بازگشت به خانه        پيوند به نظر خوانندگان

چهارشنبه 10 خرداد 1391 ـ  30 ماه مه 2011

  

«هيولائی» به نام ساختار پادشاهی

پاسخی به آقای فرهنگ قاسمی (1)

خشايار رُخسانی

چکیده:

بخشی از جُمهوری خواهان، بدون کمترین آگاهی از آرمان و ساختار پادشاهی که ریشه در فرهنگِ مردمی ایران دارد و یک روش کشورداریِ مردمسالار و گیتیگرا (سکولار) است، آن را  با ساختار سُلطانی یا سلطنتی همتراز می سازند که بدست تُرکان در ایران پایه گذاری شُد و با فرهنگ ایرانی بیگانه است و، بدینسان، با بربستن ویژگی های منفی ساختار سُلطانی به ساختار پادشاهی آنرا بدنام می کُنند. اگر جمهوری خواهان «حاکمیت ملی» را می پذیرند، این حاکميت تنها می تواند از راه همه پُرسی یا روی آوردن به رای مِهَستانِ بُنیانگُذاران (مجلس موسسان) برای روشن کردنِ ساختار کشورداری آیندۀِ ایران تجلی یابد. از این رو دامن زدن به چنین گفتمان هایی که «آیا ساختار پادشاهی خوب است یا مَردُمبُدی (جمهوری)،» تنها سبب شکاف در اُردوگاه آزادیخواهان، به هدر رفتن نیروهای سازندۀِ کوشندگان سیاسی، و دلسردی و سیاست زدگی مردم می شود.

 

سرآغاز

مردمِ باختر، آسایش، توانمندی و پیشرفت شان را وام دار انجام کار سودمند  هَستند. کار سودمند نیز به آن کاری گویند که دارای راندمان است، و به سُخن دیگر بازدهء آن بیشتر از هزینه و نیرویِ نُخستینی است که برای انجام اش  بکار می برند؛ سوای این، چنین کاری را بیگاری می نامند. و بیگاری که پیامدِ بی برنامگی است، شیوهء کشورداریِ حکومت آخوندها در سه دههء گذشته در ایران بوده است که نشانه های آن، در ورشکستگی اقتصادی، تنگدستی گُسترده و زندگی زیرِ نوار ِ گُرسنگیِ مردم ایران، هویدا شُده است

اکنون پُرسشی که پیش می آید این است که آیا کارکردِ اپوزیسیونِ حکومتِ اسلامی در سه دههء گذشته چیز بهتری از رفتار این حکومت بوده است؟ آیا کوشندگی های سیاسیِ اپوزیسیون حکومت اسلامی در سه دههء گذشته راندمانی داشته است؟ و یا اینکه کارکردِ اُپوزیسیونِ حکومتِ اسلامی در سه دههء گذشته، آینهء تمام نمایِ رفتار این حکومت بوده است؟ شوربختانه، با همهء خُرده گیری ها و سُخن سنجی هایی که اپوزیسیونِ حکومت اسلامی از شیوهء نادُرُستِ کشورداریِ این حکومتِ اشغالگر می کُند، پروندهء خودش در سه دههء گذشته، «درخشان تر» از پروندهء حکومت اسلامی نبوده است؛ ناسانی بُزرگ میانِ یک حکومت و اُپوزیسیونِ آن، در داشتن برنامهء نوین است؛ شوربختانه تاکنون اپوزیسیونِ حکومت اسلامی نتوانسته با درانداختن یک برنامهء درخور، شایستگیِ خودش را برایِ گرفتن قدرت از این حکومت، به مردم ایران نشان دهد. از اینرو نباید شگفت زده شُد که چرا با همهء بدبختی هایی که مردم ایران در پی سه دههء گذشته در سایهء ماندگاری حکومت اسلامی برتابیده اند، آنها هنوز گرایشی ندارند تا «دیهیم قدرت» را بر سر اپوزیسیونِ این حکومت بگذارند. برای اینکه اُپوزیسیونِ حکومت اسلامی بتواند حکومت کُند، هتمن نباید مَهار آرتش و وزارتخانه ها را در دست داشته باشد، نُخستین و مُهمترین شرط برای حکومت کردن، داشتن برنامه و پذیرفته شُدن آن از سوی مردم است. اگر مردم ایران برنامهء کشورداریِ اپوزیسیونِ حکومتِ اسلامی و شایستگی آنرا برای حکومت کردن پذیرفتند، گامه های سپسین، همانندِ گرفتن مَهار آرتش و وزارتخانه ها، ساده ترین کارها خواهند بود.

شوربختانه گفتمانی که شما در اين نوشتار و رشته نوشتارهای تازه پیش کشیده اید، نه تنها کُنشی به سوی دراَنداختن این نطرح نو نیست، بلکه تنها نشانگر رویاپردازی و دور شُدن بیشتر شما از راستینۀِ تلخی است که بر ایران سایه انداخته است و ادامهء چرخش بی هدف و دور بیهودهء شما است [2]؛ روندی که برآیند آن در سه دههء گذشته چیزی بجز به هدر رفتن نیروهای سازنده، دلسردی و سیاست زدگی نیروهای مردمی نبوده است.

علت رویاپردازی و دور شُدن شما از واقعیت این است که شما نُخست می پندارید که ساختار جمهوری یگانه ساختاری است که در میان مردم ایران دوس تداشتنی است و می تواند ساختار آلترناتیو حکومت اسلامی باشد. و دوم اینکه شما در حالی به گُسترشِ ترس و بیزاری از ساختار پادشاهی دامن می زنید که کمترین آگاهی از چنین ساختاری ندارید، و از اینرو دارید با بَربَستنِ همگی ویژگی های منفی ساختار سُلطانی یا سلطنتی به ساختار پادشاهی، آن را بدنام کرده و با شکاف انداختن در میان آزادیخواهان، جُنبش آزادیخواهی مردم ایران را از این نیرویِ مردمی و عظیم بی بهره می سازید. عظیم بودن این نیرو، خودش را بدینسان نشان می دهد که بازتابِ هزاران نوشتارِ افشاگرانهء اینترنتی، نشست و برخاست هایِ سازمان های سیاسی و گفتگوهای رسانه ایِ کوشندگانِ سیاسی در برونمرز نمی توانند به این اندازه سبب نگرانی رهبرانِ حکومت اسلامی شوند که یک گفتگویِ رسانه ایِ شاهزاده رضا پهلوی با رسانه ها و نمایندگان پارلمان های جهان، خواب و آسایشِ رهبرانِ این حکومت را برهم می زند و سبب واکُنش تُند آنها می شود. از اینرو، شاهزاده رضا پهلوی یک سرمایهء میهنی است که می تواند نقشی بسیار سازنده در پیروزی جنبش مردم ایران داشته باشد؛ و شما دارید با پیش کشیدن چنین گفتمان هایی جنبش آزادیخواهی مردم ایران را از این سرمایه بی بهره و ناتوان می سازید. دیگر اینکه، برآیند ناآگاهی شما از ساختار پادشاهی و آرمان هایِ مردمی و گیتیگرایی (سکولاری) که هواداران پادشاهی نوین دُنبال می کُنند، و لجبازی شما در نشنیده گرفتنِ سُخنِ هواداران پادشاهی که: «پادشاه در آینده فرمانروایی نخواهد کرد و تنها نمادی از همبستگی میهنی و یکپارچگی کشور خواهد ماند، و حکومت بدست نمایندگان برگُزیدهء مردم اداره خواهد شُد،» سبب شُده است که شُما بدون رویکرد به جُدا بودنِ نهاد پادشاهی و دین در دوران هَخامَنشیان، و تنها با بهانه کردنِ «وابستگیِ نهاد پادشاهی و دین» در دوران ساسانی، از ساختار پادشاهی آینده ایران هیولایی بسازید و آن را «راهبندی برای دستیافتن به گیتیگرایی (سکولاریسم)» بپندارید.

ما می توانیم با چشم بستن بر درد و رنج مردم ایران، و ندیده گرفتن اُولویت های امروزین آنها که دگرگونی بیدرنگ سیاسی است، و خطر تازش رزمیِ بیگانگان به ایران و تجزیۀِ کشور، برای سه دههء دیگر گفتگو دربارهء این پُرسش را ادامه بدهیم که «آیا ساختار پادشاهی خوب است یا جُمهوری؟»، ولی راستی این است که اگر شُما به «حاکمیت ملی ِ» مردم ایران باور می داشتید، بایستی می پذیرفتید که تجلی گاهِ اين حاکمیت ملی صندوق های رای و نمایندگانِ برگُزیدهء مردم در مَهِستان بُنیانگذاران (مجلس موسسان) هستند که ساختار کشورداری آیندهء ایران را روشن خواهند کرد. از اینرو، برآیند این گفتگو ها نه تنها هیچ تأثیری بر ساختار سیاسی آیندهء ایران نخواهد داشت، بلکه تنها سبب به هدر رفتنِ نیروهای زایندهء آن کوشندگانِ سیاسی خواهد شُد که می توانستند بجای سرگرم کردن خودشان در چنین گفتگوهایِ بی بازده، برای کندن دندان های آن «هیولایی» که شما از ساختار پادشاهی در ذهن خودتان ساخته اید، و گویا شما را زهره تَرَک کرده است، نیروهایشان را هزینهء سازماندهیِ پنج میلیون ایرانی آواره در برونمرز کُنند، تا با نگاشتن یک برنامهء کشورداری نوین، زمینهء پایه گذاری یک دولت گذار را فراهم آورند.

 همانگونه که می دانیم، بعلت گُسترشِ ترس و فشار فراوان بر کوشندگان سیاسی و مردم ایران در درون کشور، نمی توان اُمیدِ چندانی از آنها داشت که به نافرمانی شهریگری (مدنی) روی بیاورند یا خودشان را در برابر ستم حکومت اسلامی، در انجمن های مردمی سازماندهی کُنند، تا مردمِ جهان آزاد را از آن بیدادی آگاه سازند که دارند در ایران روزانه بر می تابند؛ در برونمرز نیز تنها بخش کوچکی از ایرانیان میهندوستی که غم ایران را دارند، با هزینه کردنِ آسایش و زندگی شان، دارند انرژی خودشان را هزینهء نبرد با حکومت اسلامی و افشاگری جنایت های آن در ایران و آگاهی رسانی به مردم جهان می کُنند. از آنجا که شما با فشار سهمگین آن بیدادها که مردم ایران دارند هر روز در درون کشور بر میتابند بیگانه هَستید، و گویا نمی دانید که مردم ایران برای زنده ماندن پس از فروختن کلیه هاشان هم اکنون به فروختن آبرویشان روی آورده اند، شُما «چندان عطشی» هم برای سرنگونی حکومت اسلامی ندارید،-- و شاید هم می پندارید که مردم ایران زندگی درازی به اندازۀِِ «حضرت نوح» دارند--  با پیش کشیدن چنین گفتمانی که «پادشاهی خوب است یا جمهوری»، دارید نیروهای سازندهء همین چند کوشندهء سیاسی را نیز به هدر می دهید، که باید بجایِ سرو سامان دادن به اپوزیسیون حکومت اسلامی در برونمرز، در دستیافتن به یک همبستگی سراسری برای گُذار از این دوران تاریک ایران، با شرکت در این چنین گفتگوهای بیهوده، نیرویِ سازندهء خودشان را هزینهء پاسخگویی به توهم شما سازند.

 دامن زدن به چنین گفتگوهایِ بی بازده سرگرم کردن کوشندگانِ سیاسی با گفتمان هایی که تنها سبب به هدر رفتن نیروهای زایندهء آنها می شود، بیگاری گویند و برآیندِ آن نیز دلسردی و سیاست زدگی همین چند کُنشگر سیاسی خواهد بود که زندگی شان را هزینهء نبرد با حکومت اسلامی کرده اند.

یکشنبه، هفتم خُرداد، 3750 دین بهی

 

یاداشت

1.http://www.newsecularism.com/2012/05/25.Friday/052512.Farhang-Ghasemi-Searching-for-which-future.htm

2. http://khaschayarrochssani.blogspot.de/2012/05/blog-post_541.html

نظر خوانندگان

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه