بازگشت به خانه                    پيوند به نظر خوانندگان                     آرشيو  مقالات                  آرشيو صفحات اول                جستجو

چهارشنبه 2 مرداد ماه 1392 ـ  24 ماه جولای 2013

 دربارهء مقالهء «چراغی که در گذشته مانده است»*

سيروس مرادی

اسماعيل نوري علاء اين هنر را دارد كه موضوع ساده و پيش پا افتاده اي را چنان پيچيده و مغلق جلوه دهد كه خوانندگانش تصور كنند ايشان فيلسوفند و درك مضامين و مفاهيم مطروحه در نوشتارهايشان سخت و دور از ذهن و بري از هنر  عوام الناس.

 موضوع خيلي ساده تر اين حرف هاست. ما  ايراني ها ميخواهيم وضعيت خود و كشورمان و حتي جهان را تغيير دهيم . تا اين جاي قضيه به قول قدما حرجي نيست. گنجشگ مفت ، سنگ مفت. تغيير بدهيد. مشكل كوچكي وجو.د دارد و آن است است كه ما اطلاعات درستي در باره سوژه اي كه در صدد تغييرش هستيم نداريم. ميخواهيم ساختماني را مرمت كرده و يا نوسازي كنيم كه هيچ اطلاعاتي درباره اش نداريم و اگر هم داريم سرتا پا غلط است.

بنده بارها  خدمت حضرات عرض كرده ام كه براي تعامل با دنياي جديد كه حدود پانصد سال است بعد از رنسانس در غرب پاي گرفته ما هيچ راهي جز شناختش نداريم. بارها خدمت هم وطنان عزيز عرض كرده ام كه شناخت غرب  و به تبع آن برنامه ريزي براي پيشرفت و تعامل با آن حداقل با خواندن (و فهميدن) كتابهايي كه اساس تمدن غرب را تشكيل ميدهند آغاز مي شود.. دوستان تعجب ميكنند و لي اساسي ترين كتب تمدن غرب به فارسي ترجمه نشده اند و ما (بهتر بگويم من) زبان خارجي ام آن قدر قوي نيست كه آنها را به زبان اصلي بخوانم. به عنوان مثل كتاب اصول رياضي فلسفه طبيعي نيوتون 400 سال است كه به فارسي ترجمه نشده است. اين در حالي است كه در اين مدت صدها هزار ايراني سرعت و شتاب و شدت برخورد دو جسم را محاسبه كرده و مهندس و معمار شده اند.

 در مورد تاريخ هم طبق معمول ما دچار سوء تفاهم شده ايم. از خوانندگان اين سطور چند نفر تاريخ شخصي خودشان را به صورت مدون دارند. . آيا عكس هاييتان كاملاً سورت شده اند. سوابق بيماريهاي خود را داريد؟ كارنامه هايي خود را حداقل به صورت اسكن شده داريم. آيا ايراني هايي كه حدود شصت سال و بالا تردارند با استفاده از موبايل هايي كه در دستشان است توانسته اند روند تغيير شكل هيكل و جمجمه خود را درده سال آينده ترسيم كنند. آيا ميتوانيد روند كچل شدنتان را بگوئيد. معمولاً پاسخ همه ايرانيها به همه اين سئوالات اينه : خوب كه چي ؟ الگوي كچل شدنم به چه درد كشور ميخورد ؟

 اسماعيل خان نوري علاء شايد آخرين بازمانده نسل روشنفكراني باشد كه مايلند براي همه مشكلات نسخه بپيچند. هميشه فكر مي كنند كه هيچ مسئله اي نمي تواند راه حل ساده اي داشته باشد. استاد تفسير مغلق مفاهيم سكولار و دموكراسي و رجعت و بازگشت و اين گونه حرف ها هستند. يكي از همكاران نوري علاء گفته بود بيكاري و بيسوادي را تنها در مدت 5 سال  ميتوان در ايران ريشه كن كرد. رندي پاسخ داده بود كه منظورت شايد اينه همه بيسوادها و بي كارها را ر اين مدت بكشي؟ يك محاسبه نشان ميدهد كه 5 سال براي اين كار كافي نيست و طبق معول اين گونه صحبتها بي سرو ته و بدون مطالعه بوده است.

نوري علاء آن قدر كتاب "گذشته چراغ راه آينده است" را خوانده كه ورق  ورق شده . اين نشان ميدهد كه ايشان در سال 1357 اصلاً در باره تاريخ معاصر ايران چيزي نمي دانسته و با عجله براي اينكه سري تو سرها در بياورد آن را بادقت خوانده تا قاطي باقالي ها نشود.

نكته آخر اينكه نور علاء عين راديو تبليغاتي جنگ جهاني دوم كه از مسكو همه را به وحدت كمو.نيستي دعوت ميكرد، علاقه دارد چون پدري مهربان همه را به سكولار دموكراسي دعوت كند بدون آنكه خودش اصلاً چيزي از اين موضوع درك كند. ملانصرالدين روزي با همسايه اش درد دل ميكرد. همسايه گفت كه من آن قدر بد خطم كه وقتي به توصيه همسايه ها براي مسافرانشان نامه مي نويسم دريافت كننده در مقصد نميتواند نامه را بخواند و همراه خود نگاه ميدارد تا وقتي برگشت وطن ، برايش بخوانم. . بنابراين دو بار پول ميگيرم يك بار براي نوشتن نامه و بارديگر براي خواندن نامه اي كه هيچكس قادر به خواندنش نيست الا نويسنده اش. ملا آهي كشيد و. گفت : من ازدريافت پول دوم معذورم! چون نميتوانم خط خود را بخوانم و بدانم در نامه چي نوشته ام.

حالا داستان نوري علاء است. ايشان اگر مقالات خودر به دقت بخواند چيزي از آنها درك نخواهد كرد. مطمعنم**

* http://www.newsecularism.com/2013/07/19.Friday/071913.Esmail-Nooriala.The-lamp-that-is-stock-in-the-past.htm

**اين نوع نوشتن واژه از خود نويسنده است و سکولاريسم نو در ان دست کاری نکرده است.

http://iroon.com/irtn/blog/2200/

 

 

نظر خوانندگان

افشین بابازاده: خدمت سردبیر سکولاریسم نو. در سایت شما، چهارشنبه 2 مرداد ماه 1392 ـ 24 ماه جولای 2013 مقاله، یا بهتر است بگویم یادداشتی، در مورد مقاله آقای نوری علا: «چراغی که در گذشته مانده است» منتشر شده که امروز آن رادر سایت خواندم. یادداشتی که از آقای سیروس مرادی خواندم چیزی نبود مگر بد دهنی و توهین. برای من قابل درک است که نوشته های مخالفین نظریه های مطرح شده در این سایت را بدون کم و کاست در اختیار خوانندگان سایت سکولارسیم می گذارید. اما این دست نوشته ها همه چیز خستند مگر نظریه پردازی . سرتاسر این نوشیه توهین است و نکته ای برای جدی گرفتن ندارد. من پیشنهاد می کنم که این دست کامنت ها را در این سایت راه ندهید. چرا که نظریه پردازی نیستند، سنگ زدن به شیشه اند، لابد برای تفریح و خودشیرینی.

 

بهمن: آقای سیروس خان! من یکی که نفهمیدم چی گفتی. همین قدر متوجه شدم که خودت بریدی و خودت دوختی. لابد خودت هم خواهی پوشید.

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه