بازگشت به خانه                    پيوند به نظر خوانندگان                     آرشيو  مقالات                  آرشيو صفحات اول                جستجو

چهارشنبه 25 ارديبهشت ماه 1392 ـ  15 ماه مه 2013

دشمن درجهء یک آزادی بیان، قلم، اندیشه و تشکل است!

بهرام رحمانی

bahram.rehmani@gmail.com

سانسور و سرکوب، گرانی و فقر و آسیب های اجتماعی در ایران، بی داد می کند. سران و مقامات حکومت اسلامی در جهان، به دشمن درجه یک آزادی بیان و قلم و اندیشه و تشکل معروفند. مسلما، در جامعه ای که در آن، آزادی های فردی و جمعی وجود نداشته باشد با گذشت زمان، فجایع انسانی و انواع و اقسام مشکلات و معضلات اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و انسانی دامن اکثریت شهروندان اش را می گیرد و سلامتی و بهداشت عمومی و روانی جامعه را در معرض خطرات مختلف قرار می دهد.

حکومت اسلامی ایران در این سی و چهار سال حاکمیت خود، با شدت تمام فرهنگ خرافات مذهبی، خرافه پرستی، خشونت طلبی، مردسالاری، آزادی ستیزی، زن ستیزی، کودک آزاری، خارجی ستیزی، برتری طلبانه، زورگویی، دروغ گویی، رشوه خواری، اختلاس و نهایتاً جهل و جنایت و ابتذال را در جامعه تعمیق و گسترش داده است، به طوری که تاکنون نیز لطمات جبران ناپذیری به فرهنگ انسان دوستانه و برابری طلبانه و عدالت جویان و مسئولانه وارد کرده است!

واقعیت این است که برخی از مردم به سختی دست از افکار خرافی بر می دارند و به طور سنتی به آن ها چسبیده اند. اما در کشوری که حاکمیت مستقیما و به زور و ریاکاری فرهنگ خرافه پرستی و جهل و جنایت را به طور روزانه در جامعه تبلیغ و ترویج می کند و اشاعه می دهد بی تردید فجایع انسانی زیادتری هم در انتظار چنین جامعه است.

امروز بی کاری، گرانی و فقر، بسیاری از خانواده های ایرانی را پریشان ساخته و آمارهای طلاق، ترک تحصیل کودکان و وارد شدن اجباری آن ها به بازار بی رحم سرمایه داری برای کمک به معیشت خانواده، مردسالاری، فرار از خانه، اعتیاد، تن فروشی، بزهکاری، زورگیری، خودکشی و... هشدار دهنده اند. در این میان، سران و مقامات و جناح های رنگارنگ حکومت اسلامی، به جز حفظ قدرت و حاکمیت جنایت کارانه خود و ثروت اندوزی شان، کم ترین اهمیتی به وضعیت زیست و زندگی و تحصیل و بهداشت و اشتغال شهروندان نمی دهند و هرگونه اعتراض بر حق آن ها نیز با سرکوب و زندان، شکنجه و اعدام جواب می دهند و هم اکنون نیز زندان هایش مملو از زندانیان سیاسی و اجتماعی پیر و جوان و زن و مرد است.

اکنون پس از تعمیق و گسترش بحران های اقتصادی، بحران های اجتماعی و سیاسی در ایران اجتناب ناپذیر شده است. هم چنین خطرات مختلف داخلی و خارجی جامعه ایران را تهدید می کند. در حالی که اشتغال زنان در بازار کار ایران، فقط بین 12 تا 14 درصد است با این حال طی سال گذشته، بی کاری زنان دو برابر شده است. میلیون ها کودک از تحصیل باز مانده است. موضوع بی کاری جوانان، به ویژه در بخش فارغ التحصیلان، امروز به یکی از آزاردهنده ترین مسائل و موضوعات در خانواده ها تبدیل شده به گفته کارشناسان بازار کار، در شرایط فعلی کم تر خانواده ای را می توان در کشور دید که در آن یک یا چند جوان بی کار وجود نداشته باشد. بنا برآمارهای منتشر شده، هم اکنون 15 هزار پزشک در ایران بی کارند به دلیل این که سرمایه ای برای بازکردن مطب خصوصی ندارند و استخدام نیز وجود ندارد. آن ها برای گذران زندگی شان، به ناچار به کارهایی چون مسافرکشی، موبایل فروشی و کار در بنگاه های معاملاتی و غیره روی آورده اند. هم چنین در ایران، پنج هزار پرستار بی کار است در حالی که بیمارستان ها و درمانگاه های کشور با کمبود پرستار مواجه اند. در کشوری که پزشک و پرستار نتوانند کار پیدا کنند و زندگی مستقل و مناسب خود را تشکیل دهند وای به حال دیگر تحصیل کردگان و یا جوانانی که تحصیلات کم تری دارند و فاقد تخصص اند! در حالی که بنا به اقرار مبارکی، مدیر منابع و نیروی انسانی وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشکی، «در حال حاضر 385 هزار نفر در حوزه های آموزشی، اداری و درمانی فعالیت» می کنند و بر اساس «برآوردهای انجام شده و با توجه به گسترش مراکز درمانی ، آموزشی و پژوهشی در دانشگاه های علوم پزشکی کشور 90 هزار نیرو کمبود وجود دارد...»

آمارها، به آمارهای رسمی در ایران، به معنای واقعی تکان دهنده هستند: 7 میلیون جوان تحصیل کرده بی کار، از هر 10 ازدواج شش طلاق، شش میلیون معتاد، 68 درصد افسردگی، رسیدن سن فحشا به 14 سالگی، فروش سالانه 13 هزار کلیه و 42 درصد از عموم مردم ایران زیر خط فقر! محققان سلامت روان اعلام کرده اند 25 میلیون ایرانی بیماری روانی دارند. ضمن این که مردم از ترس «انگ خوردن» برای درمان خود، کاری نمی کنند. محققان می گویند یک سوم از جمعیت ایران، بیماری روانی دارند. به گفته یک عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران، 35 درصد از مردم ایران، دچار بیماری روانی هستند. این موضوع در نشست «تجربیات جهانی و نگاهی همه جانبه به پیشگیری از کودک‌آزاری» مطرح شد. جایی که مقامات رسمی قوه قضائیه نیز حضور داشتند. در این نشست، دکتر دماری، عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران، روند بیماری روانی در میان ایرانیان، هم چنان رو به افزایش است. این استاد دانشگاه، توضیح داد: «سال 79 شیوع بیماری‌های روانی 21 درصد بود در حالی که اکنون این رقم به  34 و 9 دهم درصد افزایش یافته است و طبق پیمایش ‌های کشوری و داده‌های اولیه این روند رو به افزایش است.»

مدیر گروه سلامت روان دانشگاه علوم پزشکی تهران در این باره می گوید: «بیش ترین بار بیماری ‌ها در ایران به بیماری‌های روانی، حوادث و تصادفات و امراض قلبی- عروقی اختصاص دارد.» شهرام خرازی‌ها، اصلی ترین عوامل مربوط به شیوع بیماری های روانی را متوجه بخش دولتی عهده دار سلامت مردم می داند: «نبود برنامه ‌ای مشخص در این زمینه از سوی وزارت بهداشت، ضعف نظارت، اجرا نشدن قوانین و ضوابط موجود سر راه ساماندهی بیماری های روانی در کشور است.»

در چنین شرایطی، احمدی نژاد رییس جمهوری که تا دو ماه آینده ریاست جمهوری هشت ساله اش تمام می شود و روشن نیست 1027 میلیارد دلار درآمدهای طلایی کشور از منبع فروش نفت خام و محصولات غیرنفتی را با حمایت رهبر و سپاه شان کجاها هزینه کرده است، می گوید؛ سه روز روزه و چهار هزار صلوات نذر کرده ‌ام تا اسفندیار رحیم مشایی، یعنی معاونش رییس جمهور آینده ایران شود. آن یکی برای آمدن و نیامدنش «استخاره» می کند و از رهبر اجازه می گیرد و... در این میان، آقازاده ها و اطرافیان شان را صاحب ثروت های آن چنانی کرده اند؛ یا با حساب های بانکی میلیاردها دلاری راهی خارج کشور کرده اند و اختلاس هایشان چند میلیارد دلاری است اما هنگامی که رو به مردم سخن می گویند به خرافات متوسل می شوند؟!

در حال حاضر قطحی و گرسنگی و بیماری های مزمن و واگیر و خطرات مختلف اکثریت مردم ایران را به نفس نفس انداخته است. انتخاباتی که سی و چهار سال است در راستای تقسیم قدرت و حاکمیت و ثروت کشور در میان جناح های رنگارنگ حکومتی برگزار می شود و هنوز هم کم ترین سودی به مردم نرسانده است چه ارزشی دارد! دیگر بیش از این با وعده های انتخاباتی و ظهور امام زمان، دولت امام زمانی و سلام و صلوات شکم هیچ انسانی سیر نمی شود و ذره ای از دردهای جان کاه جامعه نمی کاهد. خرافات مذهبی و فرهنگ حاکم حکومت اسلامی، تا این جا نیز ضربات مهلکی به جامعه ایران وارد کرده است. بنابراین، تنها راهی که در مقابل اکثریت مردم ایران باقی مانده است به خیابان ها ریختن و اعتصاب و اعتراض در کارخانه ها، ادارات، دانشگاه ها و مدارس و محلات است. در این میان، فعالین جنبش های اجتماعی و روشنفکران و هنرمندان وظایف سنگین تری در تحولات جامعه و روشنگری به عهده دارند.

در ایران، بسیاری از روزنامه ها و مجلات تعطیل شده اند اما با این وجود روزنامه نگاران و وبلاگ نویسان، همواره با تهدید و دستگیری و زندان و شکنجه مامورین امنیتی حکومت اسلامی مواجه هستند. هزاران صفحه از تولیدات فرهنگی و هنری و ادبی نویسندگان در آرشیو سانسورچیان حکومت اسلامی خاک می خورند. امروز بیش تر کتاب فروشی های تهران، به دلیل فشارهای مداوم سانسورچیان حکومتی و تورم و گرانی فزاینده و نفس گیر، تعطیل شده اند و به جای کتاب، کالاهای دیگر به مشریان عرضه می کنند.

امروز کم تر نویسنده ایرانی را می توان سراغ داشت که آثارش دچار تیغ تیز سانسور حکومت اسلامی نشود. سانسور شدید حکومت اسلامی، سبب شده است که برخی نویسندگان، حتی دست به خودسانسوری بزنند که بدترین نوع سانسور است.

در چنین شرایطی، سرانه مطالعه و تیراژ کتاب در جامعه ما، به حدی پایین است که بیان آن نیز شرم آور و زجرآور است. حتی نمایشگاه سالانه کتاب در تهران، در نقاط دور از دسترس عموم برگزار می شود و اغلب به محلی برای نمایش قدرت سانسورچیان حکومت تبدیل می گردد.

سانسورچیان حکومت اسلامی، حتی کتاب هایی را از نمایشگاه کتاب، جمع آوری کرده اند که قبلا با مجوز وزارت ارشات منتشر شده بودند.

چند روز پیش رییس هیات رسیدگی به تخلفات بیست ‌و ششمین نمایشگاه بین ‌المللی کتاب تهران، از جمع ‌آوری 300 عنوان کتاب از بخش بین ‌الملل نمایشگاه خبر داد. به گزارش ایسنا، همایون امیرزاده، با اعلام این خبر گفت‌: «این 300 عنوان کتاب مغایر با ضوابط عرضه‌کتاب در نمایشگاه تشخیص داده شده است.»

بیست و ششمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران که از ۱۱ اردیبهشت 1392، در مصلای تهران آغاز شده تا 24 اردیبهشت ماه، ادامه خواهد داشت. با نزدیک شدن به روزهای پایانی نمایشگاه کتاب، گزارش ها، هم چنان حاکی از جمع آوری کتاب ها در بخش کتب ایرانی و خارجی است.

سایت خبری تابناک، در گزارشی از جمع آوری کتاب های متعددی خبر داده است که در میان این کتاب ها عناوینی چون فواید گیاه درمانی، گنج های معنوی، اسرار زیبایی و آموزش زیبایی موهای زنانه به چشم می خورد.

به گزارش خبرگزاری دانش جویان ایران (ایسنا)، کتاب از چاله به چاه، اثر داستانی بهمن فرزانه، چاپ نشر ثالث، جمع شده است. غرفه ‌دار این انتشارات گفته است که «خواستند این کتاب در نمایشگاه فروخته نشود.»

هم چنین به گفته غرفه‌دار انتشارات کتاب آبی، کتاب «خانواده‌نیک ‌اختر» ایرج پزشکزاد از سطح نمایشگاه جمع شده است. غرفه‌دار نشر مهتاب، ناشر آثاری در حوزه‌تاریخ باستان ایران، گفته است: «گفتند جلد سوم از کتاب تاریخ کمبریج ایران را که در پنج بخش یعنی پنج مجلد عرضه شده بود، در نمایشگاه عرضه نشود؛ در حالی ‌که این کتاب از ضوابط نمایشگاه تخطی نکرده است.»

به گفته یکی از فروشندگان نشر مرکز، به آن ها توصیه شده بود کتاب هایی را در نمایشگاه عرضه نکنند؛ از جمله کتاب های شهریار مندنی ‌پور. هم چنین یکی از غرفه ‌دارن انتشارات کتابسرا، گفت کتابی در زمینه یوگا از این غرفه جمع شده است.

ناتاشا امیری، داستان نویس، در گفتگو با خبرگزاری دانش جویان ایران (ایسنا)، به جمع آوری رمان «عشق روی چاکرای دوم» در نمایشگاه اعتراض کرد و گفت: «ما برای مجوز گرفتن برای این رمان زحمت بسیاری کشیدیم و در واقع مجوز را سخت گرفتیم؛ اما اگر می‌خواستند این کتاب را جمع ‌آوری کنند، نباید به آن مجوز می ‌دادند.»

ناتاشا امیری، گفت: «این کتاب اصلاحیه‌های زیادی خورده بود که با گفتگو، آن‌ها را به ۱۰ اصلاحیه تقلیل دادیم. این اصلاحیه ‌ها شامل حذف کامل یک‌سری جملات شد و چون من احساس کردم حذف این جملات به ساختار داستان آسیبی نمی‌رساند، آن ها را حذف کردم؛ اما در نهایت، این رمان مجوز نشر گرفت و نباید از نمایشگاه کتاب تهران جمع ‌آوری می شد.»

هم چنین بلقیس سلیمانی، نویسنده کتاب «خاله بازی» نسبت به جمع آوری اثرش در نمایشگاه انتقاد کرده است. وی، گفت: «خاله بازی در سال 87 تجدید چاپ شده و از ضوابط نمایشگاه تخلف نکرده است.»

او با انتقاد از رفتارهای دوگانه‌در مواجهه با مساله کتاب، گفت: «چرا با کتابی که خودشان مجوز آن را داده ‌اند و تخلف هم نکرده است، برخورد می‌کنند و حاضر نیستند آن‌چیزی را که خروجی کار و دست‌پخت خودشان است، بچشند و افرادی در سایه که نه نویسندگان و نه ارشاد آن ها را می ‌شناسد، به جمع‌آوری کتاب اقدام می کنند؟» بلقیس سلیمانی، گفت که درباره جمع آوری این کتاب به مدیر غرفه نشر در نمایشگاه هیچ توضیحی نداده اند.

بر اساس این گزارش، 15 عنوان از کتاب‌های علی اشرف درویشیان شامل مجموعه ۶ جلدی داستان های محبوب من، مجموعه 4 جلدی سال‌های ابری، افسانه ها و مثل های کردی و مجموعه ۴ جلدی داستان های این نویسنده، توسط مسئولان کمیته نظارت و ارزش یابی در غرفه نشر چشمه توقیف و از نمایشگاه خارج شد.

هم چنین رمان های دیگری از نشر چشمه، با عناوین «نگران نباش» نوشته مهسا محب علی، بطالت نوشته احسان نوروزی و شمایل تاریک کاخ ها نوشته حسین سناپور توسط مسئولان کمیته نظارت و ارزش یابی از نمایشگاه جمع آوری شد.

حسن کیائیان، مدیر نشر چشمه در گفتگو با خبرگزاری کتاب گفت: «در صورت جلسه ‌ای که مسئول سالن آن را امضاء کرد، ‌یک نفر از ما تعهد گرفت که این آثار را به فروش نرسانیم.»

بنابر گزارش سایت خبرآنلاین، تا روز چهارم نمایشگاه، در بخش کتاب های خارجی 340 عنوان کتاب عربی و 600 عنوان کتاب لاتین جمع آوری شده است.

مجید حمیدزاده، دلیل جمع آوری بخش عمده ای از کتاب های جمع شده را «عدم رعایت ضوابط نمایشگاه در خصوص دو موضوع تمامیت ارضی و امنیت ملی» اعلام کرد و گفت: «هر کتاب و اثری که به این حوزه ها لطمه وارد کند از نمایشگاه جمع آوری خواهد شد.»

مجید حمیدزاده، مدیر کمیته نظارت و ارزش یابی بیست و چهارمین نمایشگاه کتاب تهران، در توضیح دلایل جمع آوری کتاب ها به خبرگزاری دانش جویان ایران (ایسنا)، گفته است: «تاریخ کتاب هایی که در این دوره از نمایشگاه جمع آوری شده است به پیش از سال 85 (سال ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد) بازمی گردد که با توجه به آیین نامه نمایشگاه، اجازه ارائه در نمایشگاه کتاب تهران نداشته است.»

به گزارش خبرآنلاین، کتاب های جمع آوری شده در بخش عربی، به دلایل داشتن «عقاید ضد شیعی، ترویج عقاید فرقه هایی مثل وهابیت، بهائیت، خرافه گرایی و شیطان پرستی» جمع آوری شدند.

 «استفاده از تصاویر غیراخلاقی و مدهای عجیب و غریب»، «ترویج ادیان انحرافی مانند صوفی گری، بودائیسم، سیخیسم، بهائیت و شیطان پرستی» از جمله دلایل جمع آوری آثاری در بخش کتاب های خارجی ذکر شده است.

اما ناشران و نویسندگان معترض می گویند که بسیاری از آثار جمع آوری شده از سطح نمایشگاه، در سال های پس از 1385 و با مجوز وزارت ارشاد منتشر شده اند و هیچ ارتباطی با سلفی گری، وهابیت، و موضوعاتی از این دست ندارند. در واقع سانسورچیان، برای توجیه این اقدامات ضدفرهنگی خود، به بهانه های مختلفی متوسل می شوند.

از سوی دیگر، گزارش‌های منابع خبری ایران به نقل از خریداران و غرفه ‌داران، از خلوت بودن نمایشگاه کتاب امسال نسبت به سال های پیشین حاکی است. طبق آمار موسسه غیرانتفاعی خانه کتاب، تعداد کل عناوین کتاب های چاپ شده در سال 91، حدود هفت درصد از تعداد عناوین سال ۹۰ کم تر بوده است.

فروش کتاب در نمایشگاه کتاب تهران سال 91 نسبت به سال 90، به میزان 25 میلیارد تومان کاهش یافته بود. بهمن دری، معاون فرهنگی وزارت ارشاد و رییس نمایشگاه کتاب 91، گفته بود: «میزان فروش کتاب در نمایشگاه امسال 150 میلیارد تومان بوده که این رقم در مقایسه با آمار سال قبل 25 میلیارد تومان کاهش را نشان می ‌دهد.»

علاوه بر مشکلات اقتصادی مردم در ایران، گرانی کاغذ و کتاب و کاهش قدرت خرید، آن چه ممکن است به کم رونق شدن نمایشگاه کتاب امسال (هم چون سال گذشته) دامن بزند، بازماندن بعضی از ناشران از شرکت در نمایشگاه مهم است. ناشرانی هم چون نشر چشمه، کویر، روزنه و ویستار که مجوز حضور در نمایشگاه را نیافتند. نشر چشمه برای دومین سال، نشر کویر برای سومین سال و نشر ویستار برای هفتمین سال متوالی است که از شرکت در نمایشگاه کتاب محروم شده‌اند.

انتشارات کویر، طی اطلاعیه‌ای اعلام کرده است که «وزارت ارشاد بدون ارائه‌هیچ دلیلی از شرکت انتشارات کویر در نمایشگاه بین‌المللی امسال ممانعت به عمل آورده است.» انتشارات کویر، 24 سال سابقه فعالیت دارد. نشر کویر، هم چنین ناشر برخی از کتاب های درسی و مرجع در دانشکده های علوم انسانی سراسر کشور است.

نشر چشمه، یکی از ناشران تاثیرگذار در حوزه ادبیات داستانی، که سال گذشته پس از پنج ماه تعلیق مجوز، مجوزش لغو شد، امسال برای دومین سال از نمایشگاه کتاب محروم شده است. البته هر دو نشر چشمه و کویر از مخاطبان خود دعوت کرده ‌اند که هم زمان با نمایشگاه کتاب در روزهای 11 تا 21 اردیبهشت به انتشارات و کتاب فروشی این ناشران مراجعه کنند و کتاب ها را با تخفیفی 20 درصدی تهیه کنند.

نشر روزنه هم از ناشرانی است که امسال اجازه حضور در نمایشگاه امسال را پیدا نکرد. کتاب های این نشر بیشتر در زمینه های عرفان، تاریخ، علوم سیاسی و ادبیات است. روزنه هم مانند دو نشر چشمه و کویر در ایام نمایشگاه، کتاب های خودش را در دفتر انتشارات با تخفیف 20 درصد عرضه می ‌کند.

محمد سلطانی، مدیر نشر ویستار، با اشاره به این که کتاب های این نشر سال هاست برای اخذ مجوز در وزارت ارشاد مانده است، در مصاحبه ای با روزنامه بهار گفته است: «هفت سال است که امکان حضور در نمایشگاه را نداریم. دو سه سال ابتدایی که حتی اجازه ثبت نام به ما ندادند و بعد از آن نیز هر بار ثبت نام کرده ایم به ما غرفه نداده اند.»

نمایشگاه کتاب تهران، در حالی شروع شد که 41  ناشر داخلی غرفه‌هایشان را تحویل نگرفته‌بودند و 28 غرفه واقع در شبستان هم تعطیل بود. به گزارش مهر، 12 غرفه از آن ها به دلیل متراژ کم یا قرارگرفتن در مجاورت ستون‌های شبستان مصلا خالی مانده است و به احتمال زیاد طبق روال سال‌های گذشته به برخی موسسات خیریه و شرکت ‌هایی که کارهای خدماتی ارائه می ‌دهند واگذار خواهد شد.

بخش کودک و نوجوان هم امسال سالنی ندارد و ناشران کودک و نوجوان، در چادرهایی از میهمانان خود استقبال می ‌کنند که البته این چادرها هم خیلی شلوغ نیست.

بخش بین‌المللی ناشران خارجی که در سه سالن برگزار می ‌شود، خارج از مصلی - ضلع جنوبی آن- و با فاصله زیادی از شبستان اصلی برپا شده است. خبرگزاری‌مهر، در روز نخست نمایشگاه، خبر داد که برخلاف اعلام قبلی مسئولان نمایشگاه مبنی بر فروش کتاب ‌ها با ارز مبادله ‌ای 2500 تومانی، کتاب‌ها با ارز آزاد بیش از 3500 تومان، به فروش می ‌رسد.

در نمایشگاه کتاب سال گذشته که بهمن دری معاونت فرهنگی وزارت ارشاد را بر عهده داشت، حدود 120 عنوان کتاب به علت «عدول از قوانین نمایشگاه» جمع‌آوری شد.

به این ترتیب، بیست و ششمین نمایشگاه بین‌المللی كتاب تهران، در حالی برگزار شد كه نمودار افزایش تعداد عنوان های منتشر شده كتاب در كشور هم از نظر تعداد و هم از نظر شمارگان روند نزولی گرفت. تعداد عنوان های كتاب، به ویژه در دو سال اخیر روند نزولی گرفته و در سال 91 با كاهش 5000 عنوانی، ركورد سقوط قابل توجهی را ثبت کرد. از سوی دیگر، گرانی كاغذ و بحران هایی چون گرانی قیمت کتاب كه پیامد این رخداد بود، شمارگان كتاب ها را به رقم اندک 500 و هزار نسخه رساند.

حضور نیافتن بخشی از ناشران داخلی به دلایلی چون تعلیق یا حتی تمایل نداشتن خود ناشران از دیگر رخدادهایی بود كه در یكی دو سال اخیر پدید آمده و این در حالی است كه این ناشران بخش مهمی از تولیدات فرهنگی كشور را منتشر و عرضه می كنند و حضورشان به رونق نمایشگاه كمک شایانی می كند. در سال های گذشته، کتاب های نویسندگانی چون فروغ فرخزاد، صادق هدایت، احمد شاملو، علی اشرف درویشیان، هوشنگ گلشیری و...، همواره از نمایشگاه کتاب تهران جمع آوری شده اند.

نشر‌های روزنه، چشمه، کتاب روشن، روشنگران و مطالعات زنان و طرح نو در حوزه‌نشر عمومی، هم چنین نشر رسم در حوزه‌گرافیک، نشر‌های تیمورزاده، حیان و اباصالح در حوزه‌پزشکی و نشر امید فردا از جمله نشرهایی هستند که در این دوره از نمایشگاه کتاب حضور ندارند. هم چنین ناشران دیگری مانند نشرهای جیحون، آهنگ دیگر، گام نو، بقعه، صمدیه و چند نشر دیگر از حضور در نمایشگاه کتاب محروم‌اند.

در این میان، ارائه کتاب های مذهبی و ارگان های مذهبی با حمایت همه جانبه حکومت اسلامی، بر نمایشگاه کتاب تهران سنگینی می کنند. حضور و اظهارات جنجالی سران حکومت و برخی از روحانیان بلندپایه و مراجع تقلید، نفوذ حوزه‌های علمیه بر بزرگ ترین رویداد فرهنگی ایران، که تاثیرات منفی بر این رویداد داشته و دارد.

«انتشارات بین ‌المللی بنی‌هاشم»، با حدود 120 عنوان کتاب در حوزه علوم قرآنی در دو بخش کتاب‌های کودک و کتاب ‌های بزرگسال در نمایشگاه تهران، حضور یافته است. علی طلعتی، مدیر این مرکز پخش درباره نحوه حضور انتشارات بنی ‌هاشم... در بیست و ششمین نمایشگاه بین ‌المللی کتاب تهران، به رسانه ها گفت: «انتشارات بنی‌هاشم (ع) تلاش دارد تا بتواند آثاری ماندگار را در حوزه علوم قرآنی بر جای بگذارد.» طلعتی، ادامه داد: مخاطب کتاب ‌های این انتشارات تنها ایرانی‌ها نیستند، بلکه مخاطب اصلی این آثار تمامی جهان اسلام است. بیش تر کتاب‌های چاپ شده در این انتشارات دو یا چند‌زبانه منتشر می ‌شوند. ما از طریق رایزنی ‌های فرهنگی ایران در کشورهای مختلف برای معرفی و ارایه آثار ارزشمند قرآنی اقدام می‌کنیم...» او، در ادامه مجموعه هشت جلدی «باغ آیه ها» را از جمله آثار انتشارات بنی‌هاشم نام برد  و گفت: «این مجموعه هشت جلدی، آیات جزء های 29 و 30 قرآن کریم را به نوعی دیگر به خردسالان آموزش می دهد و آن‌ها را با استفاده از تصاویر با مفاهیم آیات آشنا می‌کند. در این کتاب ‌ها بر حسب محتوا و معنای هر یک از آیات، تصویری مرتبط با آن آورده شده است. کودکانی که در ابتدای راه آشنایی با قرآن کریم قرار دارند حتی اگر نتوانند آیات را بخوانند، با دیدن نقاشی ‌ها و کمک والدین می‌توانند مفهوم آیات را درک کنند. در واقع، کودکان از این طریق رغبت بیش تری نسبت به یادگیری قرآن پیدا می‌کنند.» انتشارات بنی‌هاشم، از سال 1379 در حوزه چاپ و نشر کتاب ‌های دین و علوم قرآنی فعالیت می‌کند و تاکنون بیش از 120 عنوان کتاب از این انتشارات منتشر شده است.

در سال گذشته، به دنبال سخنان سیدعلی خامنه ‌ای رهبر حکومت اسلامی ایران، درباره کتاب‌های «مضر» و کتاب ‌هایی با «ظاهر فرهنگی اما انگیزه‌های پنهان خاص سیاسی»، نویسندگان و ناشران ایرانی، شدیدتر از گذشته با تهاجم همه جانبه سانسورچیان حکومتی مواجه شدند به طوری که بر اثر تهاجم جدید علیه ناشران، 160 نویسنده و مترجم برجسته ایرانی نامه اعتراضی سرگشاده ای را خطاب به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی منتشر کردند و از محدودیت‌های جدید شکایت نمودند.

لیلی گلستان، نویسنده و مترجم و یکی از امضاء کنندگان این نامه در گفتگویی اظهار داشت که «حتی اگر عاقبت کار مشخص نباشد نیز بدون هیچ امیدی و در سیاهی مطلق این اعتراض را انجام می ‌دهیم.» وی با ناامیدی تاکید کرد: «سال ۹۱ را سال خوبی برای نویسندگان و ادیبان و ناشران نمی ‌دانم.»

آیت ‌الله جعفر سبحانی، با حضور در نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران، از جمله «کتاب‌هایی به مردم عرضه شود که سعادت و هدایت جامعه» را به دنبال داشته باشد و نباید «کتاب‌های مسموم» در اختیار عامه مردم قرار بگیرد، تاکید می ورزند. یکی از اقدامات جنجالی حکومت اسلامی در نمایشگاه کتاب تهران، برخورد با دختران و زنانی است که به «بدحجابی» متهم می ‌شوند.

دولت، برای جلب رضایت و حمایت مراجع و حوزه ‌های علمیه، رانت‌های ویژه‌ای را در اختیار آنان به ویژه در حوزه کتاب قرار می ‌دهد. رییس نمایشگاه کتاب تهران نیز در دیدار خود با مراجع، تاکید می کند که «نشر کتب دینی و حوزوی» همواره در «اولویت نخست» قرار داشته و در مجموع 12 هزار عنوان کتاب دینی در سال منتشر می ‌شود.

دولت، طی سال‌های اخیر همواره تلاش کرده نشان دهد که توجه ویژه ‌ای به کتاب ‌های برخی از «آیت ‌الله»‌ها دارد. چندی پیش وزارت ارشاد اعلام کرد که برای چاپ «یکصد هزار نسخه» از یکی از کتاب‌های آیت ‌الله عبدالله جوادی آملی آمادگی دارد. این در حالی است که وزارت ارشاد پیش تر نیز آثار روحانیان پرنفوذ قم، مثل آیت ‌الله سبحانی و آیت ‌الله مصباح یزدی را در تیراژ بالا منتشر و یا آثار چاپ ‌شده آنان را خریداری کرده بود. به عنوان نمونه، چهار سال پیش، یعنی در سال 89، کتابی با عنوان «منشور عقاید امامیه» نوشته آیت ‌الله سبحانی، و دو سال پیش، کتاب «در جستجوی عرفان اسلامی» نوشته آیت ‌الله مصباح یزدی، هر کدام جداگانه با شمارگان «یکصد هزار نسخه» انتشار یافته بود.

با این وجود باز هم مراجع تقلید شیعه راضی نیستند و می گویند: «80 درصد کتاب ‌های عرضه شده در نمایشگاه کتاب تهران بر اساس فرهنگ غربی است.» آیت‌الله حسین نوری همدانی، هم زمان بیست و پنجمین نمایشگاه کتاب تهران، گفته بود: «طبق خبرهای واصله به ما در نمایشگاه بین ‌المللی کتاب تهران کتاب ‌هایی علیه ولایت و حضرت زهرا توزیع می ‌شود. کتاب‌هایی در این نمایشگاه وجود دارد که شهادت دختر پیامبر اسلام را افسانه معرفی می‌کند.»

آیت‌الله حسین وحید خراسانی نیز از توزیع کتاب‌هایی که به گفته او زندگی حضرت فاطمه، دختر پیامبر اسلام را به روایت مسلمانان سنی مذهب بیان می ‌کند به شدت انتقاد کرد و گفت: «این مملکت وزارت ارشاد ندارد بلکه وزارت اضلال دارد.»

با این اعتراض‌ها، رییس مجلس شورای اسلامی ایران، از وزیر ارشاد خواست که به «تذکرات ناصحانه» مراجع تلقید در مورد توزیع کتاب ‌ها توجه کند. بنابراین، در زمینه «کتاب‌های ضاله» که به بهانه آن، بارها نمایشگاه کتاب تهران شاهد جمع ‌آوری کتاب بوده، دولت تنها نیست و علی خامنه ای و روحانیون بلندپایه حکومتی و نهادهای مذهبی و رییس مجلس شورای اسلامی هم به کمک وزارت ارشاد می‌آیند.

سال گذشته، مهم‌ترین ناشران ایران، مانند نشر چشمه، از حضور در نمایشگاه محرم شدند. مسئولان نمایشگاه کتاب تهران چند روز قبل از برگزاری این نمایشگاه اعلام کردند که نشر چشمه به دلیل داشتن پرونده قضایی به هیچ عنوان اجازه حضور در نمایشگاه کتاب را ندارد. این در حالی بود که نشر چشمه این اتهامات را رده کرد و مسئولان آن گفتند که «تاکنون هیچ پرونده ‌ای علیه نشرچشمه در هیچ‌یک از محاکم قضایی کشور تشکیل نشده و هیچ حکمی هم صادر نشده است.» همان روزها، مشخص شد که چند ناشر فعال در حوزه شعر و داستان نیز از حضور در بیست و پنجمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران منع شده‌اند. انتشارات بوتیمار در مشهد، با وجود این ‌که 60 عنوان کتاب و 35 عنوان کتاب با اعلام وصول چاپ اول برای حضور در نمایشگاه درخواست داده بود به بهانه «کمبود جا» از حضور در نمایشگاه کتاب حذف شد.

انتشارات آهنگ دیگر، انتشارات دفتر شعر جوان، موسسات انتشاراتی کویر و امید فردا، نیز از ناشران محروم امسال بودند. به عنوان مثال، مدیر انتشارات آهنگ دیگر که بیش تر به چاپ شعر می ‌پرداخت، گفت که این انتشارات، تخلف فرهنگی و پرونده قضایی ندارد، ولی با این حال به مسئولان این انتشارات گفته می‌شود که صلاحیت حضور در نمایشگاه را ندارد: «حالا یک نفر به ما بگوید این که صلاحیت نداریم، یعنی چه!»

سال گذشته، وزارت ارشاد برای محدود ساختن فعالیت‌های نویسندگان و ناشران مستقل ایران، مجوز فعالیت 10 ناشر را لغو کرد. برخی از این ناشران، مثل «جیحون» عموما به انتشار کتاب‌های درسی در زمینه‌هایی مانند روانشناسی و علوم ارتباطات مشغول بودند و در مورد برخی ناشران دیگر نیز از جمله «اختران» تنها مدیرمسئول آن را بهانه تعطیلی بنگاه نشر ذکر کرده‌اند. «بازتاب‌نگار»، «دیگر» و «آگاه»(آگه)، نیز از جمله این 10 ناشر لغو مجوزشده بودند.

هم چنین جزوه‌ای 64 صفحه ‌ای با نام «زمزمه ‌های رنگی» از سوی نهادهای امنیتی منتشر شد که برخی ناشران و نویسندگان را به عنوان «برانداز» معرفی کرد. «ﻧﯽ»، «چشمه»، «کویر»، «عطایی»، «روشنگران»، «ققنوس» و «اختران» هفت ناشری بودند که در این جزوه فعالیت ‌های آن ها «براندازانه» اعلام شد.

وزارت ارشاد، هدف این کارش را آشنایی «عموم جامعه با آثار و دیدگاه‌های اسلامی و قرآنی استادان مطرح و روحانیت و علمای تاثیرگذار» عنوان کرد. آن طور که بهمن دری، معاون پیشین وزیر ارشاد گفته بود آیت ‌الله مصباح بعد از آیت ‌الله مطهری، می ‌تواند «خلاهای تئوریک و مورد نیاز انقلاب اسلامی» را جبران کند.

چندی پیش نیز، در شرایطی که ناشران مستقل به دلیل گرانی کاغذ و دیگر محدودیت ‌های حوزه کتاب، یکی پس از دیگر تعطیل می شوند، وزارت ارشاد دولت دهم فقط در یک قلم خرید کتاب‌های مذهبی، «یک میلیارد تومان» کتاب «عاشورایی» خرید.

برگزاری نمایشگاه کتاب در محل نمازگزاران و مراسم مذهبی حکومتی، یک دیگر از شگردهای حکومت اسلامی است. روشن نیست در تهران بزرگ با وجود این همه سالن های ورزشی، دانشگاه ها و مدارس و مراکز علمی بزرگ و با امکانات وسیع و در دسترس عموم مردم، باید این نمایشگاه در یک مکان مذهبی برگزار شود؟ شاید از این طریق می خواهند پای همه را به این مرکز مذهبی، بکشانند؟! به خصوص علاقه مندان کتاب که از شهرهای دور کشور به این نمایشگاه می ‌آیند، مجبورند در ترافیک سنگین پایتخت یک روز سختی را بگذارنند.

آن عواملی که در بالا به گوشه هایی از آن ها اشاره کردیم همگی دست به دست هم داده اند و سرانه مطالعه کتاب در ایران را در شرایط بسیار فاجعه بار و تکان دهنده ای قرار داده اند. در حالی که وزیر ارشاد دولت احمدی نژاد، به طرز مضحک و خنده داری سرانه روزانه مطالعه در ایران را 76 دقیقه اعلام کرده است، سرانه مطالعه روزانه در جامعه ما، دو دقیقه بیش تر نیست. وزیر ارشاد، تابستان 1390، میزان سرانه مطالعه‌کتاب های غیردرسی را بین 12 تا 18 دقیقه اعلام کرد و گفت، اگر زمان خواندن دعا و روزنامه و مجله را هم به این رقم اضافه کنیم سرانه مطالعه در ایران به 76 دقیقه می ‌رسد.

یک مقام مسئول در کتاب خانه های کشور هم مدهی شده که «سرانه مطالعه در کشور اصلا کم نیست و این سرانه در کشور ما در هر روز 18 دقیقه است تازه این عدد، فقط برای مطالعه کتاب های غیردرسی و غیرکاری است.»

مدیر کل دفتر برنامه ‌ریزی و مطالعات فرهنگی و کتاب خوانی، از این سطح هم بالاتر رفته؛ او ادعا کرده است که آمار واقعی کتاب خواندن در ایران، روزی 2 ساعت، یعنی 120 دقیقه است نه 2 دقیقه. یعنی 30 دقیقه بالاتر از رکورد آمار کتاب خوانی در جهان!

واقعیت ها نشان می دهند که در ایران، تیراژ روزنامه و تعدد آن ها و هم چنین تولید و انتشار سایر نشریه‌ها با مشکلات جدی و اساسی روبرو است. بهترین تیراژ برای یک کتاب، هنوز 1000 و در استثنایی ترین حالت 3000 تیراژ است. هنوز خرید کتاب و روزنامه در سبد خرید خانوارهای ایرانی قرار نگرفته است. اما حکومت اسلامی، از یک سو روزنامه ها و مجله ها را فله ای می بندد و کتاب ها و فیلم ها خمیر می کند و اجازه انتشار و توزیع نمی دهد اما آمار سرانه مطالعه در کشور را با یک چرخش زبان به 76 دقیقه می رساند؟! وزیر ارشاد احمدی نژاد، یعنی وزیر سانسور و خفقان، چگونه سرانه مطالعه در ایران را به رقم سرانه مطالعه در ژاپن «92 دقیقه» مطالعه است می رساند که در عرصه مطالعه سرانه روزانه در جهان مقام نخست را دارد؟!

ا       سیاری از کارشناسان، رقم سرانه مطالعه روزانه هر ایرانی را 2 دقیقه می ‌دانند. رقمی که بر اساس شاخص‌ها و ارقام حقیقی به دست آمده است. رقمی که برای کانادایی‌ها 22 دقیقه، برای هلندی‌ها بيست و پنج دقیقه، برای فرانسوی‌ها 26 دقیقه و برای انگلیسی ‌ها 60 دقیقه است.ا

صرف نظر از این ادعاهای مراجع رسمی حکومت اسلامی، آن چه برای اغلب شهروندان ایران روشن است، سطح پایین سرانه مطالعه و کتاب خوانی و تیراژ پایین نشر کتاب در کشور است. وقتی تیراژ کتاب اغلب کتاب های ادبی، علمی، تحقیقی، اجتماعی و هنری ارزشمند در ایران به دشواری از 1000 نسخه فراتر می رود؛ و هنگامی این آمار فاجعه بارتر می گردد که در جامعه ما، حدود 13 میلیون دانش آموز و سه میلیون و نیم میلیون دانش جو و میلیون ها فارغ التحصیل دانشگاه ها و تحصیل کرده ها و میلیون ها کادر آموزشی و اساتید دانشگاه ها و دیگر گروه های نخبه کشور داریم.

راهکارهای بازی با اعداد و ارقام و آمار به ویژه در دوره دولت هشت ساله احمدی نژاد، به حدی رایج و آشکار است که نیاز چندانی به اثبات آن ها نیست. برای مثال، دولت احمدی نژاد از مرکز آمار ایران، خواسته است که هفته آمارگیری، اگر کسی در آن هفته، فقط یک ساعت کار کند در طول سال شاغل محسوب می شود؛ زنان خانه دار و دانش جویان و سربازان نیز جزو بی کاران کشور به حساب نمی آیند. بنابراین، هشت سال پیش که در آمارهای رسمی، رقم بی کاران کشور حدود سه الی چهار میلیون نفر اعلام شده بود با وجود افزایش جمعیت و بی کارسازی های وسیع، رقم بی کاران ثابت مانده و همان رقم هشت سال پیش، یعنی هم چنان سه الی چهار میلیون بی کار اعلام می شود.

صنایع ایران، به دلیل تحریم اقتصادی ایران، حذف سوبسیدهای دولتی (هدف مندسازی یارانه ها)، سوء مدیریت و اختلاس های کلان، به بحرانی شدن 80 درصد صنایع کشور منجر شده است؛ آن هایی که هنوز سر پا ایستاده اند زیر 50 درصد ظرفیت کار می کنند؛ برخی نیز تعطیل شده اند و کارگران آن ها، به صف میلیون ها بی کار کشور پیوسته اند به طوری که فقط در سال گذشته، حدود دو هزار مرکز کار و تولید تعطیل شده است. هم اکنون دست مزد بخور و نمیر صدها هزار کارگران پرداخته نشده است. از سوی دیگر، گرانی و تورم و فقر به شکل سرسام آوری در حال افزایش است.

در چنین شرایطی، دلایل مختلفی می توانند در عدم کتاب خوانی و مطالعه ایرانیان دخیل باشند از جمله خطرناک بودن خواندن برخی کتاب ها به لحاظ سیاسی، اعمال سانسور بر تولیدات فرهنگی و ادبی و سیاسی، عدم رابطه نزدیک مردم و نویسندگان به دلیل اختناق، عدم سنت و عادت کتاب خوانی، فقر و گرانی کتاب و...

برخی ایرانیان به رسانه ها گفته اند در ایران، گاهى کتاب و کتاب خانه موجود و دم دست است، اما اشتیاق مطالعه و انگیزه کتاب خوانى نیست. گاهى هم شوق خواندن هست، اما کتاب خانه ای نيست یا نمى‏ دانیم «چه بخوانیم؟»، یا آن ‏چه را مى‏ خواهیم، نمى ‏یابیم یا گران است و دسترسى به آن، مشکل است.

کتاب خانه ها با مشکلات فراوانی دست و پنجه نرم می کنند. یکی از اين مشکلات، نيروی انسانی متخصص و تحصيل کرده در رشته کتاب داری است. زيرا بيش تر دانش آموزان برای انتخاب رشته تحصيلی خود در دانشگاه ها، کم تر به رشته کتاب داری توجه می کنند و رشته کتاب داری بين رشته های ديگر دانشگاهی گمنام است و بسیاری از کتاب داران ایرانی معتقدند که رشته کتاب داری در ایران ارزش ندارد.

کتاب خانه ‌ها جایگاه واقعی در جامعه ندارند و امکانات لازم و گستردگی متناسب با رشد جمعیت را نیز ندارند. هنگامی که نویسندگان ایرانی حق ندارند، یک دفتر و سالن تجمع برای خود داشته باشند؛ هنگامی که نویسنده ایرانی نمی تواند کتاب خود را در کتاب خانه ها و انظار عمومی معرفی کند و با حضار وارد گفتگوی دوطرفه شود و...، چه انتظاری می توان از جامعه و کتاب خانه داشت؟!

در واقع اصلی ترین بحران کنونی کتاب در ایران، نخست متاثر از سانسور دولتی و روشن نبودن سیاست ‌های چاپ و نشر در کشور است. اما بحران مخاطب متاسفانه همیشه وجود داشته است و هر بحرانی که در این میان به وجود آید، بحران مخاطب را بیش تر و وضعیت آن را وخیم ‌تر می‌کند. به عبارت دیگر، علاوه بر این که باید همواره بر علیه سانسور و اختناق حکومت مبارزه کرد و در این میان روشنفکران باید در خط مقدم مبارزه قرار گیرند، بلکه باید دلایل عدم کتاب خوانی ایرانیان را عمیق تر مورد بررسی قرار داد و راه چاره ای پیدا کرد. اگر در داخل سانسور و فقر را دو عامل مهم عدم کتاب خوانی در نظر بگیریم در خارج کشور که حدود سه تا پنج میلیون ایرانی زندگی می کنند و نسبتا وضع اقتصادی خوبی دارند و سانسور نیز بالای سرشان نیست چرا کتاب نمی خوانند؟ شاید گفته شود آن ها به زبان کشوری که در آن جا زندگی می کنند کتاب و روزنامه می خوانند اما این مساله چندان واقعیت ندارد به ویژه این مساله در رابطه با اعظم نسل اول ایرانیان، صدق نمی کند.

شاید از بیان واقعیت ها برخی ها ناراحت شوند. واقعیت تلخ این است که بیش تر شهروندان ایرانی، تظاهر به آگاهی می کنند. هرچند با سوادی در امر کتاب خوانی مهم است اما آگاهی چندان ربط مستقیم هم به داشتن دیپلم و مدرک دانشگاهی و غیره ندارد. یک فرد می تواند در یک رشته و تخصصی مثلا پزشکی و مکانیکی و کامپویتر و غیره خوب و حرفه ای باشد اما آگاهی اجتماعی، سیاسی و فرهنگی نداشته باشد. بر عکس خیلی کسانی هم می توانند باشند که تحصیلات آن چنانی ندارند اما سطح آگاهی شان بسیار بالاست؛ چون که اهل مطالعه اند و دایما کتاب و روزنامه و مجله می خوانند و وقایع جهان و ایران را دنبال می کنند. بنابراین، هنگامی که ما از فرهنگ عمومی جامعه سخن به میان می آوریم بلافاصه فرهنگ مطالعه و کتاب خوانی نیز پشت سر آن می آید.

بنابراین، مساله اصلی این است که پدیده ‌ای مثل کتاب خوانی در کشور ما و حتی ایرانیان خارج کشور نیز جایگاه چندانی ندارد و بسیار محدود است. برخی اندیشمندان و جامعه شناسان بر این عقیده اند که سرمایه اجتماعی، همان ارتقای فرهنگ عمومی به معنای بالا بردن سطح آگاهی اجتماعی شهروندان از طریق مطالعه و گسترش روابط اجتماعی میان مردم است.

در خیلی از کشورهای توسعه ‌یافته روزنامه‌ خوانی و کتاب خوانی نهادینه شده است و بسیاری از شهروندان بخشی از زمان روزانه خود را به مطالعه اختصاص می ‌دهند. اما در کشور ما، حتی روزنامه‌ خوانی نیز بسیار محدود است.

من که در استکهلم زندگی می کنم و حدود 25 هزار ایرانی در استکهلم بزرگ و حدود 80 تا 90 هزار نفر نیز در سراسر سوئد زندگی می کنند. اما مشاهدات و بررسی ها نشان می دهد که ایرانیان کم تر کتال و روزنامه می خوانند و بیش تر اخبار و اطلاعات محدود خود را از رادیوهای فارسی زبان می گیرند. در سال های اخیر، متاسفانه سه کتاب فروشی فارسی زبان در شهر استکهلم تعطیل شده اند و کار سه ناشر نیز محدود شده است. هم اکنون دو کتاب فروشی فارسی زبان در استکهلم باز است که آن ها هم با مشکلات مالی دست و پنجه نرم می کنند. اگر فرض کنیم از این 23 هزار نفر فقط ده یا پانزده درصد فعال سیاسی و اجتماعی و فرهنگی، ماهانه رقم کوچکی از حقوق و درآمد ماهانه شان را به خرید کتاب اختصاص داده بودند احتمالا نه تنها کتاب فروشی های فارسی زبان در این شهر تعطیل نمی شدند و ناشران به حاشیه نمی رفتند، بلکه از رشد خوبی نیز برخوردار می شدند. البته شاید کسی بگوید که رشد و گسترش اینترنت نیز در افت مطالعه و کتاب خوانی دخیل است اما در جواب چنین کسانی باید گفت کتاب هایی که ناشر دارند خیلی به ندرت می توان آن ها را در اینترنت پیدا کرد. چون که ناشران کتاب های خود را بر روی اینترنت منتشر نمی کنند مگر تبلیغ و معرفی آن ها.

همان طور وقتی به فرهنگ سینمایی در ایران نیز نگاه می کنیم، باز هم فاجعه را می بینیم. هر ایرانی در سال چند بار سینما می رود؟ هر ایرانی چند سال یک بار سینما می‌رود؟

یکی از شاخصه های مهم رشد و توسعه فرهنگ و هنر در هر کشوری وضعیت سینما در آن کشور است. تعداد تولید فیلم، مخاطبان و تعداد سالن‌های سینما سه پارامتر مهم در این ارزیابی هاست. استانداردهای جهانی به ازای هر 10 هزار نفر یک سالن سینما است در حالی که در ایران به ازای هر 303 هزار نفر یک سالن سینما وجود دارد.

امیرحسین علم الهدی، کارشناس سینما با بررسی آماری درباره تعداد سالن های سینمایی کشور، تعداد شهرهای فاقد سینما را 1081 شهر دانسته است. به گزارش خبرنگار مهر، امیرحسین علم الهدی کارشناس سینما با مروری بر وضعیت سالن های سینما در شهرهای مختلف کشور و پراکندگی آن ها به بررسی میزان دسترسی جمعیت کشور به سینما و امکان دیدن فیلم روی پرده پرداخته است.

در تعاریف شهرنشینی «سینما» یکی از مظاهر اصلی شهر است و جای تعجب دارد که در کشور ما چطور 1081 مکانی که خیابان دارند و تعداد زیادی ساکن، بدون سینما ملقب به «شهر» شده اند.

در حدود 22 میلیون نفر شهرنشین در ایران دسترسی به سینما ندارند و با جمعیت روستایی این عدد به 43 میلیون نفر می رسد. از منظر سرانه مخاطب هم که سال 91 به پایین ترین میزان 3 دهه مخاطب سینما رسیدیم و در این سال حدود 5/8 میلیون نفر مخاطب سینما داشته‌ ایم که بر این اساس هر ایرانی به طور میانگین هر 9 سال یک بار به سینما می رود.

همین سینما نیز توسط عوامل حکومت اسلامی، تسخیر شده و سینماگران واقعی در حاشیه قرار گرفته اند. سینمایی که مسعود ده نمکی ها، در راس آن قرار گیرند که سابقا از گردانندگان انصار حزب الله و لباس شخصی ها بودند و در قتل و جنایت از جمله در حمله 18 تیر 78 به دانشگاه تهران، سابقه دارد وضعش بهتر از آن که هست نخواهد شد.

در واقع حکومت و هم چنين شرايط اقتصادی، سياسی، اجتماعی و فرهنگی حاکم بر جامعه، نقش بزرگ و غيرقابل انکاری در ترويج فرهنگ مطالعه و کتاب خوانی دارند. اما در کشوری که سران و مقامات آن دشمن آزادی بیان و قلم و اندیشه و آگاهی هستند خود به مانع اصلی عدم رشد و توسعه فرهنگی تبدیل می شوند و نمونه بزرگ آن همین حکومت اسلامی ایران است. در چنین شرایطی، عناصر آگاه جامعه در جهت روشنگری، باید خلاقیت ها و ابتکارات خود را به کار اندازند و با اتخاذ روش های مختلف، نوجوانان و جوانان را به کتاب خوانی و مطالعه تشویق نمایند. از جمله می توان به روش زیر اشاره کرد:

- محیط خانوادگی؛ بی شک خانواده عامل بسيار موثری در ايجاد عادت به مطالعه و ترويج فرهنگ مطالعه و کتاب خوانی است. شرايط خانواده، روش تربيتی و آموزشی والدين، سطح آگاهی و طرز تفکر و نگرش آن ها نسبت به مطالعه و کتاب خوانی، وجود کتب و نشريات قابل دسترس در خانه، سطح اقتصادی و خانواده، نقش ویژه ای در تقويت و تشویق فرزندان به مطالعه و کتاب خوانی و روزنامه خوانی دارد.

- مراکز آموزشی؛ اگر دانش آموز در مدرسه با كتاب و کتاب خوانی آشنا شود و با رغبت مطالعه کند و معلومات عمومی خود را افزایش دهد، قطعا در خارج از سیستم آموزشی نیز به دنبال کتاب و مطالعه می رود.

- كتابداران كتاب خانه‌ ها، از عوامل موثر در ترويج فرهنگ مطالعه و كتاب خوانی به شمار می آیند. كتاب داران با روش‌ های خلاقانه خود، با توصیه به پدر و مادرها، تهیه و توزیع بروشور درباره معرفی کتاب و لیست کتاب و غیره در محلات و منازل و از کانال هایی که خود می ‌توانند فعاليت‌ های كتاب خوانی را رشد و گسترش دهند قطعا در جذب جوانان به کتاب خانه ها نقش به سزایی ایفا خواهند کرد.

- رسانه‌ های گروهی چون روزنامه، مجله، راديو و تلويزيون نیز در رشد و گسترش فرهنگی می توانند نقش به سزایی ایفا کنند. اما در کشور ما سانسور و خفقان چنین اجازه ای را به آن ها نمی دهند. بنابراین، رسانه های اپوزیسیون مترقی و پیشرو و انسان دوست و برابری طلب می توانند تا حدودی در این عرصه فعال باشند. گفتگو با نویسندگان و شعرا و دیگر هنرمندان، نقد و بررسی و معرفی کتاب و غیره می توانند جامعه را به کتاب خوانی و مطالعه تشویق نمایند.

- ناشران و كتاب فروشی ‌ها هم هر چند با محدودیت های زیادی مواجه هستند اما در حد امکان و توانایی و ارتباطات خود می توانند فرهنگ کتاب خوانی را اشاعه دهند. و...

اصولا به هیچ عاملی نباید میدان داد تا موجب دوری مردم از رابطه با کتاب و مطالعه شود هر چند که حکومت اسلامی، با برقراری سانسور و استبداد مطلق در کشور، منافذ و کانال های مربوط به رشد و توسعه و خلاقیت های فرهنگی آزادی خواهانه، برابری طلبانه و عدالت جویانه را بسته و یا بیش از پیش محدود است.

تاسف بارتر اين مساله است كه ایران با 77 ميليون جمعيت و 85 درصد آن باسواد و 70 درصد شهرنشین، سرانه مطالعه و سینما رفتن در ايران، چيزی در حد فاجعه است. بررسی ها نشان داده است كه در بسياری از خانواده های ايرانی، هنوز فرهنگ مطالعه، سینما رفتن، روزنامه خوانی و كتاب خوانی به عنوان يك اصل فرهنگی و اجتماعی پذيرفته نشده است.

از ميزان کتاب خوان ها، نحوه کتاب خوانی، تعداد کتاب خانه های عمومی و سالن های سینما در سطح کشور و تعداد کتاب های به چاب رسيده ميزان کتاب خريداری شده توسط مردم و مقدار وقتی که صرف مطالعه می کنند به سادگی می توان به این نتیجه رسید که فرهنگ مطالعه در جامعه ما، نه در جایگاه شایسته فرهنگی، بلکه در جايگاهی فاجعه باری قرار دارد و از اين طريق مسير و جهت رشد و گسترش فرهنگی و يا افول فرهنگی مردم یک کشوری را می توان مشاهده کرد.

ا      طبق‌آمار كنفرانس‌بين‌المللی كتاب داری‌و اطلاع‌رسانی‌در هر جامعه ‌ای‌برای‌هر 3 تا 5 هزار نفر بايد يك‌كتاب خانه‌عمومی‌وجود داشته‌باشد و اگر ما حداقل‌استاندارد جهانی را در نظر بگيريم‌ بايد برای‌هر 5000 نفر ایرانی يك‌كتاب خانه‌داشته‌باشیم، يعنی‌در ایران بايد حدود 14000 كتاب خانه‌عمومی‌وجود داشته‌باشد، در حالی‌كه‌طبق ‌آمار ارائه ‌شده‌حدود 1500 كتاب خانه‌داريم‌؟! اگر كتاب خانه‌های‌مدارس، حوزه های‌علميه‌و مساجد و غيره‌را هم‌در نظر بگيريم‌در مجموع‌حدود 4000 كتاب خانه‌عمومی‌داريم‌و اين‌بدين‌معنا است‌كه ما‌11000 كتاب خانه‌كم‌داريم. بنابراین، ما با استانداردهای بین المللی بسیار دوریم!ا

یا به جای این که باید 100 كتاب خانه‌داشته‌باشيم‌تنها 20 كتاب خانه‌داريم. به این دلیل، بسياری‌از نوجوانان‌و جوانان از وجود جايی‌به‌نام‌كتاب خانه‌بی ‌اطلاع‌هستند تا چه برسد که والدین آن ها به این کتاب خانه ها مراجعه نمایند. به علاوه این که ما حتی در مناطق محروم و بسیاری از روستاهای ایران، مدرسه و درمانگاه نداریم تا چه برسد به این که کتاب خانه داشته باشیم!

مطابق آمار رسمی، تیراژ متوسط کتاب از بیش از 5200 نسخه در سال 1380 به کم تر از 3 هزار نسخه در سال 90 سقوط کرده است. مطابق آمار موسسه «خانه کتاب» که از زیرمجموعه‌های وزارت ارشاد است و موسسه ای مرجع شناخته می شود، تعداد کل کتاب‌هایی که روانه بازار می شود روندی نزولی را در پنج سال اخیر طی کرده است. در سال 1385 از حدود 53 هزار و 500 عنوان کتاب، حدود 228 میلیون و 600 هزار نسخه کتاب وارد بازار شده است. در سال 89 تعداد عنوان‌کتاب به ده هزار افزایش یافته اما مجموع کتاب‌هایی که منتشر شده 30 میلیون نسخه کم تر شده است. مطابق این داده ها، تعداد متوسط صفحه‌های یک کتاب نیز از 252 به 235 صفحه در سال 90 کاهش یافته است. «خانه کتاب» گزارش داده که متوسط تیراژ کتاب از 5 هزار و 234 نسخه در ده سال پیش به 2992 نسخه کاهش یافته است.

روشن است که این حکومت سانسور و اختناق و ترور و وحشت، با سرکوب و گرانی و تورمی که روزبروز تعمیق و گسترش پیدا می کند، گرایش خانواده های ایرانی به خرید کتاب، و رغبت به کتاب خوانی را کاهش داده و خرید کتاب از سبد خرید خانوار عملا کنار گذاشته شده است. اما در هر حال، باید کوشید و مرعوب این فضایی رعب و وحشت حکومت نشد.

آزادی بی حد  حصر بیان، قلم، اندیشه و تشکل، نه تنها آرزوی همه روشنفکران و هنرمندان، بلکه همه فعالین جنبش های اجتماعی و شهروندان عادی است. هیچ کس دوست ندارد جلو آزادی های فردی و جمعی اش گرفته است. اما جامعه ما، بیش از سه دهه است که گرفتار استبداد و سانسور غیرقابل تصوری شده است.

در این بیش از سه دهه، همه سران و مقامات و دولت های حکومت اسلامی، همواره کوشیده اند هر سخن و تولید فرهنگی و هنری که به مذاق شان خوش نیاید از تیغ سانسور بگذارند. تازه به این هم راضی نشده اند و تولید کننده آن را تحت تعقیب پلیسی قرار داده اند و دستگیر و زندانی و شکنجه و اعدام و ترور کرده اند.

اعدام سعید سلطانپور شاعر کمونیست در سال 1360، کشتن سیرجانی در زندان، ترور محمد مختاری و محمدجعفر پوینده در تهران و فریدون فرخزاد در وین، هم چنین اعدام هزاران زندانی سیاسی در زندان ها و ترور صدها فعال سیاسی در داخل و خارج کشور، فقط نمونه ای از دشمنی حکومت اسلامی با روشنفکران و هنرمندان و فعالین سیاسی آزادی خواه، برابری طلب و عدالت جو است.

در شرایطی که حکومت اسلامی، با بسط و گسترش و تعمیق سرکوب و خفقان و سانسور، و نیز تهدید دایمی روشنفکران و فعالین سیاسی و اجتماعی در ایران، چشم ‌اندازی فاجعه بار برای کتاب و کتاب‌خوانی رقم زده است. حکومت اسلامی با ایدئولوژی و قوانین اسلامی خود، عقاید و باورهای انسان دوستانه و برابری طلبانه و عدالت جویانه را برنمی‌تابد و نه تنها از انتشار افکار و آثار آن ها جلوگیری می کند، بلکه همواره آن ها را به زندان و شکنجه نیز تهدید می کند. بنابراین، می توان پیش بینی کرد که باز هم تیراژ کتاب و سرانه مطالعه، هم چنان روند نزولی خود را طی خواهد کرد.

امروز کم تر نویسنده و هنرمند ایرانی داخل کشور را می توان سراغ داشت که رمان، شعر، تحقیق، ترجمه، سی دی و فیلم و هم چنین مجله و روزنامه شان به تیغ سانسور حکومت اسلامی گرفتار نشده باشد. ده هزار صفحه کتاب و شعر و سناریو و نمایش نامه نویسندگان ایرانی در آرشیو وزارت ارشاد حکومت اسلامی خاک می خورند و هیچ چشم اندازی نیز وجود ندارد که آن ها در حاکمیت کنونی آزادی نشر پیدا کنند. حتی به کتاب هایی که قبلا مجوز نشر داده اند بعد از چاپ و انتشار، آن ها از کتاب فروش ها و نمایشگاه های کتاب جمع آوری می کنند.

وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تمام کتاب‌ها را پیش از انتشار ممیزی می ‌کند. سه سانسورچی هر کتاب را می‌خوانند تا مطمئن شوند که با ارزش‌های اسلامی و فرهنگ حاکم تطابق دارد. سانسورچیان که گاهی برای یافتن «کلمات غیر اسلامی» از سیستم کامپیوتر استفاده می‌کنند، تا آن جا پیش می ‌روند که به نویسندگان پیشنهاد می‌کنند اگر می‌خواهند کتاب شان چاپ شود، به جای کلمات سانسور شده، عبارات «مناسب» دیگری را جایگزین کنند.

برای نمونه، مهدی نوید که کتاب «در قند هندوانه» اثر «ریچارد براتیگان» را به فارسی ترجمه کرده است، برخی از این تغییرات را مسخره می‌نامد. وی می گوید، هنگام چاپ کتابی اثر «چارلز داروین» در مورد تکامل، وزارت خانه از ناشر خواسته بود که مقدمه‌ای بر کتاب بیفزاید و توضیح دهد که دیدگاه ‌های داروین غیراسلامی و نادرست است و کتاب به این دلیل چاپ شده است که خطاها و انحطاط غرب نشان داده شود. سیگار (اگر زنی در داستان بکشد)، خندیدن (باز در مورد شخصیت ‌های زن)، قسم خوردن، تاتو و آرایش (برای هر دو جنس) از جمله کلماتی هستند که باید تغییر کنند.

«بوسه»، «معشوق»، «شراب»، «مست»، «گوشت خوک»، «رقص»، «تجاوز»، «سگ»، و «مکاشفه» و...، از جمله کلماتی هستند که معمولا خواسته می ‌شود تغییر یابند. شخصیت‌های زن و مرد داستان‌ها تنها به شرطی اجازه دارند در داستان «دست در دست» هم را ه بروند که زن و شوهر باشند.

در چنین شرایطی، نویسندگان و هنرمندانی که در خارج کشور به سر می برند به ویژه آن هایی که در کانون نویسندگان ایران «در تبعید» و انجمن قلم ایران «در تبعید» عضویت دارند وظیفه بس سنگینی در مبارزه علیه سانسور و اختناق حکومت اسلامی و در دفاع از جوهر آزادی بیان و قلم و اندیشه و هم چنین حمایت پیگیر از نویسندگان و هنرمندان داخل کشور به عهده دارند.

این نهادهای مستقل و دمکراتیک و چند صدایی نویسندگان ایرانی در خارج کشور، در حرکت های مستقل خود، صرفا در دفاع از حقوق انسانی و آزادی بی قید و شرط بیان و قلم و اندیشه و از آزادی بیان همگان دفاع می کنند اکنون با توجه به شرایط حساس جهانی و منطقه ای و ایران، بیش از پیش به هم دلی و هم کاری و دخالت گری اعضایش نیاز دارند.

کانون نویسندگان ایران «در تبعید»، بنا بر سرلوحه منشور و آرمان سالیان دراز مبارزات خود در دفاع بی قید و شرط از آزادی اندیشه و بیان، می کوشد تمام اراده خود را در راه تحقق خواست های بر حق انسانی به کار اندازد و تا آن جا که توان دارد در این سوی جهان، بلندگوی صدای در گلو مانده ای شود که سال هاست توسط حکومت تبه کار اسلامی سرکوب می شود.

اکنون جامعه ما، در بحران اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی عظیمی گرفتار است که نتیجه سال ها سرکوب، خفقان، چپاول دسترنج مردم و محروم کردن توده های تهی دست از ابتدایی ترین حقوق اجتماعی و انسانی به شمار می آید.

بیش از سه دهه است که اکثریت مردم آزاده ایران رو در روی حکومتی قرار گرفته اند که هرگونه اراده همگانی آن ها را برای در دست گرفتن سرنوشت خود، برای برخورداری از حق آزادی اندیشه و بیان، رفاه و آسایش و حق یک زندگی انسانی محروم کرده است. در این میان بیش از همه، اکثریت تهی دستان جامعه ما، مورد این ستم واقع شده اند و هر جا که برای گرفتن حقوق خود، صدایشان را بلند کرده اند و به پا خاسته اند، نیروهای امنیتی، پاسدار و دیگر نیروهای سرکوبگر حکومت سانسور و اختناق و جهل و جنایت با شدت هرچه سبعانه تری آنان را سرکوب نموده اند.

 تمام تاریخچه آزادی کشی و ستم و استثمار حکومت اسلامی، چیزی جز غارت، کشتن، شکنجه دادن، اعدام کردن و سرکوب نیروی مردم نیست و تاکنون، هزاران تن از عزیزترین و بالنده ترین نیروهای جامعه ایران را به جوخه های اعدام سپرده اند و هم اکنون نیز زندان های حکومت اسلامی، از مبارزان عرصه های گوناگون پیکار با بی عدالتی و نابرابری آکنده است.

فریدم هاوس یا خانه آزادی، در گزارش سالانه خود که روز چهارشنبه 11 اردیبهشت 2013 درباره آزادی مطبوعات در جهان منتشر کرده، حکومت اسلامی ایران را یکی از بدترین دولت ها در این زمینه معرفی کرده است.

بر اساس این گزارش که وضعیت رسانه‌های 197 کشور جهان را برسری کرده، ایران در رتبه 191، یعنی بالاتر از کشورهای ترکمنستان، کره شمالی، ازبکستان، اریتره و بلاروس قرار گرفته است.

در این گزارش، کشورهای جهان از نظر سطح آزادی مطبوعات به سه گروه آزاد، نسبتا آزاد و غیرآزاد تقسیم شده اند که ایران در گروه غیرآزاد قرار گرفته است.

سازمان های مدافع آزادی بیان جهانی، بارها حکومت اسلامی ایران را در ردیف بزرگ ترین دشمنان آزادی مطبوعات قرار داده اند. با توجه به این که 52 روزنامه ‌نگار و وب ‌نگار در ایران زندانی هستند این کشور بزرگ ترین زندان روزنامه نگاران نامیده شده است.

از سوی دیگر، گزارش سالانه عفو بین الملل که 9 آوریل 2013 برابر با 20 فوردین 1392، منتشر شده حکومت اسلامی ایران را رکورددار اعدام در جهان معرفی کرده است.

عفو بين الملل در گزارش سالانه خود، تصريح می کند: در ايران روند قضايی معيوب است، اعدام هايی تحت احکام مبهمی به عنوان محاربه و مفسد فی الارض صورت می گيرد. مثلا حاميان يک سازمان مخالف يا ممنوعه  حتی در صورتی که به سلاح هم دست نبرده باشند تحت عنوان محاربه به اعدام محکوم می شوند. در ايران علاوه بر جرم هايی نظير مواد مخدر، از نظر سياسی نيز عليه اقليت ها و مخالفان حکومت احکام اعدام صادر می شود. جرم هايی که تحت قانون بين المللی جزو جرم های جدی محسوب نمی شود. علاوه بر اين، روند قضايی و دادرسی منطبق با استانداردهای بين المللی نيست، در همين زمينه اجرای احکام اعدام که نقض قانون بين المللی است هم چنان ادامه دارد.

سازمان عفو بين الملل، بر اين که شمار واقعی اعدام ها در حاکميت جمهوری اسلامی، بسيار بيش تر از آمار اعلام شده است، تاکيد می کند و می نويسد: شمار زيادی از اعدام ها در ايران به طور مخفی انجام می شود و تنها 314 مورد اعدام به طور رسمی از طريق رسانه هايی که توسط حکومت کنترل شده اند اعلام شده است. در حالی که منابع قابل اتکاء شمار اعدام های انجام شده را 230 مورد بيش تر عنوان کرده اند که در اين صورت شمار اعدام ها به 544 مورد افزايش پيدا می کند.

گزارش سالانه عفو بين الملل، خاطرنشان می کند شمار واقعی اعدام ها در ايران مطمئنا بسيار از آمارهای اعلام شده است. عفو بين الملل، تاکيد می کند که بسياری از احکام اعدام در ايران بر پايه اعتراف گيری اجباری و با اعمال شکنجه و بدرفتاری صادر می شود. مثلا اعتراف های تلويزيونی که بارها مورد استفاده قرار گرفته تا افراد بازداشتی را در خلال محاکمه مجرم و گناهکار معرفی کنند. بسياری از اين قربانيان حرف های خود را پس گرفتند و گفته اند، اين اعتراف ها زير شکنجه از آن ها گرفته شده است.

در حال حاضر، تنها چین است که بیش تر از ایران مجازات اعدام را به اجرا در می ‌آورد. ایران، تنها کشوری است ‏که به شیوه حلق ‌آویز در ملاء عام مجازات اعدام را اجرا می‌کند. اکثر اعدام‌ها در پی روند آشکارا ناعادلانه ‏محاکمه‌هایی است که کم ترین استانداردهای بین‌المللی را که بر طبق قوانین بین ‌المللی مورد توافق جهانیان است ‏رعایت نمی‌کند.‏

اجرای حکم اعدام در ملاء عام اتفاقی بسیار نادر است، تنها ایران و عربستان سعودی در حال حاضر به چنین ‏شیوه ‌ای به قتل می‌رسانند. ایران نیز تنها کشوری است که مجازات اعدام به شیوه سنگسار را اجرا می ‌کند. با این که ‏عربستان سعودی و سودان نیز در قوانین کشور خود سنگسار را مجاز دانسته‌اند. طبق گزارشات عفو بین‌الملل، سال هاست که اعدامی به این شیوه ‏در عربستان سعودی و سودان، اجرا نشده است.‏

فاجعه ‌بار است ایران تنها کشوری است که افراد را به خاطر جرم‌هایی که پیش از 18 ‏سالگی مرتکب شده بودند اعدام می‌کند. چنین اعدام‌هایی، در تناقض با قوانین بین‌المللی و کنوانسیون حقوق کودک است.‏

تاکنون کم نبوده اند فعالین جنبش های اجتماعی هم چون جنبش آزادی خواه و برابری طلب زنان، جنبش دانش جویان و جوانان، جنبش کارگری، حقوق کودک، جنبش های حق طلب و برابری طلب اقلیت های ملی، محیط زیست، وکلا، روشنفکران و نویسندگان و هنرمندانی که صرفا به خاطر دفاع از خواست های برحق خود جان باخته اند و یا هم اینک در زندان ها به سر می برند.

اکنون، بیش از گذشته و هر روزه، معیشت مردم در خطر قرار می گیرد و خط فقر، که چیزی جز یک زندگی سراسر مملو از گرسنگی، بیماری، بی کاری و درد نیست، هستی اکثریت مردم ایران را در می نوردد.

بسیاری از گزارشات و بررسی ها، نشان می دهند که در اثر سیاست های اقتصادی و غیرانسانی حکومت اسلامی، آسيب های اجتماعی، مدت هاست که خط قرمزها را پشت سر گذاشته اند و زنگ خطر را در جامعه به صدا درآورده اند. محرومیت از آموزش و بهداشت، افزايش کودکان کار و خيابانی، معتادان، افراد آسيب ديده، طلاق، کودک آزاری، زن آزاری، بزهکاری، دزدی، تن فروشی، طلاق، خودکشی و... از جمله آسيب هایی هستند که در جامعه ما، در سطح تکان دهنده ای افزايش پيدا کرده اند. بی کاری و گرانی و تورم و فقر، عوامل اصلی رشد و گسترش این آسیب ها هستند و هر لحظه از جامعه ایران قربانی می گیرند.

با این همه، در سراسر این سالیان دراز سلطه حکومت اسلامی، جنبش های اجتماعی در برابر این حکومت ستم گر، خاموش نشده اند و با وجود خفقان، بگیر و ببندها، و شکنجه و اعدام ها، پیکار مردم جامعه ما همواره در جریان بوده است. هم اکنون مهم ترین خواسته های جامعه ما، آزادی بدون قید و شرط بیان، قلم، اندیشه و تشکل برای همگان و هم چنین آزادی کلیه زندانیان سیاسی و لغو هرگونه شکنجه روحی و جسمی و اعدام و سنگسار و قصاص و هم چنین لغو نابرابری های جنسیتی و ملیتی و غیره در جامعه ایران است.

در چنین شرایطی، وظیفه روشنفکران و تشکل های مستقل آن ها، درک مسایل دوران خود و شناخت مشکلات و ارائه ارزش ها و راه حل های جهان شمولی چون آزادی، برابری، عدالت و فرهنگ زیبا و والای انسان دوستانه است. برای این قبیل روشنفکران بیش از همه، کرامت انسانی مهم است به همین دلیل روشنفکری که در مقابل مردم و تحولات جامعه اش احساس مسئولیت انسانی و آزادگی می کند، جهان باور است و بهترین دستاوردها را نه تنها برای جامعه خود، بلکه برای جامعه جهانی نیز می خواهد. از این رو، مگر می شود روشنفکر بود و نسبت به جنایات حکومت اسلامی، کشتن کارگران افغانی در مرزهای ایران و افغانستان توسط مرزداران حکومت اسلامی، کشتار مردم سوریه توسط حکومت جنایت کار بشار اسد، جان باختن میلیون ها انسان در آفریقا به دلیل قحطی و گرسنگی، جان باختن صدها کارگر در بنگلادش به دلیل بی توجهی سرمایه داران و حرص و ولع شان برای کسب سود بیش تر، به استثمار انسان از انسان، ترورهای عراق و افغانستان، بمب گذاری های تروریستی و کشتن انسان های بی گناه و بی دفاع، سرکوب ملل تحت ستم در ایران و جهان، سیاست های فاشیستی و نژادپرستانه، مردسالاری، کودک آزاری، کار کودکان، درد و رنج مردم محروم و...، بی تفاوت ماند و نظاره گر بود؟! روشنفکر به حقیقت می اندیشد و در دفاع از حرمت و حقوق انسان، آگاهانه هزینه می دهد. روشنفکر، اهل معامله نیست و اهل پیکار و مبارزه راه آزادی است به خصوص در شرایط کنونی جهان و ایران، روشنفکر ایرانی در داخل و خارج کشور باید در پی یافتن حقیقت و برون رفت از فجایع انسانی و اجتماعی و فرهنگی کنونی باشد و در عدم نزدیکی و سازش با کلیه جناح های قدرت افسار گسیخته، به نفع جامعه گام بردارد.

بی تردید نیروی عظیم و سرنوشت ساز مردم آزاده ایران از پس سلطه حکومت اسلامی بر می آید و طنین زیبای آزادی و برابری و عدالت در فضای تیره و تار کنونی جامعه ما افکنده می شود. در این راه، بی شک همبستگی و هم یاری همه عاشقان آزادی و عدالت، کوشش و توان صمیمانه نویسندگان و هنرمندان و تمامی مبارزاتی که در بیرون و درون ایران به انجام می رسد در این رهایی نقش خواهد داشت.

در اوضاع کنونی جهانی و منطقه ای، بهترین راه حل برای جامعه ما، آن است که با باز کردن فضای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی و ایجاد امکان تغییر بتوان معیارهای واقعی رشد و شکوفایی فرهنگ ها و آثار فرهنگی ارزشمند انسان دوستانه، برابری طلبانه، آزادی خواهانه و عدالت جویانه را با توجه به اهداف و سیاست گزاری های جامعه تعیین کرد.

دوشنبه بیست و سوم اردیبهشت 1392 - سیزدهم می 2013    

 

نظر خوانندگان

 

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه