بازگشت به خانه

جمعه 15 ارديبهشت 1391 ـ  4 ماه مه 2011

پيوند به نظر خوانندگان

جدال بر سر آلترناتیو حکومتی کارگری یا بورژوایی٬ سوسیالیستی یا سرمایه داری؟

على جوادى 

اینکه ایران در آستانه یک تغییر و تحول بنیادی قرار گرفته است٬ فرض مشترک نیروهای متفاوت اپوزیسیون رژیم اسلامی است. حتی جریانات مفلوک و شکست خورده درون حکومتی نیز بر این واقعیت تاکید دارند.

واقعیت این است که رژیم اسلامی در بن بستی پایه ای قرار دارد. این بن بست همه جانبه٬ عمیق و ریشه است. اقتصادی و سیاسی و فرهنگی است. رژیم اسلامی راه حلی برای این بحران پایه ای ندارد. رژیم اسلامی بر پایه هیچیک از ارکان اش قادر به دوام نیست. بعلاوه تشدید تخاصم دو قطب تروریستی بر وخامت اوضاع و سیر تحولات افزوده است. هیچ رژیمی در مواجهه با چنین بحران همه جانبه ای٬ در مقابل مردمی که عزم کرده اند تا سرنگونش کنند٬ برای دراز مدت قادر به بقاء نیست.

در چنین شرایطی یکی از مسائلی که در صدر اولویتهای جامعه قرار گرفته است٬ مساله آلترناتیو حکومتی است. کدام آینده٬ کدام اقتصاد٬ کدام سیاست٬ کدام فرهنگ و کلا کدام آلترناتیو حکومتی. دو اردوی متفاوت در اپوزیسیون در حال شکل دادن به آلترناتیوهای حکومتی خود هستند. آلترناتیو کارگری – سوسیالیستی در مقابل آلترناتیو بورژوایی – سرمایه دارانه. کدامیک؟ جامعه باید انتخاب کند.

سئوالی که اکنون بر فراز جامعه به پرواز در آمده و اذهان را بخود مشغول کرده است این است: ایران به کدام سو میرود؟ کدام آلترناتیو سرنوشت فردای جامعه و مردم را رقم خواهد زد؟ آیا ایران فردا از محرومیت ها٬ مشقات و کمبودها رها خواهد شد؟ یا بار دیگر نیروها و جنبشهای راست و بورژوایی سرنوشت مردم٬ کنترل شرایط زندگی مردم٬ را در دست خواهند گرفت؟ آیا خواست ها و تلاش همه جانبه مردم یکبار دیگر تخته پرش نیروهای استثمارگر و استبدادی به قدرت خواهد شد؟ آیا بار دیگر نیروها و جنبش های راست و بورژوایی سرنوشت مقدرات و زندگی مردم را در اختیار خواهند گرفت و نوعی دیگری از استبداد و نابرابری و تبعیض بر جامعه حاکم خواهد شد؟ یا نه؟ ایران فردا می تواند خود را از قید اسارت اقتصادی و سیاسی سرمایه و مذهب و نابرابری زن و مرد و عقب ماندگیهای طبقاتی و اجتماعی خلاص کند؟

جدال بر سر سرنوشت جامعه در پروسه تلاش برای سرنگونی رژیم اسلامی اکنون به یک واقعیت تعیین کننده جامعه تبدیل شده است که خود را در شکل آلترناتیوهای حکومتی در مقابل جامعه قرار داده است. تصمیم و انتخاب جامعه باید یک انتخاب آگاهانه و مطلعانه باشد. 

قطعنامه حزب اتحاد کمونیسم کارگری پیرامون "شورای پایه گذاری حکومت کارگری – سوسیالیستی" اعلام تلاش مشخص و همه جانبه کمونیسم کارگری در شکل دادن به یک آلترناتیو حکومتی کارگری و سوسیالیستی است. آلترناتیوی که متضمن آزادی٬ برابری و رفاه همگان است. یک آلترناتیو سکولار٬ یک آلترناتیو رهایبخش٬ یک آلترناتیو تاریخی!

اجزاء و ویژگیهای این آلترناتیوها را باید شناخت و در مقابل جامعه قرار داد. شاخصهای انتخاب و ارزیابی را باید دقیقا در ابعاد اقتصادی٬ سیاسی و فرهنگی روشن و تعریف کرد. خصلت طبقاتی و اجتماعی این آلترناتیوها را باید مشخصا بیان کرد.

 

شاخص های یک انتخاب

در طول تاریخ چند هزار ساله بشری شاخصهایی بعنوان ملاک سعادت و خوشبختی انسانها در فرهنگ سیاسی توده مردم تثبیت شده اند. در راس این شاخصها آزادی٬ برابری و رفاه اجتماعی همگان قرار گرفته است. در عین حال بیش از سه دهه حاکمیت سیاه رژیم اسلامی در ایران شاخصهای دیگری را به این مجموعه افزوده است. برابری کامل و بی قید و شرط زن و مرد٬ قطع سلطه مذهب بر شئونات زندگی جامعه و زندگی٬ در زمره شاخصهای اساسی هر آلترناتیوی است.

از جدال بر سر اقتصاد آینده جامعه باید آغاز کرد.

کل کارنامهM اقتصادی حکومت اسلامی برای مردم چیزی جز فقر و فلاکت همه جانبه نبوده است. رژیم اسلامی در کلیت اقتصادی خود یک پروژه شکست خورده است. از نظر اقتصادی در بن بست و بحران همه جانبه ای بسر میبرد. تحریم های اقتصادی ناشی از جدال دو قطب تروریستی را نیز به این تصویر سیاه اضافه کنید. ابعاد فلاکت و ناهنجاری اقتصادی روشن تر میشود. حکومت اسلامی راه حلی ندارد. هر راه حل اقتصادی در گرو سرنگونی رژیم اسلامی و تعیین تکلیف با اسلام سیاسی در ایران و بعضا در منطقه است. اما پیام آلترناتیو راست برای مردم در زمینه رفاه و تامین اجتماعی جامعه چیست؟ سهم مردم از زندگی و درجه رفاه اجتماعی در آلترناتیو اقتصادی این گزینه چیست؟

ابتدائا باید تاکید کرد که آلترناتیو راست در بعد اقتصادی خود تفاوت ماهوی با مناسبات اقتصادی حاکم بر رژیم اسلامی ندارد. استثمارگرایانه و ضد کارگر و سرمایه داری است. در بهترین حالت وضعیت کارگر و توده مردم زحمتکش در این آلترناتیو چیزی بهتر از وضعیت کارگر در ترکیه و مصر و اردن نخواهد بود. اگر تفاوتی هست در میزان رابطه و مناسبات این نیروها با دول سرمایه داری در غرب است. به این اعتبار این آلترناتیو نقدی به نفس مناسبات اقتصادی حاکم و استثمار کارگر و تلاش سرمایه برای انباشت سود از قبل دسترنج کارگر ندارد. اگر انتقادی هست این است که رژیم اسلامی را حکومتی "ناتوان" در چهارچوب اقتصاد کاپیتالیستی قلمداد میکند. از این رو خواهان ادغام همه جانبه سرمایه داری ایران در اقتصاد جهانی اند. مدافع بازار آزاد و رقابت سرمایه ها هستند. مدافع بی قید و شرط قوانین کور و خشن بازار بر زندگی مردم اند. خواهان رفع موانع حقوقی و سیاسی گردش سریع و انباشت سرمایه اند. شاخصهای این آلترناتیو را میتوان با کلمات کلیدی مانند: "شکوفایی اقتصادی"٬ "اقتصاد پویا"٬ "توسعه اقتصاد ملی"٬ "بار آوری اقتصادی" بیان کرد. در این شاخصها جایی برای درجه رفاه و تامین اجتماعی٬ آسایش و امنیت اقتصادی٬ و برابری اجتماعی و اقتصادی نیست. نه وعده ای در کار است نه حتی توهمی در این زمینه جایز است.

این نیرو مدافع بی چون و چرای سیاستهای ریاضت کشی اقتصادی صندوق بین المللی پول و بانک جهانی است. از طرح ارتجاعی حذف سوبسیدهای احمدی نژاد علیرغم اختلافات با حکومت اسلامی بدون کوچکترین شرمی دفاع کردند. واقعیت این است که آلترناتیو راست کوچکترین توهمی به سیاست تعدیل اقتصادی٬ و ذره ای توهم به برابری اقتصادی ندارد. سیاست "ریاضت کشی" اقتصادی اصلی ترین اهرم این جریان در شرایط بحران اقتصادی است. به این اعتبار پلاتفرم اقتصادی این آلترناتیو عمیقا راست و ضد کارگری است. همانطور که جریانات راست در اروپا و آمریکا و در اقصی نقاط جهان در مواجه با بحران سرمایه نیز تعرض همه جانبه ای به حقوق و معیشت کارگر را در دستور قرار میدهند این جریان نیز نسخه دیگری در دستور ندارد. فقر و فلاکت و محرومیت اجتماعی نتیجه کارکرد اقتصادی این آلترناتیو برای کارگر و توده مردم زحمتکش است.

اما تصور خامی خواهد بود اگر ثمره کارکرد اقتصادی این آلترناتیو را حتی مشابه ثمره کارکرد اقتصاد ما به ازاء سیاسی این جریان در غرب بدانیم. تفاوتها پایه ای اند و به ویژگیهای اقتصاد سرمایه داری در جامعه ای مانند ایران برمیگردد. چرا؟

واقعیت این است که پلاتفرم اقتصادی این جریان سازماندهی "اقتصاد کار ارزان"٬ اقتصادی مبتنی بر نیروی کار ارزان است. کار ارزان شاخص اصلی و مولفه تعیین کننده این آلترناتیو اقتصادی است. و با توجه به سطح نازل تکنولوژیک و دانش فنی و کارآیی سرمایه٬ این الگویی است که سرمایه داری ایران پیشاروی خود دارد و در آن چهارچوب میتواند عمل کند. سرمایه داری در ایران نمیتواند بر مبنای قدرت بالای تکنولوژیک و دانش فنی باز سازی شود. نمیتواند حوزه صدور سرمایه در عرصه های تعیین کننده تولیدات مورد نیاز در جامعه باشد. ریاضت اقتصادی و کار ارزان تنها الگویی است که میتواند سرمایه را به گردش در آورد و امیدی به تخفیف بحران اقتصادی سرمایه در ایران داشته باشد. از این رو نه نتها نیروی کار باید ارزان باشد بلکه باید ارزان هم باز تولید شود و ارزان هم نگاه داشته شود. نتیجتا سطح دستمزد و شرایط زندگی و کار طبقه کارگر و توده مردم زحمتکش باید پایین و قابل رقابت با سایر جوامعی باشد که بر مبنای این الگوی اقتصادی سازمان یافته اند. راه دیگری در مقابلشان نیست. از این روست که بدون توهم بر طبل ریاضت کشی اقتصادی میکوبند. چرا که افزایش توان و قدرت اقتصادی کارگر کارآیی این الگو و آلترناتیو اقتصادی راست را به سرعت به بحران میکشاند. بیهوده نیست که ما از مدافعین این آلترناتیو حتی نمی شنویم که مثلا دستمزد کارگر در فردای به قدرت رسیدن این جریان مشابه دستمزد کارگر در فرانسه و انگلستان و یا آمریکا باشد. چرا که اقتصاد سرمایه داری در ایران را نمیتوان با دستمزدی معادل دستمزد کارگر در این جوامع سرپا نگهداشت و دچار بحران نشد. الگوهای اقتصادی مشابه را باید در فیلپین و پاکستان و چین و ویتنام حداکثر جستجو کرد. بطور خلاصه دستمزد بالا و سود سرمایه در این الگوی اقتصادی غیر قابل جمع اند.

 

تبعات چنین الگوی اقتصادی روشن اند. دستمزد نازل کارگر یک رکن پایه ای این اقتصاد است. بعلاوه دستمزد نازل کارگر به معنای محرومیت توده مردم زحمتکش از وسایل و مایحتاج و نیازمندیهای عمومی یک زندگی انسانی در جامعه است. جدال بر سر پایین نگهداشتن دستمزد کارگر٬ جدالی بر سر سرنوشت و کارآیی این آلترناتیو اقتصادی است. از این رو در این آلترناتیو خبری از دو روز تعطیل در هفته نخواهد بود. ۴۵ روز مرخصی سالانه مترادف چوب لای چرخ این اقتصاد قرار دادن است. خواست حداکثر ۳۰ ساعت کار در هفته غیر ممکن و ندیدن "واقعیات و ملزومات اقتصادی" جامعه و "تن پروری" کارگر به حساب می آید. مطالبه بیمه بیکاری مکفی برای همه افراد آماده به کار امری لوکس و توطئه بر علیه ملزومات "شکوفایی اقتصادی" است. حقوق و مزایای بازنشستگی که تامین کننده یک زندگی انسانی برای سالمندان باشد رویایی تماما دست نیافتنی در این آلترناتیو هستند. حتی ایمنی در محیط کار با راندمان کاری و تضمین برنامه ریزی تولیدی و سرعت خط تولید خوانایی ندارد. اخراج و "تعدیل نیروی کار" بخشی از سیاست تامین انضباط سرمایه در محیط کار است. سرمایه برای انباشت باید دارای هرگونه "انعطافی" باشد. بتواند کارگر را اخراج کند. بیکارش کند و از زندگی محرومش کند. در این آلترناتیو اعتصاب کلامی ممنوعه است. تجمع کارگر و برگزاری مجمع عمومی جرمی از پیش اعلام شده و قانونی شده است. تشکل کارگر ممنوعه است. اگر امروز در تبلیغاتشان تشکل غیر قانونی نباشد٬ فردا که نیاز پایین نگهداشتن دستمزد در دستور قرار بگیرد بدون تردید ممنوع خواهد شد. همانطور که سابقه تاریخی الگوهای مرود نظرشان نشان داده است.

از طرف دیگر سطح و استاندارد زندگی کارگر و مزدبگیر در جامعه ملاک و شاخص زندگی و استاندارد زندگی اکثریت عظیم شهروندان جامعه است. واقعیت پایه ای این است که کارگران و مزدبگیران اکثریت عظیم جامعه را تشکیل میدهند. در نتیجه در چنین جامعه ای اکثریت عظیم توده های مردم محروم خواهند بود.

در چنین الگویی خدمات پزشکی رایگان و قابل دسترس برای همگان یک آرزو است. حداکثر کالایی است که باید خریداری شود. رایگان نیست. بخشی از حقوق پایه ای و طبیعی شهروندان نیست. سرنوشت آموزش و آموزش عالی نیز متفاوت نخواهد بود. آموزش در تمامی سطوح رایگان نخواهد بود. کیفیت آموزش بر حسب هزینه دریافت شده توسط موسسات آموزشی تعیین خواهد شد. در این آلترناتیو مسکن نامناسب و معضل دائمی مردم خواهد بود. حق معاش٬ حق برخورداری از ضروریات زندگی متعارف در جامعه٬ حق فراغت و تفریح و آسایش٬ حق سلامتی جایی بطور متعارف در این آلترناتیو نخواهد داشت. در یک کلام سرنوشت و مقدرات زندگی را مکانیسم "بازار" و "رقابت" و "انباشت سرمایه" تعیین خواهد کرد.

چند سال پیش ابراهیم یزدی٬ رهبر نهضت آزادی٬ جوهر اقتصادی و واقعیات این آلترناتیو را به روشنی چنین بیان کرد:

"ایران نمیتواند وارد عصر توسعه اقتصادی شود بجز از طریق انباشت سرمایه... اما در یک کشور توسعه نیافته مانند ایران چگونه میتوانیم انباشت کنیم؟ بجز از طریق ریاضت؟ بجز از طریق اینکه از مردم خواسته شود٬ بیشتر تولید کنید و کمتر مصرف کنید؟ ... جامعه ای که مردم آن بیشتر مصرف میکنند و کمتر تولید میکنند هرگز قادر به توسعه نخواهد بود. ... ما نمیتوانیم نفتمان را که سرمایه ملی است بفروشیم و پنیر و تخم مرغ و کره و گوشت بخریم و بدهیم شماها بخورید! مصرف را باید کم کرد٬ باید قناعت کرد و تولید را بالا برد!"

سالها بعد داریوش همایون نیز جوهر سیاست اقتصادی جریان متبوعشان را نیز با کلمات و مفاهیم مشابهی تکرار کرد. باید بیشتر کار و کمتر دریافت کرد.

معنای عملی آلترناتیو اقتصادی راست چیز جز شکاف عظیم طبقاتی٬ محرومیت٬ و کار طاقت فرسا نخواهد بود. این سهم کارگر و توده مردم زحمتکش در این آلترناتیو بورژوایی است.

اما این تنها آلترناتیو مقابل جامعه نیست. آلترناتیو دیگری موجود است. آلترناتیو کارگری – سوسیالیستی. در آلترناتیو مقابل نه سود٬ نه انباشت سرمایه بلکه رفاه و رفع نیازمندهای همگان اساس فعالیت اقتصادی جامعه را تشکیل میدهد. جامعه ای که سهم اکثریت تولید کنندگان فقر و فلاکت و محرومیت نیست. رفاه و برابری اقتصادی یک رکن پایه ای فعالیت جامعه است.

http://www.wupiran.org/nashryeh_HTML/NO_252/Jedal%20bar%20sar%20alternativ%20hokomati-2-Ali%20Javadi.html

 

اظهار نظر خوانندگان

رحیم ظاهری: جناب جوادی، در اینکه در فردای بعد از جمهوری اسلامی، حضور احزاب چپ در ایران، حتمی و ضروری است، من یکی شکی ندارم. همان گونه که در اكثر کشورهای اروپایی دیده میشود، بنظر من، حضور این احزاب، در جوامع دموکراتیک، ضامن حفظ حقوق اساسی طبقات کم در آمد جوامع سرمایه داری است . چون بدون این احزاب، همانطور که شما هم معتقدید، اربابان اقتصاد سرمایه داری، حق و حقوق بدست آمده با مبارزات کارگری را، یک شبه بالا میکشند ! اما اینکه میفرمائید در ایران، باید نظم نوینی بر پا کرد، بر مبنای شعارهای که روزگاری خمیر مایه انقلاب های کمونیسی در جهان بود و بعد از کمتر از یک قرن فرو پاشید سخنی صرفا آرمانی است. اگر امروزه کشوری مثل چین هنوز خود را کمونیستی میخواند، شما بهتر از من میدانید که شدت استثمار کارگر در آنجا، روی جوامع سرمایه داری را سفید کرده است. قرار نیست ما ایرانیان از چنگ مار زنگی جمهوری اسلامی خلاص شویم و به دام عقرب جرار مبتلا گردیم. فعالیت سیاسی در قرن بیست یکم و با سطح هوش نسل جوان ایران، دیگر شعارهای غیر عملی را بر نمی تابد. حزب کمونیست کارگری ایران، حد اكثر، امتیازاتی معادل احزاب سوسیال دموکرات اروپایی را می تواند برای کارگران ایران خواستار شود، که من هم طرفدارش هستم. بجای رد تلاش های خلق یک آلترناتیو سکولار - دموکرات در مقابل رژیم اسلامی، و پیشاپیش، زدن بر چسب ضد کارگری به آن، بیایید بعنوان بازوی مکمل این حرکت، به تحقق آن کمک کنید تا در فردای ایران بتوانید نقشی واقعی و در عمل، بنفع کارگران در رنج ایران ایفا نمایید . لحظات خطیرند و خطرات در کمین . ایران آینده، به همه احزاب چپ و راست و میانه نیاز دارد و دیگر هیچ دیکتاتوری، حتی دیکتاری پرولتاریا را نیز تحمل نخواهد کرد.

 

فرامرز مستعار: ضمن تائید فرمایشات خردمندانه هم میهن گرامی جناب رحیم ظاهری - مایلم مختصر و مفید به اقای علی جوادی عرض کنم - که این قلمفرسائیها بدرد جزوه های تبلیغاتی و ذهنیت دانشاموزان میخورند و نه در گفتمان سیاسی در رده ای که از دلنگرانی برای امروز و فردای میهن ما نشات میگیرد.راه اینده ایرانیان " راه رشد سرمایه داری " است! اگر این واقعیت را نشناخته باشند - هنوز به رشد اجتماعی ای که لازمه مسئولیت پذیری عملی در مشارکت اداره کشور است نرسیده اند!بنابرین به ایشان پیشنهاد میکنم که در مائده های اسمانی ای که همچون تارهای عنکبوتی به شاخه های خشک بیرمقی - یکجا در هوا اویزان شده اند و در گذشته گاه حشره ای بیخبر از دام - اسیر ان تور میشد - تجدید نظر کنند. در غیر اینصورت اقشار اگاه ایرانی انها را هرگز برسمیت نخواهند شناخت! حال زحمتکشان طبقه کارگر که پشیزی بار خورجین این شعارهای نخ نمای تهی از معنا نکرده و نخواهند کرد.

 

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه