|
||||
آرشيو موضوعی ===============
|
انتخاب هاشمی و زمينیشدن خبرگان
اول. پس از پیروزی سید محمد خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری هفتم و باز شدن نسبی عرصه گفتگو و جدلهای تئوریك، جلسههای سخنرانی و پرسش و پاسخ زیادی برگزار شد. در آن جلسهها تلاش می شد كه گفتمان اصلاحطلبی در جامعه بسط داده شود. یكی از موضوعاتی كه سخنرانان بر آن تاكید می كردند و سعی در تبیین و توضیح آن داشتند بحث «زمینی بودن حكومت» و «تقدسزدایی از حریم قدرت» بود؛ بحثی كه امروز بدیهی است و آن روز بدیع بود.سخنرانانی كه شاید بسیاری از آنها نیز در گذشته در ایجاد این تقدس نقشی را ایفا كرده بودند، در راستای گفتمان اصلاحطلبی سعی بر اصلاح این رویه داشتند. سخنرانان آن نشستهای دانشجویی و عمومی سعی میكردند كه از فرصت به دست آمده استفاده كنند و حداقل، پایه های صندلی دولت را به زمین بچسبانند. فرصتی كه به یمن حضور فردی بر صندلی ریاست دولت به وجود آمده بودكه خود را فردی از جنس زمین میدانست و قصد ایجاد و استفاده از دیواری مافوق را برای مصون ماندن از انتقادها نداشت. از شعار «مخالف هاشمی، دشمن پیغمبر است» در زمان ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی تا شعار «زنده باد مخالف من» در زمان خاتمی فاصله زیادی بود كه طی شد. فاصلهای بیش از چند كلمه! زمینی شدن دولت میراثی است كه باید آن را میراث خاتمی دانست، میراثی كه روسای جمهور پس از او چه بخواهند و چه نخواهند به آنها رسیده است. دولتمردان امروز اما بدشان نمیآیدكه آن هاله تقدس كه سپر خوبی در مقابل انتقادها و مخالفتهاست دوباره باز گردد؛ و پایههای صندلی رئیس دولت دیگر بار از زمین فاصله گیرد. هر چندكه با اذعان به « نوكری مردم» این هاله با دست پس زده شود اما با اعلام وجود «هاله نور» در اطراف خود با پا پیش كشیده میشود. ادعای احمدینژاد در دیدار با آیت الله جوادی آملی را پس از بازگشت از نیویورك مبنی بر احساس وجود هالهای از نور در اطراف خود در زمان سخنرانی در صحن سازمان ملل و پلك نزدن نمایندگان سایر كشورها و یا گفتهی رئیس سازمان بازرسی از قول یك شهروند سوریه ای كه « اگر خداوند میخواست پیامبر دیگری بفرستد آن فرد محمود احمدینژاد بود» را میتوان در همین راستا تحلیل كرد. دوم. در زمان انتخابات ریاست جمهوری نهم و خصوصا در دور دوم كه هاشمی رفسنجانی و احمدی نژاد به دور دوم راه یافتند، سیلی از انتقادها كه كمكم به تخریب رسید، علیه هاشمی صورت گرفت. انتقادهایی كه از جنس انتقادهای اصلاحطلبان چپ در سالهای پس از هفتاد و شش نبود.موجی از تخریب كه عملكرد هاشمی در دو دوره ریاست جمهوری او (دوره های پنجم و ششم) تا مناسبات گروهی، شخصی و خانوادگیش را شامل میشد. خط تخریبی كه با سیلی از اس.ام.اس و توزیع گسترده سی.دی و ... طراحی شده بود. سوم. پس از فوت آیت الله مشكینی (رئیس سابق مجلس خبرگان) باید رئیس جدید انتخاب میشد. پس از كش و قوس های فراوان و در رقابتی نزدیك هاشمی با 41 رای بر احمد جنتی (دبیر شورای نگهبان) پیروز شد و بر صندلی رئیس مجلس خبرگان رهبری نشست. هر چند كه به دلیل پیروزی احمدی نژاد در انتخابات ریاست جمهوری نهم و ناكامی هاشمی، از میراث خاتمی یعنی همان « زمینی شدن صندلی رئیس دولت» چیزی به او نرسید اما به دلیل تخریب هاشمی در زمان تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری نهم، امروز خود او با نشستن بر صندلی ریاست خبرگان همان كاری را میكند كه خاتمی كرد؛ «زمینی شدن صندلی رئیس مجلس خبرگان رهبری». در واقع، محافظهكارانی كه در درنوردیدن خطقرمزهای گذشته با تمسك به پشتوانههایی مطمئن در زمان انتخابات ریاست جمهوری قبلی در تخریب هاشمی كم نگذاشته و این انتقادها را تا روز رای گیری رئیس مجلس خبرگان ادامه دادند نقش اصلی را در این میان به عهده داشتهاند. آنها در اشتباهی محاسباتی راهی برگشتناپذیر را رفته و آبی طوفانی به آسیاب گفتمان اصلاح طلبی ریختند. چرا كه دیگر «مخالف هاشمی را دشمن پیغمبر» نمیدانستند. این اشتباه استراتژیك اشتباهی است كه صدای آن بعدا بیشتر به گوش خواهد رسید. اما چه سود كه خود كرده را تدبیر نیست. حتی اگر «كیهان» منتقد سفت و سخت هاشمی، یك روز پس از نشستن او بر صندلی ریاست خبرگان در مقالهای دلجویانه هاشمی را از «سابقون» نظام جمهوری اسلامی بداند.
برگرفته از سايت «نوروز» http://norooznews.ir/note&article/note/3500.php
|
نويسنده: سروش فرهاديان
|