بازگشت به خانه

چهارشنبه 26 بهمن 1390 ـ  15 فوريه 2011

 

اسطوره ها پیروزمندانه به خانه باز میگردند

حمید

چند روز پیش خبری مبنی بر "شکاف زمين به پنج متری نقش رستم رسيد" توجه ام را جلب کرد.  هنگام خواندن خبر به یاد دوران دانشجویی در شهر شیراز افتادم که مهمانانم را به دیدن آثار باستانی نقش رستم در اطراف مرودشت می بردم. البته در آن زمان نه خبری از شکاف و تخریب آثار باستانی بود و نه نسل آن دوره در حال و هوای اینگونه مسائل، اسطوره رستم نیز به افسانه ها پیوسته بود و قهرمانان و الگوهای جدیدی مانند چه گوارا ، پاتریس لومومبا و جمیله بوپاشا جانشین آن شده بودند.

همچنان غرق در افکار، دفتر خاطراتم را ورق می زدم که بناگاه متوجه شدم که این اسطوره ها و قهرمانان در حال محو شدن از پرده خاطراتم هستند و بتدریج جای آنها را اسطوره های جدیدی می گیرند. اما این تازه واردان بیشتر توصیف گر بودند تا نمایشگر یک انسان واقعی. بیشتر آسمانی و ملکوتی بنظر می رسیدند تا یک واقعیت تاریخی و مادی؛ اسطوره هایی که لباس زهد و تقوا و ایثار و شهادت بر تن داشتند و دست در دست ملاک به سوی ملکوت اعلا در پرواز بودند. آنان بدون اینکه یک سمبل واقعی و یگانه را نمایندگی کنند، فقط ایده آل ها و آرمان های بخشی از همدوره هایم را به نمایش می گذاشتند و توصیف می کردند. اسطوره های جهاد و شهادت، زهد و پرهیزکاری، ایثار و مقاومت اکنون الگوی حداقل بخشی از هم نسل هایم شده بودند.

اگرچه هر دوره تاریخی اسطورهای خود را می سازد و قرار نیست که اسطوره ها در تمام طول تاریخ ثابت و باقی بمانند، اما همه آنها در یک نقطه اشتراک دارند: اسطوره ها محل تلاقی و تلفیق خیال و واقعیت (عینیت ها و ذهنیت های انسان ها) در هر مقطع زمانی هستند (اشاره به تعریف اسطوره توسط دکتر عبدالحسین ذرین کوب). تنها تفاوت بین اسطورها در این است که آیا این نقطه تلاقی و تلفیق بیشتر بسوی دنیای واقعی گرایش دارد و یا برعکس بسوی عالم ذهن و خیال متمایل است.

در دوران های باستان این نقطهء تلاقی و تلفیق به دنیای واقعی و عینی نزدیک تر بود، اسطوره ها در ارتباط مستقیم با طبیعت و جهان پیرامون انسان بودند. یا این کره خاکی را بر دوش می کشدند و یا با دوپای خود استوار و محکم بر زمین ایستاده بودند و از آن پاسداری می کردند. این دوران و اسطوره هایش البته سرانچام مشمول گذر زمان گردید و اسطورهای جدیدی پا به عرصه گذاشتند.

 پس از دوران باستان و آغاز دوران شکل گیری مذاهب توحیدی این نقطهء تلاقی و تلفیق ِ خیال و واقعیت بتدریج از دنیای واقعی و زمینی فاصله گرفت و به آهستگی اوج گیری خود را به سوی آسمان آغار کرد. این نقطه تلاقی آنقدر از زمین و زادگاه انسان فاصله گرفت که اسطوره ها و سمبل های مانوس و آشنا برای مردم، دیگر قابل تشخیص از یکدیگر نبودند، آنگونه که می توانستی از آنها یک موجود واحد بسازی؛ موچودی که همهء اسطوره ها و سمبل ها را در خود داشت و نمایندگی می کرد. اما این وجود تازه وارد آنقدر دور از دسترس آدمیان شده بود و پر ابهام بنظر می رسید که هر کسی می توانست نامی بر آن بنهد و از ظن خود یار آن شود و آن را خدا، خالق، ذات هستی، پروردگار ، چوهر وجود و یا ..... بنامد

البته این دوران نیز مشمول گذر زمان شده و در حال انتقال به دوران جدیدی است؛ دورانی که شواهد آن نشان می دهند که نقطهء تلاقی و تلفیق ذهنیت و عینیت بار دیگر در حال بازگشت به زندگی زمینی و واقعی انسان ها است. آثار این دوره نشان میدهد که اسطوره های نوین بار دیگر با دوپای خود بر این زادگاه انسان فرود آمده اند.

تفاوت اما این بار نسبت به دوران باستان در این است که اسطوره های جدید توجیه گر ترس و ناآگاهی انسان و یا عامل حوادث طبیعی نیستند، بلکه چشم انداز انسان مدرن در آیندهء نه جندان دور را ترسیم می کنند؛ انسان هایی که برای مثال توانایی آن را خواهند داشت که با یک بهم زدن پلک چشم تصویرهای زندهء اقصا نقاط عالم را بصورت سه بعدی تماشا کنند! به این دلیل ساده که لنزهای چشمان شان مچهز به پیشرفته ترین کامپیوتر های بسیار کوچک شده اند؛ انسان هایی که توانایی آن را دارند که به کمک کامپیوتر های کوچک که همه جا کارگذاری شده اند، حتی روی نوک انگشتان شان، یک دنیای سه بعدی برای مکالمه و گفتگو با دیگر انسان ها فراهم کنند. از این نمونه ها که همگی در مراحل آزمایشگاهی به وقوع پیوسته اند فراوانند.

براستی که اسطوره ها پیروزمندانه در حال بازگشت به زادگاه خود هستند.

 

محل ارسال نظر در مورد اين مقاله:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه