11 اسفند 1385 ـ 1 مارچ 2008 |
جدال سیاسی ـ ایدئولوژیک اسلام با سکولاریسم در یکصد ساله اخیر ایران
نوید اخگر
برای درکی تاریخی و صحیح از پروسه حرکت سکولاریسم در ایران نگاهی بر قفای یک صد ساله اخیر و برخورد مذهب و بطور مشخص اسلام با تفکرات سکولار چه در سطح داخلی و چه در سطح بین المللی یک الزام است.
بخشی از روشنفکران ایران جنبش مشروطیت را در صد ساله اخیر تلفیقی از حرکت های مذهبی و سکولار و آزادیخواهانه میدانند و در کنار فعل و انفعالات چهره های مذهبی و بطور اخص اسلامی به ترسیم چهره های سکولار از انقلاب مشروطیت میپردازند. در حالی که واقعیت ورای این گونه ترسیم هاست.
بخشی نیز معتقدند که جنبش دمکراسی خواهی در انقلاب مشروطیت و گرایش به سکولاریسم دوران طفولیت خود را میگذرانید.
دورانی که چهره های شاخص هنری و فرهنگی عصر مشروطیت بسا بیشتر از چهره های شاخص امروز قلم بر علیه مذهب و مذهبیون تیز کرده بودند. بعنوان یاد آوری بد نیست که به گفتار زنده یاد گلشیری اشاره شود که معتقد شده بود قرآن زمینه مکفی برای سروده های شاعران را فراهم آورده و اشک شوق دخترش را در به روی کار آمدن خاتمی گوشزد جامعه جهانی کرده بود.
بایستی مقایسه کرد مواضع سکولاریستی احمد کسروی، ایرج میرزا ، عارف قزوینی و میرزاده عشقی... و شعرا و نویسندگان عصر مشروطیت را با شعرا و نویسندگانی که امروز هم در کنار سیاست استحاله رفسنجانی و هم در کنار سیاست گفتگوی تمدن های خاتمی و هم در کنار سیاست های ضد امریکائی و ضد صهیونیستی احمدی نژاد بیتوته کرده اند و سنگ بمب اتم را بعنوان پروژه ملی به سینه میکوبیدند و نه تنها از حماس و جهاد اسلامی که برای حزب الله لبنان و القاعده نیز در خدمت به سیاست های رژیم اسلامی کم نمی گذارند. و گاه بعضی از آنان پس از سالیان اقامت در فرنگ جبهه عوض کرده قدم سبک میکنند و به ایران شرفیاب نیز می شوند.
بعضی دیگر از روشنفکران در برآورد های سیاسی خود به نقش حمایت های استعماری کشور هائی نظیر انگلیس از مذهب و چهره های اسلامی در ایران در صد ساله اخیر در مقابل سکولاریستها و سکولاریسم کم توجه اند و کم بها میدهند، همچنان که به کار کرد های جنگ سرد که تیغش از ترس سوسیالیسم و در حمایت اسلام و مذهبیون ابتدا حنجره سکولار و سکولاریسم را میبرید با دیده اغماض مینگرند.
احمد کسروی در این مورد چنین میگوید: «امید آنکه به دستیاری مذاهب جلوگیری از کمونیستی کنید بی جاست. اگر کسی در آرزوی جلوگیری از کمونیستی است باید سخن پایدار تر و والاتر از گفته های کمونیستها بگوید و ایراد هائی را که بمبادی کمونیستی توان گرفت به دلایل روشن گرداند. اگر در ایران تبلیغات کمونیستی بشود مسلمانان به عنوان آنکه مسلمان میباشند از گرویدن به آن خود داری نخواهند کرد ولی با این عقاید درهمی که در مغز های خود آکنده اند اگر مبادی کمونیستی را هم فرا گیرند اینها را با آنها در هم آمیخته یک معجون مهوعی پدید خواهند آورد چنانچه همین رفتار را با مشروطه کردند. روزی یکی از وزراء میگفت چون دولت شوروی دین را ممنوع گردانیده ما منظورمان آن است که با تثبیت اسلام از نفوذ سیاسی آن دولت در ایران بکاهیم».
میرزاده عشقی در یک تحلیل سیاسی و در حمایت از عارف قزوینی با زبان شعر به آخوند وحید دستگردی سردبیر مجله ارمغان که عارف و عشقی را ننگ شاعران و نوکر انگلیس لقب داده است حمله میکند و چنین مینویسد:
ای وحید دستگردی شیخ گندیده دهن
ای بنامیده همی گند دهانت را سخن
ای شپش خور شیخ یاوه گوی شندر پندری
ای نداده امتیاز شعر با گند دهن
پوستین بر پیکرت چون جلد خرسی کول سک
هیکلت اندر عبا چون دوش نسناسی کفن
بر سرت عمامه چون آلوده با گچ......(حرف بد)
لیک از بهر چه در پایان آن داستان و مدح
گفته بودی عارف و عشقی دو بد خواه وطن؟
تا بیاندوزند مشتی لیره از نفت جنوب
در خیانت میزند آتش بجان انجمن
نیستند اینها دو شاعر بلکه ننگ شاعران
ای دریغا کو در این کشور شناسای سخن
واقعا از خود خجالت ناکشیدی ای وحید
در زمان گفتن این جمله های حق شکن
عارف و عشقی همی گیرند پول از انگلیس؟
تف برویت ای کنیز پست سر پرسی لرن ( وزیر مختار انگلیس در دربار تهران)
زن صفت مانند بچه مرده زن نالیده اند
سالها از دست ظلم انگلستان این دو تن (عارف و عشقی)
از وثوق الدوله آن وقتی که تو گفتی سخن
عشقی بیچاره بُد در حبس تار اندر محن
در همان روزی که تو خواندی قصیده بهر کاکس ( وزیر مختار انگلیس قبل از لرن)
عارف بد بخت بُد آواره در کوه و دمن
هیچ عارف گفت مدحی از پی کسب عطا؟
هیچ عشقی گفت شعری از پی اخذ ثمن؟
پاکدامن تر از این دو شاعر همت بلند
از تو پرسم شاعری باشد درین دور و زمن؟
قابل توجه است که عشقی در سی و دوسالگی توسط تیری که پشتش حکومت و استعمار خوابیده است زندگیش پایان میپذیرد لیکن خون عشقی جوهر قلم نسل های بعد برای برافراشتن پرچم سکولاریسم و آزادیخواهی میگردد.
بعضی دیگر از روشنفکران و تحلیل گران تاریخی _ سیاسی ایران به واقعه 28 مرداد و شرکت امریکا در سرنگونی مصدق که به روی کار آمدن مجدد محمد رضا شاه پهلوی منجر شد نیز کم بها میدهند و به نقش پر رنگ شده مذهب و نقش ضعیف شده سکولاریسم آنگاه که مصدق به گفته خمینی از مذهب سیلی میخورد را در پرده ابهام میگذارند.
بعضی از روشنفکران نیز از روی سقوط حزب توده بعنوان یک منطق سکولار در عهدی که بیشترین حمایت ها مردمی شامل حالش شده بود در مقابل رهبران متحجر مذهبی آن دوران می پرند و به روند حرکت ها و جنبش های توده ای و رادیکالی که بعد از شکست حزب توده حاصل شده نیز با دیده اغماض مینگرند.
روی کار آمدن کندی در امریکا رشد جنبش های آزادیخواهی در آسیا، امریکای لاتین و آفریقا در این برهه گرایش به مبارزات قهری در بین نیروهای مبارز در سراسر دنیا، فاز جدید توسعه کلان سرمایه داری در جهان و تبیین و بررسی ایدئولوژیها و منطق های تئوریک برای شناخت مسیر راه و به گردش انداختن چرخه مبارزات اجتماعی از شاخصه های این عصر است.
در جامعه ایران تجربه شکست انقلاب مشروطیت، واقعه 28 مرداد، بر کناری مصدق، شکست حزب توده بعنوان بزرگترین حزب سیاسی و سکولار آن دوران در کوران مبارزات مردمی ، فضای جنگ سرد و حمایت از مذهب در مقابل تفکرات سوسیالیستی با نام مبارزه با شوروی همان طور که در فاکت های فوق ذکر شد راه را برای بازرگان ها، علی شریعتی ها و مفتح ها ، طالقانی ها، حنیف نژاد ها میگشاید و در پی آن و سالیان بعد ظهور حکومت اسلامی در ایران طالبان در افغانستان، القاعده، حماس ، جهاد اسلامی، حزب الدعوه حزب الله لبنان و ....... باین نیروها در فضای توضیح داده شده فوق به منصه ظهور میرسند.
تفکری اسلامی در مقابل و مقابله با ماتریالیزم عرض اندام میکند و قبل از اینکه این مبانی فکری خود را به ثبوت برساند در اولین قدم سعی در نفی رقیب و چگونگی این نفی میکند زیرا تا حد اقل چند دهه قبل تهدید مشخصی را از طرف جامعه جهانی بطور ملموس احساس نمی کند.
شاخصه های تاریخی _ سیاسی اسلامی حاکم شده بر مردم غیر مسلمان ایران تا قبل از حمله اسلام، چگونگی فراموش کاری های منافع ملی ایرانیان در قبال کشور های همجوار نه تنها مورد تدقیق و باز بینی مسلمانان عهد جدید قرار نمی گیرد بلکه بی کفایتی شاهان و سلاطین عهد حمله عرب به پای مردم سرکوب و کشتار شده و اسارت گرفته شده ایران نوشته میشود و خزائن منافع ملی و سیاسی ایران به نفع سلطه خارجی تخلیه میگردد.
به کلامی دیگر جنگ بین سکولاریزم که پذیرنده افکار و عقاید غیر خودی است و اسلام بعنوان یک مشی سیاسی ایدئولوژیک که نمی تواند هیچ تفکری جز خود و جناح خود را تحمل کند حد اقل در صد سال گدشته تا امروز بسیار روشن در تاریخ ایران قابل شناسائی است
هر گاه که سکولاریزم امکان یافته که عرض اندام کند اسلام با قوی ترین مشت های آهنین با کمک سلاطین و شاهان و یا بدون کمک آنان یا به حذف نیروهای سکولار و آزادیخواه پرداخته و یا با ایجاد موانع سیاسی تاریخی چنان دست به کشتار و خونریزی زده است که سکولاریزم و سکولاریست ها ده ها سال به عقب پرتاب شده اند.
نگاهی بر کشتار هائی که در عراق و لبنان و افغانستان از نیروهای سکولار میشود بهترین گواه برای آنانی است که هنوز به تئوریهای بین نا بینی معتقدند در صورتی که سکولاریزم خطوط قرمزش را بروشنی ترسیم کرده و اجازه نمی دهد که مذهب در زندگی سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی احاد جامعه شرکت داشته باشد در صورتی که اسلام با هر قرائتی اساسا این رکن سکولاریزم را نمی پذیرد و نه پذیرفته است که ما و مردم عراق و منطقه در این نقطه امروزی حضور داریم، نا گفته پیداست که هر گونه پیش داوری و مقایسه مسحیت و جوامع مسیحی با اسلام و گسترش سکولاریزم در جوامع مسیحی امری غیر علمی محسوب میگردد.
برگرفته از سامانه اینترنتی نوید اخگر:
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
و يا مستقيماً از وسيله زير استفاده کنيد: (توجه: اين ایميل ضميمه نمی پذيرد) |
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630 |