بازگشت به خانه        پيوند به نظر خوانندگان

دوشنبه 29 آبان ماه 1391 ـ  19 نوامبر 2012

 

پنل دوم:

دیالوگ ملی، انتخابات آزاد و همگرایی نیروهای اپوزیسیون

دومین پنل از روز نخست کنفرانس پراگ، تحت عنوان «دیالوگ ملی، انتخابات آزاد و همگرایی نیروهای اپوزیسیون» برگزار شد. نوشابه امیری مدیریت این جلسه گفتگو را بر عهده داشته و سخنرانان حسن شریعتمداری، شهریار آهی و فریدون احمدی بودند.

نوشابه امیری در ابتدای این جلسه گفتگو،‌ به عنوان یک روزنامه‌نگار از زندانیان روزنامه‌نگار یاد کرده و ضمن ابراز امیدواری از آزادی همه آنهایی که پای در راه آزادی میهن گذاشتند، از حسن شریعتمداری خواست تا سخنان خود را ایراد کند.

حسن شریعتمداری گفت: «در ابتدا باید بگویم انتخابات آزاد به عنوان یک جنبش مطالباتی با انتخابات آزاد به عنوان استراتژی گذار متفاوت است. انتخابات آزاد به عنوان جنبش مطالباتی به معنی تلاش برای دموکراتیزه کردن نظام، درون خودش است؛ اما انتخابات آزاد به عنوان استراتژی، یکی از استراتژی های جهانی برای گذار از نظام های توتالیتر و استبدادی به دموکراسی است. از 1974 تاکنون از 120 دموکراسی که اتفاق افتاده، اغلب از همین استراتژی استفاده کرده اند».

وی افزود: «انتخابات آزاد به عنوان استراتژی امتحان خود را پس داده و موفق بوده است. انتخابات آزاد به عنوان استراتژی با وجود همهء اشتراکاتی که با انتخابات آزاد به عنوان جنبش مطالباتی دارد، تفاوت بارزی دارد. از جمله تفاوت ها می توان به این اشاره کرد که انتخابات آزاد به عنوان جنبش مطالباتی قانونی بودن آن بر اساس قوانین موجود داخل کشور است؛ اما انتخابات آزاد به عنوان استراتژی قانونی است با اتکا به قوانین بین المللی. در واقع مبارزه ای قانونی است که به قسمت دیگر از قانون ها می پردازد».

شریعتمداری گفت: «ما می توانیم به قسمتی وفادار باشیم که در سطح بین المللی با توجه به استانداردهای جهانی یک انتخابات آزاد را مقبول می کند. دیالوگ ملی، استراتژی انتخابات آزاد و جنبش و مقاومت مدنی سه کار غیر قابل تفکیک از یک پروژه مهم گذار است. انتخابات آزاد فقط یک استراتژی نیست. در کنارش دیالوگ ملی و جنبش و مقاومت مدنی قرار دارد. با این تفاوت که تمام جنبش ها پولاریستی هستند و تنها خواستی که جامعه را انتگره می کند، انتخابات آزاد است و ما احتیاج به وحدت بیشترین در مقابل کمترین داریم؛ با تمرکز بر استراتژی خاص متمرکز بر صندق رای».

وی در پایان گفت: «همهء خواسته های مدنی باید در استخدام یک استراتژی مرکزی قرار گیرد تا موثر باشد در غیر این صورت جامعه را تکه تکه می کند. جبنبش زنان بسیار خوب است و آنها را آزاد می کند اما مقابل مرد سالارانی قرار گرفته که این اجازه را به آنها نمی دهد. جنبش زنان زمانی می تواند موفق عمل کند که زنان بتوانند نامزد ریاست جمهوری زن معرفی کنند. جنبش ملی موقعی می تواند به خواست های خود برسد که بتواند نماینده خود را به داخل پارلمان فرستاده و قوانین را تغییر دهد. آیا راهی غیر از تماسک به قانون اساسی مدرن که همه با هم بنویسیم داریم؟ راهی غیر از این داریم که نماینده های ما داخل پارلمان بروند؟».

پس از آن شهریار آهی سخنان خود را اینگونه آغاز کرد که: «بحث ما به عنوان استراتژی انتخابات آزاد، یک استراتژی مهم است. ما تنها درباره یک لحظه صحبت نمی‌کنیم. بحث از تاکتیکی است برای نزدیکی اپوزیسیون و تلاش برای غلبه بر پارادوکسی که مانع این نزدیکی است».

آهی گفت: «در نشست اول، سازمان ایده‌آ، که یک سازمان پشتیبانی کننده از انتخابات آزاد در تمام دنیا است، کتابچه‌ای شامل تجربیات خود در بیش از پنجاه کشور جهان در اختیار شرکت کنندگان گذاشت. شاه بیت این کتاب آن بود که انتخابات آزاد لزوماً به معنای دموکراسی نیست. کم نبودند حکومت‌هایی که پس از انتخابات آزاد، مشروعیتی کمتر از حکومت پیش از انتخابات آزاد داشتند. از این رو اهمیت دیالوگ ملی و تقدم آن بر انتخابات آزاد، در آن است که باعث از میان بردن تنش در جامعه می شود. توجه کنیم که مردم ایران در شرایط سختی هستند، تبدیل به توده بی‌شکلی شده‌اند، چیزی همانند دوران پیش از فاشیسم در آلمان دههء 20».

وی افزود:‌ «از طرف دیگر نباید فراموش کرد که نخبگان ایرانی، سی سال پیش نتوانستند وظیفهء خود را انجام دهند و به مردم نگفتند که  حاکمیت الهی را نمی‌شود با حاکمیت مردم یکی کرد. امروز این کاری است که باید انجام داد. نکتهء بعد، پارادوکس‌هایی است که در افکار وجود دارد. دربارهء اختلاف نظر مابین نوع حکومت می‌توان بحث و گفت‌وگو کرد، اما اگر کسی یا گروهی به حاکمیت مردم معتقد نباشد، نمی‌توان با او بحث کرد. از سوی دیگر بعضی اختلاف‌ها تاریخی است، بعضی مغزها منجمد شده‌اند و در گذشته مانده اند. به طور مثال مایل‌اند به پیش از 28 مرداد 32 یا 22 بهمن 57 بازگردند. بعضی از اشکالات دیگر هم ذهنی و ساختاری است و نکته مهم دیگر، برخی تفاوت نظرهاست. برخی آخر این فصل را انفجار می بینند. همانند بهمن 57. این تفاوت میان اصلاح طلب‌ها و انحلال طلب‌هاست. باید توجه کرد که اگر معتقد به دیالوگ ملی و انتخابات آزاد باشیم و این استراتژی را تعقیب کنیم، این دوگانه‌سازی‌ها سترون است».

فریدون احمدی نیز در سخنان خود گفت: «در بحث پیرامون دیالوگ ملی، باید دربارهء بخشی از آن صحبت کنیم که می‌توانیم به طور جدی در آن نقش داشته باشیم. از این رو باید تلاش کرد دیالوگ ملی حول چالش‌هایی باشد که امروز باعث شفاف اجتماعی در ایران شده است. نکتهء بعدی آن است که شاید بهتر باشد به برخی سوالات مشخص دربارهء این جمع پاسخ دهیم. هدف از برگزاری این کنفرانس‌ها چیست؟ جمع شدن طیفی چنین بزرگ از اپوزیسیون، گامی رو به جلو است. اما این جمع تا کنفرانس بعدی نمودی ندارد. برای حل این مشکل چه باید کرد؟».

احمدی گفت: «این حرکت، در سیری از بالا به پایین تشکیل شده: جمع کوچکی بوده‌اند که ابتدا بحث‌ها را انجام داده‌اند، کم کم بزرگ‌تر شده، برخی مسایل مطرح شده و … تلاش ما این است که از این جمع استفاده کنیم. به همین دلیل ورک‌شاپ‌هایی که داریم، بر اساس نیازهای امروز جامعه است. از نیروهای پرتوان و باکیفیت برای حرکت در عرصه‌های مختلف دعوت می‌کنیم. نیاز داریم که صدای‌مان در رسانه‌های مختلف فارسی و غربی بازتاب پیدا کند، چون این جمع به عنوان یک ثقل سیاسی در حال شکل‌گیری است».

وی افزود: «نکتهء بعدی دربارهء این جمع نحوهء تنظیم رابطه با داخل کشور است. ما نمی‌خواهیم یک جمع جدا از مردم داخل باشیم، ضمن آن‌که به دعوای مصنوعی داخل و خارج اعتقاد نداریم. نیاز به اطمینان داخل داریم و باید بتوانیم بر آن‌ها تکیه کنیم».

 

پس از خاتمه سخنان کوتاهی که سخنرانان ایراد کردند،

جلسه پرسش و پاسخ به مدیریت نوشابه امیری برگزار شد.

محمد مصطفایی این سوال را مطرح کرد که «قانون اساسی یکی از معضلاتی است که در شرایط کنونی با آن مواجه هستیم. قانون اساسی این اجازه را به ما نمی دهد که ما انتخابات آزاد داشته باشیم. در این پنل عنوان نشد که ما برای تغییر قانون اساسی چه باید بکنیم. سوال من این است که برای نوشتن پیش نویس قانون اساسی چه باید کرد؟ چه کسانی برای نگارش آن صالح هستند؟ اگر این موضوع حل شود بسیاری از مشکلات ما حل شود».

حسن شریعتمداری در پاسخ به سوال مطرح شده گفت: «قانون اساسی فقط یک نوشته حقوقی نیست مسلما در بخش تنظیم آن حقوقدان ها و نخبه گان باید شرکت کنند اما ارزش های ملی و عرف تاریخی، ارزش هایی را تعیین می کند که باید بر اساس آن قانون اساسی را نوشت. ما قبل از نوشتن قانون اساسی چند سوال اصلی داریم که نخبه گان باید به آن جواب دهند تا مردم هم قبول کنند. نحوهء توزیع قدرت در ایران، منابع مالی، منابع قدرت چگونه تقسیم می شود؟ منابع قدرت یعنی تمرکز قدرت یا عدم تمرکز و فدارالیسم. حل این قضیه یعنی باید در گسل های اجتماعی تفاهم ایجاد شود. گسل توانمند و بی نوا، گسل نسلی، گسل جنسیتی و گسل فرهنگی که باید برای آن میانگین قابل قبول ملی تعیین شود. امروز همه جا مردم دنیا قانون اساسی خود را قبول دارند نه دین هایی که از طرف خانواده به آنها منتقل شده است. باید قانون اساسی نوشت که کرد و بلوچ، زن و مرد، بی دین و دیندار ما تبلوری از خواسته های خود را در آن ببینند».

گیتی سلامی، اشاره کرد: «شما به مشارکت و دموکراسی برای تغییر سیستم اشاره کردید اما در سومین پایه یعنی شرکت فعال زنان را موفق نشدید».

فریدون احمدی در پاسخ به این موضوع گفت: «کاملاً درست می گویید. شرکت فعال زنان در این کنفرانس یکی از چالش های جدی ما است که به ویژه در فرصت کارگاه ها باید به آن پرداخت. یک سری موانع وجود دارد در این راه. جمع تدارک بیننده این نشست سعی کرده تا جایی که می شود تلاش کنند که زنان بیشتری شرکت کنند. برخی از موانع هم در نوع نگاه زنان به فعالیت سیاسی است که معتقدند باید فعالیت مدنی داشته باشند و به این حرکات اعتقاد ندارند و بخشی ناامیدی شان به مشارکت های مردانه زیاد است که باید اعتماد سازی شود».

مهران براتی گفت: «هر اتفاق بزرگی که در 60 سال گذشته ایران اتفاق افتاده یک لینکی با بحران بین المللی داشته است. جنگ جهانی اول و دوم کودتای 28 مرداد، کارتر و … الان هم ما در بحران بین المللی قرار داریم. هیچ انتخاباتی نمی تواند تنها به همت جنبش مدنی به نتیجه برسد. زبان سیاسی جنبش مدنی احزاب سیاسی هستند در نتیجه جضور اپوزیسیون و احزاب در داخل ایران مهم است که لینکش به بحران بین المللی امروز در حقوق بشر و تحریم ها است. امروز اپوزیسیون باید در این رابطه یک استراتژی برای انتقال خود از خارج به داخل را داشته باشد».

خانم ایران پرور این موضوع را مطرح کرد که: ‌«ای کاش می توانستم این چنین خوش بینانه به مساله نگاه کنم. در ایران انتخابات آزاد دو بازیگر مردم و دولت را می خواهد. جنبش مدنی که واقعاً بر پایهء آن رژیم را به زانو در بیاید وجود خارجی ندارد. بزرگ ترین جنبش ما جنبش سبز بود. بازیگر دوم جمهوری اسلامی است که اگر او حاضر بود به انتخابات آزاد تن دهد ما اینجا چه می کردیم؟ همچین چیزی امکان پذیر نیست».

حسن شریعتمداری در پاسخ به این موضوع گفت:‌ «شکی نیست که حضور نیروهای سیاسی در جامعه، یکی از لوازم به هم خوردن تعادل به ضرر جمهوری اسلامی است. اما مطلق کردن عدم شکست جمهوری‌اسلامی، در واقع مطلق کردن قدرت در ذهن فعالان ناامید سیاسی است. همه حکومت‌های مانند جمهوری‌اسلامی بالاخره در مقابل مردم یا فشارهای بین‌الملل تن به سازش داده‌اند یا آن‌که کنار رفته‌اند. در هر دو صورت، شرایط جدیدی آغاز شده است».

رضا حسین‌بر گفت: «برای آبادی و آزادی ایران، باید جمهوری اسلامی در تمامیت خود برود. نه فرهنگ، نه نیروهای سرکوب گر و نه فرهنگ اش بماند. این تنها راهی است که مردم می توانند به دموکراسی و آزادی برسند. تصور می کنم انتخابات آزاد به صورتی که مطرح می شود به هیچ صورتی نمی تواند جمهوری اسلامی یا فرهنگ آن را عزل کند و نمی تواند آرزوهای مردم ایران را برآورده کند».

شهریار آهی نیز گفت:‌ «برجسته کردن انحلال‌طلبی یا اصلاح‌طلبی یکی از پارادوکس‌های جامعهء سیاسی است. بعضی از دوستان انحلال‌طلب تلاش می‌کنند که خط‌کشی دقیقی با اصلاح‌طلبان داشته باشند، مساله‌ای که از سوی برخی اصلاح ‌طلبان هم تکرار می‌شود. اما یک سوال وجود دارد: کدام انحلال ‌طلب توانسته همانند موسوی به مشروعیت جمهوری ‌اسلامی لطمه بزند؟ ما باید سعی کنیم از پارادوکس‌ها عبور کنیم و انتخابات آزاد پلی میان این دو است».

فریدون احمدی اما گفت:‌ «دیالوگ ملی تنها معطوف به گسل‌ها و تنش‌های اجتماعی نیست، روی این هم هست که ما به عنوان ایرانی یک سری مسایل مشترک داریم. به ویژه این‌که مخاطرات جدی سرنوشت کشور را تهدید می‌کند. یکی از مهم‌ترین پیام‌های سیاسی این نشست به بیرون و جامعه سیاسی ایرانی، این است که هشدار دهد که این مخاطرات را درک کنید و متناسب با حدت آن‌ها، اتخاذ موضع کنید. شناگر آب‌های خرد نباشید و از پیله خود بیاید بیرون. ما مسایل جدی داریم که ممکن است سرنوشت کشور را تهدید کند و با سیاست‌های سیاهی روبه‌روییم».

کاوه آهنگری این موضوع را مطرح کرد که: «خیلی وقت ها روی حداقل ها تاکید می کنند. روی کلیات به توافق برسیم بهتر است تا دربارهء حداقل ها حرف بزنیم. در رابطه با صحبت آقای شریعتمداری به لحاظ زمانی، اجرای انتخابات آزاد چه زمانی است؟ ایراد دیگر آن است که در بستر دیالوگ ملی و انتخابات آزاد، مشکل وجود دارد».

ماشالله سلیمی نیز گفت: «در مقطع انقلاب، خمینی گفت شاه باید برود. ضمن اینکه گفت دیکتاتوری برود، کافی نیست. شعار این است که ولی فقیه برود و انتخابات آزاد برگزار بشود. ما به جمهوری اسلامی ضربه زدیم، موسوی جمهوری اسلامی را تثبیت کرد. یا نگذاشتند انتخاب شود. اگر موسوی به ریاست جمهوری انتخاب می شد، این دردسرهای احمدی نژاد را برای خامنه‌ای ایجاد نمی کرد».

حسن شریعتمداری در پاسخ گفت: «برای پیشبرد انتخابات آزاد باید از هر فرصتی استفاده کرد. موثرترین نوع آن، تا قبل از فروپاشی، انتخابات ریاست جمهوری است. باید توجه که فقط در کره ماه می توان ایران جدیدی درست کرد که اثری از سی سال حکومت جمهوری اسلامی در آن نباشد. برخی از هم‌وطنان ما یا تبدیل به القاعده خواهند شد یا در ساختن دموکراسی شرکت می‌کنند. تلاش ما باید این باشد که آن‌ها را به مشارکت در دموکراسی ترغیب کنیم. انحلال با توپ و تفنگ و تانک، مربوط به سوریه است و نه ایران. در ایران نمی‌توان با جنگ به دموکراسی رسید. ما تونلی باید درست کنیم به نام انتخابات آزاد و بگوییم که هرکس برای گذشتن از این تونل با ما همراه شد، آینده‌اش تضمین است و اگر نه، او را به تاریخ می‌سپاریم».

شهریار آهی نیز گفت:‌ «این که موسوی می‌توانست جمهوری ‌اسلامی را حفظ کند و خامنه‌ای نگذاشت، مبنایش تحلیل غلطی است که ما را از مهم‌ترین نیروهایی که به مشروعیت نظام می‌توانند ضربه بزنند، دور می‌کند. هر نظام توتالیتری با پشتوانهء مردم و انتخابات روی کار می‌آید، در حالی که قدرت اجرایی خیلی کمی دارد. حکومت پیچ مشارکت را باز می‌کند، برای این که تعادلی بین این دو قرار شود؛ این فاز دوم نظام توتالیتراست. این، زمان طلایی حضور اصلاح طلب‌هاست که در دولت و جامعه برای اصلاح تلاش می‌کنند. اما نظام توتالیتر از این هم گذر می کند و می رسد به این‌جا که توان مهیب اطلاعاتی و امنیتی دارد و مشروعیت بسیار پایین. اجازهء مشارکت به مردم را نمی‌دهد. در این نقطه معادلهء مشارکت و مشروعیت معکوس می‌شود: در فاز اول مشارکت بیشتر نشانهء مشروعیت بالاتر است، در فاز سوم هر چه مشارکت بیشتر شود مشروعیت کمتر می شود. خلاف عقل است که خامنه‌ای اجازه دهد نیروهایی که می توانستند موسوی را به قدرت برسانند، نیروهای مسلط شوند. اینجاست که باید از شکاف های درون حکومت استفاده می کرد و انحلال طلبی نمی‌تواند».

سپس این سوال مطرح شد که «دیالوگ ملی که میگوییم برای رسیدن به همگرایی احزاب سیاسی مهم است، چه محور های اساسی را در بر میگیرد؟ آیا محورهای دیگر هم در دستور هست که بر آنها دیالوگ داشته باشیم و در کنار این چه موانعی برای آن داریم؟ آیا خود را آماده می کنیم که بعد از جمهوری اسلامی چه پاسخی برای مسائل و مشکلاتی که پیش خواهد آمد داشته باشیم؟».

حسن شریعتمداری در پاسخ گفت: «دیالوگ ملی و انتخابات آزاد مکمل یکدیگر هستند و باید بستری فراهم شود که بر مسائل اش با هم بحث کرد. این جمع باید تصمیم بگیرد که سازمان نیست. سازمان سیاسی بودن یعنی خودش مدعی قدرت است در حالیکه این جمع باید بستر دیالوگ ملی و انتخابات آزاد باشد یعنی غیر ایدئولوژیک برخورد کند. ما باید موضوعاتی که حدس می زنیم که دغدغهء نخبه گان و مردم هستند در آورده و در گروه های کار شکل نظری و سیاسی به آن دهیم و به بحث رسانه ای بگذاریم. ما در شرایطی نیستیم که دموکراسی آینده چه خواهد بود و این دیالوگ چقدر موثر خواهد بود. پیشنهاد من این است که هرچه می شود سازمان و حزب نشود. موضع گیری سیاسی و موضع گیری های ارزشی سم مهلکی است برای جمعی که می خواهد پروسه را به سر انجام برساند. زیرا درگیر رقابت می شوند».

هومن عسگری پرسید: «در برآیند صحبت های مطرح شده گفتید که یکی از محورهای اصلی نقش اپوزیسیون در تبعید است. راهکار شما برای نیافتادن به ورطهء خودگویی و خود خندی چیست؟».

شهریار آهی در پاسخ گفت: «ساختار سیاسی متعارف برای شرایط امروز به وجود نیامدند و یکی از دلایل عدم موفقیت این است که دعوایشان برای مسائل امروز نیست. آنچه تشکیل می شود باید ساختاری باشد حول منافع ملی. باید سعی کنیم که زیاد بر توافق حول یک اصولی که مقابل اصل دیگری است تاکید نکنیم. ما دو اصل متفاوت اما تعریف شده داریم؛ حقوق بشر و انتخابات آزاد در نتیجه باید محویت بر این دو اصل باشد. مشارکت باید داوطلبانه با حداکثر هماهنگی باشد تا ترکیبی ملون بتوانند جلب اعتماد کنند».

حسن ماسالی در سخنان خود گفت: «ما باید تاریخ ایران را از انقلاب مشروطه تا امروز بررسی کنیم تا ضعف های تاریخی را دوباره تکرار نکنیم. ما سوال کنیم انتخابات آزاد را برای چه هدفی می خواهیم؟ دیالوگ با چه نیروهایی باید انجام شود؟ تا زمانی که هدف های اصلی و اساسی در راس کار قرار نگیرد هر کسی از دیالوگ و گفتگو یک چیزی برداشت می کند. ما در طول تاریخ تاکتیک زدیم و استراتژی خوردیم در نتیجه من در دیالوگی شرکت می کنم که تمامیت رژیم را مورد سوال قرار دهد».

محسن خاتمی نیز گفت: «اگر توجه داشته باشیم که از کشوری کثیر القوم و کثیر الادیان صحبت می کنیم دیالوگ ملی معنا پیدا می کند. اگر بتوانیم جوابگوی ملیت ها و مذاهب باشیم آن وقت به دیالوگ ملی می رسیم تا زمانی که به این احترام نگذاریم این قائله ادامه دارد».

شروین نکویی گفت: «بحث‌های علوم اجتماعی مثل علوم طبیعی نیست که اگر صد کشور تجربه  ای داشتند که منجر به رسیدن به دموکراسی شده آن راهکار در ایران نیز همان جواب را بدهد».

حسن شریعتمداری در پاسخ گفت: «رجوع به تجربه های جهانی به ما دلگرمی می دهد که امکان وقوع چنان اتفاقاتی در زمانی معین وجود خواهد داشت. ما شرایط جمهوری اسلامی را با شرایط مورد مثال مقایسه می کنیم؛ دلگرم می شویم نه مطمئن. گفتمان قالب هم درست است هم میخواهیم استاندارد کنیم. همه چیز در گرو تغییر تعادل نیروست اگر نیرو به نفع ما تغییر نکند انتخاباتی که بخواهیم بر آن مسلط شویم برگزار نخواهیم کرد».

جمشید اسدی این موضوع را مطرح کرد که «انتخابات آزاد از آن جهت مهم است که شکاف در جبههء ارتجاع می اندازد، جهان پسند است و این میشود شعار فرا دست ایرانی. نکتهء آخر در مورد فلسفهء سیاسی و اخلاقی جنبش که مادام بر پای ساختن است و نه ویران کردن. مثل تجربهء نامبارک چند سال پیش که یکی برود ببینیم چه می شود. این که نظام جمهوری اسلامی چقدر تغییر می کند مشکل من نیست این که از بین برود مشکل خودش است ما با آنچه خود می خواهیم، یعنی انتخابات آزاد، شروع می کنیم».

اختر قاسمی نیز گفت: «اگر بگوییم در سال 88 میان مردم دیالوگ صورت گرفته ساده نگری است. ما مشخص نکردیم که می خواهیم این دیالوگ را میان سطوح مردم ببریم یا الیت جامعه. ما برای بردن این گفتمان به سطح مردم نیاز به رسانه ملی مستقل داریم که اگر امروز این امکانات مهیا نشده بود ما نمی توانستیم با هم دیالوگ داشته باشیم».

فاریا بارلاس گفت: «جمع زیادی از جوانان از طرفداران جنبش سبز و اصلاحات هستند. اگر ما در مورد انتخابات آزاد صحبت می کنیم، آیا می توانیم خودمان را صاحب نظر بدانیم، بدون اشاره به حصر آقایان موسوی و کروبی و دغدغه ما آیا باید آزادی این دو نباشد؟ اگر به انتخابات آزاد معتقدیم، چطور می توان نماینده طیف زیادی از حوانان سبز را به رسمیت نشناخت؟».

شهریار آهی گفت: «تا زمانی که موسوی و کروبی در حصر هستند یا هر زندانی سیاسی وجود دارد، برگزاری انتخابات آزاد بی‌معنی است. اما نباید این مساله را  تبدیل به رانت برای نیروهای اصلاح ‌طلب کرد و از آن برای سیاست گلخانه‌ای استفاده کنند. از سوی دیگر باید به نکته‌ای توجه کرد. بر اساس ماده 98، قانون اساسی می‌گوید که تفسیر قانون اساسی با شورای نگهبان است و تایید نهایی نتیجهء انتخابات هم با همین شورا است. تا زمانی که به این قانون معتقدید، چه دعوایی وجود دارد؟ اگر آن‌طور که شورای هماهنگی راه سبز امید می‌گوید اگر قرار بر التزام به قانون اساسی است، چه دعوایی وجود دارد؟ ما باید روی رفع حصر از میرحسین موسوی و مهدی کروبی، که مردان بزرگی هستند، پافشاری کنیم، ولی باید این را در نظر داشته باشیم که انتخابات آزاد نباید تبدیل به رانت سیاست گلخانه‌ایی شود».

فریدون احمدی نیز گفت: «جنبش سبز، جنبش اصلاحات نیست. خود آقای موسوی هم به گرایش های مختلف در جنبش سبز معتقد است. جنبش سبز بسیار گسترده‌تر از جنبش اصلاحات و در آن نیروهای ساختار شکن هم حضور داشتند. اما برخی‌ها می‌خواهند جنبش سبز را به نام اصلاحات مصادره کنند. نکتهء بعدی آن است که ما باید دست به سازماندهی بزنیم. این بدان معنا نیست که مانند احزاب سنتی سازمان‌ دهی را انجام دهیم، بلکه این سازمان ‌دهی باید حول پروژه‌ها انجام داد. نکتهء سوم آن‌که چه کسی گفته است که تنها باید روی حداقل‌ها تاکید کرد؟ اتفاقاً هنر رهبری سیاسی این است که هدف‌ها را به گونه‌ای انتخاب کند که هم حداقلی باشد و هم حداکثری. مگر می‌شود انتخابات یک خواسته حداقلی باشد؟ انتخابات مگر معنایی جز پایان رژیم دارد؟».

 حسن شریعتمداری گفت: «انتخابات آزاد دارای مشخصات و معیارهای خاص خود است و استانداردهای بین‌المللی، مشخصات آن تعریف می‌کند. آروزهای بنده و شما و آقای موسوی و آقای کروبی، استاندارها را تعیین نمی‌کند. پیش شرط انتخابات آزاد این است که زندانی سیاسی نداشته باشیم. اما نباید فراموش کنیم که باید آزادی موسوی و کروبی را باید در کنار آزادی زندانیان ترک و کردی که کسی از آن ها یاد نمی‌کند، بخواهیم. برای نسرین ستوده باید همان‌قدر کمپین کرد که برای زن کم نامی در تبریز که حکم اعدام گرفته است. این جاست که پایبندی ما به حقوق بشر مشخص می‌شود. در چنین شرایطی است که موسوی و کروبی هم آزاد می شوند و هم فرصت پیدا  می‌کنند در زندگی سیاسی شرفتمندانه‌ای شرکت کنند».

حسین علیزاده گفت: «هفتهء گذشته شاهد پایان انتخابات آمریکا و انتخاب اوباما بوده‌ایم. دو سال این انتخابات طول کشید تا در نهایت اوباما انتخاب شد. هفت ماه دیگر زمان انتخابات ریاست‌جمهوری در ایران است و ما هنوز هیچ کاندیدای مشخصی نداریم. آقای خامنه‌ای اعلام کرده است که نباید بحث‌های انتخاباتی را زود هنگام شروع کرد. در سال 88 اولین شخصی که اعلام کاندیداتوری کرد، آقای کروبی بود. در سال 84 هم ایشان اعلام کاندیداتوری کردند و بعد نیز گفتند که در انتخابات تقلب شده، و فرزند آقای خامنه‌ای را به دست دشتن در تقلب انتخاباتی متهم کردند. نکتهء بعدی که باید به آن توجه کرد، این است که باید دید برای رسیدن به دموکراسی چه باید کرد؟ حکومت شوروری چه گونه سرنگون شد؟ توسط آمریکا؟ سیا؟ بمب اتم؟ این اتفاق توسط شخص گورباچف رخ داد. چندین سال پیش آقای خامنه‌ای، جلسهای با حضور تمام سران کشوری و لشکری و … برگزار کرد. در آن جلسه گفته بود که برخی می‌گویند آقای خاتمی قرار است نقش گورباچف را در ایران بازی کند. او به خوبی متوجه شده بود که مشکل چیست و چه اتفاقی ممکن است بیفتد. به برمه بنگرید که آنگ سان سوچی، توانست سال‌ها پیش، از یک روزنهء کوچک استفاده کند و اکنون قرار است که اوباما به زودی به آن کشور سفر کند. انتخابات مسلماً به شکل آزادش، باعث فروپاشی دیکتاتوری خواهد بود».

رحمان جوانمردی نیز گفت: «اگر انتخابات آزاد و دیالوگ ملی اهداف این کنفرانس و فوروم است، مسایل کنونی حی و حاضر موجود چه خواهد شد؟ پاسخ این فوروم به جامعهء مدنی در این بارە چیست؟ بدیهی است که جامعهء مدنی مساله اش نمی تواند کسب قدرت سیاسی باشد و یا مناسبات و خواسته های خود را هم بر همین اساس تعریف کند. یا رفتاری خارج از این چارچوب دنبال کند. در این فوروم از حقوق بشر حرف زدە می شود. یا تبین من از حقوق ناقص است یا اینجا حقوق بشر با تبیین دیگری مطرح می شود. حقوق بشر را که آزادی بیان، تحصیل، آزادی های تجمع/ تحزب، رفع تبعیض های گونه گون و رفاە و آسایش برای همگان است و بسیاری دیگر … زمانمند و پروسه ای نیست. حقوق در ایران هر آن و هر ساعت سرکوب و تهدید می شود و در جریان است. اول در مساله حقوق یکی را بگذاریم کنار و این را درز بگیریم نیست؛ دوم با هیچ مصلحتی با آن جمع نمی شود (حقوق تعطیل بردار هم نیست). سوم، همانطوریکه گفتم شریک قدرت سیاسی نیست. لذا همهء جامعه، از جمله همهء شهروندان طرفدار جمهوری اسلامی، را هم باید به عنوان انسان در دستور کار داشته باشد. مردمان ساکن کشوری که اینجا برایش کنفرانس گرفته شدە دست کم در یکصد سال گذشته شاهد قتل عام ها و سرکوب های جدی بودە است. بیشتر شماها اگر قربانی و یا کنش گر در این برهه نباشید دست کم از آن با خبرید. اگر سر خود را در برف فرو نبریم باید اقرار کنیم که اعتمادها در حد صفر است. در همهء دنیا برای اعتماد سازی کار مشترک پروژەای و حداقلی لازم است. شما حداکثر مطلق را برای کار این فوروم تعیین کردەاید و این از دید من سنگ بزرگ است. شاید آزادی نسرین ستودە یا زبان مادری یا جلوگیری از قتل سیستماتیک کولبران کرد، پاکسازی مین ها، پیش گیری از خشک شدن دریاچه ارومیه، پیش گیری از اعدام بی حساب و کتاب عرب و بلوچ و یا کشتن کرد و فارس و عرب اهوازی زیر شکنجه، لغو اعدام و مسالهء همگانی سرکوب سیستماتیک زنان و یا حقوق زندانیان (وکیل مدافع نیست) یا هر مورد دیگری از حقوق زیر پا نهادە شدە انسان ایرانی و جامعه، اعم از کرد، عرب، ترک، بلوچ، گیلک یا بهایی و سنی از زن و مرد را بطور آنی و امروز در دستور کار پروژهء مشترک گذاشت و منوط نکرد به انتخابات آزاد و کسب قدرت سیاسی».

 

 

نظر خوانندگان

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه