بازگشت به خانه                    پيوند به نظر خوانندگان                     آرشيو  مقالات                  آرشيو صفحات اول                جستجو

چهارشنبه 8 خرداد ماه 1392 ـ  29 ماه مه 2013

کنفرانس استکهلم، آغازی کج برای سرانجامی نافرجام

عبدالستار دوشوکی

doshoki@gmail.com

در هفته ای که پليس شهر استکهلم، بنا به گزارش راديو بين المللی سوئد، از نيروهای پليس شهرهای ديگر از جمله يوتبوری و مالمو برای فرونشاندن اعتراضات و آشوب های خيابانی عمدتاً مهاجرين و پناهندگان تقاضای نيروهای کمکی کرده بود، حدود شصت و پنج فعال ايرانی بعد از کنفرانس های استکهلم 1، بروکسل و پراگ در سالن ساختمان جنبی پارلمان سوئد جمع شدند تا به گفتهء ميزبان اصلی اين گردهمايی، يعنی آقای کارل فردريک مالم عضو حزب محافظه کار و دست راستی ليبرال مردم سوئد (Folkpartiet liberalern)، خود را برای احراز قدرت در ايران منسجم و آماده کنند. آقای فردريک مالم، که حزب اش در ائتلاف دولت سوئد حضور دارد شديداً مدافع تشديد تحريم ها بر عليه ايران و بر روی ميز بودن "گزينه های مختلف" می باشد. وی در سخنرانی افتتاحيهء خود گفت: "وقتی دربارهء کنفرانس‌ها و سمينارها صحبت می‌کنيم، مردم می‌گويند که يک کنفرانس ديگر، يک سمينار ديگر و از اين کنفرانس ها چيزی در نمی‌آيد. اما وقتی روز تغيير فرا می‌رسد، نيروهای دموکراسی‌ خواه بايد برای آن آماده باشند. نشست فعلی، يک کنفرانس و سمينار مانند بقيه نيست. کنفرانس مهمی است برای پل زدن ميان نيروهای مختلف دموکرات. برای اين است که اين نيروها را برای "تغييری" که در طی چند سال آينده احتمالا رخ خواهد آماده کند" (اين ترجمه دقيق سخنان فردريک مالم که به انگليسی صحبت می کرد می باشد و بازگردان مترجم رسمی جلسه که در برخی از سايت ها منتشر شده است، ترجمه دقيق بيانات ايشان نيست). وی در ضمن از شهريار آهی بعنوان برگزار کننده اين کنفرانس تشکر کرد.

حقيقت اين است که برگزار کنندگان اين کنفرانس، از جمله شهريار آهی، مدت های مديدی است که با شخصيت های سياسی سوئد، از جمله فردريک ، جهت تبئين اهداف ء "اتحاد برای دمکراسی در ايران" گفتگو و مذاکره داشته اند. طبيعتاً آقای مالم نمی تواند بدون آگاهی از اهداف دست اندرکاران اين پروژه، هدف اين مجموعه کنفرانس ها را "آماده کردن بخشی از اپوزيسيون" برای روزی که تغيير فرا می رسد، توصيف کند (دقيقه 14 ويدئوی سخنرانی). از منظر بسياری از ايرانيان، اين يعنی پروژهء "کرزای پروری" و يا "چلبی سازی" به زبان ديپلماتيک و عرف سياسی می باشد. بر خلاف ادعاهای قبلی برگزار کنندگان، بندهای 3 و 6 سند راهبردی (بخش درک ما از انتخابات آزاد و منصفانه) پيشنهاد تشکيل يک مرکز و يا شورای (بخوان رهبری) تحت عنوان "شورای پيشبرد" و زير هسته های پشتيبانی در نقاط مختلف جهان را ارائه می دهد. اين در حالی است که دست اندرکاران اين پروژه در ابتدای کار، يعنی بلافاصله بعد از نشست مخفی و غير علنی خود در مرکز اولاف پالمه، شديدا! به مخالفان و منتقدان خود حمله کردند و مدعی شدند هدف از نشست استکهلم فقط گفتمان بين نحله های مختلف سياسی می باشد و ايجاد "رهبری" و يا آلترناتيو سياسی را در دستور کار خود ندارند. هدف بيان شدهء اوليه ("بحث و گفتمان") بعداً به "فرايند گفتمان انتخابات آزاد" تبديل شد. و اينک صحبت از "انتخابات آزاد" بمثابه ارائهء طريق به آمريکا، بنا به گفته آقای جواد خادم، و "پروژءه فشار بر استبداد و نه نفی کامل آن"، بنا به گفتهء آقای شهريار آهی می شود (فايل صوتی ـ دقيقه 14). عليرغم پشنهاد واضح برای تشکيل يک مرکز و يا شورا در سند راهبردی، شهريار آهی در مصاحبهء دو روز پيش خود تاکيد می کند که ما به دنبال تشکيل يک "مرکز" و يا "کانون" محوری نيستيم. بيانيهء پايانی نشست امروز نيز تاکيد بر "انتخابات آزاد" و وادار کردن نظام به عقب نشينی و واگذاری قدرت به منتخبان مردم می کند.

شهريار آهی در روز شنبه، در افتتاح کنفرانس استکهلم 2، مدعی شد که "امروز شاهد اين هستيم که سوئدی‌ها دل شان برای اين مي سوزد که در (ايران) و جاهای ديگر اين (آزادی) و ارزش ها وجود ندارد. مردم ايران شايستهء همين آزادی و برابری سوئد هستند." وی سوئد را نمونهء نادری از دموکراسی در جهان خواند. البته نگارنده برای سيستم دمکراتيک سوئد احترام قائلم، و تعبير بد نشود. اما در هفته ای که فرزندان پناهندگان و مهاجران، به همراه هزاران جوان غير بومی که در سوئد به دنيا آمده اند، دست به شورش و قيام بر عليه "تبعيض" و "نابرابری" زده اند، شايد برای ادای مطلب متوسل به ادبيات متفاوتی می شدم؛ اگرچه بنده با شورش و خشونت غيرقانونی معترضين کاملاً مخالفم. بخش های ديگر سخنان شهريار آهی که در گذشته ای نه چندان دور برای مدت طولانی مشاور رسمی رضا پهلوی بود و با پشتکار، ظرافت و هوشمندی خاص خود موفق به ايجاد ارتباطات با بخش وسيعی از اپوزيسيون، شخصيت ها و نهادهای مختلف گرديد، در خور تجزيه و تحليل می باشند. وی نزديک ترين يار زندگی سياسی خود را، کامبيز روستا، از پدران چپ ايران معرفی کرد. بنده نيز در جنبش رفراندوم با مرحوم روستا و آهی فعاليت و همکاری نزديک داشتم، اما با حذر از سوق دادن اين نوشتار موجز به سوی مقوله شخصيت ها، ناگفته ها را می گزارم و می گذرم.

گزارش های متعدد در مورد تبعيض و نابرابری در سوئد را می توانيد در سايت بخش فارسی راديو بين‌المللی اين کشور بخوانيد. علاوه بر شورش های ضد تبعيض و نابرابری، تظاهرات، اعتراضات و اعتصاب غذای پناهندگان در سوئد امری عادی و روزمره شده است. شهريار آهی که خود در سوئد زندگی می کند نمی تواند از شورش و اعتراض و اعتصابات و تظاهرات (از جمله اخراج پناهجويان ايرانی) بی خبر باشد. نگارنده برای اکثريت شرکت کنندگان فرهيخته و محترم که از کشورهای ديگر خوشبختانه با تقبل هزينه توسط حاميان مالی نامعلوم و نامشخص در اين سلسله کنفرانس های زنجيره ای حضور بهم رسانده اند، احترم قائلم. اما بين دنيای اين ميهمانان خوشبخت در پارلمان سوئد و شوربختی و دنيای تلخ و تجربهء روزمره قربانيان تبعيض، اعتصاب کنندگان و پناهجويان (از جمله تعداد بي شماری از هموطنان) تفاوت از زمين تا آسمان است. وانگهی عليرغم خالی بودن نيمی از صندلی های خالی سالن، فقط سه نفر "خودی" از جمع صد هزار نفری ايرانيان مقيم سوئد به کنفرانس دعوت شده بودند.

در سوئد فعالان سياسی مدنی و حقوق بشری بيشماری هستند، که متاسفانه جزو حلقه "اتحاد برای دمکراسی در ايران" محسوب نمی شوند. اين عينيت انکارناپذير با ادعای آقای شهريار آهی که در مصاحبهء دو روز پيش خود با سايت ايران گلوبال می گويد: "ما به دنبال اتحاد پلوراليستی و تکثرگرا بر عليه دشمن مشترک (استبداد) هستيم" همخوانی ندارد. وی تاکيد می کند که اعتقاد به چند کانونی بودن اپوزيسيون دارد و در همين راستا تلاش می کند و پروژه های مختلف چند کانونی و يا بعبارتی "پراکندگی" را به فال نيک می گيرد.

در کنفرانس های قبلی قرار بر اين بود که هر شرکت کننده يک دوست و يا همکار خود را برای نشست بعدی معرفی کند تا اين مجموعه همانند شرکت های هرمی رشد پيدا کند. در کنفرانس پراگ بيش از صد نفر شرکت کردند، اگرچه تا به امروز توافق و اشتراک نظر حتی بر روی يک بيانيهء پايانی کوتاه و کلی وجود نداشته است. اکنون اينگونه بنظر می رسد که استکهلم 2 بجای تکثرگرايی و رشد تصاعدی، سير نزولی داشته است. بعد از چهار کنفرانس و با توجه به اينکه ظاهراً هدف فقط گفتمان برای انتخابات آزاد است و خصوصاً که هزينهء سفر و هتل و مخارج شرکت کنندگان توسط برگزار کنندگان تضمين می شود، اين سير نزولی مشارکت غير قابل توجيه و بهت آور است.

بعقيدهء من، از منظر «فشار»، ما هرگز قادر نخواهيم بود ميزان فشاری را که از درون و برون بر رژيم سوريه تحميل شده است بر عليه جمهوری اسلامی مهيا کنيم. جمهوری اسلامی تحت هيچ شرايطی (حتی به قيمت جان صد هزار نفر و نابودی سوريه) حاضر به مخاطره انداختن رژيم هم پيمان خود از طريق برگزاری انتخابات آزاد تحت نظارت نهادهای بين المللی و حضور مخالفان مسلح نيست. حال چگونه می توان با توهم پراکنی خوشبينانه و ترويج آرمانگرايی غير عملی و به دور از واقعيت متصور شد که مسئولين جمهوری اسلامی در مورد رژيم خويش تسليم چنين فشاری هايی شده و وادار به عقب نشينی و واگذاری قدرت به منتخبان مردم خواهد شد؟ بيانيه نهايی استکهلم 2 تمرکز بر راهبرد «انتخابات آزاد» را بعنوان فرايند برتر برای گذار به دموکراسی پيشنهاد می کند، بدون انکه به عملی بودن چنين فرايندی از منظر تاکتيکی اشاراتی داشته باشد.

در بيانيه پايانی هيچگونه اشاره ای در مخالفت با افزايش تحريم ها و بخصوص مخالفت با حملهء نظامی به کشور نشده است، که ممکن است قابل تامل باشد.

نگارنده که در طی دو سال اخير يکی از شارعان و طرفداران مقولهء انتخابات آزاد بوده است، اکنون بعد از رد صلاحيت های گسترده و کودتای انتصاباتی اخير شورای نگهبان، و تجربه سوريه و تلاش های مختلف و بعضاً نامفهوم در بين اپوزيسيون برای مصادره به مطلوب گزارهء انتخابات آزاد، اعتقاد به بازنگری جدی در استراتژی "گفتمان انتخابات آزاد" دارم زيرا، همانگونه که عبدالله مهتدی دبير کل حزب کومله در سخنرانی خود در کنفرانس استکهلم 2 گفت، "برای تغيير ما بايستی به دنبال تحول سياسی از طريق جنبش های مدنی و اجتماعی باشيم. اين جنبش ها الزاماً همگی بر اساس و محور انتخابات آزاد شکل نخواهند گرفت".

وانگهی کارزار انتخابات آزاد می تواند بعنوان اهرم يا پروژهء فشار توسط بخش هايی از باورمندان به نظام جمهوری اسلامی برای "سهم خواهی" يا "زور کشی" سياسی درون نظام مورد استفاده قرار گيرد و جامعهء جهانی نيز از آن استقبال کند. خصوصاً که در بند دوی سند راهبردی (بخش درک ما از انتخابات آزاد و منصفانه) از همراهی بخش هايی از نظام با اپوزيسيون برای برگزاری انتخابات آزاد صحبت می شود . بند 5 سند راهبردی، که قرار است امروز تصويب شود (اما عجبا که در بيانيهء پايانی امروز هيچگونه اشاره ای به آن نشده است) سخن از ايجاد فشار برای تحقق انتخابات آزاد می گويد. خصوصاً اينکه تئوريسن های "اتحاد برای دمکراسی در ايران" از جمله محسن سازگارا، عضو برجسته شورای سياستگزاری اين اتحاد، علناً از مدل فروپاشی شوروی از طريق گزار درونی نظام در مقابل "براندازی انقلابگونه" حمايت می کند.

متاسفانه آغاز اين حرکت بصورت غير شفاف (بخصوص در زمينهء مالی)، پنهان کاری محفل گرايانه و "کارآموزی" در پشت درهای بسته در روزهای شنبه و يکشنبه، چهارم و پنجم فوريه سال گذشته در مرکز اولاف پالمه استکهلم رقم خورد، و معماران مخفی کار خشت اول بنا را کج نهادند. در نتيجه ديوار همچنان کج ادامه دارد. و من دلسوزانه در مقالات و گفتگوهای مختلف نقد کرده بودم سالی که نکوست از بهارش پيداست. يا بقول مازندرانی ها شامی که کدوست از نهارش پيداست.

 

نظر خوانندگان

 

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه