همه این سال ها تا چه اندازه مورد بی مهری و بی توجهی قرار گرفته اند؛ تو گویی اراده ای در کار بوده که به آنها بباوراند که ایرانی نیستند و باید به اندیشه جدایی از ایران باشند. به هر روی، اگر ایران به سوی فروپاشی گسیل گردد، عراق و افغانستان و پاکستان آماده چنین سرنوشتی خواهند بود. بستر این تحول ناخوشایند در این کشورها کم و بیش مهیا است.

اگر این کابوس تعبیر گردد، در نهایت ترکیه نیز با چنین بحرانی روبرو خواهد گشت. ناگفته پیدا است، این روند نه به سود مردم منطقه است و نه به سود غرب دور. شاید بتوان گمانه زد، تنها دو کشور از فرایند تخریب هویت و ملیت در همسایگی خود و از فروپاشی ملی و سرزمینی کشورهای بزرگ منطقه استقبال ضمنی خواهند کرد؛ چین و هند. اما به هیچ روی معلوم نیست چنین تحولی در راستای تأمین و تضمین امنیت و منفعت درازمدت روسیه و اروپا باشد. هر آینه، می توان به ضرس قاطع باور داشت و ادعا کرد که یکچنین تحولی منافع کلان آمریکا را نه تنها تأمین نمی کند که به شدت تخریب و تهدید خواهد کرد.

افسوس، به جای آنکه ما امیدوار و دلخوش به همکاری دولت- ملت های بزرگی چون آمریکا و بریتانیا باشیم، باید نگران آن باشیم که مبادا فروپاشی ملت ما منفعت و امنیت آنها را تأمین سازد. آن روز که این زمزمه " آمریکا بزرگتر، قدرتمندتر و ثروتمندتر از اروپا است؛ اما ما- نظام- نمی خواهیم با آمریکا دوست باشیم"! راهبرد خصمانه و متعصبانه سیاست خارجی ما نام گرفت؛ می شد پیش بینی امروز را داشت. اما کجا بود آن چشم بینا و وگوش شنوا. ای کاش، دست کم امروز چنین هشیاری به کار فردای ما بیآید.

برای جلوگیری از جنگ و پرهیز از همه خطراتی که می تواند در پی داشته باشد؛ برای دوری جستن از روند و فرایند فروپاشی و نیز برای گریز از دشمنی های فرسایشی در راه مبارزه و خدای ناکرده گرفتار شدن در دام درگیری های خونین در کشور و در آینده نه چندان دور بین نیروهای مخالف و رقیب، باید چهار ابتکار را در کنار هم و با عزم و اراده مشترک هرچه زودتر دنبال کنیم. نویسنده خیلی پیشتر و در کوران تنش ها در دوره اصلاحات در یک تحلیل و برآورد* چهار راهکار زیر را برای پیشبرد تحرک سیاسی و ببار نشاندن جنبش مدنی پیشنهاد کرد:

- گام برداشتن به سوی آرایه و ائتلافی سازنده و فراگیر

- مدیریت و پیگیری روند تحریم های هوشمند، پیوسته و گسترده

- هدایت و سازماندهی فشارهای دیپلماتیک جهانی

- آشناسازی مردم به سبک و سوی تحولات و خطرات پیش رو و آراستن فضای، گفتمان همه جانبه، واقعی و تحلیلی در سطح و بطن بدنه با در نظر گرفتن ضرورت های آنی و فرصت های مشترک ملی.

برای آنکه این چهار راهکار بصورت راهبردی طرح، مدیریت و پیگیری گردد، پیش از هر چیز می بایست عقلای ملت و نیروهای تأثیر گذار در میان فعالین سیاسی و اپوزوسیون، هدف مشترک را در چارچوب مصلحت مشترک و ماندگار ملی طرح نموده، از دوری جستن و کنارزدن همدیگر پرهیز کرده و با بهره گیری از تجارب انباشته شده سیاسی و قانونی در داخل و خارج، ساختار ائتلاف را شکل دهند.

پیگردی این سازمان در دوره انتقال و گذار، چاره کار است. تنها در در چنین صورتی است که نارضایی همگانی آشکار و نهان و نافرمانی مدنی پیدا و پنهان از زیر پوست سر برآورده و سرانجام یک شورش خودجوش در صنوف و طبقات فرودست جامعه می تواند بخوبی مدیریت، متشکل و همه گیر شود.

نویسنده که نزدیک به یک دهه در بیرون از کشور زندگی می کرد؛ بخوبی می تواند بفهمد که زندگی در خارج و به ویژه زندگی در قامت یک اپوزوسیون فعال نه تنها آسان و خوشگذرانی نیست؛ که می تواند نگرانی ها و تهدیدهای مقدر و بالفعل برای ایرانی مقیم خارج و خانواده اش به همراه داشته باشد.

همچنین برای آنها که در این شرایط ایستا، دلهره آمیز و رنج آور در کشور بسر می برند، فضای تاریک و عبوس و غمبار با تمام وجود و با تارو پود روح و روان احساس می شود. باید باور کرد که کار در این جو ملتهب به هیچ روی ساده و پیش بینی پذیر نیست. تو گویی همه ما، چه این سو و چه آن سوی آب، روی پل صراط راه می رویم. هر حرکت بی حساب و نابهنگام می تواند همه چیز را خراب کند. باید بهوش و بروز بود. بجا حرف زد، بجا تصمیم گرفت و بجا حرکت کرد.

به ویژه، آنها که در غربت طولانی غرب خسته و کلافه شده اند، باید به کمک دسترسی بیشتر به ظرفیت ها و امکانات جهان آزاد و به مدد برخورداری از فرصت رایزنی های بی پرده و گسترده، دقت، دوندگی و تحمل خود را در پی ریزی راهکارهای مناسب بیشتر کنند. مبادا در فردای پیش رو افسوس بخوریم که دیگر هیچ کار، کارگر نخواهد افتاد. آری، خانه از پای بست ویران است؛ اما سیاسی را با ناامیدی کاری نیست. تا زندگی هست، سیاست نیز هست.

http://news.gooya.com/politics/archives/2011/12/133757.php

 

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

newsecularism@gmail.com