بازگشت به خانه                    پيوند به نظر خوانندگان                     آرشيو  مقالات                  آرشيو صفحات اول                جستجو

دوشنبه 9 ارديبهشت ماه 1392 ـ  29 آوريل 2013

در ستايش مطالبه طلبی*

(سیاست مزورانه تحریم و عدم مشارکت)

برزویه طبیب

این چنین طرز تفکری علیرغم ظاهر چپ نما در پی تقدیس مبارزه پارلمانی ترسیم چهره ایده الیزه شده ای از انتخابات، و بنابراین گمراه کردن مردمی است که در غیاب امکان انتخابات آزاد، منفعل می شوند. این طرز تفکر از جنبش سبز درسی نگرفته است. اینکه می توان در انتخابات مهندسی شده شرکت کرد، و همان را جرقه ای برای فروزش مبارزه اجتماعی در خیابان نمود

 عده ای عنوان می کنند که انتخابات نظام ولایی آزاد نیست، و شرکت در آن به انتخاب نماینده واقعی مردم منجر نخواهد شد. اگر هم نماینده واقعی مردم چه باکیفیت بالا و چه با کیفیت پایین انتخاب شود، قادر نیست تغییر قابل ملاحظه ای در وضع معیشتی و یا آزادی های اجتماعی و سیاسی ایرانیان ایجاد کند. تو گویی اگر انتخابات ایران شبیه انتخابات فرانسه یا انگلستان بود، وضعیت معیشتی مردم و یا میزان آزادی های اجتماعی و سیاسی آنها تفاوت عمده ای می کرد . آنها فراموش کرده اند که تمام امتیازات اقتصادی، تمام آزادی های اجتماعی و سیاسی در کشور هایی چون انگلستان، نه از طریق پارلمان و انتخاب رئیس قوه مجریه، بلکه از طریق فشار مبارزات تاریخی خارج از قلمروی صندوق های رای بدست آمده و تنها بواسطه استمرار این فشار حفظ می شود.

حتی می توان گفت که صندوق های رای در بسیاری از موارد از طریق پایین کشیدن فتیله این مبارزه به محدود کردن این حقوق انجامیده است. نمونهء تاچر و تاچریسم در جلوی چشم ماست؛ نخست وزیری که از دل آزاد ترین انتخابات بیرون آمد، و بزرگترین محدودیت های سیاسی و فشار های اقتصادی را به مردم انگلستان تحمیل کرد.

اصولاً وجود صندوق رأی، حتی در آزادترین کشورها، بر فشار مستمر مبارزه جویی غیر انتخاباتی مردم وابسته است. این چنین طرز تفکری، علیرغم ظاهر چپ نما، در پی تقدیس مبارزهء پارلمانی، ترسیم چهرهء ایده آلیزه شده ای از انتخابات و، بنابراین، گمراه کردن مردمی است که در غیاب امکان انتخابات آزاد، منفعل می شوند. این طرز تفکر از جنبش سبز درسی نگرفته است؛ از اینکه می توان در انتخابات مهندسی شده شرکت کرد و همان را جرقه ای برای فروزش مبارزه اجتماعی در خیابان نمود. 

استدلال دیگر آن است که «شرکت در انتخابات همانا مشروعیت بخشیدن به حکومت است». ولی مشروعیت در چشم چه کسی؟

جهانیان را با تبلیغات به حکومت مشروع چاوز میتوان بدبین و به حکومت پوشالی حمید کارزای خوش بین کرد. رای دادن یا ندادن ما علی السویه است.

مشروعیت در چشم ایرانیان؟ اگر هنوز کسی باشد که با این گرانی و فلاکت و اخبار دزدی ها هنوز منتظر میزان مشارکت مردم است تا از خیال خام داشتن حکومتی مشروع خارج شود، با چند حقه تلویزیونی گول خواهد خورد.

جالب است که عده ای بحثی حقوقی را در مورد مفاد قانون اساسی پیش می کشند تا اثبات کنند، براساس این مفاد امکان استقرار آزادی های سیاسی وجود ندارد. توگویی اگر این قانون نکته به نکته توسط فرشتهء آزادی تحریر می شد، دولتی مستبد نمی توانست آن را چون کاغذ پاره ای دور انداخته و اسب مراد خویش را براند. آنها فراموش می کنند که هر ماده قانونی را می توان هزار جور تفسیر کرد، و در نهایت  نتیجهء عملی این تفاسیر بر اساس برآیند نیروهای متضاد مردم و حکومت تعیین خواهد شد. به عبارتی دیگر بهترین قانون ها در غیاب تشکل جنگندهء مردم، و بدترین آنها به علت حضور این جنگندگی، بلااثر و متروک می شوندغ هرچند که هنوز بر کاغذ حک شده باشند.

کسانی که ریشهء فلاکت ایرانی را قانون اساسی مبتنی بر ولایت فرض می کنند، علت را با معلول و واقعیت را با بازتاب ذهنی آن عوضی گرفته اند. ولایت، بیان حقوقی و شرعی واقعیت بی سازمانی و افت روح جنگندگی ملت است، نه علت آن. کسانی که چهرهء رهبر را در ماه می دیدند، با یا بدون اصل ولایت در قانون اساسی، بردهء او بودند. آنها فراموش می کنند که اسارت ما نه بعلت اصل ولایت فقیه در قانون اساسی است. بلکه این اصل فقط اسارت ما را روایت می کند.

عده ای دیگر مزور ترند. آنها ادعا می کنند که علیرغم پایبندی به حقانیت این جهنم سی و چند ساله، علیرغم کج روی های غیر اساسی! در این سال ها، دست آنها همیشه کوتاه و موانع بر سر چیدن خرمای بهروزی مردم بسیار بوده است. و حال که چنین است بهتر است گوشهء عزلتی در باغستان های پسته و یا کوهسار های دماوند بیابیم، و کار این دنیای پست را فرو نهاده، و خود را با آسمان مشغول کنیم. بهر صورت کار ریاست جمهوری نیز از زمره واجبات کفایی است. اما آنها فراموش می کنند ذکر کنند که در تمام این سال ها از گرمای این جهنم خانه هایشان گرم  شده است. آنها راه عدم مشارکت (نه تحریم) را برگزیده اند. آنها اعلام نمی کنند که ما کاندید می شویم، و اگر انتخاب شویم تمام زندانیان سیاسی را آزاد خواهیم کرد، مطبوعات را از تیغ سانسور رها خواهیم کرد، جنایتکاران را محاکمه خواهیم کرد، دست دزدان را کوتاه خواهیم کرد و هزار کار دیگر. حالا اگر کسی ما را رد صلاحیت کند، آزادیخواهان را در بند، زبان ها را کوتاه، جنایتکاران را مسلط و دست دزدان را آزاد می خواهد و وظیفهء مردم است که تکلیف خود را با چنین کسانی به هر نحو که صلاح می دانند، روشن کنند. نه، آنها مرد چنین میدانی نیستند. آنها راه مزورانه عافیت را راه عدم مشارکت را برگزیده اند.

کسان دیگری نیز وجود دارند که بر اعتبار مبارزات گذشتهء خویش تکیه کرده اند، ولی عملاً چون بازنشستگان مشغول خاطرات نویسی فیلسوفانه اند. آنها  هر از چند گاهی به هنگام انتخابات چون ریش سفیدان محل بدنبال عروسی می گردند تا هم مقبول داماد (حکومت) و هم مقبول فامیل (ملت) باشد و برای این عروس جهیزیه و مهریه  تعیین می کنند. غافل از اینکه عروس آنها دل در گرو پسر همسایه دارد. زمانی سید خندان  را نامزد می کنند. زیرا هرچه باشد، اگر حکومت او را رد صلاحیت نکند، بیشترین رای را خواهد آورد. ولی چگونه می توان زنگوله‌ سید خندان را به گردن این گربه آویزان کرد؟ تازه به فرض که چنین شد. چه امیدی (حتی سخن از تضمین نمی رانم) وجود دارد که این سید خندان بیش از دکوری در مجمع سازمان ملل، عملکردی داشته باشد؟ تازه اگر خواست قد علم کند چه تضمینی هست که چون بنی صدر، فراری اش ندهند؟  آنها وظیفه دارند که سید خندان را به زیباترین شکل ممکن نقاشی کنند، و چون رویایی دست نیافتنی در ذهن مردم تثبیت کنند، و آنگاه که امکان حضور این پری دریایی در ساحل واقعیت مبارزه انتخاباتی ممکن نشد، و یا این پری، لاکپشتی از زمره دوزیستان از آب درآمد، بر روزگار نامروت ناسزا گویند. وظیفهء آنها تطهیر تزلزل است زیرا خود مجسمه تزلزلند.

تمام تناقضات این هر سه گروه ناشی از این مسئله است، که به انتخابات از نقطه نظر نتایج آن نگاه می کنند. انتخابات را نباید به عنوان ابزار غایی نجات، بلکه باید به عنوان فرصتی برای طرح مطالبات مشخص گروه های اجتماعی و به چالش کشیدن انواع کاندیداها دید. چه کسی حاضر است تعهد کند که تمام برنامه های هسته ای ایران را در قبال تعلیق تحریم ها بلافاصله متوقف کرده و به آژانس اتمی حق بازرسی کامل را بدهد، و از جامعه بین المللی قول عدم مداخلهء نظامی در ایران را بگیرد؟ من به او رأی می دهم، و برایم مهم نیست که او سید خندان است یا گریان. این رأی برای این داده نمی شود که فلانی بهتر از بهمانی است. یا اصولاً وی و یا جامعه بین المللی به عهد خود وفا خواهد کرد یا نه‌. این رأی داده می شود تا اگر خلاف وعده عمل شد من به خیابان آمده و بجای «رأی من کو؟»، فریاد بزنم «وفای به عهد شما کو؟»

منبع: ایران گلوبال

* اين عنوان از سکولاريسم نو است و عنوان اصلی مقاله در هلالين ( ) آمده است.

 

نظر خوانندگان

 

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه