بازگشت به خانه  |   فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان

 فروردين 1387 ـ   آوريل  2008

 

حفره های سکوت و «آدمیت»

علی اصغر رمضان پور

روزنامه نگارانی را که در سانسور زندگی می کنند، می توان به دو گروه تقسیم کرد: یکی گروهی که می داند در سانسور می نویسد و گروهی دیگر آنان که می پندارند رها از سانسور می نویسند چون به سراغ موضوعاتی که مشمول سانسور می شود نمی روند یا شگرد هایی برای فرار از مقررات سانسور پیدا کرده اند.

گروه دوم، رمز اصلی موفقیت در کار خود را تداوم در نوشتن می دانند. به باور آن ها، ما از طریق نوشتن در بارهء چیز هایی که می توانیم بنویسیم مخاطب را به چیز هایی که نمی توانیم بنویسیم متوجه می کنیم. این گروه همچنین به تدریج زبان خاصی را شکل می دهند که به تدریج کلمات دیگری را جانشین کلمات و مفاهیمی می کنند که باید «واقعاً» به کار برود. در این حالت نوعی زبان استعاری شکل می گیرد که جایگزین زبان واقعی می شود که در زندگی کاربرد روزمره دارد.

به یاد دارم زمانی یکی از دوستان روزنامه نگار در تهران به دوستان جوان تر یاد می داد که هرقت می خواهند کلمه «حکومت» را بنویسند برای آن که به آن ها گیر ندهند بنویسند «جامعه». وقتی یکی از جوانان پرسید اگر واقعاً بخواهیم بنویسیم جامعه آن وقت چی، او بلافاصله پاسخ داد خواننده پس از مدتی خودش می فهمد کدام جامعه است و کدام حکومت. آن دوست روزنامه نگار ما هنوز در ایران زندگی می کند و نامش را نمی برم - چون آن وقت ممکن است به سراغ مقالاتش بروند و با قراردادن حکومت به جای جامعه دوباره مقالاتش را بخوانند- و همینطور از بقیه شگرد هایش نمی گویم که کما بیش اغلب روزنامه نگارانی که در ایران زندگی می کنند با آن آشنا هستند اما با پوزش از او باید بگویم که این روش، خود برخاسته از سانسور است:

زمانی در نشریات داخلی یکی از نهادها، مرسوم بود که وقتی می خواستند خبری را که در نشریات به قول آن ها، «ضد انقلاب» در باره آیت الله خمینی نوشته شده است نقل کنند برای پرهیز از به کار بردن توصیفات همراه آن و برای کاستن از اثر بخشی نا خود آگاه «نقل قول» به جای «خمینی» از کلمه «خورشید» استفاده می کردند. رواج کاربرد این گونه شگردها یادآور این واقعیت است که سانسور، به طور وسیعی «دستکاری» در زبان را به روزنامه نگارانی که در زیرسلطه آن کار و زندگی می کنند می آموزد. (1)

هرچه سانسور شدید تر و دامنه های آن گسترده تر باشد، میزان دستکاری در زبان بیشتر افزایش می یابد و تا به آنجا می رسد که یک زبان کاملاً استعاری در حوزه تحت سانسور جایگزین زبان واقعی می شود. آن وقت این پرسش پیش می آید که آیا در زیر سیطره چنین زبانی می شود از واقع گرایی در روزنامه نگاری سخن گفت؟ پاسخ من این است که بله البته می توان ولی آنگونه واقع گرایی که پر است از حفره های سکوتی که با دیواره هایی از استعاره پنهان شده است. وجود حفره های سکوت در زبان روزنامه نگاری سانسور زده دارای دو پیامد است : یکی آن که به آنچه در بیان استعاری گفته شده است سهمی بیش از آنچه در واقعیت دارا هستند می دهد و دیگر آن که واقعیت های دیگری را می پوشاند و جامعه را به سوی قضاوت ناتمام یا ناقص پیش می راند. در این شرایط، نخستین گروه قربانیان حفره های سکوت، خود روزنامه نگاران و تولید کنندگان فرهنگ هستند که راه دیگری برای آشکار سازی خود، جز نوشتار و رسانه پردازی ندارند. شبکه ای از حفره های سکوت که درست مثل تارهای عنکبوت قربانی می گیرد و تنها در تخیل «اسپایدرمن»ی هالیوودی است که می تواند نجات دهنده باشد.

بله، به قول نقال ها پس از آنکه یک چای دیشلمه می نوشند در میانه نقالی «رسیدیم به آن جا که» حفره های سکوت قربانیان خود را نخست از میان اهل فرهنگ بر می گزیند: آخرین قربانی که چون مرده است می توانیم از او حرف بزنیم «فریدون آدمیت» است که حتی نام شناسنامه ای اش یاد آور سودای روشنفکران ایرانی برای رسیدن به آزادی بیان است

این گونه چهره ها را که گونهء خاصی از تفکر و یا دیدگاهی خاص به نام آن ها شناخته می شود، سانسور در میانه حفره های سکوت زندانی می کند تا از آن ها به عنوان نشانه هدف یا همان سیبل غربی ها استفاده کند (2) و حتی به آن ها اجازه دفاع آزادانه هم نمی دهد و برای آنان که می دانند در این شرایط اجازهء دفاع آزادانه از خود و آنچه ابراز کرده اند را ندارند تنها راه پیوستن به حفره های سکوت است. این بود که آدمیت با یک دنیا سخن در سی سال اخیر در حفره ای از سکوت منزل کرده بود. تنها دربارهء او حرف می زدند بی آن که خود باشد. او از واقعیت فرهنگی ایران منها شده بود. حتی اکنون که وجود بیولوژیک اش هم در میان ما نیست باز هم در باره سانسور کتاب هایش سخن می گویند و نه در باره حذف خود او از واقعیت فرهنگی ایران.

___________________

1 - اصطلاح دستکاری را به این معنا نخستین بار پیروان مکتب فرانکفورت ( آدورنو، هورکهایمرو مارکوزه) تحت تاثیر سنت مارکس در نقد «صنعت فرهنگ» به کار بردند و بعد ها کسانی مانند «جورج اورول» و «هانا آرنت» در نقد نظام توتالیتر از آن استفاده کردند.

2 - برای دیدن نمونه ای از این سیبل سازی ها در دستگاه آموزشی سانسور نگاه کنید به کلیشه سازی که در سایت آموزشی مدارس ایران انجام شده است. (لينك)

 

برگرفته از سايت «زيگزاگ»:

http://www.zigzagmag.net/article/default.aspx/459#

بازگشت به خانه

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

 

و يا مستقيماً از وسيله زير استفاده کنيد:

(توجه: اين ایميل ضميمه نمی پذيرد)

 

نام شما:

اگر مايل به دريافت پاسخ هستيد آدرس ای - ميل خود را ذکر کنيد:

پيام شما:

بازگشت به خانه

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630