بازگشت به خانه

دوشنبه 3 بهمن 1390 ـ  23 ژانويه 2011

 

توپ یکپارچگی ایران در میدان سیاستمداران دلسوز فارس

رحمت عزيزی

سرنگونی حکومت های طالبان و حزب بعث در عراق با حمله نظامی کشورهای غربی، ماجراجویی های خطرناک جمهوری اسلامی برای دستیبابی به سلاح های کشار جمعی و تحولات بهار عربی و پشتیبانی غرب از این تحولات از جمله دلایل مهمی هستند که اپوزسیون دمکرات و سکولار جمهوری اسلامی را در خارج از کشور به تلاشی جدی تر برای ایجاد ائتلاف در میان اپوزسیون یا تشکیل گنگره ای ملی وا داشته است؛ کنگره ای که بتواند آلترناتیوی برای جمهوری اسلامی باشد، جایگزینی که گماشته ی قدرت های بزرگ نباشد و بر توانایی های ملی تکیه کند. در چند سال گذشته شماری از شخصیت ها و جریانات سیاسی هر کدام به صورت جداگانه سعی کرده اند که آغازگر این ائتلاف باشند که تا به حال هیچیک از این تلاش ها نتایج ملموس و مشخصی را به دنبال نداشته است و همچنان تفرقه و نواختن سازههای مخالف گریبانگیر اپوزسیون برانداز جمهوری اسلامی است.

"اجلاس همبستگی برای دمکراسی و حقوق بشر" نیروهای اپوزسیون جمهوری اسلامی در شهر کلن آلمان یکی از این تلاش ها بود که گردانندگان آن توانسته بودند شمار بیشتری از نیروهای سیاسی تمامی ملیت های ایران را از بلوچ و ترک و ترکمن گرفت تا  کرد و فارس و عرب به شرکت در آن متقاعد کنند. در این اجلاس دو روزه موضوعات مهمی بررسی شد. طرح سیستم فدرالی برای آینده ایران، مفاهیم و چهارچوب ها و بار معنایی واژگانی چون ملت، ملییت و قوم از جمله مباحث حساس و مورد اختلاف و تنش زای میان شرکت کنندگان در این اجلاس بود. نمایندگان گروه های سیاسی ملیت های تحت ستم ایران در این اجلاس هماهنگ و یک صدا تنها راه برقراری دمکراسی در ایران را منوط به ایجاد یک سیستم فدرال دانستند که در آن تمامی ملییت های ایران به حقوقی برابر دست یابند.

آنچه که در این اجلاس جلب توجه می کرد مخالفت شماری از شرکت کنندکان ملت فارس با سیستم فدرالی بود که متاسفانه این سیستم سیاسی تجربه شده و موفق را سرآغاز تجزیه ایران توصیف می کردند. در مقابل نمایندگان دیگر ملییت های ایران نیز که اکثریت ساکنان ایران را تشکیل می دهند بر ایجاد سیستمی فدرال در ایران آینده پای فشردند و فدرالیسم را  نه تنها سرآغاز تجزیه ایران نمی دانستند بلکه با اشاره به بیداری ملی ملییت های تحت ستم ایران و گسترش بیش از پیش باورهای ملی در میان شهروندان این ملیت ها و به ویژه جوانان، عدم برقراری سیستمی دمکرات و فدرال در ایران آینده را زمینه ساز و علت والعلل حرکت مناطق اتنیکی ایران به سوی استقلال و جدایی از مرکز دانستند.

همچنانکه در سطور بالا اشاره کردم تغییر و تحولات سالهای گذشته در خاورمیانه و به ویژه ایجاد سیستم فدرال در عراق ودستیابی کردها این کشور به بخشی از خواسته ها و حقوق سیاسی خود سبب شده است که نخبگان و بخشی از نیروهای سیاسی ملت فارس که دلی در گرو یکپارچگی ایران دارند تلاش هایی را برای رسیدن به توافق و تفاهم با دیگر ملییت های ایران آغاز کنند تا به این صورت از عمیق تر شدن فاصله میان ملییت های تحت ستم ایران با ملت فارس جلوگیری کنند. متاسفانه همچنانکه در اجلاس کلن شاهد آن بودیم توهماتی بی مورد همچون ضربه خوردن یکپارچگی ایران سبب می شود که این اشخاص و نیروهای سیاسی نیز نتوانند به طور کامل خود را از قید و بندهای خطرناکی که سبب می شود بر خلاف تصورشان، ایران را به سوی تجزیه پیش ببرد رها کنند و در لابلای سخنان و گفته های این دوستان در اجلاس کلن نیز در بر روی همان پاشنه همیشگی یک دولت یک ملت می چرخید.

کشورهای چند ملییتی متمدن جهان دیرگاهی است که مشکل ملییت های خود را در درون خود به شیوه فدرالیسم حل کرده اند و ملییت های مختلف در کشورهای متمدن و فدرال جهان با حقوقی برابر در کنار هم زندگی موفق و مسالمت آمیزی را تجربه کرده اند. این سیستم باعث اتحاد واقعی و نه ساختگی این ملییت ها باهم شده است. ایرانیان که خود را پایه گذاران سیستم فدرال(ساتراپ ها) در تاریخ جهان می دانند بر خلاف ادعایی که در این زمینه دارند هنوز هم در قرن بیست و یکم نمی توانند خود را از چنگال و چنبره افکار و ایده های تمامیت خواه رها کنند و همچنان غرق این توهم هستند که می توان در دنیای انترنت و اطلاعات امروزه نیز با فریب و نیرنگ و قدرت ملییت های ساکن ایران را از حقوق مسلم، ابتدایی و انسانی خود محروم کنند وهویت و فرهنگ و موجودیت این ملییت ها را چنان تاراج کنند که ترکان خوان یغما را. بی خبر از اینکه جهان امروز دنیای هشتاد سال قبل نیست که بتوان با چکمه و سرنیزه هویت و موجودیت چندین ملت را انکار کرد. قرن بیست ویکم قرن ارتباطات و دنیای انترنت و اطلاعات است و نمی توان ملت یا ملت هایی را از رسیدن به حق وحقوق انسانی خود محروم کرد.

تحولات سریع در دنیای امروز و سیل حوادث غیر مترقبه در دنیای سیاست به سرعت جرقه خوردن کبریت دست جوان دست فروش تونسی است که بن علی و دستگاه دیکتاتوری پوشالی اش را درنوردید. تا زمانی که این سیل خانمان برانداز به ایران نرسیده و دریایی از خون بین مرکز نشینان و ملییت های دیگر ایران بوجود نیاورده است و تا هنگامیکه درگیرها و جنگ های داخلی سبب خسارتهای جبران ناپذیری بر پیکره یکپارچگی روحی و روانی مردمان ایران وارد نکرده است که در آنصورت این مردمان خود را متعلق و متعهد به این پیکره واحد ندانند،  شایسته و بلکه ضروری است که نخبگان ملت فارس جایگاه واقعی خود را درک کنند و به مسئولیت تاریخی خود در این برهه از زمان عمل کنند. کسی بهتر از نیروهای دلسوز و شخصیت های میهن پرست ایرانی نمی تواند کشتی پر طلاطم ایران را از غرق شدن نجات دهد.

موضوع یکپارچگی ایرانی که ساکنانش هزاران سال در کنار هم زندگی کرده اند در این برهه خاص از زمان به مرحله ای سرنوشت ساز رسیده است. تنها با تولرانس و پاک کردن افکار و ایده های تمامیت خواه از فکر و اندیشه مرکز نشینان است که می توان ادامه  این اتحاد و یکپارچگی را متصور بود. فدرالیسم برای ایران آینده تنها راه بقا و ادامه حیات این سرزمین با چهارچوبهای جغرافیایی کنونی است وهر عذر و بهانه ای که سر راه این سیستم قرار گیرد خشتی است که از بنای نه چندان محکم یکپارچگی ایران برداشته می شود بنایی که خشت های آنرا همه ملیت های ایران به طور مشترک روی هم قرار داده اند.

کوتاه سخن آنکه ملییت های تحت ستم ایران که اکثریت جمعیت هفتاد و پنج ملیونی ایران را تشکیل می دهند به کمتر از حکومتی دمکرات و فدرال در آینده ایران راضی نخواهند شد و این خواسته خود را دیر زمانی است که به اطلاع نخبگان و سیاستمداران دمکرات و سکولار ملت فارس رسانده اند و هم اکنون توپ در میدان آنان است، امید است که پاسخی در خور تاریخ و فرهنگ دیرینه ایران از آنان دریافت کنند، پاسخی که برآیند و نتیجه آن یکپارچگی ایران باشد و نه تجزیه.

22.01.2012

 

بازگشت به خانه