بازگشت به خانه                    پيوند به نظر خوانندگان                     آرشيو  مقالات                  آرشيو صفحات اول                جستجو

دوشنبه 2 ارديبهشت ماه 1392 ـ  22 آوريل 2013

انتخابات، تناقضِ نظام و شروع یک سر فصل

محمود خادمی

arezo1953@yahoo.de

آنجا که آزادی نیست،

اگر رأی دادن چیزی را تغییر می داد،

اجازه نمی دادند که شما رأی بدهید.

«مارک تواین نویسنده و طنز پرداز امریکایی»

در کشوری که قدرت به تمامی در نهاد دین و از طریق نمایندگان اش ولی فقیه، آیت الله ها و روحانیون، اعمال می شود، تراژدی انتخابات نمایش مضحک و دردناکی است که سال هاست با بایکوت و بی محلی بسیاری از  مردم ایران روبرو می شود. آیت الله ها و حکام دینی اساساً به "بیعت" امت با رهبر، یعنی اطاعت و فرمانبرداری از رهبر دینی، معتقدند و نه انتخابات که از ارادهء آزادانه، آگاهانه و مستقل انسان ها برمی خیزد تا آرزوها و خواسته هایشان را محقق کند.

استبداد دینی حاکم بر کشور، در حالی که انتخابات ریاست جمهوری، تناقضات ذاتیِ درونیِ نظامِ دینی اش را به نمایش می گذارد و بحران ها و اختلافات میان باندها و دستجات آن را شدت می بخشد، برای کسب اعتبار بین المللی، مشروع جلوه دادن نظام، بستن دهان مخالفان و نشان دادن اینکه در نظام جمهوری اسلامی هم مانند دیگر ملل مترقی جهان، ادارهء امور جامعه انتخابی است، تن به ریسک بزرگ و پر خطری می زند و این نمایش رسوا را برگزار می کند. و گر نه روشن است که:

در دنیای متمدن امروزی، جمهوریتِ یک نظام سیاسی بعنوان یک پرستیژِ سیاسی و همسوئی با پیشرفت و تمدن به حساب می آید و در یک جمهوری اختیارات و وظایفی از طرف قانون به رئیس جمهور واگذار می شود. بر این اساس، رئیس جمهور کسی است که کارگزار سیاست های کشور برای اداره امور جامعه، برنامه ریزی ملی برای کشور، مدیریت سیستم اقتصاد، بر قراری رابطه با خارج و امضاء قرار دادها، معاهدات، توافق نامه ها و..... می باشد.

مشکل نظام دینی امّا این است که پیدا کردن چنین نفری برای رئیس جمهور شدن که این وظایف قانونی را انجام دهد، غیر ممکن است. غیر ممکن نه به خاطر اینکه در ایران قحط الرجال وجود دارد بلکه بخاطر اینکه، هر کس که رئیس جمهور بشود برای انجام وظایفی که قانون مشخص کرده است، قبل از هر چیز با مانع جدی قوانین و احکام اسلامی و سد سدید فتاوی و احکام حکومتی ولی فقیه، آیت الله ها، حجج اسلام و........ مواجه می شود.

 از آنجا که جامعه 70 میلیون نفری ایران با فرهنگی کهن و مردمانی آزاده و با فرهنگ را ــ بخصوص زنان و مردان جوان ــ که خواستاری آزادی، رفاه، پیشرفت و مدرنیسم هستند را نمی توان با روضه خوانی و اجرای احکام فقهی خمس و زکات و خراج و دیه و قوانین قرون وسطائی تعزیر، قصاص و سنگسار و... اداره کرد و از آنجا که نمی توان با جهان خارجی که هیچ وقعی به این احکام و قوانین نمی گذارد قطع رابطه کرد و....، رئیس جمهور در اداره کشور و رابطه با جهان خارج، در چارچوب این احکام و قوانین با مشکلِ مقاومت و مخالفت مردم مواجه خواهد شد.

و از طرف دیگر رئیس جمهور هر کس که باشد چگونه می تواند با اعتقاد به این احکام و قوانین دینیِ قرون وسطائی به وظایف و حقوق ملت و ارتباط با جهان خارج و تعهدات بین المللی و...... پای بند بماند؟ رئیس جمهور در کشور آیت الله ها و کشور امّام زمان، چگونه می تواند احکام و قوانینی که هیچ سنخیتی با زندگی بشر امروزی ندارند، را با قوانین مدرنِ حقوقی و قضائی، حقوق بشر و رابطه اقتصادی و سیاسی با غرب، تکنولوژی و اینترنت، ورزش بانوان و.... آشتی دهد؟

رئیس جمهور هر کس که باشد و بخواهد جدّی، صادق و درستکار بوده و به وظایفش عمل کند، باید قبل از هر چیز با هزاران تناقض و دست بستگی های دینی و احکام و فتاوی آیت الله ها مقابله کند و نهایتا" هم چاره ای جز زیر پا گذاشتن و عبور از این قوانین و احکام عقب مانده را ندارد. امّا آیا امکان و توان عبور و زیر پا گذاشتن این احکام و قوانین و ندیده گرفتن دستورات مراجع و روحانیون، در حکومت اسلامی وجود دارد؟

تجربه 34 سال حاکمیت نظام دینی بر کشور ما نشان داده است که بدلیل آب بندی نظام برای مقابله با چنین مواردی، امکان سر پیچی و تخلف از دستورات دینی روحانیون، احکام و قوانین دینی و..... برای رئیس جمهور در حکومت دینی، از اساس وجود ندارد. چرا که این کار قبل از هر چیز اقتدار پوشالی  آیت الله ها و روحانیون حاکم را بخطر انداخته و هرگونه تزلزل و هر میزان کوتاه آمدن از این قوانین و احکام، حاکمیت دینی را با خطر جدی سرنگونی مواجه میسازد و پایه های نظام را بلرزه در می آورد و رئیس جمهور چاره ای جز تسلیم ندارد.

مثلا" سردمداران نظام میدانند که، با یک قدم کوتاه آمدن از حجاب اجباری و احکام سرکوب گرایانه قصاص، سنگسار، اعدام و شکنجه و.... گرد باد خشم و نفرت مردم از این رژیم، بنیادهای این نظام را با خود به هوا میبرد. کافی است به نارضایتی و واکنش خشم آلود آیت الله ها بر علیه اقدام  احمدی نژاد ( رئیس جمهور مملکت ) در همدردی و در بغل گرفتن مادر پیر هوگو چاوز ــ در مراسم تشیع جنازه چاوز رئیس جمهور متوفّی ونزوئلا ــ، نظری بیافکنید، انگار احمدی نژاد اصول دین را زیر پا نهاده و یا آیاتی از قرآن را نفی کرده است ، فریاد و فغان آیت الله ها به آسمان بلند شد ــ آیت الله هائی که در مقابل دزدی و فساد سردمداران نظام، فقر و گرسنگی مردم، زندان، شکنجه و تیر باران آزادیخواهان و.... واکنشی ندارند و سکوت کرده و میکنند ــ. در حالیکه کار احمدی نژاد از نظر جهانیان و در روابط میان کشورها امری رایج و پسندیده میباشد.

یعنی رئیس جمهور هر کس که باشد ــ احمدی نژاد یا خاتمی و دیگر اصلاح طلبان و یا هر کس دیگر، فرق نمی کند ــ در تناقض بین وظایف خود با فتاوی آیات عظام و مراجع دینی و موانعی که احکام و قوانین دینی در مسیر انجام وظایفش قرار میدهد، چه میکند؟ با  آیت الله ها، مراجع و روحانیونی که در اصل و به لحاظ تاریخی برای امور دینی و معنوی و در یک کلام رسیدگی به امور آخرتی ــ مسائلی که به رابطه فرد و خدا مربوط میشود ــ موجودیت پیدا کردند، ولی امروزه کار اصلی شان اداره امور سیاسی، اقتصادی و نظامی است چه میکند و چگونه از شرِ فتاوی و فرامین آنها ــ که همه چیز کشور را به تملک خود در آورده اند، از اختیارات وتو نشدنی برخوردارند و همه گونه مشاغل سنتی و مدرن را در کشور قبضه کرده اند  ــ رهائی می یابد؟

در حالیکه این  روحانیت هیچ خدائی را بنده نمی باشد و به هیچ اصلی جز منافع باد آورده و حفظ قدرت خود نمی اندیشد. رئیس جمهور چگونه میتواند با اِعمال قدرت و دخالت این قشر مقابله نموده و تناقض موجود را به نفع وظایف قانونی و تعهدی که در قبال مردم و کشور دارد، تغییر دهد؟ چگونه از پس  ولی فقیهی که فصل الخطاب است و باید بهر قیمتی وضعیت موجود را به نفع شبکه آزمند و سیری ناپذیر روحانیون حفظ کند، بر می آید؟

باور کنید و یقین داشته باشید اگر نگوئیم همه، ولی اکثریت قریب باتفاق روحانیت ایران به رذالت، خونریزی و فساد آلوده اند، روضه خوانهای دیروز، امروزه مزه قدرت، ثروت، رانت خواری و دیگر امتیازهای دولتی را چشیده اند. فتوای تجاوز، تبعیض و حق کشی صادر کرده اند و در جرائم و جنایات این رژیم شریکند و دستهای اکثر آنان بخون مردم کشور آغشته است.

بنابراین دلیلی برای کوتاه آمدن و پا پس گذاشتن از اجرای این احکام و قوانین برای آنان وجود ندارد، آنها خوب میدانند با کوچکترین عقب نشینی، مردم همه آنچه را بنا حق بدست آورده و خورده اند از گلویشان بیرون خواهند آورد و بخصوص اینکه روحانیت همه ی پل های پشت سر خود را خراب کرده است و دیگر راه بر گشت به گذشته را نیز از دست داده است. یعنی آنها با کناره گیری از قدرت، بدلیل کثرت جنایات و فساد ها، از ثروت معنوی و اعتبار دینی گذشته نیز، دیگر برخوردار نیستند.

بنابراین انتخابات و بخصوص انتخاب رئیس جمهوری بدلیل سد سدید ولایت فقیه و روحانیون حاکم، هیچ مسئله ای را به نفع مردم تغییر نمی دهد. زیرا بر خلاف کشورهای دیگر که با تغییر رئیس جمهور در کشورشان، مردم میتوانند شاهد تغییرات بزرگ و ضروری و بستر سازی برای تغییرات اساسی در کشور باشند، در کشور ما اینگونه نیست. پس مقوله انتخابات و انتخاب رئیس جمهوری هیچ ربطی به جمهوری اسلامی ندارد.

در کشور ما گذشته از اینکه، نه به رأی مردم در انتخابات احترام گذاشته میشود، نه انتخابات سالم و آزادی برگزار میگردد و نه انتخاب شونده از چنان قدرت و پتانسیلی برای تغییر و اجرای قانون برخوردار است. علاوه بر آن، هسته اصلی قدرت در ایران نه رئیس جمهور، نه مجلس و نه دیگر ارگانها و نهاد های انتخابی و قانونی کشور بلکه " ولی فقیه " است که فراتر از قانون و انتخابات میباشد. یعنی در کشور ما نظامی حاکم است که تصمیم گیرنده اصلی ولی فقیه و نهادهای انتصابی او مانند " شورای نگهبان "، " مجلس خبر گان " " مجمع تشخیص مصلحت " و... میباشد و قانون اساسی کشور هم این خود کامگی را توجیه قانونی کرده است.

حال زمان اجرای این نمایش مسخره در حالی نزدیک می شود که:

1 ) از طرفی گروهها و سازمان های سیاسی سرنگونی طلب، امید خود را به تحولات احتمالی و اتفاقات خودبخودی در جامعه بسته اند. امیدوارند که از دل بحرانهای متعدد و علاج ناپذیری که رژیم را احاطه کرده است، استبداد دینی بزمین بخورد و سقوط کند. و آنها بعد از سرنگونی رژیم مرحمت نموده و زمام امور را در دست بگیرند. و یا انتظار دارند که با شدت گیری جنگ و جدال باندهای نظام اوضاع بهم بخورد و رژیم سرنگون شود و یا...... . و در شرایط فعلی خود اپوزیسیون و مخالفین نه نقشی جدی در تحولات داخل کشور دارند و نه طرح و برنامه ای عملی برای سرنگونی رژیم.

از طرف دیگر آنچنان که معمول بوده و مردم ایران هم در این 34 سال شاهد بوده اند، در غیاب اعتراضات سراسری مردم و یک اپوزیسیون فعال و سرنگونی طلب در صحنه و وصل به مردم، پس از هر انتخاباتی نهایتا"، قدرت از جناحی دزد و فاسد به یک جناح دزد و فاسد دیگر منتقل میشود.

2 ) نیروی ملی با کاراکتر، برخوردار از اخلاق سیاسی و پایهِ اجتماعی گسترده در صحنه سیاسی داخل کشور وجود ندارد. در صورتیکه چنین نیروئی و یک سازماندهی ملی وجود میداشت، می توانست با بسیج اقشار مختلف جامعه از طریق اعمال قدرتِ اجتماعی، روند انتخابات را تغییر داده و با فشار این قدرت ــ قدرتِ اجتماعی ــ شرایط را برای تغییر آرایش نیروهای سیاسی و بستر سازی برای تغییرات بنیادی در کشور فراهم کند. اگر چنین نیروئی وجود میداشت، شاید راه دیگری جز تحریم انتخابات، در مسیر نیروهای سیاسی و مخالفین نظام قرار میگرفت. ولی اکنون و در غیاب این نیرو جز تحریم فعال انتخابات هیچ راهی باقی نمانده است .

3 ) باند احمدی نژاد که تقریبا" از آغاز دوره دوم ریاست جمهوری اش سیاست رابطه با امریکا را دنبال میکند، قبول کرده است که اولین پیشرط لازم برای ادغام در اقتصاد جهانی و جذب سرمایه های خارجی ــ برای استخراج و صدور نفت که حیات و ثبات نظام به آن وابسته است ــ کاهش تشنج و عادی سازی رابطه با غرب و امریکا میباشد.

 بهمین خاطر از آغاز دوره دوم ریاست جمهوری احمدی نژاد، تلاش این حلقه برای برقراری رابطه با امریکا شروع و تماس های پنهان و بده بستانهای مخفیانه ای ــ توسط لابی های رژیم در غرب و امریکا ــ برای مذاکره و ایجاد رابطه با امریکا مستمرا" در جریان بوده است. بخصوص که احمدی نژاد میداند برقراری رابطه با امریکا، وزنه باند او را در انتخابات ریاست جمهوری در مقابله با باند ولی فقیه سنگینتر میکند.

سایت " جوان " وابسته به سپاه پاسداران: احمدی نژاد بدنبال برقراری رابطه با امریکاست و تلاش میکند که با استفاده از حمایت امریکا، شانس اطرافیان خود برای پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری را، افزایش دهد.

روزنامه واشنگتن پست: احمدی نژاد علیرغم تندترین اظهارات در طول ریاست جمهوری خود علیه اسرائیل، در دوره دوم ریاست جمهوری خود بارها تمایل خود را به گفتگو با امریکا بیان کرده است و وی بعنوان برجسته ترین چهره حکومت ایران در سطح بین المللی میتواند نقش مؤثری در گفتگوی پیش روی ایران و امریکا داشته باشد.

امّا آنچه که تازگی دارد، رضایت ولی فقیه برای مذاکره مستقیم با امریکا میباشد. هراس ولی فقیه از خطر شورش گرسنگان ــ که موجودیت نظام را تهدید می کند ــ،  فروپاشی ناشی از تحریم، بحران اقتصادی و انزوای خارجی سرانجام باعث شده است ، دریچه و دور نمای جدیدی در افق مناسبات با امریکا گشوده شود.

یعنی  ولی فقیه بخوبی دریافته است که، با مشروعیت از دست رفته و بی اعتباری گریبانگیر نظام، بدون یاری گرفتن از خارج ــ غرب و امریکا ــ و کاستن از فشارهای تحریم غرب نمی تواند  در راه احیا و بازسازی ساختار لرزان حکومت اش قدمی بردارد. بعبارتی نظام دینیِ غرق در هرج و مرج، نابسامانی و بی قانونی و ورشکستگی، در آستانه فروپاشی قرار گرفته است و ولی ققیه دیگر بیش از نمی تواند نمایشات ضد امریکایی اش را کِش بدهد و میدان را برای رقیب خالی بگذارد. یعنی، ظاهرا" میخواهد جام زهرِ رابطه با امریکا را سر بکشد.

خامنه ای در سخنانی به مناسبت شروع سال جدید شمسی در مشهد گفت: من به مذاکره با امریکا خوش بین نیستم، امّا مخالفتی هم ندارم. یعنی خامنه ای برای اولین بار عدم مخالفت خود برای مذاکره با امریکا را اعلام کرد.

بنابراین ویژگی انتخابات ریاست جمهوری سال 1392، مصادف شدن آن با رضایت ولی فقیه برای مذاکره و ایجاد رابطه با امریکا است. البته این احتمال هم وجود دارد که، مطرح شدن نفس مذاکره و رابطه با امریکا، بعنوان ابزاری برای گرم کردن تنور انتخابات، استفاده شده باشد. چرا که وی خوب میداند بخش وسیعی از مردم راه حل مشکلات اقتصادی موجود در کشور را، در بهبود روابط ایران و امریکا میدانند و معتقد هستند این تنها راه نجات کشور از بحران اقتصادی، فقر و ویرانی است. این نوع نگاه بخصوص در طبقه متوسط جامعه ایران، می تواند به باندهای رژیم در گرم کردن تنور انتخابات کمک کند.

کما اینکه جدال در حوزه سیاست خارجی و مخالفت باند خامنه ای با حلقه احمدی نژاد برای مذاکره و برقراری رابطه با امریکا، همواره از موضوعات جنگ قدرت باندها بوده و روز بروز هم گسترده تر شده است که از آن جمله می توان به دستگیری " محمد شریف ملک زاده " از گردانندگان اصلی لابی رژیم در امریکا توسط باند خامنه ای، جلوگیری از سفر وزیر خارجه ایران به عربستان و یا مخالفت با سفر " ملک عبدالله " رئیس جمهور اردن به ایران همگی از تلاش های باند ولی فقیه برای جلوگیری از پیشروی این باند در ایجاد رابطه با امریکا، اشاره کرد.

این جنگ قدرت که در گذشته در رابطه با مذاکره با امریکا وجود داشت، در واقع جنگ بین دو راه حل کاملا" متضاد برای بقاء نظام بود. گرایشی که احمدی نژاد آن را نمایندگی میکرد، تنها راه حل مشکلات اقتصادی و  نجات نظام دینی را، در برقراری رابطه با غرب و بطور خاص امریکا میدانست و میداند. در حالیکه ولی فقیه و بخش مسلط نظام دست یابی به سلاح اتمی بهر قیمت و کسب هژمونی منطقه ای را، راه نجات کشور از وضعیت کنونی میداند. راه حلی که با راه حل باند احمدی نژاد کاملا" متضاد است. اکنون ظاهرا" هر دو بال نظام چاره رهائی از بحرانهای اقتصادی  و وضعیت انفجاری جامعه را در مذاکره و برقراری رابطه با امریکا میدانند. 

اینکه جمهوری اسلامی در دوره انتخابات و یا بعد از آن با غرب و امریکا به توافق میرسد یا نه، بطور دقیق و با قطعیت قابل پیش بینی نیست، چرا که در حالیکه جمهوری اسلامی به این رابطه سخت نیاز دارد، از حداقل ظرفیت لازم، برای برقراری چنین رابطه ای محروم می باشد. امّا بهرحال  بنظر میرسد، مسئله مرکزیِ انتخابات ریاست جمهوری این بار این است که، بعد از انتخابات چه کسی سر نخ ارتباط با امریکا را در دست خواهد داشت.

در چنین شرایط و وضعیتی قرار است در 22 خرداد 1392 انتخابات ریاست جمهوری برگزار شود. روشن است که کشمکش و دعوای باندهای رژیم نه بخاطر انتخابات شروع شده و نه با پایان انتخابات تمام خواهد شد، علت اصلی این اختلافات به ساختار آنارشیک و ناهمگون قدرت دینی بر میگردد که بحران خارجی و تحریم و شرایط اقتصادی مردم و کشور، آن را تشدید و شتاب بخشیده است. در حال حاضر، پتانسیلِ ترکیب ویرانگر درونی ــ نظام دینی ــ و عامل خارجی، نظام جمهوری اسلامی را فشل و پاره پاره کرده است و از آنجا که انتخابات ریاست جمهوری این وضعیت آشفته و شکننده را ضریب می زند، این انتخابات بدون شک یک نقطه عطف در دعوای گرگ ها ــ باندهای رژیم ــ خواهد بود.

اگر خامنه ای نتواند این جنگ و جدال ها را مهار کند ــ که نمی تواند هم مهار بکند ــ سیر اوضاع کاملا" از دست سران نظام خارج میشود و دیگر جنگ و دعوای باندها خارج از کنترل و مدیریت سران رژیم ادامه خواهد یافت و نابودی استبداد دینی و فروپاشی نظام، رقم خواهد خورد. بعبارتی جامعه ایران و حکومت دینی وارد یکدوران سرنوشت ساز میشود. یعنی شرایطی بوجود خواهد آمد که دَر برای وقوع هر احتمالی باز خواهد بود. از درگیری نظامی میان باندها، فروپاشی نظام، فتوای تجاوز، تبعیض و حق کشی صادر کرده اند شورش و قیام مردم، سرنگونی رژیم تا سناریوهای سیاه و از جمله شیر تو شیر شدن اوضاع.

قابل توجه مخالفین نظام جمهوری اسلامی و اپوزیسیون سرنگونی طلب، اگر در صورت شدت گیری جدال باندها، شرایط برای طغیان مردم ناراضی فراهم شود و مردم به خیابانها بیایند و اگر مردم، حاکمیت را بزیر بکشند. تنها در صورت حضور یک اپوزیسیون مشروع و مردمی است که می تواند از دل این طغیان توده ای، بهبودی اوضاع و امنیت اجتماعی و صلح و دوستی ببار بنشیند. در غیر اینصورت و در نبود چنین اپوزیسیونی و در غیاب اعتراضات توده ای و سراسری نهایتا" قدرت از جناحی به جناح دیگر منتقل میشود. 

 

نکاتی مهم در باره انتخاب ریاست جمهوری:

یکم ــ خامنه ای در انزوا و تنهائی، سرنگون میشود:

باند مسلط نظام ــ باند ولی فقیه ــ بر اثر اِعمال  مستمر سیاست های سرکوب گرایانه در این سالها و بخصوص، دستگیری، زندان، شکنجه و تجاور به معترضین به جای تمکین به مطالبات آنها ــ بعد از اعتراضات 88 ــ و سرکوب خونین قیام مردم، بشدت منفور و منزوی است. اِعمال این سیاستها باعث شده است، هاله مقدسی که در میان اقشار فرو دست و مذهبی جامعه گرداگرد ولی فقیه و نظام دینی اش کشیده شده بود، فرو بریزد و به میزان زیادی مقبولیت اجتماعی و مشروعیت دینی خود را از دست بدهد.

بخصوص که تمرّد و طغیان های احمدی نژاد علیه ولی فقیه و بی اعتنائی به دستورات او، وی را سکه یک پول کرده و از اعتبار انداخته است. ولی فقیه دیگر چون گذشته فصل الخطاب نیست و بی اعتنائی و تحقیرهای احمدی نژاد باعث شده حتی در میان سران و مسئولین نظام ــ از باند ولی فقیه ــ هم به دستورات و توصیه های وی بی اعتنائی کنند.

 در بستر تزلزل و روحیه باختگی روز افزون ولی فقیه است که، احمدی نژاد جرأت میکند روز بروز دامنه ی گستاخی و بی اعتنائی خود را نسبت به او شدیدتر کند. یعنی گستاخی های احمدی نژاد در برابر ولی فقیه و تمرد و بی اعتنائی های او قبل از آنکه ریشه در خصلت های احمدی نژاد داشته باشد، گویای تنهائی و تزلزل ولی فقیه و روحیه باختگی و وضعیت متزلزل باند او میباشد.

بعلاوه در چنین شرایطی، وضعیت معیشت و زندگی مردم روز بروز بدتر شده و فقر و بی خانمانی دامان اکثریت مردم ایران را گرفته است. از طرف دیگر سیاست لجوجانهِ اتمی رژیم که امنیت جامعه را سلب و شبه شوم جنگ و نا امنی را بر کشور گسترانده است، تحریم های گسترده اقتصادی غرب و امریکا را بدنبال داشته است. این سیاست ها هنوز ادامه دارد و هیچ امید و چشم اندازی برای برون رفت از این وضعیت وجود ندارد. این شرایط غیر قابل تحمل برای مردم نیز، بر شدت منفوریت و انزوای ولی فقیه افزوده است.

امروزه دیگر تردیدها نسبت به اقتدار و توانائیهای ولی فقیه بحدی گسترده شده است که سایت ولی فقیه مجبور شده برای تبعیت از دستورات وی ابلاغیه صادر نماید و مردم و مسئولین نظام را بخاطر تخطی از فرامین وی تهدید و سرزنش کند: هیچ کس حق ندارد به بهانه اینکه فرمان رهبری اشتباه است و یا ممکن است اشتباه باشد، از اطاعت از آن شانه خالی کند.

سعید قاسمی از فرماندهان عالیرتبه سپاه در مورد تنهایی و بی اعتنایی به رهبری می نویسد: اینکه نمیشود بگوئید " ای رهبر آزاده       آماده ایم آماده " و بعد رهبر به تنهائی در خط مقدم، هم شناسائی کند، هم دیدبانی کند و هم نگهبانی بدهد.

حاج منصور ارزی از مداحّان معروف باند خامنه ای میگوید: همه به ولی فقیه پشت کرده اند.

محمد علی جعفری فرمانده کل سپاه آشکارا به تنفر و بی اعتنائی مردم از نظام دینی، ولایی اشاره میکند و میگوید: همواره نبرد بین یک زندگی الهی و پیاده سازی اسلام ناب در مقابل زندگی دنیوی و غیر الهی وجود داشته است. البته محمد علی جعفری نگفت منظور از زندگی الهی، زندگی است که میلیاردها تومان از سرمایه های مردم و کشور را به جیب آنها ریخته است.

ناصر شعبانی جانشین فرمانده دانشگاه امام حسین ( روزنامه قانون 25 دی ) در سخنانی از صف بندیهای بعد از اعتراضات 88 شکوه و گلایه میکند و اینکه چگونه این تحولات باعث شده، بسیاری از اصولگرایان ــ از آیت الله گرفته تا سرداران سپاه ــ  از خامنه ای و نظام دینی بریده و جدا شوند، وی میگوید: در هر تحولاتی ممکن است آرایشات بهم بخورد و دوست امروز دشمن فردا شود. ما در حال حاضر در حال درمان مجروحان جنگ در حوادث اخیر هستیم ــ اعتراضات بعد از انتخابات 1388 ــ در میان مجروحان از آیت الله گرفته تا سردار وجود دارد.

بنابراین باند ولی فقیه، در بدترین شرایط و موقعیت در دوران 34 سال حاکمیت خود قرار گرفته است. یعنی در واقع انتخابات ریاست جمهوری در شرایطی برگزار میشود که باند مسلط قدرت ــ اصولگرایان باند ولی فقیه ــ از مقبولیت و حمایت قابل توجه ای در میان مردم برخوردار نمی باشند. بنابراین با توجه به وضعیت و شرایط باند ولی فقیه، میتوان پیش بینی نمود که در انتخابات ریاست جمهوری 1392 رقابت اصلی میان کاندیدای اصلاح طلبان حکومتی و باند احمدی نژاد است.

 اصلاح طلبان حکومتی و دار و دسته احمدی نژاد، نه تنها بشدت باند ولی فقیه منفور و منزوی نمیباشند، بلکه  هم اصلاح طلبان حکومتی بدلیل همبستگی و همراهی مقطعی با مردم در جریان قیام 22 خرداد 88 و هم احمدی نژاد بدلیل سیاست های مستضعف پناهی و توزیع یارانه های نقدی میان اقشار کم در آمد و مخالفت و رو در روئی با ولی فقیه منفورِ مردم، از حمایت بیشتری در میان مردم برخوردار میباشند.

 

دوم  ــ  احمدی نژاد، فتنه بزرگ برای خامنه ای:      

خامنه ای و اصولگرایان باند وی به سادگی نمیتوانند از دست احمدی نژاد رهائی یابند. احمدی نژاد از طرفی توانسته است با تغییر فرصت طلبانه مواضع اش در حمایت از مردم ــ اپوزیسیون نمائی ــ و تشدید و علنی کردن مخالفت هایش با ولی فقیه و از طرف دیگر با اتخاذ سیاست های پوپولیستی و مستضعف پناهی و تقسیم پول یارانه در میان مردم، تا حدودی در میان بخشهای محروم جامعه نفوذ کند و حمایت های این قشر را بطرف خود جلب نماید.

از طرف دیگر، این باند از حمایت بخشی از سپاه و همچنین حمایت اقشار میانی جامعه و افرادی که از پرتوِ ریاست جمهوری وی به نان و نوائی رسیده اند، برخوردار میباشد. بدلیل این حمایتها از احمدی نژاد است که بعضا" اصولگرایانِ باند ولی فقیه معتقدند و پیش بینی میکنند اگر با احمدی نژاد و جناحش درگیر شوند، وی میتواند نیروی بیشتری از جنبش سبز به خیابانها بیاورد و بهمین خاطر هم، آنها در رابطه با وی، جانب احتیاط را رعایت میکنند. آنها خطر باند احمدی نژاد را از خطر فتنه ــ جنبش سبز ــ بیشتر میدانند.

احمدی نژاد در جمع مردم سمنان: مبادا عده ای این طرف و آنطرف پیدا شوند و خود را مالک کشور و آقا بالا سر مردم بدانند و بخواهند به جای آنها تصمیم بگیرند.

احمدی نژاد در گردهمائی مدیران ارشد صنعت معدن و.....: کسانی که میخواهند سنگ اندازی کنند، بخدا عددی نیستند. امّا آدم بخاطر مصالح کشور مراعات میکند و الّا، اینها را سر جای خود نشاندن، کاری ندارد.

در چنین بستر و زمینه ای رد کردن صلاحیت مشائی و هر کاندید دیگری از این باند، برای شورای نگهبان و باند ولی فقیه کار بسیار مشکلی خواهد بود. حتی، اگر چه علی مطهری نماینده اصولگرای مجلس گفته است، اگر شورای نگهبان بخاطر ترس از تهدیدات احمدی نژاد صلاحیت مشایی را تائید کند، فاتحه انقلاب خوانده شده است.

علی مطهری نماینده اصول گرای مجلس ( ایران نیوز 18 اسفند 91 ): اگر فرض کنیم بدلیل برخی تهدیدها و فشارهای آقای احمدی نژاد، شورای نگهبان صلاحیت آقای مشایی را تائید کند. باید ختم انقلاب را اعلام کنیم.

بنابراین احتمال پذیرش صلاحیت اسفندیار رحیم مشائی ــ کاندیدای باند احمدی نژاد ــ از طرف شورای نگهبان، بخاطر ترس ولی فقیه از واکنش باند احمدی نژاد و بخصوص اینکه وحدتِ نظری و عملی گذشته میان اصولگرایان باند ولی فقیه وجود ندارد، بسیار زیاد است. بعضا" افراد باند خامنه ای معتقدند اگر صلاحیت مشائی و یا کاندیدای دیگری از باند احمدی نژاد توسط شورای نگهبان تائید نشود، ممکن است احمدی نژاد به بهانهء فراهم نبودن شرایط برای برگزاری انتخابات و اکراه از "خیانت به سوگند قانون اساسی" از برگزاری انتخابات، اعلام ناتوانی کند.

احمدی نژاد علناً به نقش رئیس جمهور بعنوان نفر اول کشور که با رأی مستقیم مردم انتخاب می شود تأکید گذاشته است. یعنی موقعیت خود را فراتر و بالاتر از ولی فقیه اعلام کرده، خواستار تغییر قانون اساسی شده و نشان داده است که به نهاد روحانیت اعتقادی ندارد و با اجرای احکام فقه چندان میانه ای ندارد و ...... مواضع و ادعاهائی که اصلاح طلبان حتی در اوج اقتدار از داشتن آن، وحشت داشتند و گفته ها و ادعاهائی که حتی در دوره ای که اصلاح طلبان، ریاست دو قوه مجریه و مقننه را در اختیار داشتند، از ابراز آن امتناع کردند.

 چنین است که باند احمدی نژاد علیرغم تمامی سوابق سرکوبگرایانه و جنایتکارانه اش، با تصرف بسیاری از سنگرهای اصلاح طلبان، باند خود را بیکی از رقیبان اصلی نمایش انتخابات ریاست جمهوری تبدیل کرده است.

احمدی نژاد در سخنانی در سمینار " قوه مجریه در قانون اساسی " می گوید: تنها مقامی که در کشور نماد شکل گیری اراده ملی است و همه مردم در یک انتخابات یک فرد را انتخاب می کنند " رئیس جمهور " است. یعنی نفر اول مملکت، من هستم و ولی فقیه نفر اول نیست.

هدف احتمالیِ اولیهِ باند احمدی نژاد از حضور در انتخابات ریاست جمهوری، خروج از هرج و مرج و نا بسامانی و فلج شدگی کارها در کشور و پایان دادن به حالت تعلیق امور مملکتی، پایان دادن به بحران اقتصادی و بن بست سیاسی و... در چارچوب نظام میباشد. امّا در قدم های بعد، وی بدنبال پایان دادن به نظام دینی در کشور  و جایگزینی آن با یک دیکتاتوری غیر دینی میباشد. بعبارتی وی و مشائی در حالیکه در ابتدا، بدنبال خروج از بحران های گریبانگیر کشور در چهارچوب نظام میباشند، بتدریج و در قدمهای بعد چارچوبهای نظام جمهوری اسلامی را پشت سر خواهند گذاشت و بسمت یک دیکتاتوری غیر دینی حرکت خواهند کرد.

اجرای راه حل احمدی نژاد، اجبار نظام دینی می باشد. یعنی شرایط جامعه ایران و تناقض های نظام دینی به نقطه ای از بلوغ رسیده است که حتی اگر صلاحیت کاندیدای احمدی نزاد تائید نشود و باند وی نتواند در انتخابات شرکت بکند و یا در اجرای پروژه اش  شکست بخورد، این راه حل توسط دیگرانی دنبال خواهد شد و به سرانجام خواهد رسید. یعنی مستقل از احمدی نژاد، موتور محرکهء چنین پروژه ای ــ پروژه ای که اکنون احمدی نژاد در تدارک و برنامه ریزی برای اجرای آن است ــ که تناقض های نظام دینی و بن بست سیاسی و اقتصادی موجود در کشور ایران می باشد، وجود دارد. بعبارتی خود این تناقض های نظام دینی هم پتانسیل اجرا و  هم نیروی اجرای این پروژه را تدارک خواهند دید. 

محمد رضا باهنر نایب رئیس مجلس در گفتگو با روزنامه خراسان: برنامه احمدی نژاد و مشائی ادامه دولت احمدی نژاد تا 1404 می باشد و در سال دوم دولت دهم، اسفندیار رحیم مشائی در مقاله ای نوشت ما اگر بخواهیم مملکت را درست کنیم به 20 سال وقت نیاز داریم..... ما از اول شروع چشم انداز 20 ساله شروع کردیم و باید تا پایان چشم انداز در سال 1404 باشیم.

باهنر طرح احمدی نژاد ــ مشائی را تداعی کننده طرح " پوتین ــ مددف " عنوان کرد.

 

سوم ــ توسل به اصلاح طلبان برای مقابله با احمدی نژاد:

سید علی خامنه ای، ولی فقیه نظام، در سخنرانی نوروزی خود در مشهد گفت: انتخابات سلیقه ای نیست و تمامی گروه هائی که به نظام وفا دارند و دلسوز کشور هستند باید در این انتخابات شرکت کنند. تشدید بی سابقه بحران اقتصادی، دزدی و فساد و آبرو ریزی مقامات و دست اندرکاران نظام، تضعیف شدید موقعیت ولی فقیه، ترس از شورش گرسنگان، نا کار آمدی رویکردِ سرکوب و بخصوص ترس از قدرت گیری باند احمدی نژاد باعث شده است که ولی فقیه اجباراً به عناصری از اصلاح طلبان که عملا" هویت خود را بعنوان بخشی جدا ناپذیر از نظام موجود معرفی می کنند و بدنبال حفظ ساختار نظام هستند اجازه عرض اندام در نمایش انتخاباتی پیش رو را بدهد.

یعنی از آنجا که ولی فقیه و دار و دسته اش ــ در مجلس گوش بفرمان وی ــ، همانگونه که در این مدت در عمل دیده شده است، قدرت مقابله و رویاروئی با احمدی نژاد و بقول آنها جریان انحرافی را ندارند، به ناچار باید برای غلبه بر بحرانی که در پیش روی نظام قرار دارد، دست بدامان اصلاح طلبان حکومتی بشوند.

خامنه ای بخوبی میداند، چنانچه کاندیدای باند احمدی نژاد در اثر اجبار، توسط شورای نگهبان تائید صلاحیت شود، تنها این کاندیدای اصلاح طلبان است که یارای هماوردی با وی را دارد. یعنی بعنوان مثال در صورتیکه خاتمی و یا رفسنجانی هم از طرف اصلاح طلبان کاندید شود، شانس پیروزی آنان بر مشائی بیشتر است.

یعنی اجبار شرایط و در هم ریختگی اوضاع و خطرات عدیده ای که نظام را تهدید می کند و بخصوص ناتوانی از مقابله با دشمنی مشترک ــ احمدی نژاد ــ که کیان اسلام و نظام را نشانه گرفته است، ولی فقیه و اصلاح طلبان را بهم نزدیک کرده است. یعنی احمدی نژاد باعث شده است که اصولگرایان باند خامنه ای و اصلاح طلبان، قدر یکدیگر را بهتر بفهمند و خطر دشمن مشترک خود ــ باند احمدی نژاد ــ را بهتر حس کنند و راه همکاری سیاسی و عملی آنها گشوده شود. بعلاوه ولی فقیه میداند که کلید آشتی با مردم و غرب و امریکا نیز در دستان اصلاح طلبان میباشد.

گروه سیاسی " صراط " شاخه خارج کشوری " مجاهدین انقلاب اسلامی ": در چنین وضعیتی ( عدم حضور اصلاح طلبان )، مهمترین نگرانی حاکمیت شانس بیشتر نامزد طیف احمدی نژاد در جلب آراء است، تنها راه از بین بردن این نگرانی رد صلاحیت کاندیدای اصلی طیف دولت و به میدان آمدن کاندیدای دوم، سوم این طیف است.

همین منبع میگوید: در صورتی که بهر علت و دلیلی صلاحیت کاندیدای اصلی طیف دولت ــ مشائی ــ تائید شود، حاکمیت با مشکل مواجه خواهد شد.

بعلاوه از آنجا که خامنه ای عاجز از پرداخت هزینه رد صلاحیت خاتمی و یا رفسنجانی ــ اعتراضات اجتماعی و بخصوص به لحاظ بین المللی ــ است، میخواهد با اجازه شرکت در انتخابات دادن به خاتمی یا رفسنجانی و یا به اصلاح طلبانی که به حفظ نظام و ارزش ها و معیارهای مورد اعتقاد ولی فقیه و دیگر روحانیون پای بند هستند، به مقداری از خطر باند احمدی نژاد بکاهد.

از طرف دیگر در شرایطی که کف گیر ولی فقیه به ته دیگ رسیده، منفور، منزوی و بی یاور مانده است و در شرایطی که پایه های استبداد دینی بلرزه در آمده و خطر یک انفجار اجتماعی بیشتر از هر زمانی دیگری احساس میشود، اصلاح طلبان ــ که همیشه نگران حفظ نظام و ارتقاء جنبش اعتراضی مردم به ساختار شکنی و عبور آن از چارچوب های نظام هستند ــ با منت کشی از ولی فقیه، برای کمک به نظام دینی و ولی فقیه شال و کلاه کرده و اعلام آمادگی نموده اند، تا با مشارکت در انتخابات هم به برقراری تعادلی در میان جناحهای درونی نظام کمک کنند و هم با کنترل و پیشگیری از خطر پتانسیل اعتراضی مردم جان به لب رسیده و مخالف رژیم، خطر فروپاشی و سرنگونی نظام دینی را موقتا" به تأخیر بیاندازند.

روزنامه " آرمان " ارگان روابط عمومی مجمع تشخیص مصلحت: هاشمی رفسنجانی در دیدار با علی اکبر ناطق نوری تأکید کرده که بدون هیچ واهمه ای در صحنه انتخابات ریاست جمهوری آتی ــ یازدهم ــ حضور خواهد یافت.

کرباسچی شهردار سابق تهران در مصاحبه ای، به مصاحبه گر گفت: بسیاری از اصلاح طلبان مثلا" آندسته ای که از نظر شما تند رو به نظر می آیند مثل آقای سعید حجاریان هم معتقدند که راه حل نظام و مشکلات کشور در دستان هاشمی رفسنجانی ــ کاندید شدن ــ است.

از طرف دیگر در نامه ای سر گشاده، جمع زیادی از اصلاح طلبان بدون هیچ اشاره ای به خواسته های جنبش اعتراضی مردم و وقایع ریاست جمهوری 1388 و بدون اشاره به حصر موسوی و کروبی، با  پشت کردن بخون شهدای جنبش اعتراضی و با اعلام غیر مستقیم عقب نشینی از خواستهای جنبش اعتراضی مردم، از سید محمد خاتمی ــ نوچه گوش بفرمان رفسنجانی ــ برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری دعوت بعمل آورده اند.

واقعیت این است که، همواره کلیدی ترین استراتژی برای اصلاح طلبان، شرکت در انتخابات بخصوص انتخابات ریاست جمهوری بوده است. شرکت در انتخابات برای اصلاح طلبان ــ چون اصلاح طلب بخصوص نوع حکومتی اش هستند ــ تنها گزینه پیش رو و یک اجبار است. انتخابات برای اصلاح طلبان محتمل ترین و کم هزینه ترین راهکار برای حضور در قدرت است. این راهکار، تا زمانی موضوعیت دارد که نظام دینی پا برجا باشد و اصلاح طلبان با شرکت در انتخابات و برنده شدن، بتوانند با اصلاح، ترمیم و باز سازی آن، مانع ویرانی و فروپاشی آن شوند. بعبارتی شرکت در انتخابات و حفظ نظام دو روی سکه، استراتژیِ اصلاح طلبی در ایران میباشد.

اما آنچه که بطور خاص باعث رضایت ولی فقیه و صدور اجازه به  اصلاح طلبان برای شرکت در انتخابات میشود، به تغییر رویکرد ولی فقیه در رابطه با مذاکره و رابطه با امریکا مربوط می شود. یعنی اگر بطور واقعی رژیم تصمیم به تنظیم و تعدیل رابطه با امریکا را گرفته باشد به اصلاح طلبان بخصوص خاتمی و رفسنجانی ــ بدلیل مطلوبیت آنها از نظر غرب ــ،  بیش از هر زمانی دیگر برای ترمیم و باز سازی رابطه با غرب، نیاز دارد. یعنی اجازه به اصلاح طلبان برای شرکت در انتخابات نخستین گام ضروری در این مسیر می باشد.

یعنی انتخابات ریاست جمهوری 1392 و اجازه شرکت به اصلاح طلبان نمی تواند بی تأثیر از سیاست مذاکره با امریکا باشد. کما اینکه نتایج این انتخابات برای دولت امریکا هم بسیار مهم میباشد، چرا که آنها بدنبال ائتلافی با جناح معتدلتر رژیم ایران ــ یعنی اصلاح طلبان ــ میباشند. در هر صورت از هم اکنون هر یک از جناحهای رژیم هم، بصورتی سعی میکنند به امریکا نشان دهند که در تحولات آتی منطقه شریک و مهره مناسب با منافع آنان میباشند.

 

چهارم ــ تقلب در انتخابات، مشکل است:

بعد از تجربه اعتراضاتِ مربوط به انتخابات ریاست جمهوری 1388 که رژیم را تا آستانه سقوط و سرنگونی کشاند، رژیم خوب میداند که هر گونه تقلب و دستکاری در انتخابات این بار هم برای نظام  بهای بسیار سنگینی خواهد داشت. یعنی وحشت از تکرار حوادث بعد از انتخابات ریاست جمهوری 88 دست و پایِ دار و دسته ولی فقیه را برای مهندسی و تقلب در انتخابات بشدت بسته است.

 باند ولی فقیه خوب میداند با هرگونه تقلب و دست کاری آرای انتخاباتی، بدرد سر بزرگی خواهد افتاد که این بار ساده از آن رهائی نخواهد یافت. اعتراضات گسترده و خیره کننده مردم که با بهانه اعتراض به تقلب انتخاباتی در 22 خرداد 88 شروع شد هنوز در حافظه مردم زنده است و جامعه ایران تجربه کافی در این باره دارد.

در اعتراضات آن سال گزینه " اعتراض به تقلب انتخاباتی " در ذهنیت مردم و جوانان معترض بیک طرح سیاسی برای تغییر و سرنگونی رژیم ارتقاء یافت. آنها برای به واقعیت کشاندن این طرح با نیروهای سرکوبگر رژیم در خیابانها جنگیده اند و شاهد در خون غلطیدن برادران، خواهران و یاران خود بوده اند و در نتیجه ی این فعل و انفعالات، جامعه ایران به مرحله دیگری از حیات سیاسی و اجتماعی خود یعنی، مرحله عزمِ جزم سرنگونی، قدم گذاشته است.

 یعنی اگر چه ظاهرا" این جامعه خاموش است ولی به یقین که رخت سکوت را به تن نکرده و مترصد فرصت مناسب برای برخاستن مجدد است. به عبارتی در جامعه ایران ذهنیتی پایدار شکل گرفته است که در سر بزنگاهها و در فرصت های مناسب پاسخ در خور خود را خواهد داد. و این عنصر باعث میشود که رژیم این بار در رابطه با انتخابات دست به عصا راه برود.

یعنی کابوس قیام مردم در 22 خرداد 1388 با ولی فقیه و سردمداران نظام  همواره تا سرنگونی این رژیم همراه میباشد و این کابوس، خواب راحت از چشمان سرکوبگران و جنایتکاران ربوده است و همواره در هر تصمیم گیری سیاسی حضور کلیدی دارد و بعید است که آنها دوباره نا پرهیزی کرده و اشتباه گذشته را تکرار کنند.

 

نکته آخر:

امّا نه باند دزد، فاسد و جنایتکار احمدی نژاد و نه دار و دسته اصلاح طلبانِ قدرت طلب حکومتی، فرصت برای به پایان رساندن پروژه خود و پیشدستی بر جنبش اعتراضی مردم را نخواهند داشت، چرا که با آشکار شدن اولین نشانه های جدیِ عملیِ نزاع در بالای نظام ، پای مردم و نیروهای اجتماعی و سیاسیِ مخالفِ کلیت نظام به میدان کشیده میشود و صورت مسئله از اساس عوض شده و به جدال مردم، مخالفین و معترضین با تمامیت رژیم بدل خواهد شد. نبردی که حتی با حذف کاندیدای جناح مقابل از صحنه انتخابات و اجرای سناریوهای دیگر هم ، امکان بروز خواهد داشت.

آنچه که در این میان باید مورد توجه قرار گیرد این است که، مردم باید هوشیار بوده و فریب تحول و استحاله از بالا ــ توسط جناحها و باندهای رژیم ــ را نخورند. استحاله ای که احمدی نژاد و یا رفسنجانی و خاتمی طراح و پیش برنده آن باشند، در بر گیرنده هیچ سودی برای آزادی مردم و رفاه و بهروزی آنان نمیباشد. هیچ راهی جز اینکه، مردم ایران با نیرو و دستان توانمند خود تغییرات را بوجود آورند و خود منشاء تغییر باشند برای رهائی از جهنم این رژیم و برای آینده آزاد و آباد ایران وجود ندارد. تنها در این صورت است که مردم می توانند بر ویرانه های استبداد دینی طرحی نو و مورد قبول خود را بر اندازند.

                 18.04.2013     

 

نظر خوانندگان

 

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه