بازگشت به خانه     |       پيوند به نظر خوانندگان  

 

وقت فراموشی نيست...

يادداشت هائی از شکوه ميرزادگی

smirzadegi@yahoo.com

دوشنبه 6 شهريور ماه 1391 ـ 27 ماه اگوست 2012

 

با استاد شجاع و آزادی خواه مان همصدا شویم

در آستانه ی ورود میهمانان اجلاس کشورهای غیر متعهد به تهران، دکتر محمد ملکی، استاد انساندوستی که سال هاست زندگی اش ذره ذره به خاطر آزادی و به خاطر دفاع از مردمان رنج دیده ی ایران سوخته و می سوزد، با نامه ای به سران کشورهای غیر متعهد، به روشنفکران و اپوزیسیون حکومت اسلامی درسی بزرگ داد. دکتر ملکی با شجاعت یک آزادی خواه و هوشیاری یک معلم آزاده دریافت که اکنون وقتی به هنگام است برای اعتراض به حکومت مردم ستیز و آزادی کش اسلامی؛ با مخاطب قرار دادن بیش از صد نماینده یا رهبر کشورهای مختلف.

اکنون حکومت اسلامی، با صرف میلیون ها دلار از دارایی های مردم فقیر و گرفتار ِ تحریم اقتصادیِ سرزمین مان، به استقبال میهمانانی از کشورهای مختلف جهان می رود. تلاش و تدارک اين حکومت برای پذیرایی مجلل از این میهمانان به خاطر این است که در پشت نام «اجلاس کشورهای غیرمتعهد» بتواند اندکی از بدنامی و زشتی و کراهت خویش را پنهان کند. چقدر موفق شود دقیقاً ارتباط دارد با  موضع گیری روشن و واکنش هایی که از این پس اپوزیسیون سیاسی، و به خصوص روشنفکران و اندیشمندان سرشناس، با روشنگری هایی همچون آنچه که دکتر ملکی انجام داده، می توانند در رویارویی با این اجلاس داشته باشند. مسئله اين نيست که میهمانان این اجلاس ندانند که جمهوری اسلامی کیست و چیست و در چه فساد و استبداد و تباهی دست و پا می زند، بلکه رهبران و نمایندگان کشورها، چه خود دیکتاتور باشند چه نباشند، به نفع شان نیست که مردمان کشورشان و مردمان جهان به روشنی بدانند که میهمان بی عمل و بی سخن چنین میزبانانی هستند؛ و چون به نفع شان نیست، پس، دوست ندارند مردمان کشورهای آزاد بدانند که آن ها آگاهانه بر سفره ی انباشته ی حکومتی نشسته اند که شکم مردمانش تهی است، فریاد اعتراض روشنفکران و دانشجویان و تحصیل کرده های آن بلند است، زندان هایش انباشته از آزادی خواهان است، حکومتی که فردایی ندارد و زیر پایش دره ی سقوط است و نابودی.

درست است که اکنون دیگر جلسه های «کشورهای غیرمتعهد» ربطی به جنبشی که منجر به شکل گیری آن شد ندارد و این جنبش ارزش وجودی خود را ـ که بیرون آمدن از زیر بار نفوذ ابرقدرت های شرق و غرب بود ـ با فروپاشی شوروی و به خصوص تلاش هایی که(درست یا نادرست) برای سرعت بخشیدن به روند جهانی شدن به کار گرفته شده تا اندازه ی زیادی از دست داده است، و درست است که اکنون بیشترین کشورهای شرکت کننده در آن تنها کشورهای در حال توسعه هستند، اما همین که رهبران یا نمایندگان بیش از صد کشور جهان در یک جا جمع شوند، مساله ی مهمی است. حداقل نگاه مردم کشورهای جهان پیشرفته نیز متوجه خبرهای رسانه های جهانی بازتاب دهنده آن است. پس، چرا ما نباید از این امکان استفاده کنیم؛ به خصوص در جایی که حکومت اسلامی می خواهد که درست  از همین «بازتاب ها» به نفع خود استفاده کند؟

در چنین شرایطی طبعاً نمی شود از توده های مردم انتظار داشت که این میهمانان را مورد خطاب قرار دهند. مردمان ترسانده شده و گاهی ناآگاه و نیازمندی که بسیاری شان می توانند با یک وعده غذا و چند اسکناس، و  مهم تر از همه  تهدید، به حمایت از هر بیدادگری به خیابان ها بریزند.

اکنون نوبت اپوزیسیون و روشنفکران و مردمانی است که شرایط موجود را درک می کنند، و امکان اعتراض دارند، به خصوص شخصیت های سرشناسی که در خارج کشور به سر می برند. و رسانه هایی  که می توانند نامه های آن ها را به زبان های مختلف پخش کنند. اين، در واقع، وظیفه ی هر آن کسی است که به حقوق بشر احترام می گذارد.  اکنون کار به هنگام آن است که، همصدا با استادی که در راستای این اعتراض از جان خويش مایه گذاشته، خطاب به رهبران و نمایندگان صد و هجده کشور جهان بگوییم که شما اکنون پای به سرزمینی نهاده اید که در فرهنگ خردمدارش بالاترین ارزش ها  آمهر ورزیدن، صلح و مدارا و توجه به حقوق انسان و آب و خاک و گیاه است؛ اما اکنون حکومتی بر آن فرمان می راند، و میزبان شماست، که فرهنگ اش بر مدار گسترش فقر و فساد، دروغ و بی عدالتی، جنگ و ویرانی، و تبعیض های فرهنگی و مذهبی و جنسیتی و زندانی کردن و کشتار دگراندیشان ساخته شده است.

در عین حال، اکنون کاری به هنگام است که با مخاطب قرار دادن رهبران کشورهای غیرمتعهد ديگر باره  مردمان جهان را متوجه وضعیت دردناک و غیر انسانی زندانیان سیاسی و عقیدتی مان کنیم، دیگر باره به مردمان جهان بگوییم که مشکل حکومت ما تنها داشتن و بازی با سلاح هسته ای نیست، مشکل اساسی این نهاد نقض حقوق بشر، و زیرپا گذاشتن همه ی قراردادها و قوانین انساندوستانه ای است که مصلحان جهان قرن ها برای ساختن و به اجرا در آوردن اش از هستی خویش مایه گذاشته اند.

کاری به هنگام است که همچنان از مردم جهان بخواهيم که نگذارند رهبران شان به خاطر منافعی کوتاه مدت با حکومتی وارد مذاکره شوند و بر سر مردمان بی گناهی معامله کنند، یا بر سرشان بمب بریزند، که هیچ نقشی در حفظ اين حکومت ندارند.

نگاهی به تاریخ جهان، به خصوص تاريخ پس از رنسانس، نشان می دهد که همیشه پیروزی از آن مردمان کشورهای دیکتاتور زده ای بوده که روشنفکران و اعضای شناخته شده ی اپوزیسیون شان در بزنگاه هایی که لازم بوده واکنش هایی به موقع و آگاهانه نشان داده اند. متأسفانه، در تاریخ معاصر ما این واکنش ها خیلی کم بوده و اپوزیسیون ما کمتر توانسته که درست سر بزنگاه های تاريخی و به شکلی بهنگام وارد مبارزه ای شود که در نهایت به نفع مردمان تمام شود.

به باور من، به دلایلی روشن، مثلاً توجه دنيا به برخاستن مردمان کشورهای دیکتاتور زده ی منطقه، و همزمانی آن یا توجه خاص مردمان جهان به آرامش و صلح و رفاه، هم اکنون هنگام برداشتن قدم هایی به موقع برای رهایی مردمان رنج دیده ما فرا رسيده است. در اینگونه اقدام های رهایی بخش، نه لزوما دولت های کشورهای آمریکا و اروپا و دیگر کشورهای قدرتمند، که مردمان انساندوست و باورمند به حقوق بشر  این کشورها می توانند بهترین یاری دهنده ی ما باشند.

25 اگوست 2012

 

برگرفته از سايت نويسنده

http://shokoohmirzadegi.com

https://newsecul.ipower.com/

نظر خوانندگان

 

 

محل ارسال نظر در مورد اين مقاله:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

  • Should be Empty:
  • بازگشت به خانه

     

     

    New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630