بازگشت به خانه        پيوند به نظر خوانندگان

جمعه 30  تير 1391 ـ  20 ماه ژوئيه 2012

 

آهای اصلاح طلبان!  اسد رفت!

محسن ذاکری

بشار اسد از پایتخت خارج شد! دیروز بود که با "مستان" می گفتیم چرا اسد نمی تواند فکر کند که بزودی او هم چون قذافی خواهد گريخت؟ راستی چیست این میکرب استبداد؟ از چه جنسی است و چرا نمی جنبد تا اینکه سلول های سفید آزادی دورش را می گیرند و سپس تکه تکه اش می کنند؟

آنجا، درون کشور، هنوز رفسنجانی می گوید که وضع اسف بار است و مدیریت ها بد است. مردک هنوز فکر می کند زمان و امکان دارد که باز گردد و "سازندگی" کند! یکی نیست بگوید «تو جان آقا مهدی تان و گیس فائضه را از دست نیروهای فشار دور نگه دار، کشور داری طلبت داداش!»

خامنه ای (که ما نفهمیدیم بالاخره خودش خودش است یا خودش مجتبی است یا مجتبی خودش است! هر چند فرقی نمی کند و هر دو باید منتظر "عقوبت اعمال" باشند) نیز گویی فکر می کند یکی دو میلیون جوان خرد باخته که داد می زنند: «ای رهبر آزاده! آماده ایم! آماده!»(1) می توانند او را از خشم مردم حفظ کنند. گمان می کند اگر بر سر موضع اش بیاستد و به سرداران امن ترین و مقتدرترین کشور جهان اعتماد کند، یک مقبرهء از نوع خمینی هم برای او خواهند ساخت.

احمدی نژاد، که میداند کوتوله ای در این میان بیش نیست و چه بسا زنش هم دو دستی بر سرش بکوبد که: «خاک بر سرت که همه را سیر کردی و خودت گشنه موندی!» از همین الان می گوید فاتحهء سیاست را خوانده است و می خواهد برود به گوشه ای بنشیند. حتماً قصد دارد برود تابلوهایی را با دید مهندسی اش در طیف های متفاوت هالهء نور بکشد!  اما خبر ندارد بی آبرو کردن یک ملت و جریحه دار کردن شرف و احساس ایرانیان با کذب و توهین و طعنه چه گناه و بد کاری بزرگی است!

ملایان هم که آماده اند اگر اوضاع خراب شد بروند چله نشینی! با اين ذکر که «والله و بالله که ما را نه سودی از این انقلاب بوده است و نه طرفی بسته بودیم. ما باز می گردیم و، همانگونه که مرحوم طالقانی گفتند، به کار پیامبرگونهء خودمان؛ و با سیاست و دنیا کاری نداریم. امت مسلمان هم چون سابق هر وقت امور دینی و فقهی داشتند اگر خواستند سری به ما بزنند».

مصباح یزدی هم احتمالاً مشغول ترجمهء آثارش به زبان انگلیسی و فرانسه خواهد شد تا از بلاد اسلام فراتر رود و امکان ظهور مهدی (عج) را در بلاد کفر ممکن سازد که ایرانیان لیاقت ظهور را نداشته اند و خواهد گفت «خامنه ای آن طور که باید به نصایح من و امام زمان گوش نکرد».

همهء این ها یک طرف، اما فغان و فریاد از دست اصلاح طلبان و این کارشکن های اپوزیسیون در راه ساختن یک آلترناتیو سیاسی. اصلاح طلبان، که احتمالاً بانک مهدی هاشمی با بهرهء پایین به آنها وام میدهد تا پشت سر هم "همایش" های نجات امت و نظام را جور کنند، مدام از اين چاله به آن چاه می افتند و از رو نمی روند. ‌هنوز امید دارند که بتوانند آقا مجتبی (شما بخوانید خود خامنه ای) را از خر شیطان پایین آورند. و احتمالاً عقل و مکر اصلاح طلبان بیش از تونسی و مصری ها و لیبیایی ها و سوریه ای هاست! لعنت بر کسی که نخواهد موفقیت این ها را برای گذار "آرام" ببیند! اما، بعید است!

و سر انجام این سیاسیون و مبارزین در برونمرز زیسته که از عجایب خلقت هستند. هنوز فکر نمی کنند که اگر این طور پیش روند، فردای کار که نیازی به اپوزیسیون هست، لابد قرار است باز هم به جان هم بپرند و زیر پای هم را بکشند که نخیر تو "صدای" مردم ایران نیستی و ماییم!

چه خواهد شد؟!

 بنویسند و بگویند و تظاهرات راه بیاندازند؛ با رنگ های رنگین کمانی که نشان دهند از چه شعور بالای سیاسی بر خوردارند که همهء رنگ ها در ما جا می گیرد. سبز و بنفش اش را که از هم اکنون داریم، دیگر چه غمی است؟ رنگ ها هم که تمام نمی شوند! افغان و سوری و مصری و امریکایی و همهء ملت های ستم دیده از دست جمهوری اسلامی را  را جمع کنند و بگویند : ما، اپوزیسیون ایران هستیم و ما آلترناتیو هستیم!

اکراد با پرچم خود، آذری ها با پرچم خود، گروهی درفش کاویانی بدست، گروهی نوار سبز بر پیشانی، گروهی عکس رضا پهلوی بر شانه ها، یک عده ای هم یواشکی گهگاهی یک داس و چکشی را نشان داده و پنهان سازند. این ها خیابان های اروپا و امریکا را بلرزانند که اپوزیسیون اینجاست!

و آنوقت دول غرب کوفی عنان را بفرستند که »آقا! برو با این ایرانی ها گفتگو کن، میلیون ها نفرند، یک اجماع نظری از آن ها بدست ما بده که بدانیم چه بکنیم. ما اینطرف و خارج از ایران بیشتر داد و فریاد می شنویم و مشکل داریم تا درون ایران! یکی باید اینها را آرام کند!»

بس است! خشک باد آن لبخند بر لبان من و توی خواننده! راستی شرم ندارد؟ خجالت ندارد؟ اگر کار به جایی برسد که ایران نیز دچار تلاطم ها و آشوب ها گردد، ما برونمرزیان ‌هنوز وقت داریم که بجنبیم و مهیای روز مبادا شویم. ایران نیاز به یک آلترناتیو انحلال طلب دارد و از کمبود شخصیت های سیاسی هم رنج نمی برد! 

١٩.٧.٢٠١٢

 

* من از بین تمام شعار های پس از انقلاب از این شعار نفرت عجیبی دارم، دلیل اش را هم شاید خودم ندانم!

 

 

نظر خوانندگان

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه