شطرنج و سکولاریسم
م. سحر
می دانیم که شطرنج یکی از شگفت انگیز ترین و هوشمندانه ترین اختراعات تاریخ بشریت ست .
بر صفحهء گشودهء این پدیدهء اعجاب آور و در کُنش ها و آزمون هایی که به یمن حرکت ِ مهره ها ظهور می یابند، دانش ملکداری و هوش حکومتگری و بینش سیاست ورزی و تدابیرخردمندانهء امور کشوری و لشکری به صورتی بسیار فشرده و نمادین تعبیه است.
آیا هرگز به این نکته توجه شده است که چرا درعرصهء شطرنج جز شاه و وزیر و رخ و اسب و فیل و خیل سربازان پیاده، مُهرهء دیگری نمی یابیم؟ و چراست که در این میدان نه از کاهنان معابد خبری است، نه از کشیشان و موبدان و ملایان اثری؟
آیا در این نکته نشانه و نمادی از یک حقیقت بسیار بزرگ نیست؟
به نظر می رسد ،خردمندانی که طرحی از اینگونه شگفت بر بنیاد علم و بینش و خرد و ذوق ریخته اند، در آفریدهء نبوغ آسای خود، پیام بسیار مهمی را به بشریت ارمغان کرده اند؛ و آن این است که به حکم خرد و دانش و عقل ، عرصهء سیاست و ملکداری و تدابیر امور کشوری و لشکری را بر کاهن و موبد و فقیه و کاردینال و انواع ملایان راهی نیست. این میدان برای همیشه بر آنان بسته است.
به زبان دیگر، آفرینندگان شطرنج هرگز نخواسته اند تا پای برهمن و کاهن و موبد و فقیه و ملا بر این عرصه گشوده شود وبدین گونه دین و معنویت و خدا و همهء امور مقدس به کشمکش ها و آلایش های بی رحم و عاری از اخلاقی آلوده شود که خاص ِ قدرت و سیاست است.
از این رو می توان شطرنج و قوانین اعجازآور آن را نخستین بیان مستدل و محکم بشریت در ضرورت وجود سکولاریسم محسوب داشت و به اتکای این پیام امر سیاست و قدرت و ادارهء امور کشوری و جاری و عرفی ابنای بشر را از امر قدسی و دینی جدا دانست و برای بنیاد کردن جامعه ای که امر قدسی از امور لوث پذیر زندگی عرفی کاملاً مبرا و مجرّد بماند از این میراث ارجمند نیاکان هوشیار و خردمند الهام گرفت.
اما آنچه که در اواخر قرن بیستم در کشور ما اتفاق افتاد ، نشانگر آن است که، بنا بر انگیزه ها و منافع گوناگونی که در کار بود و هست ــ چنانکه اُفتاد و همگان دانند ــ رنود و دشمنان کشور ما، به یاری عوام، پای فقیه و ملا و امام و حجةالاسلام را به امر حکومت و ادارهء مملکت باز و این گروه ناموزون و ناراست و نابشایست را وارد بازی سیاست و قدرت کردند. و خواص بی خاصیت نیز از این امر غافل ماندند که میدان مُلکداری و حکومت، درست همانند صفحهء شطرنج، عرصهء آزمون ها و کنش هایی است که به سائقهء خرد و هدایت دانش و عقل بشری در کارند و هر یک از مهره ها بر اساس قواعدی استوار بر دانش و عقل به حرکت در می آیند و دستِ کارسازان عوامل عالم غیب و نیز نفخات قدسی ملایک و کشف و شهود مربوط به تجربیات دینی در آنها راه و جایگاهی ندارند زیرا مجال و فرصت حضور مقدس ِ امور دینی و وجدانی و عاطفی و معنوی درجای دیگری بیرون از عرصهء حکومت و زوز و قدرت و جبر و جنایت و کشتار و فحشا و فساد است . زیرا انواع این تباهی ها همگی و به ناگزیر از اجزا لایتجزّی قدرت و حکومتند .
پیام باستانی طراحان و آفرینندگان پدیدهء اعجاب آور شطرنج برای ما امروزیان آنست که : ورود فقیه و امام و ملا و موبد و کاهن در بازی قدرت و سیاست همانقدر بیگانه از علم و خرد و و سنّت و تاریخ است که حضور وی در جایگاه مهره ای از مُهره های عرصهء شطرنج.
------------------------------------------
این چند سطر بخش کوتاهی از یکی از یادداشت هایی ست که من چند سالی پیش از این ، ذیل شعری به نام «خسی در میقات» نوشته ام این شعر، همراه با یادداشت های مفصل مربوط به آن دربعضی سایت ها قابل دسترسی است از آن جمله در اینجا:
http://www.ayandehnegar.org/page1.php?news_id=3110
یا در اینجا:
http://sokhanhaakebaayad.blogspot.com/2007/04/blog-post.html
به هر حال به نظرم رسید که ممکن است این یادداشت برای خوانندگان «سکولاریسم نو» جالب و امیدوارم چنین باشد! (م. سحر)
وبلاگ نويسنده: