بازگشت به خانه                    پيوند به نظر خوانندگان                     آرشيو  مقالات                  آرشيو صفحات اول                جستجو

دوشنبه 19 فروردين ماه 1392 ـ  8 آوريل 2013

گفتگوی توهم آمیز «چلبی سازی» و فراموش کردن واقعیات سیاسی

کامبیز باسطوت

inf@iranpolitic.org 

دکتر نوری علاً تعبیر جدیدی از مبارزه با دمکراسی های جهان بنام "چلبی سازی" را آغاز کرده است که جز انحراف سوی مبارزهء سکولار دمکرات ها با رژیم جمهوری اسلامی نتیجه دیگری ندارد.

فرض های نادرستی در دو نوشتاری که دکتر نوری علا در این رابطه اخیراً نوشته است وجود دارد. فرض اول ایشان برای عبارت چلبی سازی و مبارزه شان با آن  بر این بنیاد بنا شده است که فرد و یا گروه و تشکیلاتی سیاسی وجود دارد و یا دارند که می توانند یک کشور خارجی که به احتمال زیاد آمریکا است را قانع کنند تا با حملهء نظامی به نیروهای مسلح حکومت جمهوری اسلامی آن رژیم را سرنگون کند و سپس آن قانع کننده آمریکا برای این منظور را رئیس رژیم و دولتی کند که جایگزین حکومت جمهوری اسلامی در ایران شود.

این فرض از پایه و اساس غلط و نادرست است. واقعیت سیاسی موجود این است که جمهوری اسلامی از روز اول تأسیس آن وارد مبارزه ای برتری جویانه در خاورمیانه  شده است و چون دمکراسی های جهان از نظم موجود در خاورمیانه و جهان دفاع میکنند و آماده اند برای آن در نهایت وارد جنگ بشوند. جمهوری اسلامی در واقع با جهان آزاد و یا کشورهای دمکراسی جهان به رهبری آمریکا و اروپا در حال جنگی پنهان و آشکار است. واقیت بزرگ دیگر که به روابط دنیای دمکراسی آزاد و رژیم فاشیست جمهوری اسلامی حاکمیت دارد توانائی های نظامی حکومت حزب الله در ایران است که در اتمی شدن حزب الله متبلور میشود. به بیان دیگر آنچه دمکراسی های جهان را بنابر گفته صرح خودشان به حمله نظامی به توانائی های نظامی حزب الله وادار میکند جلوگیری از اتمی شدن حزب الله است. این حمله نظامی ضرورتاً شامل تغییر رژیم حزب الله در ایران نمیشود و میتواند محدود به ویران کردن تاسیسات اتمی و نظامی حزب الله باشد. بنابراین چلبی خیالی مورد گفتگو تنها در صورتی میتواند وارد معرکه سیاسی ایران بشود که هدف تغییر رژیم در ایران باشد که گفتگوئی از آن در حال حاضر نیست و اقدام نظامی بر ضد حزب الله محدود به تاسیسات اتمی و نظامی است.

 

با این پیش گفتار ما میتوانیم به بیراه های دور از واقعیت سیاسی توجه کنیم که در این نوشتارهای چلبی جوئی خیالی موجود است. نکته مهمی را که ما باید در درگیری رژیم اسلام  سیاسی فاشیستی و دمکراسی های جهان از چشم خود دور نداریم این استکه مشکل بنیادی دمکراسی های جهان یا وطن های دوّم اکثر ایرانیان مقیم خارج سیاست توسعه طلبانه و برتری جویانه رژِم حزب الله در خاورمیانه و جهان است و بیمه اتمی است که میخواهد برای آن آیجاد کند. به بیانی دیگر دمکراسی های جهان اراده کرده اند تا از گسترش اسلام سیاسی فاشیستی در جهان جلو گیری کنند همانطور که در جنگ جهانی دوّم دمکراسی های اروپائی وقتی با آلمان نازی وارد جنگ شدند که از مرزهای خود بیرون رفت و برای تقریباً هفت سالی که فاشیست های آلمانی دست به انواع جنایت ها در حق مردم آلمان میزدند در امنیت کامل بودند. شرایط حزب الله از این جهت تا حدود زیادی شبیه آلمان فاشیست است و فرق زیادی ندارد بجز اینکه حزب الله در ایران برای مدت سی چهار سال است که مرتکب جنایت و دزدی در حق مردم ایران میشود و دنیای آزاد به اعتراض های لفظی و محکومیت های بیانیه ای اکتفا میکند و تهدیدی نظامی از طرف سازمان ملل مشاهده نمیشود.

 

در این نوشتارهای چلبی یابی به کرات سخن از حفظ منافع ایران گفته میشود. اولین پرسشی که در رابطه با منافع ملی مطرح میشود این است که آیا ادامه حکومت فاشیستی حزب الله بهر عنوان منافع ملی مردم ایران را تامین میکند؟ مشکل میتوان یک مخالف جمهوری اسلامی را یافت که به این پرسش پاسخ مثبت بدهد. لیکن پرسش بعدی که بلا فاصله خود را مطرح میکند این استکه مخالفان حکومت اسلام سیاسی در ایران چه بهائی را برای این منظور حاضرند به پردازند. برای نمونه مبارزان انقلاب مشروطیت برای نگهداشتن رژیم مشروطیت سالها جنگیدند تا طرفداران دیکتاتوری را شکست بدهند. آیا مخالفان مفروض رژیم اسلامی آماده اند برای سرنگونی رژیم حزب الله در ایران همان راه را بروند یا اینکه ترجیح میدهند به گریه و زاری خود برای مردم ایران برای ده ها سال آینده ادامه دهند. همچنین چنانچه سیاست های خارجی رژیم اسلامی آنها را رودر روی دمکراسی های غربی قرار دهد و احتمالاً جنگی را در برابر آنها بگذارد با فریاد چلبی، چلبی آگاهانه یا غیر آگاهانه ترجیح دهند تا حکومت اسلام سیاسی ادامه پیدا کند و مردم زیر شکنجه جمهوری اسلامی بمانند و نابودی منافع ملی ادامه پیدا کند.

 

همچنین کلماتی مانند بیگانه و استقلال در نوشتارهای چلبی کوبی زیاد بکار میرود. منظور نویسندگان این نوشتارها آیا از بیگانه شهروندان کشورهای دمکراسی هستند که آنها با تلاش فراوان در کمترین زمان شهروند آن شده اند و در حال حاضر از تمام مزایای پولی و بهداشتی اجتماعی آن استفاده میکنند و به قانون های اساسی آنها قسم خورده اند؟ بیگانه آیا برابر با ستم به مردم و زیر پا گذاشتن منافع ملی است؟ در این صورت بهتر نیست ما به داخل ایران و حکومت اسلامی اشاره کنیم تا کشورهای دمکراسی و آزاد را که در برابر گسترش این ستم ملی به مردم ایران به خاور میانه و دورتر از آن قصد ایستادگی و جلو گیری دارند. یا اینکه تقسیم بندی جدیدی را آغاز کنیم مانند گروه کشورهای دمکراسی و آزاد و گروه کشورهای دیکتاتوری کمونیستی و اسلامی مانند چین و ایران و حکومت های الیکارشی دیکتاتوری مانند روسیه که ما در حال حاضر شاهد اتحاد آنها هستیم. ایرانیان معتقد به دمکراسی و آزادی بهتر نیست خود را با کشورهای دمکراسی جهان در یک اردوگاه ببیندد بدون اینکه به جایگاه ایرانی و ملی آنها آسیبی برسد. نیروهای آزادیخواه و معتقد به دمکراسی نباید از کشورهای دمکراسی جهان ترسی داشته باشند. تنها نیروی جهانی که اردوگاه آن در برابر حکومت فاشیستنی اسلامی ایستاده است. دمکرات های ایران بهتر است بیاد بیاورند ایرانیان کمونیست وفادار به روسیه شوروی را که شعارشان "کارگران جهان متحد شوید" بود، چنین شعاری برای کشور های دمکراسی جهان هم در حاضر وجود دارد و ایرانیان طرفداران دمکراسی باید به آن محلق شوند. ما نمیتوانیم اتحاد با کشورهای دمکراسی را برابر با اتحاد با کمونیست های روسی، چینی و آلبانی و یا اتحاد مجاهدین با رژیم صدام حسین برابر کنیم. و بهتر است خود را در برابر دمکراسی های جهان از قالب استعمار کهنه و نوع خارج کنیم همانطور که ژاپن، چین و کره جنوبی کرده است و از سود سرشار آن بهره میبرد.

 

 اینطور که تاریخ معاصر نشان میدهد برگزیدگان سیاسی ایران سابقه درخشانی در تشخیص منافع ملی نداشته اند که در مورد انقلاب 57 شامل دکتر نوری علاً هم میشود و آشکار است که چشم انداز ساسی غبار آلودی دارند و صدر صد به خطا رفتند. چنین قضاوتی  در مورد نخست وزیری مصدق هم صادق است که به کسی از نظر تاریخی آویزان شده اند که تمام ارکان حکومت مشروطه را ویران کرد بستن مجلس سنا، انحلال مجلس، فراری دادن شاه و براه انداختن رفراندم غیر قانونی و تعطیل کشور بیشتر از دوسال برای ملی کردن خیال بافانه صنعت نفت و سرانجام کوس کودتائی را زدن که شامل یک جیپ و پیام برکناری مصدق از نخست وزیری بود در حالیکه فرمانده ارتش مصدق بود و بخش قابل ملاحظه ای از آن زیر فرمان حزب توده و عروسک روسیه شوروی بود. فریاد چلبی، چلبی هم در حال حاضر نشانه غبار آلوده بودن تعقل سیاسی بخشی از مخالفان جدی و نه چندان جدی حکومت جمهوری اسلامی است که مجبور نیستند هر روز و شب زیر شکنجه های رژیم فاشیستی اسلام سیاسی زندگی کنند.

 

نویسنده ای که بدرستی در انتقاد از چلبی سازی نمونه آلمان، و کره جنوبی را میاورد، دکتر نوری علاً استدلال منتقد را رد میکند چون جنگ جهانی و گسترده ای در حاضر در نگرفته است. لیکن باید توجه کرد که اسلام سیاسی با پیروزی بر ایران و اخیراً مصر و تا حدودی عراق و لیبی در حال تبدیل شدن به بحران جهانی است و این نشان میدهد که چشم انداز سیاسی دکتر نوری علاً برای آینده نزدیک و دور چقدر تیره تار و غبار آلود است همانطور که در انقلاب 57 بود و افتخار همکاری با بختیار را مانند بیشتر برگزیدگان سیاسی آنزمان از دست داد. در حالیکه بیشتر از ده سال است که امریکا و پنج کشور اروپائی تلاش میکنند از راه های مصالمت جویانه و مذاکره جلوی اتمی شدن حزب الله را بگیرند بخاطر اهمیتی که برای آن قائل اند. بنابراین، این یک مشکل جهانی است که هنوز به ظرفیت کامل خود نرسیده است لیکن تمام شواهد نشان میدهد که در آینده میتواند برسد چنانچه از رشد آن جلوگیری نشود و ظرفیت کامل آن بیشتر ویرانگر خواهد بود تا ظرفیت محدود آن در حال حاضر.

 

برای مبارزان آزادی و دمکراسی در ایران مهم نیست که یک نیروی سیاسی چقدر نیروی مردمی پشت سر خود دارد مهم این است که آن نیروی سیاسی چقدر به آزادی و دمکراسی معتقد است. بنابراین ملاک آلترناتیو بودن مسعود رجبی و ربات های او در هر صورت از نظر سکولار دمکرات ها مردودند و قانونیتی برای آن قائل نیستند. این اشتباهی بود که در انقلاب 57 نیروهای سیاسی لیبرال و دیکتاتور خواه در مورد خمینی و سینه و زنجیر زنان و عوام پا منبری آخوندهای آن در خیابان ها کردند. جبهه ملی، نهضت آزادی ، کمونیست ها، بانوان و بخش تحصیل کرده و لیبرال چنانچه به اصل حیاتی موازنه نیروهای سیاسی توجه داشتند و در مرحله ای باور میکردند که دیکتاتوری پادشاهی شکست خورده است هرگز چنین نگونبختی سیاسی مرگبار را به مردم ایران تحمیل نمیکردند. درگیری حکومت حزب الله با دمکراسی های غرب برای دمکرات های ایرانی سکولار و یا غیر سکولار یک فرصت است که خارج اختیار آنها مسیرش توسط جمهوری اسلامی و دمکراسی های غربی معین خواهد شد. آنچه برای دمکرات ها مهم است آماده بودن آنها برای بهره برداری از فرصت هائی است که این درگیری برای دمکرات ها خلق میکند. با چنین نگاهی چلبی، چلبی کردن تنها برای دمکرات ها یک بن بست سیاسی ایجاد میکند در حالیکه نیروهای دیکتاتور سرشت اسلامی و کمونیستی آماده اند از این دل مشغولی چلبی دمکرات ها سود ببرند و سرنوشت ایران را بدست بگیرند همانطور که رهبران مادام العمر مجاهدین اعلان کرده اند.

www.iranpolitics.org

 

نظر خوانندگان

 

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه