بازگشت به خانه                    پيوند به نظر خوانندگان                     آرشيو  مقالات                  آرشيو صفحات اول                جستجو

چهارشنبه 26 تير ماه 1392 ـ  17 ماه جولای 2013

داستان ملاله و داستان آن «نوکر ِ قلدر انگلیسی ها»!

پرويز مختاری

داستان را می دانیم. ملاله، آن دختر پاکستانی که برای دفاع از حق آموزش و یادگیری به تیر اسلام گرایان ِ پاکستانی گرفتار آمد ولی جان به در برد، در روز آدینه دوازدهم ژوئن و در شانزدهمین زادروز اش، در سازمان ملل سخنرانی کرد. این نخستین باری بود که او پس از تیر خوردن اش در نُه ماه ِ پیش، به سخنرانی می پرداخت. او را برای آن با تیر زدند که کارزاری را برای حق آموزش دختران در پاکستان به راه انداخته بود و خواستار آن شده بود که هر کودکی حق رفتن به آموزشگاه و فرای گیری ِ خواندن و نوشتن را داشته باشد. او در سازمان ملل گفت: «بگذارید که کتاب ها و کِلک ها را بلند کنیم و بالا بگیریم، زیرا که کتاب و کِلک پرتوان ترین ِ جنگ ابزارها هستند». او از سیاست بازان خواست که به پدافند از این حق کودکان بپردازند.

آن حقی که ملاله از آن سخن گفته و می گوید زیاد برای ایرانیان ِ امروز درک شدنی نیست. ما آن دوران را  هشتاد، نود سال ِ پیش از سر گذراندیم. امروزه شمار دانش آموزان دختر در استان «سوات» که زادگاه ملاله است افزایش ِ اندکی نسبت به سال گذشته یافته است، که این افزایش را نمی توان دقیقاً به کارزار فرهنگی ِ ملاله نسبت داد، بلکه بخت طالبان در آنجا دچار دل پیچه شده و از قدرت اش کاسته گردیده است. پس در «سوات» مردم ِ بیشتری جرأت پیدا کرده اند که دختران شان را به دبستان بفرستند.

ولی در منطقه ی مُهمند، در نزدیکی ِ مرز افغانستان، بیش از %75 دخترانی که پیشتر به درس خواندن می پرداختند خانه نشین شده اند. شاید دختران مُهمندی هم دوست داشته باشند که به فراگیری ِ خواندن و نوشتن و دانش آموزی بپردازند، ولی پدران و مادران ترس دارند که دختران شان قربانی ّ دستگاه دهشت افکنی و آدم کشی ی طالبان شوند.

هنگامی که به وضعیت آشوبسرای پاکستان ِ اتمی نگاه می کنم و گذشتهء ایران را در دوران به قدرت رسیدن رضاشاه به یاد می آورم، می توانم در ذهنم به تصویر بکشم که اگر کوشش های آن مرد ِ بزرگ ِ ایران خواه نبود ما امروز وضعیتی هم چون پاکستان و افغانستان داشتیم.

دربارهء او گفته اند که دین ستیز و اسلام ستیز بود. چنین نبود. او با دخالت آخوند ها در سیاست و زیاده خواهی آخوندها در ستیز بود، که می خواستند آموزش و پرورش کشور را در دست داشته باشند. آحوند ها که حکومت را حق خود می دانستند کوتاه نیامدند. او هم آخوندها را سر جایشان نشاند.

آخوندهای انگلیسی و انگلیسی ترین ِ خانواده ی "ایرانی"، یعنی خانواده ی فرمانفرما، با پروانهء دولت فخیمه او را «رضا خان ِ قلدر و نوکر انگلیس» لقب دادند، تا واقیعیتی در پرده بماند، که ماند.

نود سال از آن دوران می گذرد. در همهء این سال ها آنقدر به خود دروغ گفته ایم و چنان کاخی از دروغ به پا ساخته ایم که با هر دست زدنی به آن کاخ همه ی دیوار هایش در هم می ریزد. ملاله امروزه برای چیزی مبارزه می کند که ما نزدیک به هشتاد سال پیش آن را به دست آوردیم. کاش از دلیری ِ این دختر بیاموزیم و کتاب ها و کِلک ها را در بر افراشتن چراغ پرچم دوستی و خرد به کار اندازیم.

 

نظر خوانندگان

 

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه