بازگشت به خانه                    پيوند به نظر خوانندگان                     آرشيو  مقالات                  آرشيو صفحات اول                جستجو

جمعه 4 مرداد ماه 1392 ـ  26 ماه جولای 2013

رد پای سندرم استبداد ایرانی و سرطان اضطراب جنسی

در سرکوب جنبش دانشجویی*

اکبر کرمی

کسانی که با گفتمان انحطاط در ایران آشنایی دارند، کم و بیش می دانند که زنان و مسایل آنان همواره یکی از کانونی ترین گفت و گو ها این پهنه بوده است. هستهء سخت مشکل زنان در ایران، در اضطراب های جنسی ما ایرانیان پنهان است.

به عبارت دیگر و به باورر من، برای عبور از نکبت توسعه نایافته گی به فراخنای جهان جدید، ما ایرانی ها باید بتوانیم بر اضطراب های جنسی مان چیره شویم؛ برای استقرار دمکراسی در ایران ما باید کلیهء اشکال تبعیض جنسی را در ایران از میان برداریم؛ برای عبور از نظام شهربندی به نظام شهروندی باید به ملی کردن قدرت، قانون، شأن و آزادی تن دهیم؛ برای برچیدن بساط استبداد و خودکامه گی در ایران باید به یک گفت و گوی آزاد، شکوفا، انسانی و همه گانی در پهنهء اخلاق، سکس و سکسوالیته تن دهیم.

این بدخیمی تا جایی که من می فهمم نه اسلامی است و نه معاصر؛ ممکن است حاملان این بدخیمی در دوران معاصر بیشتر مسلمانان و متولیان اسلام در ایران باشند، اما این بیشتر یک مسالهء ایرانی و پیشااسلامی است. در واقع این اضطراب های جنسی ماست که از باورهای دینی و اسلامی هم چون پوستهء سختی برای محافظت از خود بهره می برد.

سال ها پیش در مقاله ای با عنوان "سندرم استبداد ایرانی و سرطان اضطراب جنسی"ا این باور را به نمایش گذاشتم. این نوشته مورد توجه دانش جویان قرار گرفت و حتا در جشنواره ای دانشجویی جایزه گرفت.  در آن جا با واکاوی لایه هایی از تاریخ معاصر ایران نشان داده ام که جریان های واپس گرا و پیشامدرن در بزنگاه های تاریخی چگونه از این مساله بهره برده اند و با تحریک اضطراب های جنسی متورم ایرانیان و شعله ور کردن تعصب های جنسی آنان آب به آسیاب استبداد ریخته و لایه های گسترده ای از مردم را پشت خود و در خدمت خواست های ارتجایی خود قرار داده اند.

به عنوان نمونه در تاریخ ایران باستان مزدکیان با همین طرفند به خاک افتادند.

در نمونه ای دیگر می توان به جنبش بابی و به ویژه به طاهرهء قره العین اشاره کرد که پیش از مشروطیت خوراک ماشین ترور جنسی شد و از پای در آمد. برای ترور جنسی طاهره مخالفان وی تا آن جا پیش رفته اند  که وی را به اباحه گری و فاحشه گی نیز متهم کرده اند.

در روایتی از تاریخ نگاری غیربهایی آمده است «از حالت تنهايي به حال اجتماع بيرون بياييد و اين حجابي را كه ميان شما و زنان مانع از استفاده و استمتاع است پاره كنيد، آنان را در كارهاي خودتان شريك سازيد و كارها را در ميان خودتان و زنان، بعد از آن كه كام دل از آنها برداشتيد تقسيم كنيد، با آن‏ها آميزش داشته باشيد، آن‏ها را از خانه‏ها به انجمن‏ها ببريد؛ زنان گل هاي زندگي دنيا مي‏باشند، گل را بايد از شاخه بچينيد و ببوئيد، زيرا گل براي چيدن و بوئيدن آفريده شده و شايسته نيست كه آن را آماده بداريد و بدان نيك نظر نداريد، آن‏ها را با لذت تمام ببوئيد، گل و شكوفه را بايد چيد و براي دوستان به ارمغان فرستاد. اما تمركز سرمايه نزد بعضي و محروم بودن برخي ديگر از استفاده از آن، اصل و اساس هر فتنه و فسادي است... بلكه اموال حق مشاع تمام مردم است، و كسي آن را قسمت نكرده. مال براي آن است كه تمام مردم درآن اشتراك داشته باشند...ميان فقرا و اغنيا مساوات كنيد...

زنان را از دوستانِ تان دريغ مداريد؛ زيرا اكنون رادع و مانع و حد و تكليفي وجود ندارد و كسي نمي تواند جلو كسي را بگيرد؛ پس حظّ و نصيب خود را از اين حيات و زندگي برداريد؛ زيرا بعد از مردن خبري نيست.» (رک: حسن زيد گلپايگاني، ترجمه مفتاح باب الابواب يا تاريخ باب و بهاء، تهران، چاپ تابان، 1334؛ ص 118؛ رك: عمر رضا كحاله، همان، ج 4، ص 200)

 

در وقایع نگاری دوره قاجار آمده است «او نكاح يك زن با نُه مرد را مجاز، و حتي مستحب دانست.» (محمد تقي سپهر، ناسخ التواريخ  ج 3، به اهتمام جمشيد كيانفر، تهران، اساطير، 1377، چاپ اول، ص 997)و باز «و مدعي شد كه اين، از خوش رفاقتي است و وسيله زيادتي مهر و محبت است» ( فريد گلپايگاني، همان، ص 115.)

 

روایت دیگر از رفتار قره العین در تاریخ نگاری رسمی می نویسد «در مسير مازندران، عاقبت كار بدانجا پيوست كه قره العين و ملا محمد علي(قدوس)، هر دو تن در يك محمل نشستند و آن سارباني كه مهار شتر را داشت شعري چند انشاء كرد «اجتماع شمسَين و اقتران قمرَين است». سپس در يكي از روستاهاي ميان راه، آن دو در اوج بي‏عفتي، با يك ديگر به گرمابه‏اي رفتند» (محمد تقي سپهر، همان، ص 1015؛ اعتضاد السلطنه، فتنه باب، توضيحات و مقالات به قلم عبدالحسين نوائي، تهران، انتشارات بابك، 1351، چاپ دوم، ص 186؛ عمر رضا كحاله، ج 4، ص 201)

برای مقایسه می توان به روایت تاریخ نگاری بهاییان مراجعه کرد.

رک: واقعهء قلعهء شیخ طبرسی، سیامک ذبیحی مقدم، آلمان، موسسهء عصر جدید، 1381.

در جریان 18 تیر هم واپس گرایان با نسبت دادن یک جنبش مدرن و آزادی خواهانهء دانشجویی به یک محفل شخصی خودساخته، ماشین سرکوب جنسی را روشن کردند. بسامد بالای واژهء "منوچ و شانسی" که اشاره به منوچهر محمدی و مریم شانسی داشت  در گزارش ها، اخبار و تحلیل ها می تواند بخشی از آسیب شناسی جنبش دانشجویی در آن دوران را در برابر آفتاب قرار دهد. فروکاهیدن یک جنبش مدرن دانشجویی که مطالبات مدرنی هم چون آزادی رسانه ای و دمکراسی خواهی و حقوق بشرستایی را در دستور کار خود داشت، به یک محفل دو نفره عشقی که با عنوان «محفل منوچ و شانسی» مطرح شد به استبداد فرصت داد که به آسانی بتواند این جنبش را در برابر چشمان گشاد ما با بی شرمی تمام سرکوب کند. 

هرچند در تحلیل سرکوب 18 تیر مثل هر پدیدهء اجتماعی دیگر باید به پارامترهای بسیاری رجوع کرد اما بی شک تلاش آگاهانهء حاکمیت در تحریک اضطراب های جنسی ایرانیان و تشویق آنان دست کم به سکوت یکی از این دلایل بود.  

در نتیجه،  در آسیب شناسی جنبش دانشجویی در ایران، هم در سطح ملی و هم در سطح دانشجویی، تلاش برای  خاموش کردن ماشین ترور جنسی از اهمیت بسیاری برخوردار است.

تاکنون سه راه کلی پیش گذاشته شده است.

یکم. تسلیم (تن دادن به گفتمان حاکم و در دستور کار قرار دان پارسایی جنسی)

دوم. سکوت (بی توجهی به گفتمان حاکم و ادامهء مبارزه جاری)

سوم. انهدام ماشین ترور جنسی از طریق بازسازی اخلاق مدنی در "جهان پس از اخلاق" جدید 

در جریان دوم خرداد اگر فراموش نکرده باشیم این مصباح یزدی بود که اولین بار از الگوی سرکوب جنسی به روشنی و رسمن بهره برد. مصباح استدلال می کرد که جوانان چون مشکل جنسی دارند، آزادی می خواهند. وی تلاش داشت به جامعه ای که هراس جنسی و هراس از آزادی جنسی دارد بقبولاند که آزادی مساوی با آزادی جنسی است! در واقع او می خواست جامعه ای را که از هراس از آزادی جنسی لبریزاست با هراس از آزادی هم لبریز کند!

این نکته از اتفاق در زمانهء ما  بخشی از واقعیت است. چه، هم جوانان و ایرانیان مشکل جنسی دارند وهم بسیاری از مطالبات اجتماعی و آزادی خواهانه در جهان جدید فرصت یافته است به شکل نهایی و نهانی خود یعنی آزادی های اجتماعی و اخلاقی ترجمه شود.

اما آن چه ارادهء باطل مصباح و ادعای دروغ او را بازتاب می دهد. آن جاست که وی تلاش دارد بگوید همهء مسالهء آزادی خواهی و آزادی خواهان در ایران و جهان آزادی جنسی است.

من هر چند در بسیاری از نوشته های خود گفتمان آزادی جنسی را هستهء سخت توسعه نایافته گی و انحطاط در ایران دانسته ام، نمی خواهم این ادعای سخیف را تکرار کنم. من تنها می خواهم بگویم بدون یک گفتمان آزاد، سالم، شفاف و شکوفا در پهنه سکسوالیته و سکس، مشکلات اخلاقی و سکسی و در نتیجه مشکلات زنان در ایران حل نخواهد شد.

و کیست که نمی داند بدون حل مشکل زنان در ایران و رفع کلیهء اشکال تبعیض در آن، استقرار دمکراسی و نهادینه شدن حقوق بشر در ایران تعلیق به محال خواهد شد.

 

*این نوشته متن سخنرانی است که در دانشگاه جورج واشنگتن و در انجمن دمکرا سی و مدرنیته و در نکوداشت 18 تیر ایراد شده است.

 

نظر خوانندگان

 

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه