بازگشت به خانه                    پيوند به نظر خوانندگان                     آرشيو  مقالات                  آرشيو صفحات اول                جستجو

دوشنبه 27 خرداد ماه 1392 ـ  17 ماه ژوئن 2013

برائت از مشركين تكليف شرعي است!

بشتابيد، دستجمي اش صواب بيشتري دارد!

كريم قصيم

پس از ارتكاب جرم، يعني اعلام علني استعفاي كتبي و مستدل ِ من و آقاي روحاني از شورا، بلافاصله موج واكنش هاي مرئي و نامرئي، ابتداء به صورت اعلام ضربه شوك و ناباوري و آه و ناله و افسوس... بر سر ما ريخت. از ايميل و نامه و تلفن بگيريد تا يك سونامي كامنت هيجان زده فيسبوكي خطاب به من يا هر دوي ما. ناگهان اعضاء و افرادي از گروه وسيع فيسبوكي ام، كه تا آن زمان حتي يك خط هم از آنان نديده بودم، با اسامي و عكس هاي ناشناخته وارد ميدان شدند، يكي از يكي شوكه تر و «احساساتي تر»!

يكي قربان صدقهء ما مي رفت كه برگرديم، ديگري هوشمندانه انذار مي داد از تكرار آن حرف ها پرهيز شود و دهان مان را آب بكشيم (اشاره مي كرد به گناهان مندرج در استعفاء)، سومي با ابراز نارحتي – كه حتي ازغذا خوردن هم افتاده – اصرار داشت به كشور چتر و كلاه، منزل آنها رويم و در گوشه اي آسوده و گرم و نرم، دور از واقعه در دامن مطبوع ميهماني، كمي خستگي دركنيم و صبر كنيم تا با «آنها» صحبت شود و امكان بازگشت فراهم شود!.. يكي ازدوستان نزديك مجاهدين نيز با لطف زبان و استاد استاد گفتن بيش از حدّ ما را خجالت مي داد. با اظهار احترام و محبت اصرار داشت:

«شما بزرگواران طبیعتاً چنین تصمیم گیری برایتان ساده نبوده است چرا که تاثیر آن را برای شرایط کنونی می توانید متوجه شوید. اما باز هم از شما درخواست می کنم صبر داشته باشيد... بهر روی شما بزرگوار و آقای روحانی عزیز را بنده بسیار عزیز می شمارم و همانگونه که قبلاً هم گفتم چشم امید آن دارم که در روزهای آینده شورا بتواند به یک جمعبندی برسد و با شما عزیزان به یک راه حل واسط برسد...»

البته ترديد ندارم كه شماري از خانم ها و آقايان به راستي از رفتن ما دلگير  و ناراحت بودند. تلاش مي كردند مگر آب رفته به جوي بازگردد. اين جانب هم، با روي خوش، سپاسگزاري و اندكي توضيح مسائل... سعي داشتم ناراحتي و هيجانات شخصي آنها كاهش يابد و اندكي آرام گيرند... تا آن نشست 17 ام خرداد انجام شد و كوه 500 نفره يك موش آلوده زاييد و به جاي پاسخ و شرح و بسطي در جواب متن استعفا و آن همه نكات مطروحه، ناگهان يك «توطئه» كشف شد و ما همراهان 32 سال آزگار با جوانمردي تمام  به «شناعت و شقاوت و خيانت» متهم شديم!..

پس از اطلاع از مفاد بيانيهء شورا و آن لشگركشي و فحاشي و وقاحت پارانوئيك، دلشكسته به برخي ايميل ها و ناصحان چند سطري نوشتم. مثلاً، به همان جناب كه معجزه اي را قريب الوقوع مي ديد و ضمن توصيه به صبر و حوصله بشارت نيك مي داد نوشتم:

«آقاي... گرامي، آيا شما منتظر همچو بيانيه اي بوديد كه ما را به صبر و حوصله دعوت مي كرديد؟ خودتان با وجدانتان خلوت كنيد،... آيا مرداني را در سن و سال و با اين سابقه مبارزاتي بايد با لشگركشي  مورد اتهام و... قرار داد؟ من در نهايت آرامش روحي و صداقت قلبي اين چند سطر را خطاب به شما مي نويسم زيرا پيوسته محترمانه با اين جانب سخن گفته ايد. اما اگر شما هم ناگهان به همان لجن پراكني ها معتقديد، لطفاً خودتان از گروه فيسبوكي اين جانب كناره بگيريد، من دستم نمي آيد شما انسان محترم و مبارز را كنار بگذارم... ولي اگر بر فرض محال اين بيانيه را درست نمي دانيد، پس يك كاري بكنيد، وجدان هاي بيدار براي همچو مواقعي به كار مي آيند!» - نيمه شب يكشنبه 19 ام خرداد 92

تاكنون كه 6 روز از آن موضعگيري وحشتزه و زشت، - حاوي اتهام زني مجرمانه –  مي گذرد، ديگر از آن الطاف صميمانه خانم ها و آقايان چندان خبري نيست. بر عكس بيشتر آنها غيب شان زده و گروهي جديد، تيمي تازه با مأموريت مرحلهء بعدي به ميدان آمده اند و راست اش مزاحم صفحه فيسبوكي اين جانب هستند.

آشكار است كه پيش از آن جلسهء بسيار خلاق و تحليل كننده، ريش سفيدان دهر، مشگل گشايان گره هايي كه به دست نبايد باز شوند، بار ديگر گرد هم آمده، «به حول و قوهء الهي» و به نظر خير در گوي بلورين شان صحنه را ديده و كلاف معمّا را گشوده بودند: «توطئه! پس توطئه گران!»

تلفن ها و كال كنفرانس ها به راه افتادند... بسيج تلفني / حضوري، «روشنگري و اقناع»  400-500 نفر «اهل امضاء»، بدون اطلاع و  دعوت متهمان. البته، به روش معمول ايراد اتهام غيابي هم مجاز بوده است (بعد توسط «هجمهِ تكرار» اثبات مي شود!)...

در قرن بيست و يكم كه كسي «عاملان توطئه» را دعوت نمي كند. فوق اش بازجويي و افشاء مي كند! اين روش يك ابتكار حقوق بشري جا افتاده و از آب گذشته و گويا خيلي كارآمد است... تجربه هاي گذشته كارآيي اين شيوه را نشان داده است. چه در دورهء زنده ياد خليل ملكي توسط حزب توده و چه در موارد ديگر در زمان ما - كه نيم قرني گذشته و كشور ما، بعلاوهء خود ما، «پيشرفت» فاحشي كرده ايم. وانگهي ويروس انتقاد شديداً مسري است، نبايد كال – كنفرانس ها يا جلسه را به آن آلوده كرد! پروتكل نشست را هم نبايد در اختياركسي گذاشت، جزو اسرار است. مهم بود كه «علائم و عوامل توطئه» زود شناخته شوند. بخصوص نحوهء تحويل استعفاء  بسيار «شك برانگيز» بوده....

باري، مي بايست هرچه سريع تر نشانه هاي باليني «توطئه» بررسي و ليست شود و جملهء آنها به اهل امضاء تلقين شود، نه ببخشيد توضيح داده شود و شد!  بقيه اش... به ويژه جنبهء وجداني مسأله و بازي كردن با حيثيت اين همراهان 32 سال گذشته؟ خير! بايد ريشه فساد را كند، قاطعيّت الزامي است. مراعات اساسنامه و ميزان هاي حقوق بشري؟ اي بابا، بي خيالش، به قول آن جوانمرد «بي تي»!

و اما بعد چه شد. بنا بر شنيدني ها، كارشناسان ِ توطئه «نقشهء مسير» دفع خطر – در اين مواقع هميشه «حساس تاريخي» - را از قديم در كشوي كميسيون مربوطه حاضر و آماده داشتند. كار نيكو كردن از پر كردن است. چك ليست مي گفت بي وقفه پشت سر هم سوژه را ذله كنيد. راحت اش نگذاريد. جاي فكر كردن نيست، «كله را بديد به من» و قيد نام و ننگ زنيد. چك ليست: اول محاصرهء عاطفي كه "برگرديد"، بعد هشدار و انذار، سپس تهديد / همزمان طرح «مطالبات معوقه»، بعلاوه يافتن و اعلام ارتباط اين توطئه به «توطئه هاي ديگر». سناريو كامل است. ضمناً تكرار منبر (ببخشيد كال كنفرانس هاي جديد) در همهء مساجد فرنگ از ياد نرود. جا انداختن اتهامات به مثابه امر واقع و ثابت شده در دستور است! اگر خداي نكرده اين مراحل افاقه نكرد، بلافاصله توهين و  طرد رسانه اي (به ويژه لازم است چون متهمان نزد تودهء سازماني سابقه خوب و ذخيرهء اعتبار داشته اند كه بايد خراب اش كرد). هرآينه كسي به اشتباه فكر كرد و در آمد كه پس جواب متن استعفاء چي شد؟

اين جا كه رسي... بايد به جانب طاقچه و مجسمه برنز آن سه ميمون هاي معروف اشاره كرد.

حالا در چه مرحله اي از «نقشهء مسير» كاهنان معبد هستيم؟

پس از مراحل محاصرهء عاطفي و گريه و زاري فيسبوكي و كارهاي بعدي، اكنون شانتاژ موضعگيري عليه ديگر «گناهكاران» و نيز مطالبهء آن امر غيبي، سربسته، مسكوت و پوشيده (...هيچي نمي نويسم، چون هر اشارهء نامربوطي(!)، حتي يك كلمه عوضي، موجب رديابي دشمن مي شود!).

در هرحال، آنچه كماكان مطرح نيست، مفاد و محتواي استعفاي من و ما از شورا ست. اكنون پروژهء جنگ رسانه اي عليه روحاني و قصيم  كليد خورده... كه بخشي از آن «اعلام برائت از مشركين» است. بله، اعلام برائت يك تكليف شرعي است! البته دستجمي اش بهتر و صواب اش بيشتر! بشتابيد! ولي خوب، تك تك هم بي اجر نيست. اعتراف و اقرار به گناهان در هر حال عمل نيكي است، به ويژه كه بار «گناهان» بعضي بيشتر بوده و مدارك ضد توطئه زياد است: مصاحبه هاي فراوان با اين جانب، بخصوص در دفاع از اشرف و جان مجاهدين، آن هم بي اجازهء مسئولين و خارج از كنترل الهي... به نظر مي رسد  گناهكاران رسانه اي با شركت در يك «كال كنفرانس»، يعني شنيدن منبري مدرن و از راه دور، ابتداء «به نظرشان» رسيد و چند لحظه بعد حتي مطمئن شدند كه «استعفاي توطئه گرانه» اي در كار بوده. فرنگي ها بي خودي مي گويند حق استعفاء هم مانند حق رأي است، بايد از امنيت و انتخاب آزاد و مخفي برخوردار باشد. مثلاً، در كانادا وقتي نمايندگان احزاب استعفاء مي دهند، قبلاً ناگزيرند نيت، خبر و ريز مفاد استعفا را در اتاق دربسته با مخالفان استعفاء در ميان گذارند تا كارشناسان كشف توطئه بتوانند قصد استعفاء را به موقع چك كنند و مانع فساد شوند... تا، لازم ديدند دوره اش كنند و با «وسايل لازم»، دست كم زير جبرّ جو آزادانه، نفس اش را بگيرند، و... تازه در دموكراسي خبر و متن استعفاء كسي را در روزنامه و رسانه حزب و ائتلاف درج نمي كند. هيچ ژورناليست آزاده اي هم ريسك نمي كند، نمي آيد از حق و شأن و امنيت سياسي افراد مستعفي دفاع كند.اين قبيل كارهاي «لوكس» خاصّ «ديكتاتوري ها» ست، مال كره شمالي است...

زياد سرتان را درد نياورم؛ فقط خواستم مرحلهء كار دست تان باشد و گرنه خود مورد زير هيچ اهميتي نداشت. فقط به عنوان علامت شجاعت و جرأت مدني سرمشق ديگران است. ضمناً اين اعلاميه از تدارك آئين بزرگداشت و قدرداني قريب الوقوع خبر مي دهد، از عشق و انسانيّت، همان كه از «آبه پي ير»، پير دير رحمت و محبت آموخته بودند:

«از آنجا که رادیو ايكس و شخص من (ايگرگ) بارها با آقایان قصیم و روحانی مصاحبه داشته و ممکن است شائبهء همکاری با این دو را در ذهن بوجود آورد، توضیح کوتاهی در این باره لازم دیدیم.

رادیو ايكس بدینوسیله اعلام می دارد بدلیل اقدام ناصادقانه و غیرحرفه ای[!] آقایان کریم قصیم و محمد رضا روحانی، از اعضای سابق شورای ملی مقاومت، که عمل یهودا (از حواریونی که به مسیح خیانت کرد) را تداعی می کند، بغیر از چند مصاحبه با آنان که آن هم بیشتر در مورد وضعیت بحرانی هموطنان مان در اشرف و لیبرتی بوده، هیچگونه همکاری با ایشان نداشته و ندارد. هرچند جدایی از سازمان ها و گروه ها و... حق هر فرد است اما نحوهء استعفای ناگهانی آنها و درج آن در سایت هایی که با جنبش مقاومت دشمنی دارند، آن هم قبل از رسیدگی شورای ملی مقاومت به آن، همانطور که دکتر قصیم در صفحهء فیس بوک خود تاکید ورزیده "یک اقدام سیاسی است" که به نظر می رسد با هدف وارد کردن حداکثر ضربه به شورای ملی مقاومت و سازمان مجاهدین خلق طراحی شده باشد.

راديو ايكس این استعفای توطئه گرانه را غیر اخلاقی و به دور از پرنسیپ های شناخته شدهء اخلاقی و سیاسی می داند و اعلام می دارد که هیچگونه رابطه ای با دو فرد مزبور اعم از رادیویی یا فیس بوکی و... ندارد. ما اطلاعیهء جلسهء میاندوره ای شورای ملی مقاومت مورخ 17 خرداد 92 را مصداق یک عمل دمکراتیک تلقی کرده و موضع گیری اعضای آن را اصولی می دانیم.» راديو ايكس- 21 خرداد 92

آي مردم، حتي يك استعفاي محترمانه و نيك انديشانه را برنمي تابند!

وای بر من .

به کجای ِ اين شب ِ تيره بياويزم قبای ِ ژنده‌ی ِ خود را؟

 

 

نظر خوانندگان

 

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه