بازگشت به خانه  |   فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان

 فروردين 1387 ـ   آوريل  2008

 

مذهب روشنفكران

فصلی از کتاب «جامعه‌شناسي روشنفكران ماكس وبر»

احمد صدري

ترجمه: حسن آبنيكي

جامعه‌شناسي روشنفكران ماكس وبر عنوان كتابي است نوشته دكتر احمد صدري كه سال‌ها پيش در دهه ۱۹۹۰ در آمريكا منتشر شد. انتشار اين كتاب بازتاب زيادي در محافل علمي و مطبوعاتي آمريكا داشت، به‌گونه‌اي كه انجمن كتابداران آمريكا جايزه بهترين كتاب آكادميك را در سال ۱۹۹۲ به احمد صدري اهدا كرد. اين كتاب اكنون توسط حسن آبنيكي به زبان فارسي ترجمه شده است و به زودي نيز انتشارات كوير آن را وارد بازار مي‌كند. آنچه در پي مي‌آيد، بخشي از اين كتاب است كه گمان مي‌رود براي مخاطبان صفحه انديشه روزنامه اعتمادملي جذابيت داشته باشد.

روشنفكران عناصر غيرعقلا‌ني مذهب توده‌ها چون سرمست‌گرايي، اعمال رياضت‌مدارانه و جادو را كسر شأن مي‌پنداشتند. اينكه آيا اين نگرش روشنفكران تبديل به مخالفت فعالا‌نه با بازسازي و عقلا‌ني‌كردن چنين عناصري شده است و يا به تساهل حسابگرانه نسبت به چنين عناصري انجاميده، به تنوعات تمدني بستگي دارد. با وجود اين و به‌طور كلي روشنفكران هميشه مبلغان عقلگرايي نظري بوده‌اند. اين جنبه ازمنافع ايده‌الي روشنفكران است، نه منافع مادي محدودتر آنها كه ماندگارترين تأثير را بر رشد انديشه مذهبي داشته است . گرايش روشنفكران به عقلا‌نيت نظري در مقايسه با عقلا‌نيت عملي قشرهاي شهري كه به نيازهاي عملي معطوف است، بيشتر شناخته مي‌شود. اگرچه اين دو نوع عقلا‌نيت، هم به‌طور عمومي و هم تاريخي، به يكديگر مرتبط هستند، اما تأثيرات بسيار مختلفي بر رشد ايده‌هاي مذهبي داشته‌اند. براي نمونه، قرابتي انتخابي ميان عرفان آن جهاني يا ميل به ظرف خداوند بودن و جست‌وجوي روشنفكران براي فلا‌ح و رستگاري وجود دارد. برعكس، ميل زاهدانه اين جهاني كه به‌عنوان ابزار خداوند در جهان درك مي‌شود، در نيازهاي عملي قشرهاي مدني طنين‌انداز شده است.

تأثيرات عقلا‌ني‌گري بر اخلا‌قيات اقتصادي مذاهب جهان عميق و متنوع بوده است. براي مثال، مذاهب روشنفكرانه هندي به جاي هدايت‌كردن توده‌ها به سوي طرق روشمند زندگي (همچنان كه در مذاهب غربي اتفاق افتاد)، از آن چشم پوشيدند و از عدم عقلا‌نيت اقتصادي در مورد انباشت دارايي و مايملك و ارزيابي سرمايه بهره بردند. به‌عنوان يك قاعده، روشنفكران در حوزه مذهب عموما تلا‌ش كرده‌اند تا تصوير معناداري از جهان به‌دست آورند، دقيقا به دليل اينكه آنها جهان را به‌عنوان امري بي‌معنا تجربه كرده‌اند، بدين ترتيب خواسته آنها اين بوده است كه نظام جهاني در كليت خود، مي‌تواند و به نحوي مي‌بايست كيهاني معنادار باشد. اين كنكاش كه كانون عقلگرايي اصيل مذهبي مي‌باشد، دقيقا به قشرهاي روشنفكر مربوط بوده است خلق يك ايزدستان يا معبدي سازمان‌يافته از خدايان، مانند ظهور جادوي عقلا‌ني شده، نشان‌دهنده حضور تفكر سيستماتيك و نهايتا تلا‌ش فكري براي عقلا‌نيت نظري يا حداقل صوري است. بدين‌ترتيب، مذاهب روشنفكران در زماني كه قادر به ايجاد يكتاپرستي متعالي نيستند، مايلند تا خدايان آسماني و اربابان ستارگان كه حركاتشان منظم و ثابت است را به شور وشعف درآورند. روشنفكران طبيعتا از آن دسته از مذاهب جهاني كه ايده خداوند متعالي، قادر مطلق و عالم مطلق را ارائه كنند، استقبال مي‌كنند. ‌

وبر مكررا تاكيد كرده است كه لا‌زمه پذيرش روشنفكران در مذاهب سامان‌مند، قرباني‌كردن تعقل است. اين امر حكايت از اين دارد كه شكاكيت عام مشخصه روشنفكران است. وبر اين امر را به‌طور بسيار آشكاري اعلا‌م كرد: نقطه‌نظرات شكاكانه براي قشرهاي روشنفكر هر دوره امري معمول بوده است. اين امر در سنگ‌نوشته‌هاي يوناني و در عالي‌ترين توليدات هنرمندانه رنسانس، چون آثار شكسپير، آشكار است و نيز در فلسفه‌هاي اروپا، چين و هند و در ايده‌هاي روشنفكران مدرن.

ما با ذكر كردن بعضي از تمايلا‌ت و گرايشات ويژه در مذاهب روشنفكران، هم‌اكنون به نقش روشنفكران در توسعه و رشد مذاهب جهان مي‌پردازيم.

روشنفكران و مذاهب جهان

مجموعه‌اي از ايده‌ها كه قرابت انتخابي با نيازهاي روشنفكران دارد يا پاسخ‌دهنده آنها است، احتمال دارد كه به صورت مذهب روشنفكران ظاهر شود.

چنين رويدادي با درجات مختلف تنها در مذاهب هند و چين تحقق يافته است، لكن هسته اصلي آن را مي‌توان در مذاهب غربي نيز يافت. حتي زماني كه مذاهب روشنفكران به‌طور كامل تحقق يافتند (مانند بوديسم باستان)، در تماس با ديگر انواع مذاهب بوده‌اند. تنش‌ها و مصالحه‌هايي كه ناشي از اين تماس‌ها بوده‌اند، در سراسر جامعه‌شناسي مذهب وبر به تصوير كشيده شده‌اند.

اين واقعيت كه وبر به مذاهب غربي به‌عنوان مذاهب عوامانه نه روشنفكرانه( مثل مذاهب هندي و تا حدودي چيني) اشاره كرد، بدين معنا نيست كه در ديدگاه وي روشنفكران ارتباطي با رشد يهوديت و مسيحيت نداشتند. برعكس، ضدروشنفكري آنها، به مانند جاهاي ديگر، معمولا‌ به روشنفكران مرتبط مي‌باشد براي مثال، تمايل به عقلا‌ني‌كردن نظري حوزه مذهب در رشد اين مذاهب بديهي است. سازگاري و انسجام فزاينده‌اي كه با آن بت پرستي در عهد عتيق محكوم مي‌شود و مونيسم تقويت مي‌گردد و نيز بافتار و ساختار بخش‌هايي معين و پس از اسارت آن (يعني آنچه پس از فتح بخت‌النصر نوشته شده)، نشان‌دهنده اشتياق شديد ديني براي سازگاري منطقي است كه مشخصه فعاليت روشنفكري است. به‌علا‌وه، تغيير بنيادي يهوه از خداي جنگ يا ارباب باران به صورت حاكم خردمند جهان و نيز اعتقاد به مشيت الهي، نمي‌توانست بدون حضور روشنفكران و علا‌قه ايده‌آلي آنها به فرايند عقلا‌ني‌شدن فكر و انديشه تحقق يابد.

اما يهوديت به دليل حضور قاطعانه پديده بي‌نظير پيامبري آن، هرگز تبديل به مذهب روشنفكران نشد. نبوت يهودي نمونه استقلا‌ل حوزه ايده‌ها مي‌باشد، زيرا ماهيت آن را نمي‌توان از طريق تحليل ايدئولوژي‌هاي روشنفكران يا هر گروه اجتماعي ديگر تبيين كرد. پيامبران با عقلا‌نيت دربارهاي سلطنتي (يعني پيام‌آوران خوشبختي) جنگيدند و به‌طور موفقيت‌آميزي آنها را نابود كردند و عقلا‌نيت عوامانه روحانيون تحت استيلا‌ درآوردند. اين امر مانع انحصاري‌شدن كامل فرهنگ توسط قشرهاي روشنفكر شد، امري كه در هند اتفاق افتاده بود. همچنين پيامبران يهودي روشنفكري درباري را كه مي‌توانستند به‌نوعي كيش كنفوسيوسي حامي دولت به وجود بياورند، در نطفه كشتند.

مسيحيت ضد روشنفكرگرايي، پيامبران يهودي را به نهايت منطقي خود رساند. مسيح به مانند ديگر پيامبران يهودي با روشنفكرگرايي شهري فريسي (فرقه‌هايي متشرع يهودي) برخورد كرد. مسيحيت يك اعلا‌ميه ضد‌روشنفكري خطاب به غيرروشنفكران يا به فقراي روحي مي‌باشد. كليساي اوليه مسيحيت رويه سركوب جنبش‌هاي روشنفكري مستقل، مثل مذهب گنوسي (عرفان‌باوري) را پي‌گرفت. اين منازعه از طريق روشنگران روحاني‌اي دنبال شدكه با اعلا‌م دگم‌هاي مذهبي، سعي كردند عنان‌گسيختگي روشنفكري ناب را مهار كنند.

همچنين قدرت ضدروشنفكرانه پيامبرانه موفق به پيروزي‌هاي عظيمي در مهار تمايلا‌ت اصلي مذاهب توده‌اي غرب شد. ستايش سرمستانه الهه‌هاي كشاورزي معروف به «baal» ‌ شديدا توسط عهد قديم محكوم شده بود. يهوديت و سپس مسيحيت با جادو و سحر با موفقيت قابل ملا‌حظه‌اي جنگيدند. با وجود اين، تاريخ مخالفت يهوديت - مسيحيت با مذهب توده‌اي كاملا‌ خالي از مصالحه‌ها و سازش‌ها نيست. مثلا‌ قرائت‌هاي تعديل‌شده و معيني از پرستش قديسين و نيز ستايش نجا‌ت‌بخش (مسيحاي نجات‌بخش) توسط كليساي كاتوليك با تساهل پذيرفته شدند.

معذلك، برداشت ضدروشنفكرانه بنيادين مسيحيت بدون تغيير باقي ماند. اين عقيده هنوز باقي است كه تسلط فكري بر جهان به دوري از خداوند منجر مي‌شود، نه به نزديكي او، زيرا بنا بر عهد جديد كاريزماي ايمان توسط خداوند، بهجاي محققان به كودكان و صغيران اعطا شده بود.

مقايسه جالبي با مذاهب غربي در جامعه‌شناسي روشنفكران هند و چين ارائه شده است. علي‌رغم تفاوت‌هاي موجود در تمدن‌هاي چيني و هندي، در هر دو گروه منزلتي متشكل از ادباي فرهيخته وجود داشتند كه كاريزمايشان متكي بر دانش بود. هر دو گروه عزت نفس يكساني را در آموزش و عقلگرايي مشابهي را در جنگيدن با عدم عقلا‌نيت مذاهب توده‌اي از خود نشان دادند.

جالب اينجاست كه اين مذاهب روشنفكرانه موفقيت كمتري از مذاهب به اصطلا‌ح عوامانه در جنگيدن با تمايلا‌ت مذهب توده‌اي داشتند. برهمن‌هاي هندي كه ذاتا مستقل و از نظر تاريخي مقيد به كاريزماهاي جادويي هستند، قادر به مبارزه با جادو نبودند. معذلك همانگونه كه از روشنفكران انتظار مي‌رود، آنها وضعيت‌هاي مقدس جادويي را عقلا‌ني و پالا‌يش كردند، ممنوع‌كردن كردارهاي خلسه‌انگيزانه و سرمستانه راديكال شبه‌جادويي و نيز عقلا‌ني و تعديل‌كردن عرفان جادوگرانه، نتايج اين نفوذ فكري برهمني هستند. وبر استدلا‌ل كرده كه به دليل تنش غيرقابل سازشي ميان حوزه‌هاي مذهب و تفكر، همه مذاهب از روشنگران مذهبي تقاضاي قرباني‌كردن عقلا‌نيت را دارند كه به مثابه محدودكردن عقلگرايي لگام‌گسيخته آنهاست. با وجود اين، آنچه كه در هند اتفاق افتاد، بسيار فراتر از اين امر بود. در فرايند اصلا‌ح هندوئيسم، روحانيت برهمن، در رقابت با دگرانديشان بودايي و نيز به دليل منافع مادي بلا‌واسطه خود، ايزدستان نسبتا خالي مذهب هندو را با نيمه خدايان محلي، الهه‌هاي كشاورزي و نجات‌بخشان خداگونه پر كردند. پرستش قديسين و خداانگاري مرشدان زنده يا مرده نيز به‌عنوان نجات‌بخشان روز مبادا به هندوئيسم مدرن وارد شدند. با وجود اين، عرفان سرمستانه آيين تانترا مي‌بايست قبل از دست‌يافتن به جايگاه خود در آيين هندوي متأخر به شدت تعديل شود.

بدين ترتيب هم اشكال شيوائيست و هم ويشنوئيست، هندوئيسم متأخر، محراب‌هاي تاريخي هستند كه بر روي آنها افراطي‌ترين قرباني‌هاي عقل اجرا شده است.

همانگونه كه مسيحيت تمايلا‌ت ضدروشنفكرانه يهوديت را به حد افراط رساند، بوديسم نيز روشنفكرگرايي اصلي مذهب هندو را با نتيجه منطقي خود رسانيد. بوديسم منسجم‌ترين آموزه‌هاي فلا‌ح است كه توسط روشنفكرگرايي قشرهاي تحصيلكرده هند ايجاد شد. اين غيرقابل انعطاف‌ترين آيين روشنفكران هندي را جز اين برازنده نبود كه اعلا‌م كند نه آزمندي و نه شهوت، بلكه حماقت، منبع همه شرارت‌هاست. لكن بوديسم، با بي‌توجهي نسبت به نيازهاي مذهبي توده‌ها، مسابقه اصلي را به هندوئيسم مدرن باخت و تا اين مذهب تبديل به مذهب براي توده‌ها در چين و ژاپن و مذهب توده‌ها در اشكال بوديسم ماهاياناي متأخر و آيين لا‌مايي نشد، دوباره نتوانست در صحنه تاريخ ظاهر شود. زماني كه بوديسم نهايتا در ژاپن به‌عنوان ذن بوديسم ظهور كرد، ماهيت و سرشت مذهب جنگاوران را به خود گرفته بود. جست‌وجوي روشنفكرانه و جدي آن براي نيروانا، اعتقاد به نابودي مطلق پس از مرگ و نيز پشت پا زدن مغرورانه به جهان و خدايان، مالا‌ به شدت تعديل، اگرنه فراموش شدند.

در چين هم كنفوسيوس ارتدوكسي و هم تائوئيسم دگرانديشانه، در اصل مذاهب روشنفكران بودند. كنفوسيوس ارتدوكسي نمايانگر عدم علا‌قه بوروكراتيك به احساسات مذهبي و تائوئيسم دگرانديشانه تجلي فرار از مسووليت روشنفكران برج عاج‌نشين بودند.

صاحب‌منصبان ارشد كنفوسيوسي، اخلا‌ق درون جهاني غير روحانيون را پرورش دادند و به توده‌ها اندرز مي‌دادند كه خودشان را با نظام اجتماعي امپراتوري وفق دهند، نظامي كه گفته مي‌شد آئينه مستقيم نظام كيهاني است، كنفوسيوسيسم مانند ديگر ايدئولوژي‌هايي كه براي مشروع ساختن نظام پاتريمونيال جعل شدند، بر ادب خانوادگي به‌عنوان فضيلت نهايي تاكيد داشت و سعي مي‌كرد تا قلمرواش را فراتر از محدوديت‌هاي خانواده و سازمان‌هاي طبقاتي گسترش دهد تا رابطه توده‌ها با مقامات دولتي و نهايتا با امپراتوران را نيز تنظيم نمايد. اخلا‌قيات كنفوسيوسي در حالي كه با خصلت‌هاي معين مذهب توده‌ها، مثل ستايش نياكان و جادو، مدارا مي‌كردند، از فرار از مسووليت روشنفكرانه بودايي و نيز تائوئيستي متنفر بودند و گهگاهي با آنها جنگيدند. بايستي ذكر كرد كه تائوئيسم نيز مجبور بود به نوعي به مصالحه و سازش با مذهب توده‌ها برسد. اين امر شكل عقلا‌ني‌شدن جادو (در هندوئيسم) يا تساهل كاملا‌ سرد نسبت به آن (در كنفوسيوسيسم) به خود نگرفت، بلكه بيشتر همزيستي زمخت‌وار يا گهگاهي الحاق كامل به آن بود.

توصيف و مشخص‌سازي نسبت‌ها و قرابت‌هاي انتخابي تيپ‌هاي ايده‌آلي ميان ايده‌هاي مذهبي و منافع معنوي و مادي در مورد قشر روشنفكران دشوارتر است. اين امر به خاطر دو علت عمده است. ابتدا، عقلا‌ني‌شدن اساسي محتواي مذهب توسط نخبگان مذهبي مي‌تواند نتايج ايدئولوژيكي غيرقابل انتظاري چون ايدئولوژي‌هاي ضدروحاني يا ضدروشنفكري ايجاد كند و باعث تقسيم پايگاه‌هاي قشرهاي تحكيم‌يافته روشنفكري شود و اصلا‌ يا مانع از چنين تحكيماتي، باشد. دوم، شكاف‌هاي ميان گروه‌هاي روشنفكري در زمان همپيمان‌شدن آنها با ديگر قشرها و طبقات كه نادي ضدروشنفكرگرايي مي‌شوند، ژرف‌تر مي‌شود. به‌علا‌وه، عدم مشابهت نيازهاي مذهبي روشنفكران غيرروحاني با نيازهاي مذهبي روشنگران روحاني به ظهور مجدد دگرانديشان و نيز ارتدوكسي‌هاي جديد ضدروحاني كمك كرده است.

برگرفته از سايت «اعتماد»

بازگشت به خانه

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

 

و يا مستقيماً از وسيله زير استفاده کنيد:

(توجه: اين ایميل ضميمه نمی پذيرد)

 

نام شما:

اگر مايل به دريافت پاسخ هستيد آدرس ای - ميل خود را ذکر کنيد:

پيام شما:

بازگشت به خانه

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630