بازگشت به خانه        پيوند به نظر خوانندگان

دوشنبه 3 مهر ماه 1391 ـ  24 ماه سپتامبر 2011

 

پند و اندرزی، از «کهتری» به «مهتران»

حميد فراهانی ـ حامی منشور شورای ملی

 

گر خواجه ز بهر ما بدی گفت

ما چهره زغم نمی خراشیم

جز  وصف  نکوئیش  نگوئیم

تا هر دو دروغ گفته باشیم

بعد از انتشار فراخوان برای شورای ملی تنی چند از زعمای فیلسوف و علمای فرهیخته در علم سیاست، تاریخ، ادبیات، و عالم علوم منسوخه و انقطاء المنطق از جمله آقایان دکتر بهرام مشیری و اسماعیل نوری علاء  و ناصر انقطاع  کلاس های درس حوزوی و جاری خود را موقتن منقطع کرده تا به اصول جاریه و تهدیدات کاذبیه از جانب استبداد سابقیه که دمکراسی و سکولاریسم و تمامیت ارضی  کشور را تهدید می کنند بپردازند.  تشبهات مشترک آنها در حوزهء شبهه افکنی  و تبلیغات مسموم بر علیه اعضای کمیته هماهنگی  و امضاء کنندگان  منشور از جمله خانواده پهلوی و بخصوص رضا پهلوی مایه تاسف و قابل تامل می باشد. این حکیمان خردمند باید بدانند که دانا بچشم نادان حقیرتر از آن باشد که نادان به چشم دانا! زیرا جهل بعیب خود از همه عیبها بیش است. اگرچه گفته اند هر چه نیرزد به شنیدن مگو. اما اینان در طی چند روز اخیر در گفتار و نوشتار خود گفتند و نوشتند آنچه را که مسلمان نشنود و کافر نبیند؛ و حال میگویم تا آتش جانم نشیند.

داستان حقیقتن ماجرای پراکنده گوئی های روضه خوان پشمچالی است که با شکم گرسنه آروغ فندقی می زند و دوره گردی های "نسخه" نویس کهنه کاری که نمی داند سنگ بدگوهر اگر کاسه زرین شکند، قیمت سنگ نیفزاید و زر کم نشود.  تعجیل و شتاب در کلام و قلم آنان را بسوی نقطه انقطاء سوق داد و هر سه کردند و گفتند آنچه را که آئین درویشی نبود. اگرچه پند من این است که حتی اگر سخن از نیکویی چو زر بود، آن سخن ناگفته نیکوتر بود. اما بهر حال گفتید ! و چون گفتید اینک دعا نشنوید.

استاد سخن و دانشور مجلس جناب آقای دکتر بهرام مشیری که در تلطف خاندان پهلوی یــــدی طـــولانی دارد، در این ویدئو ادعا می کند که اعضای کمیته هماهنگی  برای شورای ملی مشتی فرصت طلب و آدم غیر سیاسی هستند، که به دور از شفافیت عمل کرده و می کنند. وی می گوید اینها یک عده فرصت طلب و ترکیبی از جدائی طلبان (تجزیه طلب های قومی) و استبدادیون سابق هستند که فرصت طلبانه منتظرند تا آمریکا و متحدانش به ایران حمله کنند و آنها به قدرت برسند.  این یعنی رضا پهلوی و فرح پهلوی با تجزیه طلبان عهد و پیمان بستنده اند که آمریکا به ایران حمله کند، کشور را تکه تکه کند و اصفهان و تهران را هم به استبداد سابق باز گرداند ! باید گفت که ای استاد فرزانه حیف آنها که مـُردند و آواز ترا نشنیدند. باید بر ایشان و آنهایی که پای منبر ایشان می نشینند گریست!   اصل دو منشور  شورای ملی از حفظ تمامیت ارضی، یکپارچگی ایران و همبستگی ملی ایرانیان سخن می گوید. اصل سوم منشور از ملت یگانه ایران سخن می گوید. اصل چهارم از مخالفت با هر گونه حمله نظامی بر علیه ایران سخن می گوید. رضا پهلوی بارها مخالفت خود با هر گونه حمله نظامی به ایران را اعلام کرده و دلایل شفاف و مستدلل خویش را نیز بیان داشته است.

بنده یک جمهوریخواه هستم و خواهان یک جمهوری دمکرات، سکولار و مدرن هستم. و این را نیز نیک می دانم که استبداد سابق به قعر تاریخ پیوسته است و بحث بازگشت آن نیست. پس چرا بجای پرداختن به استبداد حی و حاضر فعلی، بصورت مکرر آدرس اشتباهی 34 سال پیش را داد؟ تمسخر و ضدیت شخصی و اتهام پراکنی بر علیه خاندان پهلوی خصیصه ذاتی ـ روانی این استاد بزرگوار است.  ولی باید از ایشان پرسید کدام یک از سازمان های قومی که منشور حفظ تمامیت ارضی و یکپارچگی ایران و "ملت یگانه" را امضاء کرده اند، از نظر ایشان با استناد به کدام استدلال، مدرک و یا سند و گفتار و کردار و حتی پندار، خواهان تجزیه ایران می باشند؟  شگفت انگیز است که ایشان با بی مسئولیتی و بی پروایی اینگونه دیگران را متهم و تکفیر می کند.   در منشور صحبتی از فدرالیسم نیامده است. اما این استاد سخنور با بی پروایی و یا ناآگاهی نسبت به سازمان های قومی، فدرالیسم را که توسط "کنگره ملیت های ایران فدرال" تبلیغ می شود و عضو و امضاء کنندگان این منشور نیز نیستند -  دقیقن به همین دلیل که در آن صحبتی از فدرالیسم نشده است، با عدم تمرکز قاطی می کند. اگرچه 6 دقیقه بعد درهمان ویدئو از فضائل عدم تمرکز سخن می گوید و مدعی می شود که مردم هر استان حق دارند مقامات خود را در استان خود انتخاب کنند و نه اینکه از جای دیگری بر آنها تحمیل شود. بهر روی از قدیم الایام گفته اند "کسی را که مغزش بود پر شتاب، فراوان سخن باشد و دیریاب". این استاد معظم و یکه تاز تاریخ با رگهای برجسته ای در گردن و بادی در غبغب و اشاراتی بر دست طرفداران مشروطه پادشاهی را با طرفداران نازی های آلمان و هیتلر مقایسه می کند. شاید هم "تاریخدانان برجسته" چون به دلیل از خصم فرو مانند، سلسله خصومت بجنبانند". استاد گرامی تلاش می کند تا با یک تیر دو هدف بزند. هم به استبداد سابق حمله می کند (طبق روال روزانه) و هم به "به اصطلاح تجزیه طلبان"  دور و اطراف رضا پهلوی ـ باید گفت:  چه خوش بود که بر آید به یک کرشمه دو کار.  از کرامات شیخ ما چه عجب پنجه را باز کرد وگفت وجب!!  متاسفانه از آنجایی که ایشان آشنایی کامل به زبان آمریکایی یا انگلیسی ندارند، ادعا می کند که در قانون اساسی آمریکا از فدرالیسم و یا صیغه های آن هیچگونه ذکری به میان نیامده است غافل از آنکه در ماده شش (پاراگراف اول) از کنفدراسیون (که بالاتر از فدرالیسم است) صحبت شده است. این استاد معظم گویا فرق بیانه استقلال (Declaration of Independence) و قانون اساسی (Constitution)  امریکا را نمی داند.  نصیحت این حقیر به آن استاد گرامی این است که اول اینکه مینداز سنگ گران از برت، که چون باز گردد فتد بر سرت! دوم اینکه به همان شاهنامه خوانی بسنده کن و توهین به اعتقادات مذهبی مردم مسلمان.

نویسنده و مبارز خستگی ناپذیر جنای آقای دکتر نوری علا که فضائل و دانش بیکران وی بر کسی پوشیده نیست نیز بی محابا به سیاه کردن کاغذ بر علیه رضا پهلوی و کمیته هماهنگی شورای ملی مشغول است. این دانشمند گرامی اخیرن ترازوی خود را از پستوی نهانخانه خویش بیرون آورده تا "شورای ملی" را با آن بسنجد. البته ایشان با متراژ ویژه خود قبلا ً طول و عرض شورای ملی را اندازه گیری مفصل کرده بودند. ولی این مقاله اخیر گویا سنجش وزن بوده است. ایشان در ابتدای مقاله ظاهرن آرزوی موفقیت شورای ملی را دارد. البته این آرزوی ایشان بقول آلمانها همانند آروزی بوقلمون ها برای هر چه زودتر فرارسیدن کریسمس می باشد. استاد و نویسنده نستوه با قرار دادن "شورای ملی" در کفه ترازوی فرسوده خویش به این نتیجه می رسد که به جز دو سه نفر هیچگونه "آدم حسابی" در کمیته هماهنگی وجود ندارد. این یعنی توهین مستقیم به انسانها.  و از سازمانها نیز فقط دو گروه هویت قبلی داشته اند و بقیه ول معطلند ! در کمیته هماهنگی برای تشکیل شورای ملی تشکیلات و سازمانهایی وجود دارند که عمر آنها چند برابر شبکه سکولارهای سبز می باشد. این یعنی خودمحوری مطلق و تحقیر دیگران.  و مهمتر  اینکه هیچکدام از اینها جزو "نخبگان سرشناس و مورد اعتماد مردم" نیستند.  ایشان گویا اخیرن سفری به فیلادلفیا داشته اند و در آنجا به کشفیات بزرگی نائل آمده اند که مشکل سی و سی ساله اپوزیسیون و انتظار طولانی ملت ایران را حل خواهد کرد.  آری بزودی پاکج (package) کشف شده و مهم ایشان یعنی 50 نخبه سرشناس  و همگی مورد اعتماد مردم و "با عـُرضه" به بازار عرضه خواهد شد. ملت ایران با اشتیاق و آرزوی فراوان منتظر رسیدن این 50 سر سبد نخبگان ایرانی از فیلادلفیا هستند. یکی از هزاران مضرات منشور شورای ملی این بود که عرضه این با عـُرضه ها به بازار را به تعویق انداخت، که بمثابه یک خیانت می باشد. 

جناب دکتر نوری علا در مقاله خویش اتهامات علیه خود نظیر "ادعای حق تقدم"، انحصارطلبی، "حسادت" و "منییت یعنی من و من و من دوستان من" را رد کرده اند. باید گفت این تکذیبیه ایشان هم در حرف و هم مقاله و هم در عملکرد و منش  صد در صد ثابت شده است و بر منکرش لعنت !  ایشان در بند نهم مقاله خود در مورد شورای ملی و رضا پهلوی می نویسد "شخص مورد نظر با صفت «کاريزماتيک» ظهور می کند. اما اگرچه اين «ظهور» می تواند سرنگونی رژيم را سرعت بخشند اما خود منشاء اجتناب ناپذير پا گرفتن ديکتاتوری بعدی نيز هست".  ایشان به اعتراف خود فقط چهار سال است که در مورد مقوله "آلترناتیو سازی" فعالیت می کند. این در حالی است که شخص رضا پهلوی حداقل سی و دو سال است که تمام وقت فعال سیاسی می باشد و در عرض این سه دهه با هزاران ایرانی و خارجی بحث و گفتگو و تعامل داشته است. علیرغم این فاکت ها، استاد بزرگ با تکیه بر تجربه چهار ساله خود می گوید: "3. من اعتقاد دارم که ايشان، عليرغم سرمايهء ملی بودن، نه سابقهء مديريت و رهبری دارند و نه می توانند تبديل به يک شخصيت کاريزماتيک شوند. در همان حال، اين يقين را نيز دارم که ايشان در نزد بسیاری از مردم ايران از محبوبيت بالائی برخوردارند. اما، بنظر من، بين ايشان و طرفداران شان، از لحاظ سياسی، درهء عميقی دهان گشوده است که فقط يک تشکيلات کارای سياسی می تواند بر فراز آن پل بزند. متأسفانه، در ارزيابی من، شورای اخير توانائی چنين پل زدنی را ندارد و نمی تواند از وجود شاهزاده استفادهء بهينه را ببرد. بزودی پل خراب می شود و رهروان اش را به قعر دره می فرستد". 

 گذشته از تناقض گویی ها در مورد قابلیت تبدیل رضا پهلوی به یک شخصيت کاريزماتيک، ایشان معتقد است که پـُـل باید پـُـل فیلادلفیایی ـ ساخت نوری علا و شرکاء باشد تا رهروانش را به قعر دره نفرستد.  متاسفانه تناقض و پراکنده گویی  جزو صفات ممیزه جمعه گردی ها می باشد. حال که این جماعت بی نام و نشان و "بی عرضه" هنوز بر سر پـُـل لرزان نرسیده به قعر دره سقوط کرده اند؛ باید منتظر مهندسانی چیره دست و خبره شد که از فیلادلفیا می آیند و پـُـلی محکم بسوی ایران خواهند ساخت. بقول جعفر قاطبه از سریال ایتالیا ایتالیا، می توان با ساز و آواز خواند: یه روزی مهندس میاد از فیلادلفیا، فیلادلفیا ـ فیلادلفیا.

 

نظر خوانندگان

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه