بازگشت به خانه        پيوند به نظر خوانندگان

دوشنبه 20 آذر آبان ماه 1391 ـ  10 دسامبر 2012

 

احمدی نژاد و «تیم» او، سناریویی جدی در تحولات آتی

ویکتوریا آزاد

در این مقاله سعی میشود سناریوی جدیدی مطرح شود که می تواند واقعیت پیدا کند و یا واقعیت پیدا نکند اما، در عین حال، این گمانه زنی ها در خصوص جایگاه احمدی نژاد و تیم او  مبتنی است بر فاکتورهای واقعاً موجود که معادلات سیاسی آتی را رقم خواهد زد. بدیهی است که فعل و انفعالات حاصل از این مجموعه نیز می تواند منجر به حوادث دیگری، از جمله جنگ و شورش های منطقه ای، شود که امروز ای بسا بخشی از آن قابل پیش بینی نباشد و بخشی از آن نیز هم اکنون قابل مشاهده است و آن آغاز ترورهای خزنده، زنجیره ای و جنگ گرم از طرف جمهوری اسلامی است.

به باور نگارنده کشمکش قدرت بین احمدی نژاد و خامنه ای نقش مهمی در تحولات سیاسی آتی کشور بازی خواهد کرد و روندهای متعاقب آن می تواند بسیاری از جهت گیری های نیروهای سرگردان سیاسی را نیز تحت شعاع خود قرار دهد و یکی از سناریوهای احتمالی باشد. جریان احمدی نژاد برای سهم خواهی از قدرت سیاسی در آینده ایران کادر خود را در تمامی ابعاد سازماندهی و متشکل کرده است. نیروهای بالفعل و بالقوه او متشکل است از تکنوکرات های جوان و  بخشی از سپاه پاسداران که دستی فراخ در شریان های اقتصادی و نظامی کشور دارند. برنامه او و تیم اش تقویت گرایش های ملی گرایانه رادیکال، تضعیف حضور روحانیت و اسلام گرائی در  زندگی روزانه مردم، آزادی پوشش و تفریح و...، رفرم های اقتصادی، تلاش برای رفع تحریم های اقتصادی از طریق دوستی با غرب، توقف برنامه هسته ای و هماهنگی با جامعه جهانی است تا از این طریق مشروعیت اجتماعی خود را گسترش دهد و زمینه را برای تحکیم قدرت خویش مهیا کند.

احمدی نژاد متوجه است که نظام کنونی به رهبری خامنه ای ناپایدار و غیر مشروع است و خطر از هم پاشیدگی آن را تهدید می کند. بدیهی است که تمامی این اقدامات نه از جنس دموکراتیک و مورد نظر نیروهای سکولار است بلکه کماکان این جریان نیز با نیروهای دموکراسی خواه و مدرن سر ناسازگاری خواهد داشت و سرکوب آنها را از برنامه خود حذف نخواهد کرد.

با کمی دقت و پیگیری در مواضع احمدی نژاد و مشاعی می شود دریافت که برنامه آنها بازتر کردن فضای اجتماعی ایران و افزایش محدود حقوق شهروندی است. احمدی نژاد تشخیص داده است که  خامنه ای در ضعیف ترین حلقه زنجیر زندگی سیاسی خود ایستاده است و روندهای موجود به نفع افزایش قدرت مانور وی نیست. خورشید غرور رهبر در حال افول و  بی اثری است. بالاترین ضربه ای که به خامنه ای وارد شد انتخاب احمدی نژاد و اعتماد خالص به وی بود.  احمدی نژاد از بسیاری اصرار پشت پرده در بیت امام مطلع است، او در عین حال فردی است که بیانی صریح دارد و پروایی از افشاگری و بی پرده سخن گفتن ندارد. احمدی نژاد فردی است که به راحتی می تواند بیت امام را بی آبرو کند پس خامنه ای با او مدارا می کند و دقیقا به همین دلیل است که خامنه ای به مجلس حکم می کند که ماجرای سوال از احمدی نژاد را تمام کنند و ادامه ندهند. تصور کنید که نظام تا چه حد شکننده شده که تنها طرح یک سوال از رئیس جمهور می تواند چنان وحدت شکن و چالش برانگیز باشد که «امام» حکم می دهد که مخالفان احمدی نژاد سکوت پیشه کنند.

در عین حال باید دقت کرد که طرف مقابل نیز بیکار ننشسته است. جریان خامنه ای کماکان در توهم فتح قدس و کربلا، ترورهای خزنده را هدایت و مدیریت می کند. راهبردهای سیاست خارجی حکومت اسلامی مبتنی است بر دیدگاه آرمان گرایانه اسلامی که اسلام را دین برتر می داند و سلسله مراتب حاکم بر نظام بین المللی را که انطباقی با نظام ارزشی اسلام ندارد ناعادلانه و باطل می شمارد. از این رو مقاومت و ایستادگی خامنه ای و اعوانش در مقابل قدرت های غربی طاغوتی و استکباری (بخوانید امپریالیستی و صهیونیستی) ازمهم ترین مولفه های این دیدگاه به حساب می آید. بنا بر این سازشی از طرف خامنه ای در کار نخواهد بود و جام زهری نیز نخواهد نوشید چرا که این عمل مساوی با نابودی این جریان خواهد بود.

توجه به این موضوع که خامنه ای و انصارش قدم در راه بی بازگشتی نهاده اند مسئله ای کلیدی است که عدم تشخیص آن می تواند ارزیابی ها را دچار خطای فاحش کند. در عین حال توجه به این مسئله که احمدی نژاد ظرفیت بازبینی در مسیر خود را دارد نیز از اهمیت راهبردی برخوردار است. او برای حفظ قدرت سیاسی البته با اتکا به ابتکارات و مدیریت تیم خود گردنش از مو نازک تر است. در سال گذشته بارها شاهد درگیری هایی بین طرفداران احمدی نژاد و مشاعی و بیت رهبری و خامنه ای بوده ایم، حتا این درگیری ها منجر به زخمی شدن اعضای باند هر دو طرف در میدان منیریه، در متروی شمالی مصلی، در میدان هفت تیر و درمیدان امام حسین و ... گشت و کار را به قمه کشی و رودروئی های خونین کشاند.

در این میان لازم است به تفاوت های این نیروها به لحاظ اعتقادی و ایدئولوژیک نیز توجه کرد. در  بامداد خبر [27 خرداد 91] چنین آمده است: «محمدحسین صفار هرندی، وزیر پیشین فرهنگ و ارشاد اسلامی در دولت اول محمود احمدی‌نژاد، در حمله‌ای شدید به رییس‌جمهور اسلامی، وی را به دلیل عدم تبعیت از رهبر جمهوری اسلامی، قهر و خانه‌نشینی مورد سرزنش قرار داد و به نقل از اعترافات تعدادی از حامیان تیم احمدی‌نژاد- مشایی که حامیان علی خامنه‌ای، آنان را جریان انحرافی می‌نامند، گفت که «این‌ها در طول یک مسافرت گاهی یک رکعت نماز هم نمی‌خواندند.» و یا در روزنامه‌ اصول‌گرای رسالت، در یادداشتی در ارتباط با انتخابات ریاست‌جمهوری اسلامی آینده، آمده است که بر خلاف تصور پیشین مبنی بر این‌ که «احمدی‌نژاد اولین کسی است که در مسیر احیای دولت اسلامی گام بر می‌دارد»، دولت او «با آرمان‌ها و اهداف اسلام عزیز فاصله دارد و حتا در برخی از مواضع دچار انحرافاتی شده است.»

حال با توجه به چنین روندهائی این سوال پیش می آید که چرا  اصلاح طلبان از احمدی نژاد حمایت نمی کنند و در صف هاشمی رفسنجانی با یک پرونده رسوا و غیر قابل بخشش ایستاده اند؟ اصلاح طلب واقعی کیست؟ به باور من و ده ها مقاله تحقیقی در مورد مفاهیمی چون رفرم و رفرمیسم، اصلاح طلب واقعی اتفاقا کسی است که بدون در نظر گرفتن خط و خطوط سیاسی و بدون آنکه منافع شخصی و یا گروهی خود را در نظر داشته باشد از کوچک ترین اصلاحات و یا تفکر اصلاحی حمایت کند که در غیر این صورت در تناقضی بزرگ گرفتار آمده است که یا از سر نادانی است و یا از سر فرصت طلبی و قدرت پرستی و فرقه گرائی.

در اینجا روشن بگویم که رادیکال شدن مواضع احمدی نژاد بر بستر فشارهای اجتماعی و رقابت های جناحی بروز کرده است یعنی نزدیک شدن وی به اخذ مواضع تند انتقادی به دلیل دامنه فشارهائی است که شخص خود او نیز از طرف رهبر متحمل شد و با دیگران همدرد گشت ضمن آنکه او از بروز انفجارهای اجتماعی نیز به هراس آمده است. مخالفت های او نه از منظر دموکراسی خواهی است بلکه در روند شکل گیری قدرت سیاسی وی، مواضع احمدی نژاد به مرور دستخوش تغییراتی شد که این تغییرات با آنچه ما در گذشته از او دیده بودیم متفاوت است. احمدی نژاد مجبور به اخذ برخی مواضع شده است که شکاف را در لایه های بالایی و بدنه نظام دچار تکان های جدی کرده است. از جمله اینکه او به نقص حقوق بشر به قوه قضاییه و ولی فقیه اعتراض کرد و یا به اشکال مختلف ابراز داشت که با آزادی پوشش زنان و یا اختلاط زن و مرد مشکلی ندارد و یا یکی از نزدیک ترین یاران خامنه ای که مصلحی وزیر اطلاعات کشور باشد را از جلسه هیئت دولت بیرون کرد و او را از مقام خود برکنار ساخت و در آخر مصلحی با حکم حکومتی توانست به پست خود بازگردد و احمدی نژاد نیز 11 روز به علامت اعتراض در خانه خود نشست.

چندی پیش احمدی نژاد خواستار بازدید از زندان اوین شد که این خواست او در رابطه مستقیم با اختلافات او با وزیر اطلاعات بود. احمدی نژاد از مصطفی محمد نجار، وزیر کشور نورچشمی خامنه ای، خواسته بود که استعفای خود را بنویسد در حالی که رهبر مخالف بود. محمود احمدی نژاد منوچهر متکی وزیر امور خارجه کشور را در زمان انجام ماموریت دولتی وی از کار برکنار کرد و حتا منتظر بازگشت متکی از سفر کاری خود نشد. مافیای مداحان سنتی تحت کنترل و رهبری علی خامنه ای که از ابتدا روابط حسنه ای با احمدی نژاد داشتند پس از بروز اختلافات بین مقام رهبری و رئیس جمهوری ناگهان تمام مداحان رهبری به تخریب و فحاشی علیه احمدی نژاد و همکارانش پرداختند و حتا فتوای مرگ مشاور او را، منصور ارضی در یکی از مراسم روضه خوانی خود صادر کرد. پس از آن سعید حدادیان به رکیک ترین شکل به احمدی نژاد گفت: " آقای احمدی نژاد گندم کجا را خوردی که عورتت زده بیرون ..." ( مستند مغزشوئی را نگاه کنید)

همه اینها اعمالی است که حاکی از خواست احمدی نژاد مبنی بر برخی اصلاحات در ساختار قدرت و قانون گرائی دارد و قاعدتا باید مورد حمایت اصلاح طلبانِ واقعی قرار می گرفت اما می بینیم چنین نشده است، علت به راستی چیست؟ اگر نام احمدی نژاد، هاشمی رفسنجانی بود آنگاه این مواضع مورد توجه اصلاح طلبان قرار می گرفت؟ آیا این محتوا و ضوابط است که عامل تعیین کننده در قضاوت است و یا ارتباطات، دوستی ها، فرقه گرائی ها و خط  خطوط سیاسی و مناسبات مالی و قدرت که باعث سر در آوردن از آستان آقای خامنه ای و هاشمی ها می شود؟

واقعیت این است که احمدی نژاد در سه دهه اخیر تنها کسی در اهرم قدرت سیاسی و در مقام رییس جمهوری بوده که جرات رویارویی با رهبر را داشته است و در مواردی نیز مستقل عمل کرده و خامنه ای را به چالش گرفته است. چنین رویکردی قاعدتا باید مورد حمایت اصلاح طلبان قرار می گرفت. احمدی نژاد درمقایسه با خاتمی و تمام روسای جمهوری پیشین جرات کرد به خامنه ای بنویسد و بگوید که اختیارات رئیس جمهوری نباید محدود و تحدید شود. عواقب این میزان از صراحت بیان در آن فضای «بله قربان گو» قابل تأمل است.

واضح است که احمدی نژاد و تیم او آلترناتیوی برای دموکراسی خواهان و مطالبات کلان آنها نیستند و اساسا با رویکردها و عملکردهای نابخردانه و نا کارآمدی که احمدی نژاد و کل این نظام تا کنون از خود به نمایش گذاشته است، نه احمدی نژاد و نه این نظام می تواند طیف نظری دموکراسی خواه و حقوق بشر محور را نمایندگی کند اما یک موضوع مبرهن است و آن این است که ما متاسفانه هنوز نه در داخل و نه در خارج کشور اپوزیسیونی منسجم و آلترناتیوی دموکراتیک و مورد اعتماد و توافق ملت و روشنفکران ایرانی نداریم و بنا بر این نیرویی هماهنگ، متحد، مستقل که بتواند با برنامه و با اتکا به مشروعیت مردمی در میدان رقابت سیاسی در کوتاه مدت عرض اندام کند در صحنه نمی بینیم، عاملی که می تواند در صورت بروز اقداماتی کلان از طرف احمدی نژاد منجر به ریزش بیشتر در میان نیروهای پراکنده اپوزیسیون جمهوری اسلامی و هم چنین باند خامنه ای شود و ساختار قدرت را در نهاد دولت دستخوش تحولاتی سازد که به صف بندی های سیاسی جدید منجر شود.

24 نوامبر 2012

 

نظر خوانندگان

 

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه