بازگشت به خانه  |   فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان

 21 خرداد 1386 ـ  11 ژوئن 2007

 

عقلانیت سکولار و جهانی شدن

علی اسماعیلی

بخشی از فصل سوم کتاب «طرح و نقد مبانی جهانی شدن غرب از منظر اسلام»

نشر «دفتر تبليغات حوزهء علميهء قم ـ شعبهء اصفهان»

21 خرداد 1386

 

رابطه عقلانیت سکولار و نسبیت گرایی

عقلانی شدن، عبارت از سازمان دادن زندگی، به وسیله تقسیم و همسازی فعالیتهای گوناگون، برپایه شناخت دقیق مناسبات میان انسانها با ابزارها و محیطشان، به منظور تحصیل کارآیی و بازدهی بیشتر است. بنابراین، منظور از آن، یک توسعه عمل‌گرایانه صرف است که از نبو فنی انسان مایه می‌گیرد.

عقلانیت، عمده‌ترین عنصر و ویژگی فلسفه تاریخ وبر است؛ از این روست که وبر، توسعه، در تمدن غربی را همچون جریان عقلانیت بحث کرده است. جاروی Haevie (1983)عقلانیت را دون مطلق‌گرایی ضعیف تعریف کرده است او در توضیح عقلانیت، نسبیت‌گرایی و مطلق‌گرایی را در مقابل یکدیگر قرار داده است. جاروی برای توضیح عقلانیت (چون مطلق‌گرایی ضعیف) به مقایسه آن با نسبیت گرایی و مطلق‌گرایی قوی پرداخته است.(1)

عنوان جدول: مقایسه و رابطه عقلانیت و نسبیت گرایی

نسبیت گرایی(2): هیچ حقیقت مطلقی وجود ندارد= همه حقایق نسبی‌اند.

مطلق گرایی ضعیف: بعضی حقایق مطلق وجود دارند= بعضی حقایق غیرنسبی موجودند.

مطلق‌گرایی ضعیف: همه حقایق مطلق هستند= هیچ حقیقتی نسبی وجود ندارد.(3)

او، مدعی است که مطلق‌گرایی ضعیف، همان تئوری عامه‌پسند عقلانیت است؛ و عقلانیت، از نظر او، به کارگیری دلیل برای وظایف، و کنش مؤثر، برای دستیابی به اهداف است و کنش مؤثر، از طریق افزاش دانش ممکن است. ایده عمومی عقلانیت، از نگاه انتقادی، قابل تحمل، و غیردگماتیک برای رشد فکری و اجتماعی قابل انفکاک نیست.

او مدعی است که مطلق‌گرایی و نسبیت گرایی این سه صفت را در برندارد و تنها مطلق گرایی ضعیف است که این سه صفت را داراست. از این رو عقلانیت، از نظر جاروی، دیدگاه انتقادی، عاملی در افزایش تحمل و اندیشه غیرجزمی است. او هدف عقلانیت را ساختن جامعه‌ای عقلانی می‌داند که باز، صبور و انتقادی باشد، که بهترین راه به دست آوردن آن، دانش است.

از نظر جاروی جامعه عقلانی، مرد عقلانی نمی‌خواهد، بلکه انسانی را می‌خواهد که در جهت بهبود عقلانیتشان باشد. او می‌گوید: این مطلب، مانند موقعیت «انتقاد» در معرفت‌شناسی است. انتقادگرایی، به منزله این است که منتقاد جواب غلط و جواب درست را بداند، و اما داننده جواب درست نمی‌بایستی بحث و ارزیابی از اینکه چه جوابی درست و یا غلط است را نادرست بداند.

او، معتقد است که میان عقلانیت و دانش، رابطه محکمی وجود دارد. و تفکیک هویت و دانش از تفکر عقلانی یا از تحقیق تجربی اشتباه است، عقلانیت علم، همچون تولید نظمهای نهادی طراحی شده برای بهبود اشتباهات ما دیده شده است، تا دانش، رشد و ترقی کند، و تا انتقاد سازنده و انتقادگرایی نهادی شود. عقلانیت، در معنی عمومی، به منزله چیزی شبیه استعداد انسانی برای به کار بردن برهان و استدلال است. طبیعی است که دانش را نهایت این تلاشهای بدانیم. در اینکه دانش همانند و شبیه عقلانیت است و دو راه وجود دارد:

1-6-3- آنچه دانش باید باشد: انتقادی، عملی و مترقی است.

2-6-3- آنچه نباشد: مبهم، افسانه‌ای و موهوم است.(4)

7-3- تاثیر عقلانیت سکولار بر نظام اجتماعی

هر چند عقلانیت، از کنش‌ها آغاز می‌شود، ولی به تدریج، عقلانیت، از سطح کنش‌ها به سطح ساختار و نظام رخنه می‌کند و همه بخش‌های جامعه را تحت تأثیر قرار می‌دهد. وبر معتقد است، «عقلانیت بوروکراتیک» همه سطوح جامعه را فتح خواهد کرد و نهایتاً «قفس آهنین» عقلانیت، همه بخش‌های ریز و درشت جامعه را تحت پوشش قرار خواهد داد. به عبارت دیگر، سنخ عقلانیت بوروکراتیک، در جامعه جدید به یک ساخت اجتماعی تبدیل خواهد شد. این مرحله از عقلانیت است که موجبات نگرانی وبر را باعث می‌شد و او از این که حتی عاطفی‌ترین و صمیمی‌ترین بخش زندگی هم، تحت سیطره عقلانیت رسمی (بوروکراتیک) واقع شود سخت نگران بود. در تمدن غربی عقلانیت ساختاری، در همه نهادهای جامعه اعم از فرهنگ، سیاست و اقتصاد پدید آمده است. در بخش اقتصادی، سرمایه‌داری جدید و مؤسسات اقتصادی کاملاً به صورت عقلانی شکل گرفته است. در بخش سیاست، اقتدار (سلطه) قانونی، از سمبل‌های عقلانیت رسمی است، گذشته از آن، بوروکراسی نیز به عنوان یک نوع مستقل سمبل مشهور عقلانیت بشمار می‌رود. در بخش فرهنگی هم نظم جدید اخلاقی و فرهنگی و روش‌های جدید علوم، از ثمرات عقلانیت بشمار می‌رود. در بخش فرهنگی هم نظم جدید اخلاقی و فرهنگی و روش‌های جدید علوم، از ثمرات عقلانیت است. در واقع، «علم اثباتی و عقلانی که وبر، بدان علاقه‌مند است؛ جزیی از کل جامع فرآیند تاریخی پیشرفت عقلانیت را تشکیل می‌دهد. این علم، دو خصلت دارد که معنا و برد حقیقت علمی را تحت تأثیر قرار می‌دهند. این دو عبارتند از: ناتمامی ذاتی و عینیت». تمدن جدید غربی، حاصل نوع خاصی از عقلانیت است که همه بخش‌های آن با تاروپود عقلانیت، تنیده شده است. همه این بخش‌ها، همدیگر را تقویت می‌کنند و روز به روز عقل‌گرایی و عقلانیت ابزاری، صمیم‌ترین و عاطفی‌ترین بخش‌ها را نیز تسخیر می‌کند.

در نظام فکری وبر، همچنان که کنش‌ها از ساخت‌های اعتقادی و فرهنگی، تأثیر اساسی می‌پذیرند و مصداق آن کنش مؤمنان پروتستان است که از تغییرات دینی و فکری به عمل آمده توسط نهضت پروتستانیزم متحول شد،ساخت‌های اجتماعی نیز از کنش‌ها متأثر می‌شوند. یعنی پس از طی یک دوره کنش‌های جدید، خود به ساخت‌های جدید تبدیل می‌شوند. بنابراین، همواره رابطه‌ای دوسویه میان کنش‌ها و ساخت‌ها وجود دارد.

 

تاثیر عقلانیت سکولار بر «معرفت»، «اخلاق» و «کنش اجتماعی»

مفهوم «عقلانیت» در مباحث جامعه‌شناسی توسعه، در فرمولهای اقتصاد سرمایه‌داری و در فلسفه سیاسی، قابل پی‌گیری است. اما در اغلب مباحثاتی که در ایران بر سر مفهوم »وبری» عقلانیت یا کنش منطفی «پاره‌تو» شده است، نوعی بی‌توجهی مفرط به پیش‌درآمدهای معرفت شناختی این مفاهیم صورت گرفته است. نقصانی که در تعریف جامعه شناختی «عقلانیت» غربی می‌بینیم، ریشه در خطای بزرگی دارد که در تعریف «عقل و عقلانیت» در قلمروی «معرفت» و «اخلاق» پیش آمده بود و بی‌شک عقلانیت جامعه شناختی از ملزومات «عقلانیت حکمی» و متناسب با آن است. و این نخستین نکته مهمی است که بدان توجه می‌کنیم. نمی‌توان رابطه «عقلانیت وبری» را با «ارزشها»، با «سود»، با «سنت‌ و کاریزما»، و مفهوم غیرقابل عقلانی شدن «اهداف» و یا «نسبیت رفتار معطوف به ارزش» و نیز تعریف کنش‌های غیرمنطقی، تفاوت «مشتقات» با «بازمانده‌ها یا نه‌نشست‌های» پاره‌توئی را و نیز حساسیت شدید معرفتی اغلب جامعه‌شناسان توسعه، علیه «متافیزیک، اخلاق و ارزشها» را به درستی درک کرد مگر آنکه به مبادی اپیستمولوژیک تفکر لیبرال- سرمایه‌داری، توجه کرد. مثلاً ماکس وبر، علیه غم آنکه علناً تحت تأثیر مکتب نوکانتی بوده و در مباحثی چون تفکیک نتدولوژی علوم اجتماعی از علوم طبیعی، گرایشات غیر پوزیتویستی دارد و معتقد به گزینشگر بودن «دانشمند فرهنگ» در تبیین تاریخ است و هر انتخاب یک جامعه‌شناس یا مورخ را متضمن نوعی تفسیر «ارزشی» می‌داند، در عین حال حتی در همین مورد نتوانسته از پوزیتویزم فاصله جدی بگیرد و نظام ارزشی را کاملاً ناشی از واقعیت تاریخی و شرایط دانسته و به نگاهی مکانیکی عودت می‌دهد.

و یا «پاره تو» صریحاً از دیدگاههای اجتماعی ماکیاولی و پوزیتیویسم اگوست کنت، دفاع می‌کرد و به حدی تئوری‌های جامعه‌شناختی خود را به صورتهایی از داروینیزم اجتماعی، مبتنی و نزدیک کرده به حدی که او را از نظر معفرتی به لیبرال‌ها و از حیث فلسفه اجتماعی، به گرایشات فاشیستی، نزدیک دانسته‌اند.

ماکس‌وبر و پاره‌تو، چه در متدولوژی بحث و چه در برخی پیش‌فرضهای خود، تحت تأثیر «نظریه معرفت» کانت و «نظریه اخلاق» هیوم می‌باشند. «معرفت آمپریستی»، اخلاق «اصالت سود» (یوتیلیتاریانیستی)، جدائی از دانش از ارزش و ساختگی دانستن ارزشها، امتناع از پذیرش معرفت مابعد الطبیعی (اعم از عقلانی و حیانی) و... همچون خون در پیکره نظریه «عقلانیت ابزاری» ماکس وبر و نظریه «کنش منطقی» پاره‌تو، جاری است و تأثیرات کاملاً جدی و سرنوشت‌ساز در صورتبندی این مفاهیم گذرانده‌اند. اصالت دادن به «میل»، «لذت» و «تجربه» باعث انسان‌شناسی خاص لیبرالی واز ارکان تمدن بوروژوائی است و در عین حال، مسبوق به دیدگاهی در باب «معرف» و «اخلاق» است که «عقلانیت» سرمایه‌داری را جز در آن راستا نباید ملاحظه کرد.

رویکرد بی‌نیازی از متافیزیکی و ضد علمی دانستن آن که تا «یاوه و بی‌معنی» دانستن آن نیز پیش رفت و بجای «معنی» از «فونکسیون» اجتماعی و روانی گزاره‌ای دینی و اخلاقی و فلسفی و عرفانی سخن گفت و معرفت غیرتجربی را «معرفت کاذب» دانست، همه در تعبیرهای وبر و پاتو از عقلانیت، مؤثر بود. «اندیدوآلیزم» که موتور فلسفی سرمایه‌داری جدید دانسته شده و عملاً قابل نطباق با اگوئیزم «هیومی» است از عناصر اصلی «عقلانیت جدید» غربی است.

 

نتیجه‌گیری: عقلانیت سکولار و جهانی شدن

دکترین کانت در مفاهیم متعالی «عقل محض» در استدلالهای جدالی الطرفین (دیاکتیکی)، سطحی مؤثر و نوع مهمی از «عقلانیت» را از حوزه تفکر معاصر غرب، خارج کرد. مفاهیم «عقل محض»، تنها با «استنتاج»، حاصل می‌شوند و در قالب هیچ داده تجربی در نمی‌آیند و «نفس»، «جهان» و «خداوند»، سه معنای غیرتجربی در عقل محض است. سپس مغالطاتی را طرح می‌کند که به نظر او هرگز قابل حل نیست و استدلالهای در این موارد، همگی جدلی‌الطرفین خواهند بود. به نظر او بعدالطبیعه، قادر به افزودن اطلاعات ما از واقعیت هستی نمی‌باشد و لذا نوعی «علم» و معرفت، نیست و مسایل عمده «مابعدالطبیعه» یعنی خدا، اختیار و نفس، قابل معرفت نیست و لذا راه ایمان و اخلاق و ارزشها از راه «معرفت» و آگاهی و علم، جداست. کانت، برخلاف آمپریستهایی چون لاک و هیوم، همه مفاهیم را ناشی از درک حسی نمی‌داند اما در برخی نتایج با آنها همسو می‌شود و حتی افراطی‌تر از آنان، «فطریات عقل نظری» دکارتی را رد می‌کند و به جای آن به عنوان جایگزین، «فطریات عقل عملی» را پیشنهاد می‌دهد که البته از سوی فرهنگ جدید غربی تقریباً پس زده شده است. کانت، مفاهیم پیشینی و غیرتجربی را مبتنی بر ساختمان خود ذهن می‌داند که اشتباهاً سنگ بنای نظامهای مابعدالطبیعی قرار گرفته‌اند. این اصول عقلی، بدرد فراتر رفتن از «تجربه» نمی‌هورند. اما به عقیده کانت، ذهن ما تمایل و عادت به ساختن مابعدالطبیعه دارد و اینکار را می‌کند ولی این، نوعی آگاهی از واقع نباید بشمار آید. لذا «مابعدالطبیعه»، از اثبات خدا و معاد گرفته تا گزاره‌های توصیفی اخلاقی راجع به ارزش و ضدارزش، هیچیک قابل اثبات نیست و بنابراین میان «عقلانیت» با مهمترین مسائل حیات بشری، فاصله‌ای جبران‌ناشدنی افتاد.

عقل‌گرایی پیکربندی کلی دانش است که گسترش تفکر جهانی، و از آن طریق روند وسیع‌تر جهانی شدن را پیش برده است. این چارچوب دانش چهار ویژگی اصلی متمایز دارد. نخست این که عقل‌گرایی جنبه سکولار دارد؛ یعنی واقعیت را کاملاً برحسب دنیای فیزیکی تعریف می‌کند. دوم، عقل‌گرایی جنبه انسان مدارانه دارد؛ یعنی واقعیت را عمدتاً برحسب علایق و فعالیت‌های انسان قرار می‌دهد. سوم، عقل‌گرایی مشخصه یک «دانشمند» را دارد؛ یعنی معتقد است که پدیده‌ها را می‌توان بر حسب واقعیتا مسلم قابل کشف به وسیله کاربرد دقیق روش‌های پژوهش عینی درک کرد. چهارم، عقل‌گرایی جنبه ابزاری دارد؛ یعنی بیشترین ارزش را برای بینش‌هایی قایل است که به مردم امکان می‌دهند تا مشکلات بلافصل را حل کنند.

وقتی عقل‌گرایی به عنوان ساختار اجتماعی بارز حاکم می‌شود، گرایش به تحت سلطه درآوردن انواع دیگر دانش پیدا می‌کند و یک شیوه «استنباط» را نشبت به دیگر شیوه‌ها تقویت می‌کند. عقل‌گرایان به آسانی زیباشناسی، معنویت، هیجان، و تخیل را رد می‌کنند، و یا «پدیده‌های نامعقول» را تا حدودی، و تا آنجا می‌پذیرند که دانش  عقل گرا را تکمیل کنند یا به پیش رانند. «پدیده‌های نامعقول» به خودی خود حاوی هیچ‌گونه حقیقت اساسی تلقی نمی‌شود.

در واقع، عقل‌گرایی غربی نوعی اعتقاد سکولار است. عقل‌گرایان معتقدند که علم، امکان کشف حقایق عینی، قطعی و منفرد درباره پدیده‌ها را برای انسان فراهم می‌کند. بنابراین انسان‌ها می‌توانند این دانش را برای مهار کردن نیروهای طبیعی و اجتماعی و در جهت ترقی بشر به کار ببرند. بدین ترتیب، عقل‌گرایی تکنولوژیکی- علمی به ما امکان می‌دهد بر بیماری، گرسنگی، فقر، جنگ، و غیره غلبه پیدا کنیم و در نتیجه امکانات زندگی انسان را به حداکثر برسانیم.

اثرات دانش عقل‌گرا در همه چیزهایی که در جامعه نوین «معقول» تلقی می‌شوند، آشکار می‌شوند. برای مثال، عقل‌گرایی ما را وادار می‌کند تا «جامعه» را از «طبیعت» جدا کنیم و از طریق امکانات علمی و تکنیکی درصدد مهار نیروهای طبیعی برای مقاصد ابزاری انسان باشیم. محاسبات سکولار، انسان مدارانه، و ابزاری همچنین چارچوبی از دانش را برای تولید سرمایه‌داری و کارآیی و پرستی امروزی ایجاد کرده است. نگرش عقل‌گرایانه همچنین شالوده نیروی قانون سکولار «عینیت» در روابط اجتماعی نوین و گستردگی دیوان‌سالاری در سازمان‌های نوین (دولت‌ها، شرکت‌ها، انجمن‌های مدنی، مدارس، بیمارستان‌های و غیره) را تشکیل داده‌اند. عقل‌گرایی موجب تولید دانش «علمی» از طریق دانشگاه‌ها و متخصصان شده است. در واقع ساختار دانش عقل‌گرا در جهت‌گیری سکولار، عمدتاً انسان‌مدارانه، شبه علمی و اساساً ابزاری آشکار است.

در واقع، می‌توان مواردی از تفکر سکولار، انسان‌مدارانه، علمی، و ابزاری را در دوران‌های باستانی گوناگون پیدا کرد. عقل‌گرایی در آغاز به اصطلاح جنبش «روشنگری» که در ناحیه آتلانتیک شمالی طی قرن هجدهم نفوذ پیدا کرد، تثبیت شد. تفکر روشنگری بر چسب «دانش» را از اسطوره، ایمان و سایر شیوه‌های «سنتی» درک زدود. به دنبال آن عقل‌گرایی بویژه از طریق استعمار و امپریالیسم غیررسمی، به همه نقاط دنیا رخنه کرده است. تفکر عقل‌گرایانه به شیوه‌های کلی ظهور فوق قلمروگرایی را تغریب کرده است. یکی آن که، این ساختار دانش نوعی بنیان فکری برای سایر علل اصلی جهانی شدن فراهم کرده است. به همین ترتیب، تکنولوژی‌هایی که فضاهای فوق قلمروی را می‌گشاید تا اندازه‌ای، تفکر علمی و اراده انسان مدارانه و ابزارگرایانه برای کنترل طبیعت گسترش یافته‌اند. در همین حال، قانون عقل‌گرایانه امروز و سازمان دیوان سالار زمینه را برای چارچوب‌های نظارتی که مشوق جهانی بوده‌اند، فراهم آورده‌اند.

علاوه بر این، برخی محرک‌ها برای ایجاد جغرافیایی فوق قلمروی از منطق درونی خود عقل‌گرایی ناشی شده‌اند. برای مثال، ویژگی سکولار عقل‌گرایی مردم را بر آن داشته است تا «کلیت» وجودی خود را بر حسب سیاره‌‌ای که در آن زندگی می‌کنیم درک کنند تا براساس نگرش‌های سنتی و مذهبی. در واقع، پیش از قرن شانزدهم «نقشه‌های دنیا» غالباً روابط میان مردم و خدا (یا خدایان)، یا به جای برخی قلمروهای زمینی ترسیم می‌کردند. از دیدگاه سکولار، حقیقت از دل قوانین دنیوی- و در واقع جهانی- بیرون می‌آید، همان قوانینی که از ویژگی‌های مکانی می‌گریزند و بر هرگونه فاصله‌های ارضی و مرزها غلبه دارند.

بنابراین تعدادی از محرک‌های مهم جهانی شدن از تلاش برای کشف حقایق فراجهانی ناشی شده‌اند. این جست و جو موجب ترغیب هم «جهانگردی» اولیه و هم جهانگردان نسل معاصر شده است. عقل‌گرایی موجب تشویق این باور شده است که مردم در صورتی می‌توانند به دانش جامع دست یابند که دنیای مادی را به عنوان یک کل درک کنند. جهانی شدن را تا حدودی می‌توان دنباله این دیدگاه سکولار تلقی کرد. در همین حال انسان‌مداری، عقل‌گرایی، و هشیاری، ما را به سوی فضایی سوق می‌دهد که انسانیت جهان مادی آن را اشغال کرده است. در برداشت انسان‌مدارانه، کیهان نه قلمرو خدایان است، نه زیست کره‌ای برای انواع حیات وابسته به یکدیگر، و نه قلمرو یک قبیله خاص. تفکر عقل‌گرایی بر فضای انسان اندیشه‌ورز ـ یعنی بر کرهء زمین ـ به عنوان مکانی واحد متمرکز است. این نوع تفکر دربارهء زمین به مثابه خانهء انسان نیز، جهت‌گیری ذهنی مهمی برای جهانی شدن فراهم آورده است.

پانوشت ها:

1- منبع- آزاد ارمکی- تقی- جامعه‌شناسی عقلانیت- فصلنامه قبسات- صفحه45.

2- Relativism.

3- منبع جدول مراتب معرفت‌شناسی (2-3): آزاد ارمکی، تقی- جامعه‌شناسی عقلانیت- فصلنامه قبسات- ص46.

4- آزاد ارمکی، تقی- جامعه شناسی عقلانیت- فصلنامه قبسات- شماره اول- سال اول- صفحه39.

5- Generous

 

برگرفته از سايت «دفتر تبليغات حوزهء علميهء قم ـ شعبهء اصفهان»:

http://www.morsalat.com/detail_lib_fa/?iLib=122&iData=292&iCat=357&iChannel=24&nChannel=Lib

 بازگشت به خانه

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

 

و يا مستقيماً از وسيله زير استفاده کنيد:

(توجه: اين ایميل ضميمه نمی پذيرد)

 

نام شما:

اگر مايل به دريافت پاسخ هستيد آدرس ای - ميل خود را ذکر کنيد:

پيام شما:

بازگشت به خانه

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630