چشم انداز ائتلاف های آینده
در بين اپوزیسیون خارج و داخل ایران
ویکتوریا آزاد
علم سیاست، همچون هر پدیدهء علمی دیگری، می بایست به شکل یک روند ممکن و فرآیند دست یافتنی مبتنی بر تحلیل مشخص از شرایط مشخص برآورده شود و نه چون پدیده ای مطلق و غیرقابل حصول. سیاست به یک کلام علم ممکنات است. هنر سیاسیون اتخاذ سیاستی است که در طول روند کارآیی داشته باشد و نه اينکه در لحظه خود نمايی نماید بدون آنکه اثر چشمگیری از خود باقی گذارد.
امروز از من خواسته شده که سخنم را به اپوزیسیون داخل و خارج از کشور اختصاص دهم. من نیز چشم انداز ائتلاف های آتی را به آن افزودم تا بدینوسیله نگاه استراتژیک خود را نيز در زمینهء استفاده از پتانسیل های موجود توضیح دهم؛ باشد که با تشریک مساعی هم در بخش بحث و گفتگو بتوانيم به اجماع و اغناء برسیم.
همانطور که از نام اپوزیسیون برمی آید این واژه به حزب، سازمان، گروه و یا شبکه ای اطلاق می شود که یا خواهان تغییر حکومت و سیاست های حاصله از آن و یا ایجاد تحولات و اصلاحات در چارچوب نظام حاکم هستند.
بنا به نوع نظام حاکم موقعیت اپوزیسیون در سیستم های حکومتی متفاوت است. برای مثال در نظام های دموکراتیک اروپایی و غربی اپوزیسیون از حقوق دموکراتیک مندرج در قانون اساسی کشور برخوردار است. بطور کلی اپوزیسیون حتی نیز می تواند در دستگاه دولتی نمایندهء خود را بنا به رأی مردم انتخاب کند. بطور مثال در پارلمان اتحاد اروپا احزاب ناسیونالیستی و کمونیستی بنا به میزان درصد رأی واصله از مردم کشورشان دارای نمایندهء قانونی پارلمانی خود هستند. ترکیب سیاسی پارلمان اروپا عبارت است از احزاب سوسیال دمکراسی، احزاب چپ و سوسیالیست، احزاب سبز، لیبرالها و احزاب دست راستی، ناسیونالیستها و کمونیستها. در این سیستم ها اپوزیسیون، قانونی و مدنی عمل می کند. در نظام های دمکراتیک غربی و اروپائی اپوزیسیون با اتکاء به رأی مردم حذف ناپذیر است و حتی اگر احزاب در اپوزیسیون از رأی کافی مردم برای شرکت در ارگان ها و نهادهای دولتی و پارلمانی برخوردار نباشد اما می توانند آزادانه تشکل های مستقل خود را داشته باشند و ارائه طریق و برنامه کنند. اساسی ترین اختلاف این نظام ها با نظام های استبدادی در این خصوص آنست که اپوزیسیون در کشورهای دمکراتیک قانونی و رسمی عمل می کند اما در کشورهای استبداد زده، حیاتی غیررسمی و گاها مخفیانه و غیرعلنی دارد.
در اینجا اشاره می کنم که مسئله کسب قدرت سیاسی هد ف تمام نیروهای اپوزیسیون نیست، بلکه برخی از نیروهای اپوزیسیون نه تنها به مسئله کسب قدرت سیاسی نمی اندیشند بلکه ترجیح می دهند که منتقد دستگاه حکومتی و مروج ایده های خود باشند. برخی از این نیروها تنها مخاطبین مورد نظرشان مردم هستند و بس. برخی نیز تنها مخاطب مورد نظرشان دستگاه حکومتی و دولت است و دسته سوم که بسیار نیز کمیابند از یکطرف خواهان چانه زنی با حکومت وقت هستند و از طرف دیگر مردم را مورد خطاب قرار میدهد. پیشبرد هماهنگ دیالوگ سیاسی بین این دو قطب نقش بسزا و فاحشی برای طرح نیروی اپوزیسیون در سطح جامعه دارد. اهداف و ابزار مورد استفاده یک نیروی اپوزیسیون می بایست مبتنی بر نوع نظام حاکم و شرایط اقتصادی، زیستی، فرهنگی، سیاسی و تاریخی هر جامعه ای باشد.
اگر به کشورمان ایران نگاه کنیم شاهد حضور اپوزیسیون های مختلفی خواهیم بود که هرکدام دارای هویتی مختص به خود و برداشتی متفاوت از نظام حاکم و استراتژیهای سیاسی خود هستند. از استراتزی و تحلیل نیروهای اصلاح طلب و دوم خردادی گرفته تا استراتژی و تحلیل نیروهای چپ رادیکال. وجه اشتراک همهء این نیروها همانطور که خود نیز مدعی اند دفاع از شعار آزادی، دمکراسی و توسعه سیاسی واقتصادی ایران است اما وجه افتراق آنان درک متفاوت از مقولهء دمکراسی، چگونگی استقرار دمکراسی و نوع نظام آتی است. برخی خواهان رفرم در چارچوب نظام کنونی هستند، برخی خواهان تغییرسیاست های نظام کنونی به شیوه های رفرمیستی، برخی دیگر خواهان سرنگونی نظام فعلی و جایگزینی نظام مورد علاقهء خود که می تواند عبارت باشد از سلطنت مشروطه، سلطنت مطلفه، جمهوری سکولار و فدرال، جمهوری عرفی، جمهوری دمکراتیک و ...
با اطمینان می شود ادعا کرد که اپوزیسیون خارج از کشور کاملا ٌ متأثر از کشمکش های سیاسی داخلی است و بالنتیجه همین تقسیم بندی ها نمایندگان نظری خود را نیز در خارج از کشور دارد.
اما انجا که مربوط به عملیات و نوع پیشبرد هدف و انتخاب راه برای رسیدن به هدف می شود می توان اختلافات جدی را بین درک اپوزیسیون خارج کشوری با داخل مشاهده کرد. (دراینجا توجه داشته باشید که روی سخن من نه با محافل روشنفکری غیرجدی و در حال زوال است بلکه روی سخنم با نیروهای مطرح شده و جدی حاضر در صحنه سیاسی است).
گروه های سیاسی خارج از
کشور متأسفانه همچون بد نی می مانند که از سر ِ خود جدا هستند. مسافت جغرافیایی و
عد م حضور در محل حاد ثه موجب سردرگمی و ناموزونی درامر سیاست گذاری و انتخاب
شیوهء پیشبرد سیاست می شود چرا که اولاٌ پیوند با بدنه جامعه بشکل ارگانیک قطع است
و دوما ٌ درک عینی از شرایط عینی جامعه ضعیفتر است. بنابراین اپوزیسیون خارج از
کشور هویتی عینی و قابل ملموس در داخل کشور ندارد. اما این به این معنا نیست که
سیمای اپوزیسیون خارج از کشور مطرح نیست و یا دست کم گرفته می شود. مسلما ٌ جدا از
فاکتور مسافت و فاصله جغرافیایی عوامل دیگر نیز قابل تاکید ایت. انتخاب نوع
گفتمان، سیاست و تاکتیک های مورد نظر اپوزیسیون می تواند نقش بزرگی در میزان دوری و
یا نزدیکی آنان به نیروهای محوری جنبش دمکراسی خواهی و مردم سالاری در ایران داشته
باشد.
محورهای اشتراک و افتراق اپوزیسیون خارج و داخل کشور
دراینجا سعی می کنم محورهای اشتراک و افتراق این دو جریان را برشمرم و از آنجا به امکان طرح تشکیل یک جبههء وسیع دمکراسی خواهی بپردازم. نیروهای سیاسی اپوزیسیون چه در داخل و چه در خارج عبارتند از:
1. جمهوری خواهان، اعم از سکولار و یا لائیک
2. ملی ـ مذهبی ها، قطب ناهمگون اصلاح طلبان و نیروهای جبهه دوم خرداد و نواند یشان دینی
3. چپ ها و سوسیالیست ها (چپ میانه، چپ لیبرال، چپ رادیکال و کمونیست ها)
4. ملی گرایان مستقل و لیبرال
5. سلطنت طلبان و مشروطه خواهان
هریک از این جریانات تشکل ها و احزاب و سازمان های خود را دارا هستند اما آنچه را که دارا نیستند هماهنگی، گستردگی، پیوند ارگانیک با مردم و سازماندهی تشکیلاتی است. بغیر از نیروهای سلطنت طلب و مشروطه خواه که خواهان حکومتی موروثی هستند ، وجه اشتراک تمامی نیروهای نام برده شده اراده واحد برای استقرار جمهوری و دموکراسی در ایران است. مسئله مذهب از نظر بخش وسیع نیروهای اپوزیسیون ایرانی تقریبا حل شده است یعنی همه باور به یک نظام سیاسی مستقل از دین و ایدئولوژی باور دارند و خواهان جدائی دین از حکومت و دولت هستند. حتی نواندیشان دینی نیز برای نجات دینشان خواهان جدائی دین از حکومت و دولت هستند. آنان بر طبق تفاسیر متفکران دینی جامعه اسلامی میخواهند دین را از سلطه حکومت ها آزاد کنند و بعنوان نهادی مستقل باقی بمانند. در اینجا یادآوری می کنم که سکولاریزم بخودی خود دموکراسی را به ارمغان نمی آورد، بلکه سکولاریزم می بایست با ارزش های مردم سالاری و دموکراسی و انسان گرایی آمیخته باشد و گرنه حکومت ترکیه نیز تحت عنوان سکولاریزم آخوندها را خلع لباس کردند و از ترکیه بدر راندند. و یا در فرانسه روسری را بزور از سر دختران درآوردند و آنان را مجبور به پذیرش عدم حجاب بر سر کلاس های درس کردند. سکولاریزم نیز می تواند لباس استبداد به تن کند.
بنابراین باید شفاف بدانیم که بدنبال چه هدفی هستیم. به اعتقاد من منع استبداد و استقرار دمکراسی، جمهوریت، توسعه اقتصادی، صلح و تعامل خلاق در روابط بین المللی محورهای اصلی اهداف و برنامهء آتی هر نیروی مدعی و خواهان دمکراسی و عرفیت در ایران است. اما برای حصول به این اهداف راه و استراتژی رفرمیستی مناسبترین شکل برای ایجاد تحول است. چنانچه نیروهای اپوزیسیون مدنی و اصلاح طلبانهء ایران چه در داخل و چه در خارج حول این محور به اجماع و وفاق دست یابند در آنصورت می توان پایه های یک اتحاد ملی فراگیر را پی ریزی کرد. از آنجا که روند رسیدن به این اهداف طولانی وتدریجی است و شیوه های کاربردی نیروی اصلاح طلب مبتنی بر عدم استفاده از شیوه های انقلابی و خشونت آمیز است لذا کار روشنگرانه و سازمانگرانه، گسترش پیوند با اقشار وسیع مردم، تلاش در جهت ایجاد تشکل های وسیع مردمی و نهادهای غیردولتی، بسترسازی برای ایجاد تفاهم ملی و فراطبقاتی و ایدئولوژیکی از اصلی ترین وظایف این جریان محسوب می شود. یکسو نگری، جزم گرائی و استفاده از راهبردهای رادیکال و حماسه گرایانه ما را فرسنگها از هدف دور خواهد کرد.
بنابراین همانطور که می بینید اپوزیسیون خارج و داخل دارای این ظرفیت هستند که در عرصهء نظری به همگرایی و همدلی برسند. البته در عرصهء عملی نباید از نظر دور داشت که اپوزیسیون خارج از کشور در دو دهه از تاريخ ایران بیشترین و بهترین کارنامه را جهت افشای نیروهای سرکوب در ایران، دفاع از زندانیان سیاسی، دفاع از آزادی مطبوعات و اعتراض به نقض حقوق بشر در ایران از خود ارائه داده. و نيز نباید از نظر دور داشت که امروز بسیاری از احزاب و سازمان ها و تشکل های سیاسی خارج از کشور در ایران آنطور که باید شناخته شده نیستند. اگر بپذیریم که جامعهء ایران جامعهء جوانی است پس عدم شناخت آنان از این نیروها نیز عجیب نیست. اما نمایندگان فکری جریانات مذکور در ایران حضور دارند ولی آنان نیز هنوز قدرت صف آرائی خود و مردم را ندارند.
از خود می پرسم چرا جنبش های اجتماعی در ایران به معنای عام خود ضعیف است علت چیست؟ نقش اپوزیسیون در این رهگذر را چگونه ارزیابی کنیم؟
اگر بخواهیم در گسترهء سیاست، شناخت خود را از این معضل توضیح دهم باید اقرار کنم که علت اصلی فقدان گفتمان فعال و پیگیر نیروهای اپوزیسیون با عامه مردم است لذا بر بستر نبود این گفتمان چگونه می شود از اعتماد و اتکاء ، سخن بمیان آورد.
دلایل کمبود گفتمان بین اپوزیسیون با مردم عبارتند از:
1. فرهنگ نخبه پروری و نگاه به بالا که در این میان نیروهای مؤثر سیاسی ایران از جمله اصلاح طلبان درون حکومتی (مجلس ششم) و برون حکومتی بودند پیوند خود را با مردم بفراموشی سپردند و چانه زنی در بالا موجب دستکم گرفتن گفتمان با مردم و از دست دادن مخاطبین اصلی در پائین شد. گسست میان مردم و نخبگان سیاسی یکی از مؤثرترین عوامل به بن بست رسیدن جنبش اصلاحات در ایران است. چرا که نیروی استبداد و اقتدارطلب با تمام گردان سرکوبگر خود در طول تاریخ در همهء کشورها حضور داشته اما علیرغم اینها ما شاهد پیشرفت جنبش های اجتماعی در آن کشورها بوده ایم و حتی در کشور خودمان ایران نیز در مقاطع تاریخی در مقابل صف واحد مردم استبداد به زانو درآمده! پس هرآنگاه امکانات فکری و فرهنگی و عملی حرکت برای دمکراسی فراهم شود نیروی استبداد نیز تضعیف می شود. امروز گسترش یأس و رویگردانی مردم از جنبش اصلاحات و دمکراسی خواهانهء ایران ضربات جدی بهمراه خواهد داشت. این مردم همان مردمانی هستند که در مقطع انتخابات ریاست جمهوری با امید به آینده بهتر در وسیعترین ابعاد خود در انتخابات شرکت جستند.
2. عملکرد سرکوب
گرایانه اقتدارگرايان و مستبد ين مخالف اصلاحات، ضعفهای جنبش اصلاح طلبانه ، عدم
اراده واحد ملی و به يک کلام نبود عنصر دمکراسی در کشور نيز از عواملی است که ايجاد
ارتباط ارگانيک را با مردم را دچار خد شه کرده است.
وظایف ما :
انتخاب سیاست های عملیاتی که کم هزینه باشد و مردم را در ابتدای راه از نیروی سرکوب به هراس نیاندازد. فراموش نکنیم که جنبش در ایران دچار کم خونی است. هدف های بزرگ و حداکثر جز ناامیدی چیز دیگری را برای مردم به ارمغان نخواهد آورد. بنظر من باید از شیوه های انتقادی قانونی و سیاست مقاومت و ایستادگی مدنی برای مقابله با اقتدارگرایان استفاده کرد. جایگاه نیروهای اپوزیسیون خارجی در این مرحله بسیار ظریف است چرا که نیروهای سیاسی مقیم خارج کشور بار استبداد زور و سرکوب را بدوش نمی کشند بنابراین تجویز نسخه های زودرس و بدور از واقعیت های موجود داخلی بیشتر امکان بروز می یابد. لذا در این زمینه می بایست که نیروهای مدنی پیش برنده جنبش دمکراسی در ایران اتکاء کرد و با آنان هماهنگ بود.
اطلاع رسانی یکی از مهمترین عرصه های کار اپوزیسیون هم در داخل و هم در خارج است. برای بالابردن سطح آگاهی سیاسی عمومی می بایست راه های جدیدی را پیدا کرد. مسئله کار فرهنگی به اعتقاد من نمیبایست کمتر از کار سیاسی تلقی شود.
تلاش در جهت تشکیل یک جبههء وسیع دمکراسی خواهی متشکل از اپوزیسیون داخل و خارج حول محور دمکراسی، جمهوریت و مردم سالاری و مشارکت همه نیروهای اجتماعی، حفظ و استقلال سیاسی ایران، عدالت اجتماعی یک ضرورت تاریخی است. هرگاه چنین جبهه ای که مرزهای ایدئولوژیک و منافع بستهء گروهی را در نوردیده و به مشارکت جمعی اعتقاد دارد بتواند حضور عینی پیدا کند آنگاه می توان از آلترناتیو جدی جدیدی سخن بمیان آورد.
نیروهای متشکله این جبهه عبارتند از ائتلاف احزاب، سازمان ها، تشکل های سیاسی و افراد و شخصیت های منفرد.
مکانیستم های تشکیلاتی و ساختاری چنین جبهه ای چندان دشوار نیست. اگر با هستهء اصلی این فکر توافق گسترده ای صورت بگیرد، تئوریزه کردن چگونگی ارتباط مؤتلفین نیز قابل بررسی است.
لذا اگر خواهان وفاق ملی، اجماع و تلطیف فضای سیاسی ایران هستیم :
«پیش بسوی جبهه وسیع دمکراسی خواهی»
« پیش بسوی ائتلاف وسیع
احزاب، تشکل ها و افراد»
(*) متن سخنرانی در کنفرانس هامبورگ بتاریخ 24 ژوئن 2004
برگرفته از وبلاگ نويسنده:
http://victoriaazad.com/index.php?option=com_content&task=view&id=21&Itemid=33
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
و يا مستقيماً از وسيله زير استفاده کنيد: (توجه: اين ایميل ضميمه نمی پذيرد) تنها اظهار نظرهائی که نکتهء تازه ای را به بحث بيافزايند در پايان مقالات ذکر خواهد شد |
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630 |