بازگشت به خانه        پيوند به نظر خوانندگان

دوشنبه 27 آذر ماه 1391 ـ  17 دسامبر 2012

 

«اپوزیسیون» یا «اپورتونیست‌های مردم‌فروش»؟!

فرهاد جعفری

«اپوزیسیون‌نمایان»ی که در خرداد 88، به «جمهور مردم» پشت کردند و یک‌سره پشتاپشتِ «الیگارشی روحانیون و روحانی‌زادگان» و نامزد دست‌نشانده‌شان، «نخست‌وزیر محبوب آ. خمینی»، یا «امیرالحاج الیگارشی» ایستادند و، بدین‌ترتیب، ماهیتِ پشت‌پرده‌ی خود در تمام این سال‌ها را رسوا کردند، پس از آن‌ همه مقابله با «رأی جمهور مردم» و آن ‌همه « توهین و تهمت» در حق «مردی از جنس مردم» و «تحقیر شرم‌آور رای‌دهندگان به احمدی ‌نژاد»، و آن ‌همه «خدمات همه‌جانبه به  شجره‌ی طیبه!»، اکنون به صرافتِ «جدی‌گرفتن ِ احمدی ‌نژاد» افتاده‌اند و همدیگر را به آن دعوت می‌کنند!

به چند نمونه از نوشته‌های اخیر که توسط «اپوزیسیون ‌نمایان متصل به  شبکه‌ی خویشاوندی» منتشر شده است دقت کنید:

«روحانی‌‌زاده حسن شریعتمداری» (فرزند آ. شریعتمداری و از حامیان «میرحسین موسوی  نخست‌وزیر محبوب آ. خمینی» در خرداد 88): [ من فکر می‌کنم هنوز برای گمانه ‌زنی دربارهء اینکه آیا احمدی ‌نژاد خواهد توانست مشایی یا کاندید دیگر تیم اش را برای انتخابات ریاست‌جمهوری آینده از کانال شورای نگهبان عبور دهد یا نه زود است؛ چون قرائن حاکی از آن است که مقایسهء قدرت او با قدرت رهبری در حالتی نیست که رهبری تسلطی آمرانه بر او و تیم اش داشته باشد.

... با وجود همهء‌ حدس‌ها مبنی‌ بر اینکه اصول‌ گرایان خواهند توانست احمدی ‌نژاد را برای سوال به مجلس بکشانند او توانست سرانجام و به هر ترتیب رهبر را علیرغم میل اش به حمایت از خود وادارد. همچنین در همایش جایگاه قوه مجریه در قانون اساسی صحبت ‌هایی توسط احمدی‌ نژاد صورت گرفت که هر چند از لحاظ حقوقی صحیح است اما از لحاظ تناسب قوا نشان از رابطهء بسیار عجیبی بین قدرت ریاست‌ جمهوری و رهبری دارد.

... به نظر می‌رسد آنچه که احمدی ‌نژاد از رهبری در زیر بغل دارد و نیز مصالح آقای خامنه‌ای و بیت رهبری مجموعاً تعادل نیرویی را به وجود آورده که احمدی ‌نژاد تاکنون توانسته هم دوام بیاورد و هم خواسته‌های خودش را پیش ببرد.

... او علناً می‌گوید بر حسب همهء قوانین انتخاباتی دنیا، در نظامی که رئیس ‌جمهور با رأی مستقیم مردم انتخاب می‌شود او نمایندهء مستقیم مردم است نه رهبری که با رأی مجلس خبرگان انتخاب می‌شود. این صحبت را دربارهء مجلس هم می‌کند و می‌گوید مجلس حداکثر سی درصد آرای مردم را دارد و آرای رئیس جمهور بسیار بیشتر است، بنابراین رئیس‌جمهور بر مجلس هم تفوق دارد. اگر این حرف ها افشاگری نیست اثر سیاسی‌اش کمتر از افشاگری هم نیست.

... اثر سیاسی این حرف ها این است که شخص اول مملکت من هستم و رهبر جمهوری اسلامی نیست. وقتی رهبر جمهوری اسلامی در مقابل چنین بیان واضحی سکوت کند و نتواند از عهدهء احمدی‌ نژاد برآید (البته باید منتظر بود و در روزهای آینده عکس‌العمل ایشان را دید) نشانگر این است که احمدی ‌نژاد آنچه را که در نهان دارد هزینه‌ی فاش کردن اش بسیار بیشتر از کاری است که اکنون می‌کند و همین کاری هم که اکنون می‌کند کاری است که بسیار برای رهبر پرهزینه است].

خانم «ویکتوریا آزاد» (از حامیان «میرحسین موسوی نخست‌وزیر محبوب آ. خمینی» در خرداد 88): [بالاترین ضربه ای که به خامنه ای وارد شد انتخاب احمدی نژاد و اعتماد خالص به وی بود.  احمدی نژاد از بسیاری اصرار (گفتمگفت: اسرار) پشت پرده در بیت امام مطلع است، او در عین حال فردی است که بیانی صریح دارد و پروایی از افشاگری و بی پرده سخن گفتن ندارد.

با توجه به چنین روندهائی این سوال پیش می آید که چرا  اصلاح طلبان از احمدی نژاد حمایت نمی کنند و در صف هاشمی رفسنجانی با یک پرونده رسوا و غیر قابل بخشش ایستاده اند؟ اصلاح طلب واقعی کیست؟ به باور من و ده ها مقاله تحقیقی در مورد مفاهیمی چون رفرم و رفرمیسم، اصلاح طلب واقعی اتفاقا کسی است که بدون در نظر گرفتن خط و خطوط سیاسی و بدون آنکه منافع شخصی و یا گروهی خود را در نظر داشته باشد از کوچک ترین اصلاحات و یا تفکر اصلاحی حمایت کند که در غیر این صورت در تناقضی بزرگ گرفتار آمده است که یا از سر نادانی است و یا از سر فرصت طلبی و قدرت پرستی و فرقه گرائی.

همه اینها اعمالی است که حاکی از خواست احمدی نژاد مبنی بر برخی اصلاحات در ساختار قدرت و قانون گرائی دارد و قاعدتا باید مورد حمایت اصلاح طلبانِ واقعی قرار می گرفت اما می بینیم چنین نشده است، علت به راستی چیست؟ اگر نام احمدی نژاد، هاشمی رفسنجانی بود آنگاه این مواضع مورد توجه اصلاح طلبان قرار می گرفت؟ آیا این محتوا و ضوابط است که عامل تعیین کننده در قضاوت است و یا ارتباطات، دوستی ها، فرقه گرائی ها و خط  خطوط سیاسی و مناسبات مالی و قدرت که باعث سر در آوردن از آستان آقای خامنه ای و هاشمی ها می شود؟!

... واقعیت این است که احمدی نژاد در سه دهه اخیر تنها کسی در اهرم قدرت سیاسی و در مقام رییس جمهوری بوده که جرات رویارویی با رهبر را داشته است و در مواردی نیز مستقل عمل کرده و خامنه ای را به چالش گرفته است. چنین رویکردی قاعدتا باید مورد حمایت اصلاح طلبان قرار می گرفت. احمدی نژاد درمقایسه با خاتمی و تمام روسای جمهوری پیشین جرات کرد به خامنه ای بنویسد و بگوید که اختیارات رئیس جمهوری نباید محدود و تحدید شود].

«حسین باقرزاده» (حامی «میرحسین موسوی نخست وزیر محبوب آ. خمینی» در خرداد 88): [محمود احمدی‌نژاد در نزدیک به هشت سال ریاست خود بر جمهوری اسلامی اثرات عمیقی بر این نظام گذاشته است... و بیش از هر رییس جمهور پیشین این نظام، در برابر ولی فقیه زمان ایستاده و موقعیت و احکام او را به چالش کشیده است.  او اکنون در مقام یک مدافع حقوق و آزادی‌های مردم، حکومت قانون، حق انتخاب آزادانه مردم، افتخارات باستانی و ملی ایران، نفی سلطه روحانیت بر حکومت، و تغییر قانون اساسی جمهوری اسلامی به سخن در آمده است...

سخنان اخیر احمدی‌نژاد که در دو مراسم، یکی سمینار «قوه‌ی مجریه در قانون اساسی» و دیگری مراسم بزرگداشت میرزا کوچک‌خان جنگلی ابراز شده حاوی نکاتی است که اولا اظهار آن‌ها را از یک سیاست‌مدار آزادی‌خواه و دموکرات می‌توان انتظار داشت، و ثانیا بسیاری از تابوها و خط قرمزهای نظام حاکم را در هم می‌شکند. او علناً موقعیت خامنه‌ای را به عنوان کسی که منتخب مستقیم مردم نیست، در مقایسه با رییس جمهور که مستقیماً از سوی مردم برگزیده می‌شود، پایین می‌آورد، و از لزوم تغییر قانون اساسی «چون مناسبات در حال تغییر است» سخن می‌گوید...

احمدی‌نژاد نه فقط سخنانی را اظهار می‌کند که اصلاح‌طلبان حتا در اوج قدرتشان از آن ابا و هراس داشته‌اند، بلکه از به چالش کشیدن مهم‌ترین مقامات نظام نیز واهمه نداشته است...

احمدی‌نژاد درست در شرایطی این سخنان را ابراز می‌کرد و از جمله کارنامه نظام در دهه اول آن را زیر سؤال می‌برد که رقیب انتخاباتی او میرحسین موسوی از آن دوران تحت عنوان «دوران طلایی امام» یاد می‌کرد. او نشان داده است که به جمهوری اسلامی به عنوان یک نظام اسلام‌گرا اعتقادی ندارد و برای ولی فقیه به عنوان نایب امام زمان یا هر عنوان قدسی دیگر مقام و منزلت خاصی قایل نیست...

به عبارت دیگر، احمدی‌نژاد و حلقه اطراف او «سکولارترین» گرایش درون نظام جمهوری اسلامی را نمایندگی می‌کنند و در هفته‌ها و ماه‌های اخیر با صراحت و تهور بیشتری این گرایش را به نمایش گذارده‌اند...

اشتباه است اگر تصور کنیم که تنها تبلیغات انتخاباتی می‌تواند اظهارات اخیر احمدی‌نژاد را توضیح دهد. مخالفت او با سلطهء روحانیان بر حکومت، ایستادگی در برابر خامنه‌ای، و تأکید بر افتخارات ملی و باستانی و یا شکستن تابوها در مورد حکومت اسلامی از سوی او و همراهانش از ماه‌ها و سال‌ها پیش شروع شده است. اکنون تردیدی در دست نیست که او به نظام ولایت فقیه اعتقادی ندارد و آن را صرفا به عنوان یک واقعیت برخاسته از قانون اساسی جمهوری اسلامی به رسمیت می‌شناسد...

سؤالی که باقی می‌ماند این است که چرا کسی احمدی‌نژاد را جدی نمی‌گیرد. این سؤال به صورت دیگری در یک نوشته پیشین مطرح شد که «چرا اپوزیسیون از انشقاق درون رژیم بهره نمی‌گیرد؟» در آن‌جا گفته شد که «اصلاح‌طلبان او را غاصب مقام ریاست جمهوری اسلامی می‌دانند و اساسا به عنوان رییس جمهوری که ملیون‌ها رأی (ولو نه اکثریت آرا را) به دست آورده به رسمیت نمی‌شناسند. علاوه بر این، بسیاری از اینان همراه با اپوزیسیون خارج نظام (ساختارشکنان) از آغاز با چشم تحقیر به او نگریسته و او را موضوع لطیفه‌ها و جوک‌ها (و در مواردی با تمسخر قیافه و چهره و هیکل او به صورتی زشت و قبیح) قرار داده‌اند.  نگاهی این گونه البته جدی گرفتن این فرد را مشکل می‌کند.» اظهارات و مواضع اخیر احمدی‌نژاد، اما، همان قدر که اطرافیان خامنه‌ای و روحانیت حاکم را گیج و مستأصل کرده است، باید مورد توجه اپوزیسیون قرار بگیرد...

احمدی‌نژاد را باید جدی گرفت، و او را در برابر ادعاهایی که این روزها مطرح می‌کند پاسخگو دانست... امروز کسی می‌تواند رأی مردم را بگیرد که حساب خود را از ولی فقیه جدا کند.  احمدی‌نژاد چنین کرده است، و از این رو شانس به مراتب بیشتری برای جذب آرای طبقه متوسط دارد... تقریبا مسلم است که حضور احمدی‌نژاد و یارانش در صحنه سیاست ایران با پایان گرفتن دوره ریاست جمهوری او خاتمه نخواهد یافت...].

به این قبیل «اپوزیسیون‌نمایان» که فرصت‌طلبانه و به نوشته‌ی خودشان « با مسلم‌شدن حضور احمدی‌نژاد در ساخت قدرت» به صرافت حمایت از «فرزندان جمهور مردم» افتاده‌اند باید گفت و اطمینان خاطر داد که:

نه «مخالفت همه‌جانبه و ناجوانمردانه‌ی شما» در خرداد 88، به‌قدر ارزنی در«اراده‌ی راسخ مردمان برای ترسیم آینده‌ای متفاوت برای ایران‌زمین» اثر داشت و نه «حمایت چون شمایانی» می‌تواند در چگ.نگی شکل‌گیری چنان آینده‌ای، به‌قدر ارزنی موثر باشد.

در لحظه‌ای از تاریخ که می‌باید «یار و یاور و پشتیبان جمهور مردم کشور خود» می‌بودید؛ با «علم به همه‌ی جنایت‌ها و خیانت‌هایی که وی و همفکران چپ و راست مذهبی وی در شبکه‌ی خویشاوندی در حق ایران و مردم ایران مرتکب شده بودند»، از «نخست‌وزیر دهه‌ی شوم شصت» حمایت کردید و از هیچ توهین و تحقیر و تهمتی در حق احمدی‌نژاد و از آن مهم‌تر «رای‌دهندگان به احمدی‌نژاد» فروگذار نکردید.

اکنون هم جای شما همان‌جاست. در بین خویشاوندان‌تان. در بین «خواص اهل حق!»، نه در میان «ما عوام»!

حاشیه: البته که حکایت مردمان و به‌ویِِژه جوانان ساده‌دلی که فریب چنین اپوزیسیون‌نمایانی را خوردند؛ از چنین اشخاصی به‌کلی جداست.

15 دسامبر 2012

http://www.goftamgoft.com/?Pn=view&id=1139

 

نظر خوانندگان

 

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه